اتحادیه اروپایی، دستکم سه دلیل مهم برای ایجاد یک سازوکار مالی ویژه ایران، در قبال تحریم آمریکا، داشته است؛
الف- اثبات اقتدار اقتصادی منطقه «یورو»
ب- اثبات توان ایستادگی اروپا در قبال یکجانبهگرایی آمریکا،
ج- اثبات توان اروپا در حفظ برجام، برخلاف میل آمریکا،
یکسال پس از خروج آمریکا، اتحادیه اروپایی، یک روش برای تبادل تجاری با ایران را، زیر عنوان جدید INSTEX (ابزار مبادلات تجاری) اعلام کرد؛ نخست اینکه؛ ماهیت این سازوکار، «امور مالی و نقل و انتقال ارز»، نیست، بلکه یک ابزار جهت «حمایت از مبادلات تجاری» است.
دوم، این ابزار موکداً به مبادلات «قانونی و مشروع» نسبت داده شده (این به معنای غذا و دارو است!)
سوم،، مقر اصلی این «ابزار»،: پاریس فرانسه است و INSTEX بهعنوان یک شرکت در وزارت دارایی فرانسه، ثبت شدهاست. (یعنی، ایران به لحاظ عدم فروش نفت به فرانسه، در آن کشور پولی ذخیره ندارد تهاتر شود)
چهارم، مدیریت اجرایی «ابزار»،: آلمانی، و یک شعبه آن در آلمان است، و ریاست کمیته نظارت و مدیریت ابزار، به بریتانیا محول شده. دامنه فعالیت «ابزار» ؛ -فعلاً- حمایت از تجارت مواد غذایی و دارویی (که البته غذا و دارو، در محدوده تحریم آمریکا قرار ندارد!) و نهایتاً تاریخ آغاز عملیات «ابزار» چندین ماه آتی خواهد بود. این، حاصل چندین ماه تلاش اتحادیه اروپایی در مذاکرات فشرده با آمریکا و اسرائیل است! اینک، با تشدید فشارهای همهجانبه آمریکا برای انزوای بیشتر جمهوری اسلامی ایران، مسیر ما برای کنترل این چالش مهم راهبردی چیست؟ مطمئناً، حصول توافق ملی بر اتخاذ یک رویه یا «رویکرد تعیینکننده» در سیاست خارجی، شرط عقل و توفیق است. از زمان اعلام توافق اروپا بر این «سازوکار مبادله»، نقدها و نظرات، بر له، یا علیه اینستکس، بشدت جریان یافته. موافقان، با همان خوشبینی مفرط که به برجام و متعهد ماندن آمریکا بر آن، سخن میگفتند، اینک هنوز با همان شدت و حدت، خوشبینانه، این INSTEX را میستایند، و منتقدان نیز، با همان الفاظ و معانی کوبنده که برجام را مردود میدانستند، این «ابزار» را بیفایده و بیاثر میشمرند. در واقع، قضاوت موافقان و منتقدان INSTEX, ادامه مناظره ایشان بر سر «برجام» است. به نظر میرسد، اینک ضرورت دارد، یک «توافق اضطراری» بین همه طرفهای داخلی، حاصل شود، زیرا، «وضعیت، عادی نیست. هرچند جنبههای سلبی برجام، صدها بار قویتر از جنبههای ایجابی آن است، اما، با این حال، ایالات متحده بشدت مترصدِ خروج ما از برجام است.، خروج ما از برجام، بدون تردید، نقض قطعنامه ۲۲۳۱ تلقی شده، و نقض ۲۲۳۱ به معنای بازگشت به نقطه صفر است!ما، بیشترین هزینه راهبردی را برای برجام پرداخت کردهایم، فقط برای دو فاکتور؛
۱- جمع کردن بساط تحریم
۲- جمع کردن اتهام جنبه نظامی توان هستهای PMD
منافع ملی ما ایجاب میکند؛ دستکم تا دوسال آتی، شرایط تحریم و پایداری بینالمللی کشور را با حفظ قطعنامه ۲۲۳۱ مدیریت کنیم. منتقدین INSTEX, معتقدند که؛ ماهیت INSTEX, موجب نفوذ بیگانه در منافذ اطلاعات مالی کشور، (بهواسطه ربط این ابزار با مکانیزم FATF، در آینده) خواهد بود و رصد هر نوع نقل و انتقال مالی کشورمان را آسیبپذیر میسازد».) پاسخ به این ایراد و انتقاد اینست که؛ در این تردیدی نیست که؛ در موج چهارم انفجار اطلاعات، «سیستم کنترل اطلاعات شخصی» همه افراد، سازمانها و دولتها، نزد دستگاههای اطلاعاتی قدرتها، بسیار وسیع و دقیق است! اینکه اروپا سیستم wallet to wallet اسرائیلی را بهعنوان «پلتفورم سیستم تبادل مالی با ایران» -INSTEX - قرار دهد، یقینا نتیجه مذاکرات چند ماه اخیر اروپا با آمریکا و اسرائیل بوده، و در آن شکی نیست!منتها، بنیاداً ما نیز حق انتخابهای فراوانی داریم.
حق انتخابهای جمهوری اسلامی ایران طیف نسبتاً وسیعی است؛ از: پذیرش شرایط آمریکا برای مذاکرات جدید هستهای در فاز خلع سلاح کامل.. تا زدن بر زیر میز نظام بینالملل و آن سناریوی «حداکثری»، که ایران را به پیشدستی در برخورد بزرگ با آمریکا توصیه میکند را شامل میشود. بین این دو سر طیف، حق انتخابهای دیگری هم موجود است. حسب محاسبه «هزینه - فایده»، و وفق منطق «توان- دستآورد»، بهنظر میرسد، انتخاب اول (پذیرش و سلم کامل) غیر عقلایی است، و انتخاب دوم، (ورود به کانال برخورد بزرگ) نیز ضمن غیر عقلایی بودن، بسیار پر هزینه و «فرا خطر» است. به آندسته از منتقدینی که «قهر انقلابی» ایران را در این روند توصیه میکنند، باید خاطر نشان کرد که؛ تا دوسال دیگر، حسب نص ۲۲۳۱، محدودیتهای قانونی تامین تسلیحاتی ایران برچیده خواهد شد. شرایط اقتصادی ما نیز در اوضاع کنونی، در منطقه «خطر» قرار دارد. لذا، هیچیک از دو سر افراطی و تفریطی این طیف، توصیه مناسب و منطقی ارائه نمیدهند. مهمترین وظیفه حکومت، امروز؛ بازگرداندن ثبات به حاکمیت ملی، تضمین حد ضروری امینت داخلی (ناظر به اوج آسیبپذیری تا مرز امنیت غذایی!!)، و اطمینان از کنترل مسیر جنگ است»! هرگونه عکسالعمل شدید از سوی ایران، و تندتر کردن «غیر قابل مهار» فضای راهبردی، -فعلاً تا دو سال آتی- بازی در زمین حریف است. گزینه منطقی جمهوری اسلامی ایران کماکان حفظ پوسته برجام، به جهت حفظ مدیریت شرایط بینالمللی، و به موازات آن، افزایش توان اثر گذاری در معادلات منطقه است! گشودن جبهه سنگین بینالمللی - که با لغو برجام توسط ما ایجاد میشود- تضعیف قدرت اقدام ما، در سطح راهبردی تحولات منطقه است!» این امر، البته به هیچ وجه نافی آمادگی ایران برای کنترل اقدام دشمن و منصرف کردن دشمن از تحمیل یک جنگ، پیش از اقدام او، نیست.علاوه بر ضرورت اجرای یک برنامه فوری ملّی، برای یکدستسازی افکار نظام، در جذب همه نیروهای وفادار به ایران، با هر سلیقه و گرایش، و، تعطیلی موقت هر نوع اختلاف سلیقه در عرصه سیاست داخلی، ضروریست که مجموعه اجزای دستگاه سیاست خارجی نظام، اقدامات ذیل را در دستور کار قرار دهند.افزایش سطح تلاش دیپلماتیک برای توسعه سه امر مهم؛
۱- ظرفیتسازی وفق مزیت نسبی ملی و ایجاد امکان تبادل ظرفیتها در سطوح دوجانبه، منطقهای و بینالمللی.
۲- ایجاد ظرفیتهای مشترک و زنجیره ارزش در سطح منطقهای، و تمرکز بر ایجاد یا استحکام پیوند با ساختارهای اقتصادی منطقه.
۳- توسعه تعاملات فرا منطقهای (اعم از قدرتهای نوظهور- و سطوح رسوخ پذیر غرب) برای تبادل ظرفیت، تعامل بر پایه مزیت نسبی، و حضور در زنجیره ارزش همان سطوح.
مساله INSTEX و اروپا، در این بین، میتواند مانند شاخصی برای «عادی بودن» وضعیت بینالمللی ایران تلقی شود. از این رو، این ابزار، بیش از جنبه عملیاتی، از جنبه اعتباری و روانی برخوردار است، و البته، بسیار با اهمیت.
مناسبات بینآتلانتیکی، سابقهای به قدمت استقرار دولت در آمریکای شمالی دارد. از مناسبات مرکانتلیستی و کولونیالیستی، تا تحولات جنگ اول و دوم جهانی، و جنگ سرد و تشکیل ساختارهای امنیتی، اقتصادی، تجاری و مالی. در تمام این دوران، آمیزهای از همکاری و رقابت در دو سوی آتلانتیک حاکم بوده است.عامل اقتصاد، عامل امنیت، سیاست جهانی و منطقهای محور این مناسبات بودهاند. تمایلات یکجانبهگرایانه آمریکا، در مقابل گرایش چندجانبهگرای اروپا، حمایت مطلق آمریکا از رژیم اسرائیل و تمایل اروپا به اعراب، و احتراز نسبی اروپا از در جنگ خاورمیانه، در قبال استقبال آمریکا از توسعه جنگ، تمایزات رویکرد دوسوی آتلانتیک است که نمودهای متعددی دارد. اروپا در روند برجام، حیثیت و اعتبار سیاسی امنیتی خود و نیز اعتبار ساختار خلع سلاح و کنترل تسلیحات جهانی را به گرو گذاشته. اما، ترامپ شخصیتی دارد که با دو ارزش بشدت بیگانه است؛ «حیثیت» و «اعتبار!» برای او، «سود»، و بلکه «سود بیشتر» از هر چیز مهمتر است! ترامپ با خروج از برجام، چندین هدف را دنبال میکند.
تخریب میراث اوباما، تامین ملاحظات رژیم اسرائیل و باند منطقهای سعودی، کسب درآمد مستقیم از اعراب، التهاب آفرینی در منطقه، ایجاد فشار به اروپا، باز کردن افقهای جدید در رقابت و تعامل یا روسیه و چین، محصور کردن ایران، و....بدینجهت، طبیعی است که اروپا تا آنجا که ضرورت و منفعت ایجاب کند، پای حفظ برجام و طبعا تعامل با ایران ایستادگی کند، اما، شخصا باور ندارم که اروپا، قادر باشد همه تبعات ناشی از این انفکاک را تحمل کند یا همه تحریمهای آمریکا را خنثی سازد. اگر بهطور مشخص، چالش بینآتلانتیکی را بر موضوع تحریمهای آمریکا علیه ایران، مساله برجام و ابزار اینستکس اروپایی، بررسی کنیم، باید توجه نماییم که؛ مساله اصلی، تحریمهای آمریکا و جریمه موسسات اروپایی است که با ایران همکاری اقتصادی داشته باشند.بررسی مناسبات اقتصادی و مالی بین اروپا و آمریکا، اندازه و حجم تاثیر اقتصادی ایران را در این بین مشخص خواهد کرد؛ آگاهی دارید که، واردات اروپا از آمریکا، بیش از ششصد میلیارد دلار و فقط سرمایهگذاری آمریکا در اروپا، بالغ بر دوهزار و هفتصد میلیارد دلار (جمعا حدود سههزار و سیصد میلیارد دلار) است! این در حالی است که حجم کل مبادلات تجاری ایران با اتحادیه اروپایی (در سال ۲۰۱۷) حدود بیستویک میلیارد دلار، با تراز مثبت هفتصدمیلیون دلاری به نفع اروپا، بوده است!پس، اینطور که ملاحظه میشود، حجم مبادلات اقتصادی اروپا، با ایران و آمریکا، اصولا قابل مقایسه نیست! یعنی عنصر اقتصاد، در شرایط کنونی نمیتواند انگیزه جذابی برای اروپا، جهت ایستادن به پای برجام، تلقی شود. اما، همین میزان مبادلات نیز اهمیت دارند و قطعا اروپا و ایران تلاش خواهند کرد که آنرا از گزند آسیبهای تحریم و جرایم آمریکا، مصون دارند. طراحی «اینستکس»، ناشی از همین علت و انگیزه است. سیاستهای تعرفهای و گمرکی، حمل و نقل، و مهمتر از همه، سیاستهایی که «تبادل مالی» بین شرکتها و دستگاههای دولتی طرف معامله را، از چرخه دلار یا تحریمهای موج دوم آمریکا مصون کند، همان چیزی است که اتحادیه اروپایی در صدد یافتن راه حل آن بوده است.اما عملاً ابزار اینستکس، واقعا در ظرفیت بسیار نازلتر از آنچه که انتظار میرفت، سامان داده شد. ملاحظه بفرمایید؛ آخرین آمار مبادلات تجاری میان اروپا و آمریکا، میگوید، سهم واردات اروپا از آمریکا حدود ۲۴۶میلیارد دلار، و سهم واردات آمریکا از اروپا حدود ۳۶۶ میلیارد دلار بوده است. از مجموع ۶۱۲ میلیارد دلار تبادل، حدود ۱۲۰ میلیارد دلار، تراز مثبت به نفع اروپا است. مجموع این ارقام، حتی در اندازه تولید ناخالص اتحادیه، قابل ملاحظهاند.پس طبیعی است که اتحادیه اروپایی ملاحظات خاص خود را در چالش تحریمی با آمریکا رعایت کند. موضوع برجام و طبعاً «اینستکس»، نیز چون از یک بعد اقتصادی برخوردار است، میتواند در چالش تجاری اروپا با آمریکا موثر باشد. اما، این فقط یک بُعد کوچک از مساله است. اروپا، با انگیزههای متعددی تلاش کرده که برجام را تا آنجا که ممکن است از فروپاشی نجات دهد.این امر فقط از زاویه اهمیت اقتصادی نیست، بلکه اهمیت برجام برای اروپا عمدتاً «راهبردی و امنیتی» است.عصاره تمام مباحث و مناظراتی که در اجلاس اخیر امنیتی مونیخ المان بین مقامات اروپایی و آمریکایی درگرفت، بر محور امنیت، و نقش متفاوت خاورمیانه برای دو طرف آتلانتیک بود. لذا، محاسبه «هزینه-فایده»، حتما در جهت گیری اتحادیه اروپا در «چالش برجام محور» با آمریکا موثر است.درحالحاضر، چند روند مختلف، در سپهر امنیت ملی ایران، پیرامون موضوع برجام، در جریان است. مساله جهتگیری سیاست خارجی ایران در سطح منطقه، مساله لوایح مربوط به FATF, مساله تعیین رویکرد مناسبات با اتحادیه اروپایی، مساله ساز و کار مالی یا تهاتر بازرگانی با اروپا( اینس تکس) وهمه این مسائل اگر چه که ممکن است از عناصر متفاوت تشکیل شده باشند، اما، از نظر نقش و اثر بر روند کلان امنیت ملی ایران، همه از موضوعات «مرتبط و حائز اهمیت» تلقی میشوند. حل یا عدم حل هر یک، بر سرنوشت دیگر موضوعات و بر برآیند نهایی وضع امنیت ملی ما، مستقیما موثر است.
از سوی دیگر، ایران بیشترین هزینه را بر پای برجام داده است. و طبیعی است که تا حد ممکن از امتیازات آن بهرهمند شود.منتقدین رویکرد تعامل با نظام بینالملل، قویاً بر ضرورت برهم زدن وضع موجود اصرار دارند، و موافقین با «تعامل مطلق» با نظام بینالملل، بر ورود به مسیر گفتوگوی فراگیر و بدون شرط، تاکید میکنند. شخصاً به مکتب تلفیق، و گزینش راه میانه معتقدم. همیشه برای بر هم زدن وضعیت، فرصت هست، همانطور که همیشه برای عدول از مواضع و پذیرش شرایط رقیب/دشمن، فرصت هست. آنچه که دایمی نیست، «فرصتِ خلق فرصت» است. اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی، اینک در بالاترین سطح ممکن قرار دارد. ترتیبات امنیتی منطقه، به شدت منوط به قدرت بازیگری ایران است. هم قدرتهای منطقه، هم قدرتهای جهانیِ همراه، هم قدرتهای جهانی رقیب و دشمن، همه، به نقش ایران در معادله قدرت و امنیت در منطقه اذعان دارند. این، وضعی نیست که پایداری آن تضمین شده باشد. از سوی دیگر، موازنه «قدرت و امنیت» و موازنه راهبردی بین قدرتهای جهانی، به نقطه تعیین کننده نزدیک شده است.
پنج سال پیش رو، سرنوشت مهمترین روندهای قدرت جهانی در اقتصاد و سیاست و امنیت، تعیین خواهد شد. قدرتهای نوظهور، قدرتهای تکامل یافته و قدرتهای رو به افول، بر روی منحنی رشد یا ثبات یا نزول، در چالش قرار دارند. ایران اینک، در وضعیت «فرصت، برای خلق فرصتهای بزرگ» قرار دارد. این وضع، حتماً پایدار نخواهد ماند. اولویت بندی و ترتیب اهمیت موضوعات و مسایل راهبردی امینت ملی، برای ایران، بهویژه در شرایط کنونی، بسیار مهم است. تضمین نقش محوری ایران در ترتیبات سیاسی امنیتی منطقه و جهان، تضمین کننده نقش محوری ایران در ترتیبات اقتصادی آینده منطقه و بینقارهای است. این به معنای ضرورت نقد کردن قدرت منطقهای خود، در جهت تضمین رشد و توسعه، و گامی بلندتر از بقا است. معادله بقای ما، اینک در معادله رشد و توسعه ما، تنیده شده است. ما برای بقا و رفاه ملی، به اتخاذ تصمیمات مهم نیازمندیم. در سطح اجرایی و عملیاتی امّا، هرچند که برجام بخش قابل ملاحظهای از سرمایه راهبردی ایران را بلعید، اما، معتقدم، بر حسب محاسبه «هزینه فایده»، ایران باید تا آنجا که ممکن است از آخرین فرصتها و امکانات برجام بهرهمند شود. رویکرد ایران قاعدتا باید در چارچوب یک استراتژی فراگیر تعریف شود.
برجام به تنهایی نمیتواند محور رویکرد راهبردی ایران باشد، چون، هرچه باشد، برجام، واقعیتی موقعیتی است و نه ساختاری! آنچه رویکرد اصلی راهبرد امنیت و توسعه پایدار ما را تعیین میکند، منافع پایدار و بلند مدت کشور، بر بستری از واقعیات ساختاری است. آمریکا درصدد بر هم زدن ترتیبات امنیتی، سیاسی و اقتصادی جهان و منطقه است. علیرغم پروپاگاندای پرحجم علیه ایران، اما،هنوز ما به عنوان عنصر تعیین کننده در ترتیبات صلح و امنیت، شناخته میشویم. هنوز نقش ایران در سرکوب تروریسم در منطقه، غیر قابل تردید است. این خود فرصت بزرگی است که باید از آن بهره جست. ادامه برجام بدون آمریکا، میتواند بر حفظ ایران در ترتیبات رسمی جهانی و منزوی ساختن آمریکا در همین متن، موثر باشد. چنین وضعی خود یک فرصت بزرگ است برای ایران. در غیر اینصورت، ایران ناچار به درونگرایی بیشتر و تمرکز بر اقتدار منطقهای خود خواهد شد.رمز عبور ما از چالش داخلی و بحران بیرونی، «بدلزدن به سیاست تخریبی» آمریکا و خنثیسازی پروژه «نمدمالی» ترامپ است.