بررسی تاریخچه شرکت فورد چه از منظر تجارب ارزنده مالکیت خانوادگی بر یک بنگاه پیشران و صنعتی، و چه از منظر تداوم فعالیت یک بنگاه صنعتی در بالاترین سطوح رقابتی موضوعی جذاب و حیاتی است. به نظر میرسد گرچه این نیروی کارآفرینی است که در طول تاریخ 120 ساله شرکت فورد نقش پررنگی در ظهور یکی از بزرگترین خودروسازان جهان داشته است اما وجوه روشنی از ارتباط دولت و گروه صنعتی فورد در تاریخ به جا مانده است. در واقع از یکسو، گروه فورد به حمایت دولت و تنظیمگری محدود دولت از طریق اقدامات و قوانین رسمی چشم داشته و از دیگر سو در بزنگاههای حساسی نظیر جنگ جهانی دوم به طور کامل در خدمت دولت و ارتش ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است. این رابطه به خوبی نشان میدهد توسعه بنگاههای پیشران به موازات توسعه اقتصاد آمریکا صورت گرفته و وابستگی ملموسی بین این دو مهم وجود داشته به طوریکه میتوان ادعا کرد دولت و صنایع برای رسیدن به نقطه فعلی کاملا به یکدیگر یاری رساندهاند. در پژوهش حاضر سعی شده از طریق مطالعات کتابخانهای و بازخوانی گزارشهای رسمی، تحقیقات علمی، اسناد قانونی و منابع مطبوعاتی به بررسی عملکرد فورد در اقتصاد آمریکا و مدل همکاری این شرکت با دولت ایالات متحده و اثر این همکاری بر تحولات صنعتی آمریکا پرداخته شود.
به صورت تاریخی سهم خودروسازی از خلق ارزش افزوده اقتصادی در آمریکا بالاست. نمودار زیر از گزارش سال 2022 موسسه مشاوره دیلویت تحولات صنعت خودرو در حسابهای ملی ایالات متحده را به خوبی نشان میدهد. در طول 6 دهه اخیر سهم صنعت خودرو از تولید ناخالص داخلی آمریکا بین 3 تا 5 درصد بوده است.
برخی از گزارشهای آماری نیز نشان میدهد سهم صنعت خودرو، قطعه و زنجیره ارزش این بخش از کل اقتصاد ایالات متحده در سال 2022 معادل 6 درصد بوده که رقم قابلتوجهی است. طبق گزارش اوتوز اینوویت مجموع فروش خودرو در سال 2022 معادل 9/14 میلیون دستگاه بوده که ارزشی معادل 618 میلیارد دلار داشته و یکپنجم از این میزان متعلق به گروه فورد است.
بررسی دقیقتر دادههای حسابداری ملی آمریکا در مرجع آماری آن نیز نشان میدهد «سهم بخش خودرو و قطعه» در سالهای 2021، 2022 و 2023 از «رشد سالانه اقتصادی» این کشور در محدوده یک دهم تا 4 دهم درصد در نوسان بوده است. در همین سه سال رشد اقتصادی آمریکا به ترتیب معادل 8/5، 9/1 و 5/2 درصد بوده است. براین مبنا سهم صنعت خودرو و قطعه از میزان رشد اقتصادی سالانه اقتصاد آمریکا حد فاصل 2021 تا 2023 بیش از سهم بخشهایی همچون غذا و نوشیدنی، لباس و پوشاک، و مسکن و تاسیسات بوده است؛ ضمن اینکه سهم بخش خودرو و قطعه از سهم بخش سلامت یا بخش کشاورزی در این دوره کمتر بوده است.
نگاهی به روند بلندمدت سهم بخش خودرو و قطعه آمریکا از تولید ناخالص داخلی آمریکا نشان میدهد به واسطه کاهش سهم بازار خودروسازان آمریکایی از بازار بزرگ ایالات متحده، سهم این بخش از رشد تولید ناخالص داخلی و کل تولید ناخالص داخلی کاهش یافته است. با اینحال هنوز هم این صنعت یکی از چهار صنعت دارای بالاترین میزان خلق ارزش افزوده به ازای هر کارگر است. یک گزارش رسمی این عدد را حدود 321 هزار دلار به ازای هر کارگر بازگو کرده که پس از صنایع نفت، صنایع نوشیدنی، و صنایع شیمیایی، بالاترین میزان در بین 22 رشتهفعالیت صنعتی است. گزارش مرکز تحقیقات خودرو ایالات متحده تاکید دارد صنعت خودرو آمریکا 750 هزار شغل مستقیم و بیش از 5/4 میلیون شغل غیرمستقیم نیز ایجاد کرده که بخش قابلتوجهی از آنها در زنجیره گروه فورد فعالند. این صنایع در طول سالهای اخیر با تزریق سرمایههای هنگفت به بخشهای قطعهسازی، مونتاژ و طراحی، پویایی بازار آمریکا را بیش از پیش افزایش دادهاند.
فورد، یک نمای کلی
نگاهی به آمار، ارقام و شواهد مختلف نشان میدهد شرکت فورد توانسته جایگاهی برجسته را مطابق ایدههای بنیانگذاران این شرکت به دست آورد و در یکی از رقابتیترین صنایع جهان، به بازیگری توانمند تبدیل شود. شرکت خودروسازی فورد با درآمدی بالغ بر 176 میلیارد دلار در سال 2023، یکی از 5 خودروساز بزرگ جهان از نظر میزان درآمد است. این شرکت که سابقهای 120ساله در تولید انواع خودروهای سواری و تجاری دارد، یکی از تاثیرگذارترین بازیگران بر اقتصاد آمریکا و جهان است که شماری از مهمترین تحولات صنعتی و نوآوریهای مدیریتی را از ابتدای قرن بیستم تا امروز اجرایی کرده است. به واسطه مالکیت خانواده فورد بر این شرکت، فورد در میان شرکتهای صنعتی مشهور ایالاتمتحده آمریکا جایگاه بارزی دارد. با تولید 4/4 میلیون دستگاه در سراسر جهان و فروش 2میلیون دستگاه خودرو در بازارهای داخلی، فورد دومین خودروساز آمریکایی حال حاضر جهان است که در دامنه متنوعی به ارائه محصولات خود در ردهها و ابعاد مختلف میپردازد. این شرکت که در سال 2024 یکصد و بیست و یکمین سال تاسیس خود را جشن میگیرد، از سال 1903 به صورت رسمی به جرگه تولیدکنندگان خودرو وارد شده و در طول این بازه زمانی بلند جزو برترین برندهای صنعت خودرو آمریکا و جهان بوده است. از جمله ابداعات شرکت خودروسازی فورد در این دوره طولانی میتوان به ابداع سیستم خط تولید مدرن مونتاژ متحرک، سیستمهای SCR تسویه دود، ابداع بدنه یکپارچه، ابداع سیستم پاشش سوخت بهینه برای موتورهای بنزینی و دیزلی، ابداع نخستین ساختار تامین بلندمدت قطعه و ابداع ساختار تولید خودرو مبتنی بر سرهمبندی قطعات استاندارد اشاره کرد.
تولید و توسعه نخستین نمونه از جعبهدندههای مدرن در سال 1909، عرضه اولین فرمان مدرن و پلاستیکی برای خودروهای سری T، طراحی و توسعه موتور و سیستمهای اولیه هوانوردی برای ارتش آمریکا در فاصله سالهای 1935 تا 1945، ساخت کممصرفترین موتورهای 3سیلندر جهان موسوم به موتورهای سری اکوبوست و از همه مهمتر طراحی و تولید صدها مدل خودرو محبوب و پرفروش از مهمترین اقدامات و ابداعات فورد در طول بیش از 120 سال فعالیت صنعتی است. از جمله مشهورترین خودروهای این شرکت در طول دوره فعالیت میتوان به محصولاتی نظیر وانت اف 150، کوپه ورزشی موستانگ، ون باری ترانزیت، هاچبک شهری فوکوس، شاسیبلند اکسپدیشن، سدان خانوادگی موندئو، ابرخودرو ورزشی جیتی40 و گروه محصولات لوکس لینکلن اشاره کرد. این خودروساز سال گذشته مجموعا حدود دو میلیون دستگاه از محصولاتش را در بازار آمریکا عرضه کرده ضمن اینکه بیش از 4/2 میلیون دستگاه از محصولات فورد شامل تولیدات برند فورد، برند لینکلن و برند الکتریکی مک-ای به خارج از کشور صادر شده یا در خارج از آمریکا تولید و مصرف شده است.
با اینکه سطح تولید این شرکت نسبت به پررونقترین سالهای یک دهه اخیر حدود 50درصد کاهش داشته اما بررسی صورتهای مالی این شرکت مشهور نشان از وضعیت باثبات مالی فورد میدهد. به گواه سند رسمی مالی 2023 گروه این شرکت، مجموع درآمد فورد شامل واحدهای مونتاژ، قطعهسازان، برندها، شرکتهای زیرمجموعه و ... معادل 176 میلیارد دلار بوده است که در مقایسه با سال قبل از آن رشدی معادل 11 درصد را به ثبت رسانده است. سود خالص این شرکت پیش از اخذ مالیات و بهره تسهیلات معادل 10 میلیارد و 400 میلیون دلار بوده است که نسبت به مدت مشابه سال قبل تغییری نداشته است. بخشی از این مهم به لطف رشد 1/7 درصدی فروش محصولات فورد در ایالات متحده به دست آمده است. تولید بیش از 20 مدل خودرو در 90 سری و نسخه متفاوت در هفت کلاس سدان، وانت، ون، شاسیبلند، سوپراسپرت، کوپه و هاچبک موجب شده تا این شرکت برای دامنه متنوعی از خریداران در سراسر جهانی محصولاتی متناسب و بهروز را ارائه کند. فورد که یکی از پرچمداران ساخت خودروهای الکتریکی و هیبریدی در ایالات متحده آمریکا و جهان است، در سالیان اخیر سرمایهگذاری انبوهی در طراحی، توسعه و تولید محصولات الکتریکی و فناوریهای وابسته به آن انجام داده است که آخرین نمونه آن تزریق 2 میلیارد دلار به کارخانه بزرگ ساخت خودروهای الکتریکی فورد در شهر کلن آلمان است. فورد که از دههها پیش حضور موثر و پررنگی در بازار اروپا داشته است، این اقدام را با هدف توسعه صادرات فناوری و محصول خود به قاره سبز و حفظ سهم بازار خود در این بخش از جهان انجام داده و رقابت با برندهای رقیب نظیر پژو، فولکسواگن، رنو و کیا-هیوندای را در این بخش از جهان شدت بخشیده است.
فورد؛ نماد اقتصاد آمریکا
هنری فورد تا قبل از تاسیس گروه خودروسازی فورد، فعالیتهای متعددی را در حوزه صنعت و سرمایهگذاری انجام داد. وی که تا سال 1896 کارمند گروه ادیسون ایلومینیشن بود، خودرویی اختراع کرد که بسیاری آن را پدر خودروهای امروزی میدانند. این محصول که کوادراسیکل نام داشت، از یک موتور بخار ابتدایی و اتاقی به غایت ساده تشکیل شده بود، پایهگذار شیوهای از ساخت خودرو بود که تا امروز تقریبا به همان شکل تداوم یافته است. فورد که طی بیش از 120 سال بارها رونق و رکود را تجربه کرده، در بحران اقتصادی بزرگ سال 2008 تا مرز ورشکستگی رفت اما بدون استفاده از کمکهای دولتی و تنها به مدد اصلاحات مالی و فرآیندی در ساختار شرکت، توانست به چرخه رقابت بازگردد. این شرکت هماکنون بزرگترین صادرکننده خودرو از خاک آمریکا به بازارهای جهانی است و بالاترین نسبت ارزشافزوده به کارگر را در بین همه خودروسازان فعال در صنعت خودرو آمریکا به خود اختصاص داده است. تاکنون چهار نسل از خانواده فورد بر این گروه معظم تصدی داشته و مدیریت امور را برای تحقق اهداف سازمانی برعهده داشتهاند. هنری فورد موسس این شرکت در مقطع نخست در فاصله سالهای 1903 تا 1919 مدیریت گروه فورد را برعهده داشت ضمن اینکه پس از مرگ فرزندش ادسل به مدت دو سال حدفاصل سالهای 1943 تا 1945 دوباره به سمت مدیرعامل گروه فورد انتخاب شد. اثر ماندگار بر اقتصاد آمریکا و صنعت خودروسازی جهان تا حدی است که دو مجله مشهور فوربس و فورچون، هنری فورد را بزرگترین کارآفرین قرن بیستم لقب دادند. اِدسل فورد پسر هنری فورد نیز در فاصله سالهای 1919 تا 1943 در سمت مدیرعامل، به رتق و فتق امور گروه خودروسازی فورد مشغول بود تا اینکه در یک سانحه دلخراش درگذشت. پس از او، نوه بنیانگذار گروه با نام هنری فورد دوم مدیریت گروه را تحویل گرفت و در دو سمت مدیرعامل و رئیس گروه تا سال 1979 به کار خود ادامه داد. پس از هنری فورد دوم، به مدت دو دهه گروه تحت مالکیت خاندان فورد بود اما مدیرعامل مجموعه با خانواده فورد نسبتی نداشت. تا اینکه پس از این مدت، دیگر نوه هنری فورد یعنی ویلیام کلی فورد به عنوان مدیرعامل مجموعه منصوب شد و در فاصله سالهای 1999 تا 2006 به کار خود ادامه داد. اخیرا و در سال 2021 نیز بیل فورد نواده ارشد بنیانگذار گروه فورد در سمت رئیس گروه به تمشیت امور میپردازد.
فورد در سپیدهدم
در آمریکا و بسیاری از مناطق مختلف جهان، بسیاری تصور میکنند هنری فورد مخترع خودرو بوده است که قطعا گزاره صحیحی نیست؛ هرچند کاری که این کارآفرین آمریکایی انجام داد، دستکمی از اختراع خودرو نداشت. هنری فورد که کار خود را به عنوان یک خودروساز در سال 1899 آغاز نمود، نخستین شرکت خود را با نام گروه خودروسازی دیترویت در این سال پایهگذاری کرد اما این شرکت در مدت کوتاهی ورشکست شد. او سپس با همراهی سه نفر از همکارانش در سال 1903 گروه خودروسازی فورد را با سرمایه 28 هزار دلار پایهگذاری میکند. وی تا سال 1910 به روش معمول آن زمان اقدام به تولید خودرو در کارگاه خود کرد. با اینحال وی آرامآرام به سمت ایدهای گام برداشت که بارها آن را آزموده بود؛ خط مونتاژ متحرک خودرو. ایدهای که با افتتاح کارخانه هایلندپارک رسما وارد فاز عملیاتی شد و سبک و سیاق تولید خودرو را تغییر داد. این کارخانه با مساحتی معادل 102 هکتار در زمان افتتاح، بزرگترین کارخانه تولیدی در جهان بود. بسیاری معتقدند فورد به واسطه این ابتکار و ارائه سیستم حقوق روزی 5 دلار به کارگرانش، انقلابی تمامعیار در زمینه مدیریت یک بنگاه صنعتی انجام داد؛ اقدامی که برای همیشه بخش صنعت و تولید کارخانهای را متحول کرد و مدل مونتاژ کارخانه بزرگمقیاس را پایهگذاری کرد.
خلاقیت گروه فورد ثابت کرد با یک مدل علمی میتوان از مسیر استفاده از تقسیم کار تخصصی و بهینهسازی فرآیندها، صرفه مقیاس اقتصادی را جاری کرد و زمینه کاهش هزینههای تولید را فراهم ساخت. مسیری که در نهایت به گروه فورد کمک کرد تا کاهش قیمت و افزایش حجم تولید را همزمان در کارخانه اجرایی کند. به مدد چنین ابتکاری قیمت مدل T شرکت فورد ظرف کمتر از دو سال نصف شد و به 350 دلار رسید. کاهش قیمت و افزایش کیفیت این محصول زمینهساز استقبال گسترده و جهانی از فورد سری T شد و درآمد هنگفتی را عاید این گروه خانوادگی و کل اقتصاد آمریکا کرد.
البته هنری فورد خط مونتاژ را اختراع نکرد، اما با قرض گرفتن تسمه نقاله و فرآیندهای تولید از صنایعی مانند بستهبندی گوشت، شیوه سرهمبندی و ساخت خودرو را متحول کرد. در این مدل که اصطلاحا به آن فوردیسم میگویند، به جای اینکه کارگران نیاز به حرکت در درون کارخانه برای تکمیل تولید وسایل نقلیه در هنگام ساخت باشند، وسیله نقلیه همانطور که به معنای واقعی کلمه در امتداد خط تولید حرکت میکند، تکمیل شده و ساخته میشود. رویکردی که تا امروز نیز مهمترین مدل تولید محصولات صنعتی در سراسر جهان است.
در عینحال ابداعات فورد ساختار تولید صنعتی آمریکا را نیز دگرگون ساخت بهطوریکه ابداع سیستم خط مونتاژ متحرک فورد به افزایش سطح سرمایهگذاری در ایالات متحده منجر گشت و تاثیر عمیقی روی کارخانههای دیگر این کشور گذاشت.
جالب اینکه هنری فورد وقتی نخستین بار از خط متحرک مونتاژ در کارخانه خود پرده برداشت، با مخالفت کارگران روبه رو شد چرا که آنها این روش تولید را خستهکننده و بسیار سریع میدانستند و به واسطه همین وضعیت، شرکت فورد موتور را ترک میکردند. هنری فورد نیز با مشاهده این شرایط دست به ابتکار جالبی زد و با هدف رسوب کارگران در خط تولید فورد، به آنها پیشنهاد دستمزد متفاوتی داد.
درباره ایده فورد مبنی بر دستمزد روزانه 5 دلار بسیار کم گفته شده است. هنری فورد که برای استخدام انبوهی از نیروهای کار متخصص و ساده با مشکل روبه رو بود، برای متقاعد کردن کارگران به ماندن در شرکت فورد موتور، دستمزدی وسوسهانگیز را به میزان 5 دلار برای هر روز کاری پیشنهاد کرد. علاوه بر این پیشنهاد، وی سیستم پرداختهای انتقالی جدیدی را در متن نظام دستمزد گروه فورد گنجاند که علاوه بر حقوق 5 دلاری برای هر روز کاری، سود خالص فورد موتور را بین نیروهای کارخانه تقسیم میکرد. وضعیتی که سبب شد دستمزد روزانه هر کارگر بیش از دو برابر حالت معمول باشد. در ابتدا باور عمومی بر این بود که این حرکت به سرعت شرکت را ورشکست میکند اما در کمال تعجب، عکس این حالت اتفاق افتاد و کارگران، مدیران و مکانیکهایی از سراسر کشور به دنبال دستمزدهای بالاتر فورد، راهی دیترویت شدند. بعدها زمانی که از هنری فورد درباره این خلاقیت پرسیدند، وی اظهار کرد: «ما به جای پیروی از روندهای معمول شرکتی که نهایتا چند میلیونر میساخت، اعتقاد داشتیم که باید 25 هزار مرد را مرفه و راضی کنیم تا به نقطه مطلوب برسیم.» نتیجه کار البته درخشان بود و فورد را به رهبر جدید بازار خودرو جهان تبدیل کرد.
فورد؛ عصر بلوغ
رهبری فورد در جایگاه یک کارآفرینان برجسته صرفا به اختراع سهچرخه مجهز به موتور بخار یا توسعه سیستم تولید انبوه صنعتی محدود نمیشود. فوردیسم به عنوان یک نگرش مدیریتی نه تنها مفهوم تولید صنعتی را تغییر داد که دنیای اطراف را نیز دگرگون کرد. بیاغراق، خودرو یک نیروی کلیدی برای تغییر در آمریکای قرن بیستم بود. در طول دهه 1920 میلادی، بخش خودرو به ستون فقرات جامعه جدید بدل شد و تقاضا برای کالاهای مصرفی را شدت بخشید. در اواسط دهه 1920 رتبه اول از نظر ارزش محصول را همین صنعت به خود اختصاص داد و این روند تا سال 1982 سبب شد تا از هر 6 شغل در ایالات متحده یک شغل به خودروسازی و زنجیره عظیم این بخش مرتبط باشد. در دهه 1920، خودرو به شاهرگ حیاتی صنعت نفت و موتور پیشران بازار انرژی تبدیل شد. همزمان، یکی از مشتریان اصلی صنعت فولاد و بزرگترین مصرفکننده بسیاری از محصولات صنعتی دیگر در این دوره، صنعت خودرو بود. سرریز فناوریهای این صنایع به ویژه در دو بخش فولاد و نفت، اقتصاد آمریکا را به کل متحول ساخت. در عینحال خودرو تقاضا برای تفریح در فضای باز را تحریک کرد و باعث رشد گردشگری و صنایع مرتبط با گردشگری مانند ایستگاههای خدمات، رستورانهای کنار جادهای و متلها شد. ساخت خیابانها و بزرگراهها، یکی از بزرگترین اقلام هزینهای دولت، زمانی به اوج خود رسید که قانون بزرگراههای بین ایالتی در سال 1956 بزرگترین برنامه خدمات عمومی در تاریخ را کلید زد. اما این تنها تغییر نبود. خودرو به انزوای روستایی پایان داد و امکانات شهری - مهمتر از همه، مراقبتهای پزشکی و مدارس بهتر - را به روستاهای آمریکا آورد (در حالی که به طور متناقض تراکتور مزرعه مزرعه سنتی خانوادگی را منسوخ کرد). شهر مدرن با حومههای صنعتی و مسکونی اطراف آن محصول خودرو و حمل و نقل است. جالب اینکه صنعت خودرو حتی معماری خانههای معمولی آمریکاییها را تغییر داد، مفهوم و ترکیب محله شهری را دگرگون ساخت و خانهداران را از محدودیتهای پیشین خانه رها کرد. هیچ نیروی تاریخی دیگری تا این حد به شیوه کار، زندگی و تفریح آمریکاییها وارد نشده و آنرا تغییر نداده است.
اثر سرریز شاهکار هنری فورد البته به همینجا ختم نمیشود. نفوذ خودرو در همه خانوارهای آمریکایی سطح رفاه در این کشور را به کل تغییر داد. برای نمونه در سال 1980 میلادی حدود 2/87 درصد از خانوارهای آمریکایی صاحب یک یا چند وسیله نقلیه موتوری بودند ضمن اینکه 5/51 درصد خانوارها بیش از یک وسیله نقلیه موتوری در پارکینگ داشتند. همچنین 95 درصد از فروش خودروهای داخلی در بازار آمریکا با هدف جایگزینی یک محصول نو با نسخه قدیمی بوده که این عدد نشاندهنده وابستگی بالای خانوارهای آمریکایی به صنعت خودرو است.
دیگر موضوع مهم و اثرگذار بر اقتصاد آمریکا که در نتیجه تحولات صنعت خودرو ظهور و بروز یافت، شکل دادن به یک نیروی مترقی صنعتی برای تغییر بود که با صنعت خودرو آغاز شد و امروز به نیروهای جدیدی نظیر رسانههای اجتماعی، لیزر، کامپیوتر و رباتیک منتج شده و آینده متفاوتی را پیشروی آمریکا ترسیم میکند. در واقع دورهای از تاریخ آمریکا که به درستی میتوان آن را عصر خودرو نامید، در حال ادغام و گذار به عصر جدیدی از صنایع الکترونیک است.
جدای از اینها، مفهوم مقیاس اقتصادی با رویکرد هنری فورد در کانون تولید کارخانهای قرار گرفت و بسیاری از سازندگان مبتدی و کارگاهی خودرو در آمریکا را ورشکست کرد. گزارشی که در وبسایت آمریکایی هیستوری وجود دارد نشان میدهد در آغاز قرن بیستم و در سال 1901 حدود 485 خودروساز مختلف در آمریکا وجود داشتند که مجموع تولید سالانه آنها حدود 2500 دستگاه بود. ابداعات هنری فورد و خلاقیت ویلیام دورانت مالک جنرال موتورز موجب شد تا در پایان دهه اول قرن بیستم تعداد خودروسازان آمریکا حدودا نصف شده و در فاصله سالهای 1908 تا 1920 تعداد این خودروسازان از 253 برند به 44 برند کاهش یابد (اریک فونر و جان گارتی، 1991، مجله هیستوری). همچنین شیوع این رویکرد در برخی از شرکتهای خودروساز موجب شد تا حدود 80 درصد از تولیدات صنعت خودرو آمریکا به سه شرکت فورد، جنرال موتورز و کرایسلر محدود شود. این رویکرد موجب شد تا تکنیکهای تولید انبوه فورد به سرعت توسط دیگر خودروسازان آمریکایی مورد استفاده قرار گرفته و رقبای تازهای را مقابل فورد قرار دهد.
گرچه فوردیسم تا سال 1930 در اروپا شایع نشد اما کمکم به عاملی علیه فورد بدل گشت. فورد مدل T که در سیستم تولید انبوه فورد جاری شده بود، پس از مدتی توان رقابت با محصولات مجلل، مجهز و مدرن دیگر برندها را نداشت و باعث شد تا اصرار فورد بر این مدل، عقبماندگی از رقبا را به بار آورد. شدت این عقبماندگی به حدی بود که فورد تا سال 1980 نتوانست این عقبماندگی را جبران کند و در طول حدود 6 دهه دچار جاماندگی از جنرال موتورز شد.
از سال 1970 به این سو نیز کل صنعت خودرو آمریکا به دلیل قرارگرفتن در معرض رقابت شدید با صنایع خودروسازی ژاپن با چالشهای بیشماری روبه رو شد که فورد نیز از آن بینصیب نماند. بحث خودروسازان آمریکایی این بود که در نتیجه بحران جهانی انرژی اگر سقفی برای واردات خودرو از ژاپن برقرار نشود، صنعت خودروی آمریکا ورشکسته خواهد شد. مطالعه بری، لوینسون و پیک (1999) نشان میدهد از قضا این مکانیسم نه تنها به نفع مصرفکنندگان آمریکایی تمام نشد که به صنایع خودروسازی آمریکا نیز برای ارتقا رقابتپذیری و بهبود کیفیت و کاهش قیمت کمکی نکرد. البته این فرآیند به رشد سود و افزایش فروش محصولات بومی کمک کرد. برمبنای مکانیسم توافقشده میزان واردات خودرو از ژاپن در سالهای 1981 تا 1985 بین 1 میلیون 680 هزار دستگاه تا 2 میلیون و300 هزار دستگاه در عین حال این قانون سبب شد تا با افزایش قیمت خودروهای ژاپنی، تقاضا برای خودروهای آمریکایی بالا رفته و در نتیجه تولیدات فورد، جنرال موتورز و ...
فورد؛ یک پیشران واقعی
بسیاری از کسانی که امروز صنعت خودروی جهان را دنبال میکنند، عملکرد گروه خودروسازی فورد در سالهای اخیر را تحسینبرانگیز عنوان میکنند. توجه به دو حوزه خودروهای الکتریکی و محصولات سفارشی در کنار بازسازی برند فورد، بازگرداندن بسیاری از محصولات کلاسیک و محبوب نظیر برونکو، پوما، کاپری، موستانگ و ... به عرصه رقابت با محصولات مشابه در کنار سرمایهگذاریهای هوشمندانه در بخش تامین، مونتاژ و توسعه باعث شده تا فورد جایگاه خود را در بزرگترین بازارهای جهان تثبیت کند.
حمایتهای دولت آمریکا از گروه فورد
امروزه در ساختار سیاستگذاری اقتصادی آمریکا حمایتگرایی اقتصادی از طریق تعرفه جایگاه پررنگی ندارد. در گذشته، حمایتگرایی اقتصادی در آمریکا تابع دکترین کری و دکترین همیلتون بوده که هردو راهبرد، بر ارتقا توان صنعتی آمریکا تاکید داشتند. این رویه که حد فاصل سالهای 1820 تا 1950 سابقه روشنی در ایالات متحده آمریکا دارد، از سالهای پس از جنگ جهان دوم به اینسو، رنگ باخت و جای خود را به رویکرد تجارت آزاد داد. دکترینی که به دلیل جهانگرایی آمریکا، دهههاست به محور اصلی کار این کشور در زمینه سیاستگذاری اقتصادی در دو بخش صنعت و تجارت تبدیل شده است.
نگاهی به آمارهای بلندمدت تعرفهگذاری تجاری بر واردات کالاها و اقلام تولیدی نشان میدهد دستکم از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، آمریکا تمایلی به استفاده از تعرفهگذاری در راستای حمایت از صنایع خود نداشته است. روندی که باعث کسری تجاری بلندمدت آمریکا در فاصله سالهای 1950 تا 2015 شده است.
نگاهی به کارنامه اقتصادی آمریکا در قرن بیستم نشان میدهد به جز تعرفه، سه ابزار اعطای امتیازات انحصاری، تسهیلات ارزان و حمایتهای قانونی در کانون توجه دولت برای اجرای طرحها و اقداماتی جهت حمایت از صنایع بوده است. روند استفاده از ابزارهای سیاستی برای حمایت از بخش تولید از سالهای ابتدایی قرن نوزدهم آغاز و سپس تا میانه قرن بیستم ادامه یافت. با برتری آمریکا در جنگ جهانی دوم و شکست متحدین، نظم نوینی بر جهان حاکم شد که بر تجارت آزاد و روابط باز اقتصادی میان کشورهای مختلف تاکید داشت. این رویکرد از یکسو قادر بود تا به نفوذ آمریکا بر جهان کمک کند چرا که علاوه بر چیرگی نظامی آمریکا بر جهان که در جریان جنگ جهانی دوم ثابت شده بود، نفوذ قدرت نرم آمریکا در جوامع مختلف را در قالب حضور محصولات اقتصادی و فرهنگی آمریکا تثبیت میکرد. در همین دوره بود که بسیاری از صنایع آمریکا بهویژه خودروسازان این کشور توانستند به بسیاری از بازارهای خارجی وارد شوند. به مدد همین رویکرد بود که آمریکا تا سالها عنوان مهمترین صادرکننده خودرو و بزرگترین تولیدکننده جهان را به دست آورد.
از زمان روی کار آمدن ترامپ به عنوان رئیسجمهور در آمریکا روند حمایتگرایی در آمریکا تغییر کرده و از دوره کووید و فضای پساکرونا به اینسو با شدت بیشتری ادامه یافته به طوریکه امروز میتوان از تغییر جدی در رویکرد سیاستگذاری اقتصادی آمریکا خبر داد. رویکری که سبب شده تا دولت به حمایت آشکار از صنایع خود در برابر رقبای خارجی اقدام کند.
در ماههای گذشته دولت آمریکا در قالب سه بسته سیاستی اعم از بسته مقابله با تورم، بسته قانونی تراشه و علم، و نیز لایحه دوجزبی توسعه زیرساختها ابتکارات مشخصی را برای تقویت صنایع داخلی، تحول بنگاههای صنعتی بومی، توسعه زنجیره تامین صنایع در داخل خاک آمریکا و تقویت تحقیق و توسعه صنعتی به عنوان رکن خلق نوآوری صنعتی ابداع کرده است. مواردی که مشخصا در پی تقویت جایگاه خودروسازان و تامینکنندگان خودروسازی و بخشهای وابسته در مقابل رقبای چینی، آلمانی، ژاپنی و کرهای است. در این راستا حمایت از گروههای خودروسازی فورد، جنرال موتورز و استلانتیس (این گروه از ادغام شرکت فیاتکریسلر با گروه پژو-سیتروئن فرانسه شکل گرفته است) در دستور کار مقامات اقتصادی آمریکا قرار دارد. نکته مهم اینکه دولت آمریکا به جز تعرفهگذاری بر واردات خودروهای برقی، اعطای تسهیلات برای تقویت تحقیق و توسعه در صنعت خودرو یا کمک به توسعه زنجیره ساخت باتریهای لیتیومی، سیستمهای خودران و صنایع تولید مواد اولیه خودروهای آینده را در دستور کار خود قرار داده است. رویکردی که موجب شده تا رقابت میان چین و آمریکا وارد دور تازهای شود و ابعاد جدیدی پیدا کند.
منبع: ماهنامه کارخانه
محمدحسین شاوردی
پژوهشگر سیاستگذاری عمومی