۴ دهه قبل گروهی از تجار نسبتا سرشناس بازار تهران در کوران انقلاب و در ساحت سیاست و اقتصاد ایران جای مطرحترین صنعتگران ایرانی نشستند. گروهی برآمده از دل تجارت خرد و کمتر آشنا به بحرانهای صنعتی همچون بسیاری دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی ناخواسته صنعتگران قدیمی و کارکشته را از صحنه بیرون راندند و به حضور معدودی از آنها که پایههای کارخانههای صنعتی را برروی زمین گذاشته بودند رضایت دادند. میان گروه تجار باقیمانده در صحنه اقتصاد ایران اموال محدود تعدادی معدود از همین تجار مانند تقی حاج طرخانی، علامیرمحمدصادقی و علینقی خاموشی هم مصادره موقت شدند که به لطف رایزنیهای بسیار این کارخانهها مدتی بعد به آنان بازگشت.
میان این جمع تقی حاج طرخانی با قهر صحنه سیاست را رها و بازهم به همان دوران گوشهنشینی بازگشت و دیگران ماندند تا چندین دهه بعد به رای عمومی فعالان اقتصادی از اتاق بازرگانی کنار گذاشته شدند. در جمع انقلابیون صنعتی، محسن خلیلی عراقی هم نه در کوران انقلاب که تقریبا یک دهه بعد اموالش زیر چوب مصادره رفت و پس از ۲۴۵ بار حضور در دادگاهها موفق شد، بوتان را به خانواده موسس آن بازگرداند. علیاکبر رفوگران دیگر صنعتگر متدین ولی کمتر درگیر کارهای انقلابی هم در همین دهه مصادره شد و او برای همیشه کارخانه خودکار بیک را به کسانی وانهاد که ادعای اداره بهتر آن را داشتند و البته که این گروه هم کمتر از دو سال زمان برای زمین زدن کارخانه نیاز داشتند. سرمایهداری تجاری ایران چنین از دل آشوبهای دهه اول شکل گرفت. مدتی بعد تجاری که سرشان را با مذاکره و لابی گرم کردهبودند و تجارتشان را در اندازه صادرات و واردات محدود اداره میکردند ناگهان با گروهی از ساختمانسازان و صنعتگرانی مواجه شدند که نه مانند نیاکان خود از دل دوران رشد صنعتی بیرون آمده بودند و نه مانند خود آنها عقبه انقلابی و رفتار انقلابگری داشتند.
سرمایهداری که رانت را بر هر عنصر دیگری در اقتصاد مقدم میدانست و با تصاحب زمین و ساختوسازهای بسیار به ثروت و شهرت رسید. آنها در دورانی شکوفا شدند که نسل صنعتی در آنسوی آبها حسرت اموال و خاطراتش را میخورد، سرمایهداری تجاری ذهن و دلش درگیر بازیهای دیگری بود و مدیران دولتی هم دیدگاه سازندگی مقدم بر هر اصلی را پیش میبرد. این گروه نوخواسته دو دهه در صدر اقتصاد و حاشیه سیاست باقی ماندند. مدتی بعدتر نسل بازاری پیر و فرتوت شد. از نهادهای انتخابی کنار رفت و در نهادهای انتصابی باقی ماند ولی نه اثر دهه ۴۰ را داشتند و نه توان دهه ۶۰ برایشان باقی ماندهبود. اما آفتاب عمر رانتی گروه سرمایهداران زمینمحور چندان طولانی نبود. آنها در دهه هشتاد با گروهی مواجه شدند که با رانت نفت و دولت چنان با سرعت اموال و داراییهای روی زمین را به نام خود زدند که دیگر کسی قدرت رقابت با آنها را نداشت. بابک زنجانی و دیگرانی همچون او با نهایت سرعت آمدند و با حداکثر قدرت داراییها را به گاوصندوقشان ریختند. همزمان گروهی دیگر برآمدند که بهترین لقب برای آنها سرمایهداران دولتی بود. تکنوکراتهایی که در دولت احمدینژاد از قدرت و سیاست کنار گذاشته شدند و حالا بدون شوکت و مقام سابق باید در دفاتری کوچک برای خودشان کسبوکاری راه میانداختند. این گروه نه موسس و نه تجار شدند.
آنها به دل هیئت مدیرههای موسسات دولتی و شبهدولتی نفوذ کردند و به عنوان افرادی صاحبنفوذ طی دورهای هشت ساله شرکتهای کمتر شناخته شده را به مقام حاکمان اقتصاد ایران رساندند. ظهور شبهدولتیها دقیقا در همین دوران استارت خورد. اما همه این گروهها مدتی بعد به دولت، نه به قدرت سیاست و نه حتی به گروه رانتجویان باختند. آنها با جوانانی مواجه شدند که به جای اسم شرکت از استارت آپ استفاده میکردند و به جای رانت برای دریافت وام و زمین سراغ تاسیس نهادهایی مدرن در بستر جایی رفتند که هیچ کدام از آن گروهها آشنایی با آن نداشتند. شرکتهای نوپا روی خط اینترنت آمدند و مدیرانی که سالها قبل از مطالعه و حضور در دنیای مدرن بریده بودند، ناگهان به تماشای نسلی نشستند که به سختی نام وزرا را میدانستند و تقریبا هیچ کار و گرفتاری با مدیران دولتی نداشتند که سراغ عناصر همراه بروند و خط و ربط از آنها بگیرند. در دهه چهارم بعد از انقلاب حاکمان اقتصاد این گروه شدند و از جفای روزگار اینکه همه دستههای دیگر آگاهانه علیه آنها شدند و برای اولین بار اتحادی عجیب میان عقبماندگان از عرصه جدید علیه پیشگامان دوران تازه شکل گرفت. اما محصول چندین دهه منازعه به کجا رسیده است؟
کدام مدافعان؟
دهه چهارم نه جنگ قدرتها که دوران دعوا برسرکارنامه است. در این دوران تنها مدیران دولتی هستند که باید از چندین دهه اداره کشور دفاع کنند. اما مدیرانی که روزگاری ریشه سرمایهداران صنعتی را زده بودند چه کسانی را به عنوان متحدان خود برجای گذاشتند؟ خسروشاهی موسس کارخانه مینو و داروگر میان خاطرات خود نقل میکرد که در کوران انقلاب خدمت همین گروه رسیده بودند و برای ادامه حضور در عرصه اقتصاد اعلام آمادگی کردند. آنها حتی در دورترین نقاط ذهنی خود هم این تصور را نداشتند که قرار است اخراج شوند و به واسطه همین خوشخیالی تا توانستند برای خودشان رویا ساختند. چند هفته بعد از این پیشقدمی اموالشان مصادره و حکم زندانشان در دستشان گذاشته شد که بدانند در مورد مصادرهها میان هیچکس تردیدی نیست. مدتی بعد در میانه همان دهه آنها بازهم قصد بازگشت به کشور کردند ولی به گفته وزیر وقت صنایع آنها به گربههای «مرتاض علی» تشبیه شدند که هر طور بزندیشان چهار دست و پا و سالم به زمین میرسند. این تک جمله کافی بود که حساب کار دست همه بیاید و یکسره عرصه اقتصاد را به قصد امور خیریه و بازنشستگی ترک کنند.
نسلها و گروههای بعدی اما نه خاطرات و مخاطرات این گروه را داشتند و نه خودشان را متصل و همراه قدرت وقت میدانستند و در نتیجه پس از چندین دهه عرصه دفاع برای همین مدیران خالی شد. مدیرانی که حتی نمیتوانند از عملکرد مثبت این دوران هم پشتیبانی کنند. حذف متحدان بیآزار چنین در سال ۱۳۹۷ دست همه را خالی کرده که سعید لیلاز میگوید میان روشنفکران و عامه اتحادی است که هیچکس از هیچ چیز دم نزند نه اینکه همه اتفاقات منفی و همه آمارها ویران باشد، بلکه در عرصههایی کارنامه قابل دفاع و ارزشمندی حاصل شده ولی کیست که از این آمارها صحبت کند و سرش را برای دفاع از آن بالا بگیرد؟ اینگونه کارنامه چهار دهه گذشته با وجود نقاط برجسته از موفقیت زیر بار انبوهی از گلایهها مخفی شده و صداهای تکراری و کلیشهای هم دیگر به گوش کسی نمیرسد. شاخصترین آماری که وضعیت اقتصادی ایران طی نه چهار دهه که یک قرن اخیر را نشان میدهد وضعیت تولید است. تولید طی دوران جنگ و پس از آن تحریمها با مشکلات بسیاری مواجه بود ولی مقایسه اعداد نشان میدهد در برخی حوزهها مانند صنایع خودروسازی و کشاورزی گاهی میزان رشد به عددی بالاتر از ۲۵۶ درصد هم رسیده است. تنها درمورد فولاد به عنوان یکی از موثرترین شاخصهای تولید رشد ۲۶ برابری رقم خورده است. شاخصهای مربوط به بهبود وضعیت معیشتی مردم نیز طی چندین دهه گذشته رشد یافته است و میزان بهرهمندی شهروندان ایرانی از خودروی شخصی به بیش از ۵۰ درصد جمعیت کل کشور رسیدهاست. همه این آمارها روی دست مانده و واگذاری زمین اقتصاد به رانتجویان در نهایت کار را به جایی رسانده که دیگر کسی به دفاع از کلیت اقتصاد ایران نیست.
وضعیت اقتصادی ایران طی یکسال گذشته دچار بحران عظیمی شده و ذهنیت شهروندان نیز سراسر منفی شدهاست. این نگاه منفی نه کارنامه یکساله که کارنامه چندین دهه را زیر سوال برده و معتمدانی که روزگاری کلامشان میتوانست نجاتبخش باشد، جایشان را به کسانی دادهاند که با هر وزش بادی تغییر مسیر میدهند، سرمایههایشان را به آنسوی مرزها میبرند و مانند دیگران مینشینند به پای مطالعه نقدهای یکسر و بدون حتی یک عدد و آمار. این وضعیت محصول ساخت منظومه ذهنی مدیرانی است که در سالهای اول انقلاب سرمایهداری صنعتی را نواختند، در دهه دوم انقلاب اسیر بازی سرمایهداری آری یا نه شدند و یادشان رفت که کنار گوششان افرادی رشد میکنند که فقط وابسته به رانت زمین هستند.
بورژوازی متدین و معتقد ایرانی که امروز مالک کارخانههای ورشکسته است و از هرگوشه شهرها ساختمانهایی بلند شدهاند که مالک آنها با یک واسطه از شرکتهای شبهدولتی به صاحبان همان رانتهایی میرسد که در دهه هفتاد متولد شدند. تجار متشرع دهه ۶۰ هم دیگر در سن و سالی نیستند که بخواهند کارنامه روزهای گذشتهشان را مطالعه و از آن دفاع کنند. اینگونه چهار دهه بیمدافع مانده و این محصول اندیشه کوتاه مدیران بوروکراتی است که قواعد بسیار خلق کردند تا سنگ جلوی پای هر رشدی باشد.
انتخابات/ بیانیه اخلاقی نه گانه
ائتلاف برای فردا طی بیانیه شماره دو خود به بیان اصول اخلاقی این جمع پرداخت که متن آن را میخوانید: یازدهم اسفندماه، نهمین دوره انتخابات اتاقهای بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی کشور برگزار خواهد شد. انتخابات نشانه بالندگی و احترام به آراء ذینفعان اصلی هر نهادی است. اما روی دیگر این سکه رقابتهای پیدا و پنهانی است که میان نامزدها و گروههای انتخاباتی رخ میدهد که اگر چارچوب اخلاقی مشخصی بر آن حاکم نباشد، موجب لطمه به این فرایندِ مهم و نتایج آن خواهد شد.
از این رو بر کلیه کسانی که پای در عرصهی انتخابات میگذارند، واجب است که پایبند چارچوب اخلاقی و آداب رقابت انتخاباتی باشند. از این روی «ائتلاف برای فردا» با امید به اینکه حفظ ارزشهای اخلاقی سرلوحه رفتار و گفتار نامزدها در این انتخابات باشد، منشور اخلاقی خود را به شرح زیر منتشر مینماید:
منشور اخلاقی
ما، نامزدهای «ائتلاف برای فردا» در آستانهی انتخابات دورهی نهم اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران وظیفه خود میدانیم که برای حفظ و ترویج اصول اخلاقی، پایبندی خود و کارکنان ستادهای انتخاباتی خود را به اصول زیر اعلام و تعهد نماییم:
۱- در معرفی خود، پیشینهی تحصیلی و حرفهای خود با صداقت و بدون مبالغه عمل خواهیم کرد.
۲- در اعلام وعدهها و برنامههای انتخاباتی ائتلاف اغراق نخواهیم کرد.
۳- در برنامههای تبلیغاتی و انتخاباتی، تخریب رقبا و سایر نامزدها و گروهها را ناپسند میشماریم و از آن پرهیز خواهیم کرد. تلاش ما این خواهد بود که به جای نفی دیگران، بر تبیین نظرات و برنامههای خود متمرکز باشیم.
۴- از تجسس در احوال شخصی سایر نامزدها خودداری و آن را تقبیح میکنیم. هرگونه تلاش برای حذف رقبا از طریق پروندهسازی را ناپسند میشماریم.
۵- در تبلیغات برای خود و گروه منتسب به خود، به ضوابط تعیین شده احترام میگذاریم و آنها را رعایت میکنیم.
۶- در مصاحبهها و مناظرههای عمومی و مطبوعاتی در چارچوب ادب و احترام حضور خواهیم یافت و از تخریب سایر نامزدها و گروهها جداً پرهیز خواهیم کرد.
۷- در صورت عدول هریک از نامزدهای ائتلاف و همکاران اجرایی ستاد انتخابات از اصول این منشور، فوراً تذکرات لازمه را به ایشان میدهیم و در اصلاح خطای انجام شده مشترکاً اقدام میکنیم.
۸- برای جلب نظر رایدهندگان و تاثیر گذاشتن برآنها از ارایه اطلاعات نادرست و آمارهای خلاف واقع و غیرمستند پرهیز میکنیم.
۹- به موجب این منشور تعهد میکنیم پس از تایید صحّت انتخابات توسط هیئت نظارت به نتیجه آن هر چه باشد احترام بگذاریم و با منتخبین با نهایت صمیمیت و رعایت شئون جامعه مدنی همکاری کنیم.
در پایان، «ائتلاف برای فردا» از همه نامزدها و گروههای فعال در انتخابات اتاق دعوت میکند که با اعلام پایبندی به اصول اخلاقی فوقالذکر، زمینه را برای برگزاری انتخاباتی سالم و در شأن بخش خصوصی کشور فراهم آورند.