وقتی تظاهراتکنندگان «جلیقهزرد» در فرانسه به خیابان ریختند و علیه مالیات بر سوخت - که میتوانست برای کسانی که توان مالی پرداخت آن را ندارند بسیار سخت باشد - دست به اعتراض زدند، «آنالنا بائربوک» از کنار مرز درحال مشاهده اوضاع بود. خانم بائربوک که یکی از پایهگذاران حزب «سبزها»ی آلمان است شاهد است که حزب او بهطور پیوسته طی سال گذشته درحال قویتر شدن است. اما او میداند که اگر سبزها به نیرویی بزرگ تبدیل شوند، رایدهندگان را قانع خواهند کرد که سیاست آب و هوایی موضوعی نخبهگرایانه نیست، بلکه امری مشترک و عمومی است، درحالیکه همزمان به نگرانیهای اقتصادی هم خواهند پرداخت. «کاترین بنهولد» در گزارش ۱۴ ژوئیه برای نیویورکتایمز به نقل از بائربوک نوشت: «درسی که از فرانسه آموختیم این است که ما نمیتوانیم آب و هوا را به قیمت عدالت اجتماعی نجات دهیم.» این خانم ۳۸ ساله است، درست همسن حزب متبوعش. او میگوید: «این دو باید در کنار هم به پیش روند.»
«ائتلاف ۹۰/ سبزها» نام حزبی سیاسی در آلمان است. در سال ۱۹۹۳ و پس از اتحاد دو آلمان، «ائتلاف ۹۰» و «سبزها» به هم پیوستند تا «ائتلاف ۹۰/ سبزها» تشکیل شود. حزب سبز آلمان در سال ۱۹۸۰ در آلمان غربی تاسیس شد و ائتلاف ۹۰ هم در سالهای ۱۹۹۰–۱۹۸۹ در آلمان شرقی بنیانگذاری شده بود. این حزب که معمولا با نام حزب سبز آلمان شناخته میشود، از موفقترین و معروفترین حزبهای محیطزیستگرای جهان است. اما خود حزب سبزها هم از به هم پیوستن جنبشهای گوناگونی از قبیل جنبش ضدانرژی هستهای، جنبشهای صلحخواهانه و جنبشهای مدافع حقوق زنان در آلمانغربی پیشین بهوجود آمد. به نوشته گزارشگر نیویورکتایمز، در نظرسنجیها، «سبزها» اکنون حزب مرکل را به چالش میکشند و انتظار این است که آنها بخشی از دولت بعدی آلمان باشند. در انتخابات اخیر پارلمان اروپا، احزاب سبز در دیگر نقاط این قاره هم آرای قابلتوجهی بهدست آوردند؛ از جمله ۶۳ کرسی از ۷۵۱ کرسی در پارلمان اروپا را از آن خود کردند و این یعنی افزایشی ۴۷ درصدی. حفاظت از محیطزیست، تحمل و همزیستی مسالمتآمیز در یک جامعه چندفرهنگی از جمله اصول بنیادین این حزب به شمار میروند که خطمشی و سیاست حزب سبز آلمان بر آنها استوار است. دیوید مکآلیستر، سیاستمدار دموکرات مسیحی و از اعضای گروه «حزب مردم اروپا»، میگوید که جهش سبزها در آلمان نشان میدهد محافظهکاران و سوسیالدموکراتها باید بیشتر برای تغییرات اقلیمی کار میکردند. طی سالهای اخیر بهدلیل اختلالاتی در سیاستهای اروپا یک حزب که روزگاری رادیکال بود و بر محیطزیست تمرکز داشت توانست از این اختلالات بهرهبرداری کند و جایگاه خود را ارتقا دهد. به دلیل درجه حرارت بالا، مساله تغییرات آب و هوایی به اولین نگرانی رایدهندگان در اروپا تبدیل میشود. فروپاشی احزاب سوسیال دموکرات سنتی فضای بسیاری را در چپ میانه گشوده است. نسلی از رایدهندگان جوان بهدنبال وفاداریهای جدید هستند و دیگران – بهعنوان پادزهری در برابر ملیگرایی- بهدنبال در آغوش کشیدن راست افراطی پوپولیست هستند.
اگر اتفاق غیرمنتظرهای رخ ندهد، «سبزها» جدیدترین جنگ فرهنگی در اروپا را کلید خواهند زد. با کاهش اهمیت مهاجرت در اخبار، تغییرات آب و هوایی به جبهه جدید و قدرتمندی در نبرد میان لیبرالهای حامی سبزها و پوپولیستها تبدیل شده است. اگرچه «سبزها» بهعنوان امید جدیدی برای میانهروهای سیاسی اروپا رخ نموده است، اما آنها به دشمن شماره یک پوپولیستهای راست افراطی و دیگرانی تبدیل شدهاند که سیاستهایشان به منزله بخشی از دستور کار نخبهگرایانهای تلقی میشود که به مردم معمولی آسیب میرساند (مارین لوپن، رهبر مجمع ملی فرانسه که پیش از این بهعنوان جبهه ملی شناخته میشد، علیه «بیماری آب و هوایی» علم طغیان برافراشته است).
در آلمان که سبزها بیش از ۲۰ درصد از آرای انتخابات پارلمان اروپا را بهدست آوردند، پوسترهای تبلیغیشان به شدت به راست افراطی میتازد: «نفرت، آلترناتیوی برای آلمان نیست.» سبزهای بریتانیایی ۱۲ درصد از آرا را بهدست آوردند و در جایگاه چهارم و پیش از محافظهکاران حاکم قرار گرفتند. حتی در فرانسه که در ماههای اخیر به محل تظاهرات جلیقهزردها تبدیل شده است، سبزها ۵/ ۱۳ درصد را بهدست آوردند و به محبوبترین حزب در میان رایدهندگان زیر ۳۵ سال تبدیل شدند. با افزایش تعداد قانونگذاران سبزها در پارلمان اروپا، نفوذ آنها در این پارلمان ۷۵۱ نفری تقریبا برابر با پوپولیستهای راست افراطی به رهبری ماتئو سالوینی، وزیر کشور ایتالیا خواهد بود. همچون پوپولیستها، احزاب سبز درحال شبکهسازی در قاره اروپا هستند و میکوشند تا کمپینها را هماهنگ و کنفرانسهای مشترک حزبی برگزار کنند.
خانم بائربوک میگوید: «ایده سبزها از همان آغاز اروپایی بوده است؛ زیرا شما نمیتوانید مشکلات محیطزیستی را در چارچوب مرزهای ملی انجام دهید.» او اشاره میکند که اولین انتخاباتی که این حزب در آن مشارکت کرد انتخابات پارلمانی اروپا در سال ۱۹۷۹ بود. این نبرد نه تنها در درون کشورها بلکه میان آنها نیز تجلی یافته و شهرها را در برابر روستاها و اروپای شمالی و غربی لیبرالتر و ثروتمندتر را در برابر همتایان جنوبی فقیرتر و سابقا کمونیست قرار داده است. در جنوب اروپا، با وجود بدهیهای فراوان و بیکاری بالای جوانان، احزاب سبز همچنان درحاشیه هستند. در ایتالیا، سبزها هرگز نتوانستهاند بیش از ۴ درصد آرا را در انتخابات ملی بهدست آورند. در اسپانیا حزب «Equo» بهعنوان یک حزب محیطزیستی یک کرسی در پارلمان دارد. همین مساله در شرق اروپا هم صادق است. لهستان نتوانست حتی یک قانونگذار سبز را به بروکسل بفرستد. این کشور در کنار جمهوری چک، استونی و مجارستان با توسل به خشم ملی و حافظه تاریخی به تازگی جدیدترین تلاشهای اتحادیه اروپا برای هدفگذاری بهمنظور کربنزدایی تا سال ۲۰۵۰ را ناکام گذاشت. ماتئوسز موراویکی، نخستوزیر ملیگرای لهستان میگوید: «لهستان نتوانسته طی ۵۰ سال پس از جنگ جهانی دوم مانند فرانسه، اتریش یا هلند توسعه یابد.» او تاکید میکند طرح پیشنهادی اروپا آشکارا «غیرمنصفانه» است. حتی در آلمان، بزرگترین و ثروتمندترین کشور اروپایی، جایی که سبزها بیشترین موفقیت را داشتند، حزب «آلترناتیو برای آلمان» که به AfD معروف است، حزب بائربوک را به داشتن رویکردهای نخبهگرایانه و ریاکارانه متهم میکند. «کارستن هیلسه»، قانونگذار عضو AfD و سخنگوی زیستمحیطی حزب میگوید: «مردمی که به سبزها رای میدهند میتوانند از آن حمایت کنند. آنها برای خود وجدان خوب میخرند؛ زیرا کسانی هستند که به محیطزیست بیشترین آسیب را میزنند.» هیلسه میافزاید: «اما به مردم عادی گفته میشود که آنها مسوول تحقق آخرالزمان آب و هوایی هستند؛ زیرا آنها هستند که ماشین سوار میشوند.» این اتهامات بازتاب خوبی در میان رایدهندگان راست افراطی یافته نه فقط به این خاطر که برای مدتی طولانی این باور درست بود که سبزها در زمره ثروتمندترین مردم این کشور هستند. اما سبزها هم درحال افزایش پایگاه حمایتی خود هستند. این حزب از هر ۵ رای، یک رای را در انتخابات پارلمان اروپا بهدست آورد. آنها نه تنها محبوبترین حزب در میان تمام رایدهندگان زیر ۶۰ سال بودند، بلکه محبوبترین در میان رایدهندگان بیکار هم بودند. بائربوک میگوید این اتهامات به هر حال حامیانی هم مییابد.