سعید ابوالقاسمی- روزنامهنگار: تولیدکنندگان سنتی برق به دلایل مختلفی با طرفداران انرژیهای تجدیدپذیر مبارزه میکنند. این دلایل، موضوعات مهمی نظیر نگرانی در مورد سودآوری، اختلال احتمالی در بازار انرژی و چالشهای انتقال به منابع انرژی تجدیدپذیر را در بر میگیرد. اما این تقابل، ریشه تاریخی دارد. مخالفت تولیدکنندگان سنتی برق با فعالیتها و اقدامات تولیدکنندگان انرژیهای تجدیدپذیر، به اوایل قرن بیستم بازمیگردد. در آن زمان، استفاده از سوختهای فسیلی برای تولید برق آغاز شد و زغال سنگ به عنوان منبع اولیه تامین انرژی برای تولید برق، در جایگاه ویژهای قرار گرفت. به تدریج، تولیدکنندگان سنتی برق، انحصار زغال سنگ را ایجاد کردند و شرایط به گونهای پیش رفت که تفکر انحصارگرا، بازار تولید انرژی برق را محاصره کرد. با این حال، در دهه 1970، زمزمه نگرانی در مورد اثرات زیست محیطی سوزاندن سوختهای فسیلی به گوش رسید. این نگرانیها منجر به ظهور فناوریهای انرژی تجدیدپذیر مانند انرژیهای خورشیدی و بادی شد. این فناوریها در ابتدا گران و ناکارآمد بودند و به همین دلیل گزینههای کم جذابیتی برای تولید برق به شمار میرفتند. در دهه 1980، زمانی که هزینه فناوریهای انرژی تجدیدپذیر شروع به کاهش کرد، طرفداران انرژیهای تجدیدپذیر شروع به فشار برای پذیرش و تثبیت این نوع از انرژی کردند. این اتفاق، تنش جدیدی میان تولیدکنندگان سنتی برق و تولیدکنندگان انرژی تجدیدپذیر به وجود آورد؛ زیرا انرژیهای تجدیدپذیر تهدیدی برای تولیدکنندگان سنتی در بازار انرژی به شمار میرفت. تقابل این دو گروه در دهه 1990 و زمانی که کشورهای جهان شروع به اجرای سیاستها و مقررات برای تشویق استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر کردند، تشدید شد. این رویکرد، کاهش تقاضا برای برق سنتی و تغییر رویکرد متقاضیان به سمت منابع انرژی تجدیدپذیر را به دنبال داشت. در پاسخ به این تغییر رویکرد، تولیدکنندگان سنتی برق با لابی کردن علیه این سیاستها و انتشار اطلاعات نادرست درباره قابلیت اطمینان و مقرونبهصرفه بودن انرژیهای تجدیدپذیر، به مبارزه خود رنگ جدیتری بخشیدند. آنها همچنین استدلال کردند منابع انرژی تجدیدپذیر قادر به برآوردن نیازهای انرژی بالای جامعه مدرن نیستند. با وجود این تلاشها، صنعت انرژیهای تجدیدپذیر با پیشرفتهای فناوری و حمایت دولت به رشد خود ادامه داد. در اوایل دهه 2000، انرژیهای تجدیدپذیر به یک بازیگر مهم در بازار انرژی تبدیل شده بود و سلطه تولیدکنندگان سنتی برق را به چالش میکشید. در سالهای اخیر، تقابل بین تولیدکنندگان سنتی برق و تولیدکنندگان انرژیهای تجدیدپذیر به دلیل نگرانی در مورد سودآوری تشدید شده است. با افزایش قیمت تمام شده در روشهای سنتی تولید برق و همچنین افزایش کارآیی فناوریهای انرژیهای تجدیدپذیر، تولیدکنندگان سنتی شاهد کاهش سود خود بودهاند. چنین اتفاقی، به ایجاد تنشهای حقوقی و نفوذ سیاسی از هر دو طرف انجامیده است. تولیدکنندگان سنتی برق تلاش کردهاند پروژهها و سیاستهای انرژی تجدیدپذیر را مسدود کنند، و در مقابل، تولیدکنندگان انرژیهای تجدیدپذیر برای دسترسی برابر به بازار انرژی و به دست آوردن مشوقهایی برای صنعت خود، به مبارزه پرداختهاند.
پای سودآوری در میان است
یکی از دلایل اصلی مبارزه تولیدکنندگان برق سنتی با طرفداران انرژیهای تجدیدپذیر، نگرانی در مورد سودآوری است. برای چند دهه، این شرکتها برای تولید برق به سوختهای فسیلی مانند زغال سنگ، نفت و گاز طبیعی متکی بودهاند. این سوختها ارزان و فراوان بودهاند و آنها را به منبع انرژی سودآور تبدیل میکرد. با این حال، با افزایش منابع انرژی تجدیدپذیر مانند خورشید و باد، تولیدکنندگان سنتی برق با رقابت فزایندهای روبه رو هستند. فناوریهای انرژی تجدیدپذیر مقرون به صرفهتر و کارآمدتر شدهاند و آنها را به جایگزینی مناسب برای سوختهای فسیلی سنتی تبدیل کردهاند. این منجر به کاهش تقاضا برای برق سنتی شده که به طور بالقوه بر سودآوری این شرکتها تأثیر میگذارد. علاوه بر این، بسیاری از تولیدکنندگان سنتی برق سرمایهگذاری زیادی در زیرساختهای سوخت فسیلی، مانند نیروگاههای زغال سنگ انجام دادهاند. این سرمایهگذاریها دورههای بازپرداخت بلندمدت دارند و تغییر به سمت انرژیهای تجدیدپذیر میتواند این سرمایهگذاریها را منسوخ کند و در نتیجه برای این شرکتها ضرر مالی به همراه داشته باشد. انتقال به منابع انرژی تجدیدپذیر همچنین تهدید بزرگتری برای بازار سنتی برق به شمار میرود. فناوریهای انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشیدی و بادی به افراد و کسبوکارها اجازه میدهند تا برق خود را تولید کنند و اتکای آنها به ارائهدهندگان برق سنتی را کاهش میدهد. این عدم تمرکز بازار انرژی انحصار تولیدکنندگان سنتی برق را تهدید میکند. همانطور که تعداد بیشتری از مردم برق خود را تولید میکنند، شرکتهای برق سنتی ممکن است شاهد کاهش در مشتریان و درآمد خود باشند. این رویکرد میتواند اختلال قابل توجهی در بازار انرژی ایجاد کند و به طور بالقوه از دست دادن شغل و بیثباتی مالی برای این شرکتها و کارکنانشان را به دنبال داشته باشد.
چالشهای مدرنیته و نفوذ سیاسی
یکی از مسائلی که تولیدکنندگان برق سنتی با طرفداران انرژیهای تجدیدپذیر مبارزه میکنند، چالشهای مرتبط با انتقال به منابع انرژی تجدیدپذیر است. در حالی که فناوریهای انرژی تجدیدپذیر مقرون به صرفهتر و کارآمدتر شدهاند، هنوز با چالشهای متعددی روبه رو هستند که تغییر کامل به آنها را برای تولیدکنندگان سنتی برق دشوار میکند. به عنوان مثال، منابع انرژی تجدیدپذیر مانند خورشید و باد متناوب هستند، به این معنی که آنها فقط زمانی انرژی تولید میکنند که خورشید میتابد یا باد میوزد. این امر تکیه بر آنها را به عنوان منبع اصلی برق چالش برانگیز میکند. این چالش به ویژه در زمانهای تقاضای بالا خود را بیشتر نشان میدهد. علاوه بر این، زیرساختهای مورد نیاز برای حمایت از انرژیهای تجدیدپذیر، مانند خطوط انتقال و تاسیسات ذخیرهسازی، میتواند گران و زمانبر باشد. این یک مانع مهم برای تولیدکنندگان سنتی برق است که به دنبال انتقال به منابع انرژی تجدیدپذیر هستند. روی دیگر سکه، صنعت برق در شیوههای سنتی خود همچنان دارای نفوذ سیاسی قابل توجهی است که از آن برای لابی کردن علیه سیاستها و مقررات انرژیهای تجدیدپذیر استفاده میکند. این شرکتها روابط قوی با سیاستمداران و سیاستگذاران دارند و اغلب از نفوذ خود برای اعمال سیاستهایی استفاده میکنند که به نفع منافع آنها باشد. تولیدکنندگان سنتی برق به سرمایهگذاری در کمپینهایی علیه طرحهای انرژی تجدیدپذیر و انتشار اطلاعات نادرست در مورد قابلیت اطمینان و مقرون به صرفه بودن انرژیهای تجدیدپذیر معروف هستند. این موضوع به آنها اجازه میدهد سلطه خود را در بازار انرژی حفظ و از سود خود محافظت کنند. تغییر به سمت منابع انرژی تجدیدپذیر همچنین نگرانیهایی را در مورد از دست دادن شغل در بخش سنتی برق ایجاد میکند. با رواج بیشتر فناوری انرژیهای تجدیدپذیر، این ترس وجود دارد که مشاغل در صنعت سوختهای فسیلی منسوخ شده و منجر به بیکاری بسیاری از کارگران شود. این ترس بیاساس نیست، زیرا انتقال به انرژیهای تجدیدپذیر به مجموعهای متفاوت از مهارتها و تخصص نیاز دارد. به عنوان مثال، کارگران صنعت زغال سنگ ممکن است مهارتهای لازم برای کار در صنعت خورشیدی یا بادی را نداشته باشند. این بیمهارتی، مانعی برای تولیدکنندگان سنتی برق ایجاد میکند تا به طور کامل از انرژیهای تجدیدپذیر استقبال کنند.
دولتها چه میکنند؟
دولتها در سراسر جهان سیاستها و مقرراتی را برای تشویق تغییر به سمت تولید انرژیهای تجدیدپذیر اجرا میکنند. یکی از رایجترین روشهایی که دولتها تولیدکنندگان سنتی برق را به سمت تولید انرژی تجدیدپذیر سوق میدهند، تعیین اهداف و برنامههای استفاده از انرژی تجدیدپذیر است. این اهداف نیازمند درصد معینی از برق تولید شده در یک کشور است که از منابع تجدیدپذیر تامین شود. اتحادیه اروپا هدفگذاری کرده که تا سال 2030، بیش از 32 درصد از انرژی خود را از منابع تجدیدپذیر تامین کند. این اهداف و برنامهریزیها، تقاضا برای انرژیهای تجدیدپذیر را ایجاد میکند که تولیدکنندگان سنتی برق باید برای جلوگیری از جریمه، به آنها دست یابند. چنین رویکردی، تولیدکنندگان سنتی برق را وادار میکند تا در فناوریهای انرژی تجدیدپذیر سرمایهگذاری کنند و از سوختهای فسیلی دور شوند. دولتها همچنین یارانهها و مشوقهایی را برای تشویق به پذیرش انرژیهای تجدیدپذیر ارائه کردهاند. این موارد میتواند شامل معافیتهای مالیاتی، کمکهای بلاعوض و وامهای کمبهره برای پروژههای انرژی تجدیدپذیر باشد. با ایجاد جذابیت مالی بیشتر در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر، دولتها تولیدکنندگان سنتی برق را برای سرمایهگذاری در این بخش تشویق میکنند. در ایالات متحده، دولت فدرال یک اعتبار مالیات بر تولید (PTC) برای تولیدکنندگان انرژی بادی ارائه میدهد که برای هر کیلووات ساعت برق تولید شده از نیروی باد، اعتبار مالیاتی ارائه میکند. این امر تولیدکنندگان سنتی برق را به سرمایهگذاری در پروژههای انرژی بادی تشویق کرده است. قیمتگذاری کربن یکی دیگر از ابزارهای سیاستی است که توسط دولتها برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای و ترویج تولید انرژیهای تجدیدپذیر استفاده میشود. این سیاست هم، شامل تعیین قیمت برای انتشار کربن، چه از طریق مالیات کربن یا یک سیستم سقف و تجارت میشود. با قرار دادن هزینه بر انتشار کربن، تولیدکنندگان سنتی برق تشویق میشوند تا به سمت منابع انرژی پاکتر مانند انرژیهای تجدیدپذیر سوق یابند تا از پرداخت هزینههای بالاتر برای انتشار خود اجتناب کنند. این دستاورد، روشی موثر برای سوق دادن تولیدکنندگان سنتی برق به سمت تولید انرژی تجدیدپذیر بوده است، زیرا برق مبتنی بر سوخت فسیلی را گرانتر میکند. برخی از دولتها نیز سهمیهبندی انرژیهای تجدیدپذیر را اعمال کردهاند که سبب میشود صنایع، درصد مشخصی از برق مورد نیاز خود را از محل منابع انرژیهای تجدیدپذیر تامین کنند. این رویکرد در سهمیهبندی، با هدفگذاریها و برنامهریزیها متفاوت است چرا که نوعی الزام قانونی برای تولیدکنندگان برق به منظور تولید مقدار خاصی از انرژی تجدیدپذیر ایجاد میکند. به عنوان مثال، در چین، تولیدکنندگان برق باید حداقل 35 درصد برق خود را تا سال 2030 از منابع تجدیدپذیر تولید کنند. عدم رعایت این سهمیهها میتواند منجر به جریمه شود. بر حسب همین جریمهها و سختگیریها بوده است که تولیدکنندگان سنتی برق مجبور به سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر شدهاند. و در آخرین اقدام، دولتها شروع به حذف تدریجی یارانه برای سوختهای فسیلی کردهاند و در تلاشند تا انرژیهای تجدیدپذیر را رقابتیتر کنند. بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی، در سال ۲۰۱۹، دولتهای سراسر جهان ۴۰۰ میلیارد دلار یارانه برای سوختهای فسیلی ارائه کردند، در حالی که این رقم برای انرژیهای تجدیدپذیر ۱۲۰میلیارد دلار بوده است. با حذف یا کاهش این یارانهها، دولتها زمینه بازی برابری را برای تولیدکنندگان انرژیهای تجدیدپذیر ایجاد میکنند و تولیدکنندگان سنتی برق را به سمت منابع پاکتر انرژی سوق میدهند.