اقتصاد بازار: دکتر آرش شاهین اعتقاد دارد که امروز شرکتها باید فراتر از وفاداری مشتری، هواداری مشتری را داشته باشند تا بتوانند چرخه عمر محصول خود را افزایش دهند. عضو هيات علمي دانشگاه اصفهان ضعف در مهارت های کسب و کار در مقیاس بین المللی، عدم آگاهی در زمینه روش های موجود ترویج محصولات و توسعه صادرات، دسترسی ضعیف به تأمین مالی و ناقص بودن اطلاعات بازارهای خارجی از جمله چالش های جدی هستند پیش روی SME ها می داند.
مهم ترین و جدی ترین چالش پیش روی واحدهای تولیدی و صنعتی کوچک و متوسط را چه می دانید؟ به نظر شما راهکار رفع این مشکل چیست؟
از نظر من، مهمترین چالش واحدهای تولیدی و صنعتی کوچک و متوسط، مدیریت ریسک است. این واحدها با ریسک های مختلفی چه از نظر مولفه های داخلی کسب و کار و چه از نظر مولفه های خارجی در کسب و کار مواجه هستند. از جمله ریسک هایی که آنها را تحت تأثیر قرار داده است، ریسک های مالی، ریسک های سرمایه گذاری و ریسک های توسعه تجارت در بازارهای جدید از جمله بازارهای خارجی است. برای فایق آمدن بر این ریسک ها، نه تنها ساختارها و زیرساخت های این شرکت ها باید مورد بازنگری قرار گرفته و تقویت گردد، بلکه مکانیزم های پشتیبانی و محیطی از بیرون این کسب و کارها نظیر قوانین، معافیت ها و تمهیدات تشویقی با در نظر گرفتن ملاحظات توسعه پایدار می بایست متحول شود.
به نظر می رسد در حال حاضر عمده فشار نظام بانکی، بیمه و مالیات بر روی بنگاه های کوچک اقتصادی وارد میشود دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
من نگاهم کلان تر و فراتر از این مباحث است. از دید من، کل ساختار اقتصادی باید به گونه ای اصلاح و توسعه یابد که واحدهای کوچک و متوسط در فضایی توأم با اعتماد، چرخ تولید را به حرکت درآورده و با خیالی آسوده از عدم نوسان در مولفه های بازار، بر توسعه کسب و کار خود متمرکز شوند و هدفشان، توسعه صادرات و ارزآوری در میان مدت و سپس بلند مدت باشد. در چنین حالتی، آنقدر ابعاد اقتصادی فعالیت چنین کسب و کارهایی توسعه پیدا می کند که بخش عمده ای از تولید نا خالص داخلی و سپس تولید ناخالص ملی را به خود اختصاص خواهند داد و در این صورت نظام بانکی، بیمه و مالیات دیگر نه به عنوان یک مکانیزم کنترلی، که به عنوان یک مکانیزم حمایتی عمل خواهند نمود.
با توجه به اجرایی شدن برجام و حضور هیات های خارجی در کشور چه راهکاری برای رونق sme ها وجود دارد؟
در فضای جدید انتظار می رود فرصت های صادرات بیش از پیش فراهم آید. همچنین، افزایش حمایت های سازمان های دولتی و غیر دولتی، شرکای کسب و کار و صنوف و اتحادیه ها از مواردی است که در مطالعات جهانی از عوامل مهم برای بین المللی سازی کسب و کارهای کوچک و متوسط در کشورهای درحال توسعه محسوب می شود. در این راستا، ضعف در مهارت های کسب و کار در مقیاس بین المللی، عدم آگاهی در زمینه روش های موجود ترویج محصولات و توسعه صادرات، دسترسی ضعیف به تأمین مالی و ناقص بودن اطلاعات بازارهای خارجی از جمله چالش های جدی هستند که باید برای آنها راهکارهایی اندیشه شود. از جمله راهکارهای فایق آمدن بر این چالش ها، هدف گذاری سود و رشد اقتصادی و اشباع نمودن بازارهای داخلی و صادرات غیر مستقیم به عنوان استراتژی اصلی این شرکت ها می باشد.
به نظر می رسد یکی از مواردی که در توسعه کسب و کارهای کوچک در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گرفته است عدم توجه به مقوله برندینگ در این واحدهاست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
در کسب و کارهای کوچک و متوسط، برندسازی تحت تاثیر سه دسته عامل مهم است که عبارتند از ویژگی های برندسازی و بازاریابی؛ پویایی مدیریت برند؛ و خود برند. ویژگی های برندسازی و بازاریابی در برگیرنده مسایل مرتبط با مدیران و مالکان کسب و کار، محدودیت منابع، شایستگی ها و شبکه هاست. پویایی مدیریت برند مرتبط با عواملی چون ساختار، تمرکز، تعاریف، ابعاد و عملکرد برند است. خود برند هم با مقتضیات صنعت، تمرکز بر مشتری، محصول و خدمات در ارتباط است. همانطور که مشاهده می شود، بحث برندسازی فراتر از چارچوب فعالیت یک شرکت خاص است و عوامل مختلف داخلی و خارجی آنرا در بر می گیرد. بنابراین اگر بخواهیم در برندسازی شرکت های کوچک و متوسط موفق باشیم که البته نقش مهمی را هم در توسعه فعالیت های آنها در داخل کشور و نیز در توسعه صادرات آنها ایفا می کند، باید به همه این مقوله ها پرداخته شود. آنچه در سال های اخیر بیشتر مد نظر بوده، تشویق کسب و کارها به برندسازی و تمرکز آنها بر مولفه های کسب و کارشان در چارچوبی محدود بوده است. این در حالی است که دستیابی به موفقیت های کامل تر نیاز به ارتقای همه عوامل مورد اشاره دارد که فراتر از چارچوب فعالیت های یک شرکت است.
یکی از چالش هایی که صنایع کوچک در کشور را تهدید می کند عدم توجه به مقوله های زیست محیطی در این واحدهاست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
از نظر من، صرف پرداختن به ملاحظات زیست محیطی کافی نیست. اگر تفکر توسعه پایدار در کسب و کارهای ما حاکم شود، آنگاه می توان امیدوار بود که الزامات زیست محیطی نیز به عنوان زیر مجموعه مهمی از توسعه پایدار در کنار جنبه های اجتماعی و اقتصادی تضمین شود. بر این اساس، تدوین و اجرای نظام های خودارزیابی و ارزیابی توسعه پایدار برای چنین واحدهایی از اهمیت ویژه برخوردار است. مسأله مهم دیگر، نگاه فراشرکتی به موضوع است. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، چالش هایی مانند برندسازی و بین المللی سازی، فقط محدود به مولفه های داخلی یک شرکت نمی شود و در این میان اگر بتوان نگاه زنجیره ه ای و شبکه ای به کسب و کارها داشت، موفقیت بیشتری در حل مساله خواهیم داشت. یکی از مباحث بسیار مهم، تبیین مفهوم پایداری در مدیریت زنجیره تأمین است، به این ترتیب که کسب و کارها بتوانند مفاهیم توسعه پایدار را در کل زنجیره تأمین خود از تأمین کنندگان تا خود شرکت و تا مشتریان نهادینه نمایند. در این راستا، اخیراً آخرین کتاب خود را با عنوان «مدیریت زنجیره تأمین پایدار» با کمک انتشارات ارکان دانش منتشر نموده ام که مطالعه آن برای متولیان کسب و کارهایی کوچک و متوسط بسیار مفید خواهد بود.
به نظر شما چگونه می توان زمینه حضور و ورود sme ها به بازار سرمایه کشور را فراهم کرد؟
بر اساس آنچه در پاسخ به سوال های قبلی مطرح نمودم، پرداختن به مجموعه عوامل داخلی و خارجی کسب و کارها ضرورت دارد. مهمترین چیزی که به ذهنم می رسد داشتن نگرشی یکپارچه و سیستمی نزد مدیران، سیاست گذاران و تحلیلگران محیط های کسب و کار کشور است که می تواند فضای کسب و کار را در برهه بلندمدت تری برای فعالان اقتصادی بهبود دهد. از نظر من، واحدهای کوچک و متوسط نباید در وهله اول به تنوع در محصول و برندهای خود بیاندیشند. تجربه کشورهای توسعه یافته تر نشان از آن دارد که تمرکز بر یک محصول خاص و نفوذ گسترده در بازارهای متعدد است که می تواند ضامن موفقیت و حرکت های آینده آنها باشد. البته همان طور که پیش تر هم اشاره شد، سلامت و ارتقای فضای کلی کسب وکار در کشور به نحوی که بتواند حداقل دورنمایی قابل اطمینان را در میان مدت فراهم سازد، بر هر چیز مقدم است.
/به نقل از نوسان/