مراسم اعطای تندیس و نشان امینالضرب برای چهارمین دوره متوالی برگزار شد. این فستیوال اقتصادی به رسم هر سال، میزبان میهمان ویژهای بود. میهمانی که اگرچه خود سالها در بدنه دولت و در دستگاههای اجرایی مختلف فعالیت داشته، اما امروز به بسیاری از سیاستهای اتخاذ شده اعم از خصوصیسازی نادرست و بوروکراسیهای پیچیده و غیرضروری انتقاد دارد. علیاکبر ناطقنوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در مراسم روز گذشته، در جمع فعالان اقتصادی حضور یافت. اشاره او به نامهای که سال ۶۱ به همراه برخی از مسوولان دولتی به امام خمینی(ره) نوشتهاند، موجب شد تا محور سخنش به خصوصیسازیهای نادرست اختصاص داده شود. موضوعی که همواره دغدغه تمام فعالان اقتصادی و حتی برخی از دولتمردان بوده است. برآیند صحبتهای ناطقنوری حکایت از آن دارد که بلای جان اقتصاد ایران، همین شرکتهای خصولتی هستند که بهدلیل اجرای نادرست اصل ۴۴ قانوناساسی، پدید آمدند و امروز مانند شیر بییال و دم و اشکم شدهاند که نه خصوصی هستند، نه نظارتی بر آنها حاکم است و نه مشمول قواعد دولتی میشوند. او اعتقاد دارد که ضرر خصولتیها از همین حیث، بیشتر از دولتی ماندن است. ناطقنوری تاکید کرد که باید به سمت مردمی کردن دولت پیش برویم، نه دولتی کردن مردم. بخش دیگری از این مراسم نیز به رسم هر سال، به صحبتهای رئیس اتاق تهران اختصاص یافت. صحبتهایی که اگرچه جدید نبود اما مسعود خوانساری اعتقاد دارد که صدای فعالان اقتصادی از سوی حاکمیت شنیده نمیشود. او اعلام کرد که جامعه کارآفرینی بارها از حاکمیت خواسته که رانتزدایی، مبارزه با فساد، توزیع هدفمند یارانهها و ایجاد بستر رقابت را مهیا سازد؛ اما گوشهای مسوولان بسته شدهاست.
گوشهای بسته مسوولان
در ابتدای چهارمین دوره مراسم امینالضرب مسعود خوانساری،رئیس اتاق بازرگانی تهران اظهار کرد: متاسفانه آنچه در اقتصاد و جامعه ایرانی قربانی شده، گوهر اعتماد عمومی است. جوان ایرانی که با هزار امید و انگیزه از دانشگاه به شایستگی بیرون آمده، نسلی که تمنای پیشرفت و توسعه دارد، مردمی که قلبشان برای این آب و خاک میتپد و آموختهاند که باید در همین سرزمین زیست کنند، چطور باید با حسی توام با نگرانی و بیاعتمادی به فکر کسبوکار و فردایشان باشند؟
وی ادامه داد: متاسفم که بگویم امروز هرکجا سرمایه نمادینی وجود داشته، با بیتدبیری و نابخردی از میان رفته یا حداقل به پایینترین حد تنزل کرده است. نتیجه اینکه امروز جامعه نگران، مضطرب و بیاعتماد به ارکان سیاستگذار و مدیران کشور شدهاست. قیاس این وضعیت با دهه ۶۰ تا حدودی روشنگر است. تاریخ شهادت میدهد که مردم ایران در این دهه چطور با دل و جان و در بحبوحه جنگ، از مرزها دفاع کردند یا در دهه ۷۰ به شوق سازندگی گامهای بلندی برداشتند و در دهه ۸۰ به انگیزه اصلاحات امیدها آفریدند و در ادامه کسانی ناکارآمد که شعار سودای عدالت در سر داشتند، سرخوردگی ملت را رقم زدند. دهه ۹۰ هم دوره آشتی با جهان و احیای تدبیر و امید بود که البته آن هم دستخوش ناامیدیهای زیادی شد. در همه این دورهها یادمان باشد که مردم پای نظام و کشور ایستادند و جامعه اقتصادی هم قدمی عقب نگذاشت.
رئیس اتاق تهران افزود: جامعه اقتصادی ایران کارآزموده دوران سخت است. این جامعه هیچگاه در شرایط طبیعی رشد نبوده و همواره در نشیب و فراز روزگار پنجه نرم کرده است. تاریخ گواهی میدهد، اتاق بازرگانی از دل نارساییهای مدیریتی در عهد ناصری متولد و پا به عرصه گذاشت. عدهای از صاحبان کسبوکار در زمانهای که قحطی برکشور حاکم بود، پا پیش گذاشتند تا دردها را درمان کنند. از سرمایه و مالشان گذشتند تا مسوولیت اجتماعیشان را به سرانجام برسانند. قدمهای کوچک بخشخصوصی کشور بیش از توان و طاقت دولتها در نگاه و قلب مردم جایی گرفت و آنها را به معتمدان جامعه تبدیل کرد. این چنین است که در طول سالیان دراز یادگارهایی مانند مسجد، مدرسه، بیمارستان و دیگر مراکز خدماتدهی توسط صاحبان کسبوکار و بازاریان در سراسر کشور ایجاد شد و برای جامعه اقتصادی و بخش خصوصی اعتبار و آبرو به ارمغان آورد.
رئیس اتاق تهران عنوان کرد: کارآفرینان، سرمایههای انسانی این کشور بهحساب میآیند. حاکمیت میتوانست مستمرا و طی چندین دهه آنها را به نمادهایی از وطنپرستی، دینداری و انساندوستی تبدیل کند و به جامعه بشناساند ولی افسوس که نگاه توام با سوءظن اجازه نداد چنین اقدام مهم و مشروعی صورت گیرد. نمونه آنکه امروز کجای این کشور میتوان موزهای از صنعت، کارآفرینی و اقتصاد پیدا کرد؟ چرا در هیچ کتاب درسی نامی از کارآفرینان نیست؟ چرا در هیچ فیلم سینمایی کارآفرین حضور ندارد؟ در نهایت مذموم شمردن کارآفرینی طی چندین دهه، نشاط اجتماعی را هدف گرفت. امروز مردم حتی اگر ناامید نباشند، نشاط هم ندارند و با جامعهای چندپاره مواجهیم که صحیح را از غلط تشخیص نمیدهد.
خوانساری در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: جوهر وجودی کارآفرینی، برخوردار از همه عناصر لازم برای تبدیل شدن به الگوست. ذات کارآفرینی یعنی اعتماد به نفس، استواری، خلاقیت، برنامهریزی، اتکای به خود به جای وابستگی به غیر و مهمتر از همه امید و اعتماد به آیندهای درخشان. در همین جمع؛ کارآفرینانی حضور دارند که در دهه هشتم و نهم زندگیشان کماکان به سازندگی ادامه میدهند. آنها در طول حیاتشان، انقلاب، جنگ، تحریم و انواع درگیریهای سیاسی و اجتماعی که زندگی مردم را فشل کرده دیدهاند، اما چه زمانی چرخ کارخانههایشان از حرکت افتاد؟ آنها چه وقت از طول و عرض سفره کارگرانشان کاستند؟
او با ذکر چند نمونه از کارآفرینان موفق و اثرگذار گفت: همگی مرحوم قندچی را میشناسید. او ایران کاوه را بنیان گذاشت، پس از انقلاب مظلومانه به زندان رفت و از زندان به جبههها نقل مکان کرد تا ماشینهای جنگی را تعمیر کند. پس از جنگ بازهم در خط تولید حاضر شد تا کارخانه را از نو بسازد. او تا صبح آخرین روز حیاتش در کارخانه حاضر بود. این تنها یک نمونه از دهها مثال است. علیاکبر رفوگران در دهه نهم زندگی درگیر این است که خط تولید عطر بیک را توسعه دهد. او کیست؟ کارآفرینی که کودتای آمریکایی در دهه ۳۰ را دیده، روزهای طلایی را پشت سرگذاشته و پس از جنگ تا زندان و تحمل مشقتهای فراوان هم پیش رفت. آیا اگر قرار بر ناامیدی باشد، کسی در میان کارآفرینان از این دو محقتر یافت میشود؟ اینکه شما بدانید کشور در تحریم، جنگ اقتصادی و منازعات سیاسی است، ولی کلنگ راهاندازی کسبوکاری متناسب با این زمانه را بر زمین میزنید، یعنی حماسه آفریدهاید. یعنی میتوانید الگو و مولد باشید.
خوانساری ادامه داد: کارآفرینی یعنی بازگشت نیروهای جوان به کشور و حضور در عرصه سازندگی. هر زمان چرخ حرکت کارخانهای بازایستاد باید منتظر سیل مهاجرت بود. هر زمان کارآفرینی خانهنشین شد باید در انتظار ویرانی خانوادههای بسیار بود. در همین حوادث اخیر نخبگان این کشور در آرزوی کار و زندگی مطلوب راهی خارج از مرزها بودند که چنین حادثه تلخی رخ داد. آیا این افراد نمیتوانستند کارآفرینان ما باشند؟ اگر ما حرمت کارآفرین را رعایت میکردیم و کارخانهها پرتوان به کارشان ادامه میدادند، این جوانان در ایران میماندند و میتوانستند مهندسان و مدیران آنها باشند. کلام روشن اینکه سرمایه انسانی بزرگی به نام کارآفرینی مخدوش شده است و حالا اثرات اجتماعی آن را در زیست جاری مردم میبینیم.
او افزود: جامعه کارآفرینی از همین تریبون اتاق بازرگانی بارها از حاکمیت خواسته است؛ به رانت ارزی پایان دهد، در مقابل فساد ایستادگی کند، انواع توزیع غیرهدفمند یارانهها را متوقف کند و بستر رقابت را بسازد. در این موقعیت چرا نباید کارآفرینان را بهعنوان انسانهای کمالگرا، پرشوق و امید و در عطش ساختن ایرانی آزاد و آباد به مردم معرفی کرد؟ کارآفرینان عاشق این مرز و بوماند و تمام سرمایهشان را به کارخانه و خط تولید تبدیل میکنند. آنها قلبشان برای این مردم میتپد و زیر فشار تحریم و کمبود، همچنان سبد مصرف مردم را متنوع نگاه میدارند. چرا دولتها صدای این منادیان سلامت و امید را نمیشنوند و چرا گوشها بسته شدهاست؟ جوانان پر از شوق پیشرفت، عطش اعتماد به نفس دارند و چه کسانی را میشناسید که بیش از کارآفرینان نماد اعتماد به نفس باشند.
به گفته رئیس اتاق تهران، امروز رسالت تکتک کارآفرینان این است که از ابزارهای فرهنگی، هنری و اقتصادی برای توسعه مفهوم کارآفرینی استفاده کنند. انزواطلبی راهکار امروز نیست. اگر دلها برای آینده ایران میتپد که قطعا چنین است در معرفی اسطورههای کارآفرینی استنکاف نکنید. اگر پیش از این کارآفرینان سعی میکردند به دور از هیاهوی جامعه و در خلوتشان کار کنند، امروز باید به صحنه بیایند و اجازه دهند جامعه با آنها آشنا شود. درهای کارخانهها را به روی مستندسازان باز کنید، اجازه دهید زندگیتان کتاب شود، فرصت دهید نسل جوان در جلسات و همایشها، پای صحبتهای شما بنشینند و تجربیات جدیدی بیاموزند. بیایید همه با هم از کارآفرینان نماد بسازیم نه برای اینکه تنها اقتصاد توسعه پیدا کند، بلکه برای بازگشت نشاط به کشور، بازگشت امید به مردم و ساختن دوباره این سرزمین. آنچه امروز در پیشگاه شما قرار میگیرد، تلاشی اندک از سوی ماست و شما کارآفرینان میتوانید این مسیر را با نهایت قدرت و انگیزه به پیش ببرید.
فعالان اقتصادی را خسته نکنید
علیاکبر ناطقنوری، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در چهارمین مراسم اعطای تندیس و نشان امینالضرب گفت: از آغاز نظام جمهوری اسلامی و دهه ۶۰، بنده و دوستانم معتقد بودیم که کارهای کشور و اداره بخشهای مختلف باید به دست مردم انجام شود و دولت باید برنامهریز خوب، هدایتگر خوب، حمایتگر خوب و نظارتگر خوبی باشد. پس از آن دولت بتواند با توسعه تولید و سرمایهگذاری داخلی و اعتماد به جامعه، کشور را از طریق مالیات اداره کند. اما متاسفانه در آن دوره نگاه چپگرایانه نوعا در دولتهای مختلف در بسیاری از افراد و مسوولان دستگاهها بود و همین امر موجب شد تا از این تفکر در کشور فاصله بگیریم و این موضوع موجب دلسردی شد.
او با اشاره بر عدم توفیق خصوصیسازی در ایران گفت: مقام معظم رهبری در مقطعی بر اصل ۴۴ تکیه و بر خصوصیسازی پافشاری کردند. حتی جلسات مختلفی را با مسوولان برگزار و مستقیما جلسات را برای پیاده کردن این اصل مدیریت میکردند. اما متاسفانه آنگونه که باید، موثر واقع نشد و نتیجهبخش نبود. اجرای اصل ۴۴ به خصوصیسازی منتج نشد؛ بلکه موجب ایجاد خصولتیها شد که این موضوع ضررش از دولتی بودن صرف بدتر است. چراکه اگر دستگاهها و سیستم دولتی بود، بالاخره یک نظارتی بر آن وجود داشت و مشمول قواعد دولتی میشد. اما اعتقادم این بود که وقتی شرکتها خصولتی میشوند، تبدیل به یک شیر بییال و دم و اشکم میشوند که از آنها سوءاستفاده میشود که در این سالها دیدیم که این اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد.
ناطقنوری افزود: وقتی به این مجلس دعوت شدم، نامهای را پیدا کردم که مربوط به دورهای بود که وزیر کشور بودم یعنی سال ۶۱. آن زمان من و جمعی دیگر از دوستان در دولت، نامهای در همین خصوص برای امام راحل نوشتیم. چند جمله را از آن میخوانم تا بدانید نگاه بنده و جمعی از دوستانمان در آن دوره چه بود. ما در این نامه نوشتیم که «یک گروه در فکر دولتی کردن مردم و دستهای دیگر در فکر مردمی کردن دولت هستند»؛ در آن دوره این تفکر ما بود که نباید مردم را دولتی کنیم بلکه باید دولت را مردمی کنیم. همچنین اشاره کردیم که در زمینه بازرگانی داخلی و خارجی و نحوه توزیع کالا و مسائل مربوط به صنعت و کار و کارگری و در زمینه بحث عناوین ثانویه و اولیه اختلافات شدید است. آن زمان برای امام نوشتیم که این تفکر، ما را به جایی نمیرساند. این عضو تشخیص مصلحت نظام عنوان کرد: بنده در مجلس اول نیز با هر چه سبب میشد کار از دست مردم گرفته شود، مخالف بودم و الان هم مخالفم.
ناطق نوری با تاکید بر استفاده از تجارب بینالمللی گفت: ما باید از تجربه دنیا استفاده کنیم. این دستور اسلام است. نباید از صفر شروع کنیم و منتظر بمانیم ۵۰ تا ۱۰۰ سال دیگر به یک تجربه برسیم. دنیا خیلی از مسائل را تجربه کرده است. نباید صرف اینکه آن افراد نامسلمان هستند و حتما یک خباثتی با ما دارند، استفاده از تجربه آنها را نادیده بگیریم. این عقلانی نیست. اسلامی هم نیست. هر علمی که به درد سعادت دنیا و آخرت مردم بخورد، باید کسب و تجربه شود. او مصائب کارآفرینی در ایران را بیان کرد و گفت: دولتها باید شرایط تولیدکنندگان را درک و گیر قانونی آنها را جمع کنند. این غمبار است که یک تولیدکننده اینقدر تحت فشار باشد که بگوید ما با تمام این مشکلات، با تمام فشارها و ناملایمات، با همه پیچ و خمهای غلط و باطل اداری و با تمام بیمهریها باز ایستادهایم. با یکی از تولیدکنندگانی که اتفاقا چند سال قبل مورد تشویق شما هم قرار گرفته بود، صحبت کردم. بریده بود. میگفت درآمد و هزینهام با هم سر به سر هستند و هیچ درآمد اضافی نداریم و نمیشود به این شکل کار را اداره کرد. به او گفتم ۱۵ هزار نفر کارگر و کارمند را اداره میکنید. این خدمت بزرگی است که انجام میدهید. من خواهش میکنم حتی اگر ضرر میکنی ایستادگی کن و کسبوکارت را اداره کن. اما حال میبینم که تمام تولیدکنندگان نمونه ما با این چالشها روبهرو هستند.
ناطقنوری افزود: وقتی یک نفر میخواهد یک موافقت اصولی بگیرد، با این شرایط ترافیکی، هوا و وضعیت کشور باید خودش را به یک اداره برساند و بعد بگویند باید به اداره دیگر هم بروی او از شمال به جنوب و از شرق به غرب برود تا کارش را انجام دهد. میشود یک سیستم مرکزی بگذارید و همه کسانی که باید پاسخ این مردم را بدهند و این موافقت را ثبت کنند، یکجا جمع شوند و مردم یک بار به یکجا مراجعه کنند. درحالحاضر حتی برای تمدید هم مجددا همه مدارک اعم از کارت ملی و شناسنامه و... را مطالبه میکنند و افراد متقاضی همه این مراحل را مجددا باید طی کنند. این سیستم درست نیست. مردم را سرگردان و خسته میکنند.
ضرورت ارتقای دانش کشور
دکتر علینقی مشایخی، اقتصاددان پس از دریافت لوح و نشان امینالضرب در صحبتهایی اظهار کرد: بهبود شرایط زندگی و وضعیت کشور مستلزم این است که خردورزی و دانش اداره کشور را در سطوح مختلف ارتقا دهیم. بدون خردورزی که دستاورد انسانهای برجسته در دنیا است و بدون بومیسازی این دستاورد نمیتوانیم با سعی و خطا و با داشتههای کم شرایط کشور را بهبود ببخشیم. وی افزود: من هم با همین هدف بود که به ایران برگشتم و تلاش کردم با کمک همکارانم برنامههایی را پایهریزی کنیم که براساس آن جوانهایی را جذب کنیم که سطح خرد و دانش را در کشور ارتقا دهند. البته این راه طولانی است، اینکه استعدادهای خوب کشورمان را بهجای پزشکی و مهندسی به سمت رشتههای مهمتر سوق دهیم. این کار به تلاشی چندساله نیاز دارد که باید آن را پیگیری کرد.