جنگهای تعرفهای در سالهای اخیر باعثشده تا برخی کارشناسان اقتصادی نسبت به آینده تجارتجهانی تحلیلهای بدبینانهای داشته باشند؛ این محققان تا آنجا پیش رفتهاند که نوعی جنگ سرد اقتصادی را پیشبینی میکنند. در این بین سوال مهم آن است که این نگرش تا چه حد با شواهد آماری انطباق دارد؟ واقعیت آن است که گرچه روند تجارتجهانی نسبت به دهههای گذشته کند شده، اما همچنان تولید جهانی وابستگی زیادی به واردات نهادههای تولید از دیگر کشورها، بازارهای خارجی، نیروی کار مهاجر و سرمایهگذاری مستقیم خارجی دارد، بنابراین آمارها نشان میدهد که فرآیند تولید همچنان در دهکده جهانی صورت میگیرد، هرچند بعضی از ساکنان دهکده، به اندازه قبل با یکدیگر همکاری نمیکنند.
دادههای مربوط به تجارتجهانی و همچنین جریان سرمایه و نیروی کار حاکی از کندی روند جهانیشدن پس از بحران مالی 2009-2008 است، با این حال تغییرات عمیق در محیط سیاستگذاری و احساسات عمومی در بزرگترین اقتصادها در پنج سالگذشته آغاز عصر جدیدی را نشان میدهد. در حالحاضر یکی از مهمترین نگرانیها در مورد اثرات واردات از کشورهایی است که با سرکوب دستمزد، در بازار جهانی اختلال ایجاد میکنند. یکی از شاخصترین نمونههای این مساله چین است. بهطور مشابه، همهگیری کووید استدلالهای جدیدی علیه تجارت آزاد مبتنی بر انعطافپذیری زنجیره تامین جهانی ارائه کرد. با این وجود، نه همهگیری و نه پاسخ سیاست کوتاهمدت، تاثیرات پایداری بر جریانهای تجاری نداشتند.
دادههای تجربی نشان میدهد که تجارتجهانی در طول همهگیری کووید بهطور قابلتوجهی انعطافپذیر بود و کمبود عرضه احتمالا در غیاب تجارت، شدیدتر میشد، پس از کاهش موقت در سال2020، تجارتجهانی کالا و خدمات در سال2021 بهشدت افزایش یافت؛ هرچند جنگ روسیه و اوکراین نگرانیهای جدیدی را در مورد امنیت ملی و قرارگرفتن زنجیرههای تامین در معرض خطرات ژئوپلیتیک ایجاد کرد. با همه اینها، آینده تجارتجهانیشدن در این مقطع بسیار نامشخص است، اما باید به این اصل بدیهی توجه کرد که سیاستها بر ضدجهانیشدن، حتی اگر به نفع صنایع خاصی در کشورهای خاص باشد، رشد اقتصاد جهانی و نوآوری را کاهش و تعداد فقرا را افزایش خواهد داد.
فارغ از گزارههای ارزشی در موافقت یا مخالفت با جهانیشدن، بررسی روند تجارتجهانی و آثار آن بر شاخصهای مهم اقتصادی همچون رشد اقتصادی و فقر و نابرابری اهمیت زیادی دارد. برای بررسی تغییرات در تجارتجهانی، شناسایی تغییرات قابلتوجه در آمارها ضروری است.
برای تحلیل این موضوع مشاهده روندها در سه شاخص تجارت، جریان سرمایه و مهاجرت، تصویر روشنی را ارائه میدهد. در حالحاضر معیارهای مذکور، هنوز هیچ نشانهای از معکوسشدن روند جهانیشدن را نشان نمیدهند؛ در واقع تجارت پس از همهگیری کووید دوباره احیا شدهاست، با اینوجود در حالحاضر، سیاستمداران و افکار عمومی، در اقتصادهای بزرگ، همدلی کمتری نسبت به مفهوم جهانیشدن از خود نشان میدهند. همین مساله میتواند نشانه آن باشد که وارد عصر جدیدی شدهایم. بهنظر میرسد سه پدیده مجزا باعث مطرحشدن ایده مخالفت با جهانیسازی شدهاست. مساله اول مربوط به سال2015 است زمانیکه جهان با دو نگرانی عمده مواجه شد. سرکوب دستمزد در چین باعث شد تا کالاهای بسیاری از کشورها، مزیت رقابتی خود را در بازارهای بینالمللی از دست بدهند. همچنین در این سالمساله مهاجرت به یک معضل جدی در کشورهای اروپایی تبدیل شد. چنین نگرانیهایی باعث شد که عموم مردم از سیاستهای حمایت گرایانه استقبال کنند. برگزیت و افزایش تقابل تعرفهای آمریکا و چین از جمله پدیدههای این دوره هستند که گرچه اثرات اقتصادی آن معنادار بود، اما هنوز به اندازه کافی برای معکوسکردن روندهای دهههای گذشته، قابلتوجه نیست. مساله دوم مربوط به دوره همهگیری کووید بود؛ زمانیکه استدلالهای جدیدی علیه تجارت در مجامع بینالمللی مطرح بود. در این دوره، کمبود موقت برخی تجهیزات پزشکی و سایر موارد مشابه، به شکنندگی زنجیرههای تامین جهانی نسبت داده میشد.
همچنین تقاضا برای تابآوری بیشتر، از طریق وابستگی مضاعف به تولید داخلی، توجیه دیگر برای تقویت اقتصادهای ملی دربرابر تجارتجهانی بود. واقعیت آن است که شواهد تجربی این ادعاها را تایید نمیکنند و تجارت «تابآوری» اقتصادها را در طول همهگیری کووید افزایش دادهاست. مساله سوم به شروع جنگ بین روسیه و اوکراین در فوریه 2022 مرتبط است و شاید قویترین استدلال تا به امروز را برای تجدیدنظر در مورد ایده جهانیشدن ارائه میدهد؛ نگرانی در مورد امنیت ملی. اتکای اروپا به روسیه برای انرژی، شکنندگی یک سیستم عرضه جهانی که صرفا بر پایه مزیت نسبی سامان یافته را آشکار میکند. در نتیجه این اتفاق، تقاضا برای «جداسازی» نه فقط از روسیه، بلکه از هر کشوری که «دوست» کشورهای غربی نیست، افزایشیافته و اصطلاح «تجارت با دوستان» وارد واژگان تجارت بینالملل میشود. به موازات مسلطشدن گفتمان مذکور، اقدامات سیاستی قوی از سوی ایالاتمتحده دنبال میشود که شامل محدودیتهای گسترده صادرات در بخش محصولات نیمههادی با هدف قراردادن چین است. این تحولات را میتوان نشانههای دوران جدیدی دانست. البته توجه به این نکته حائزاهمیت است که تنها چند ماه از عمر این روندها میگذرد؛ بنابراین هرگونه ارزیابی از پیامدهای آنها چیزی بیش از حدس و گمان نیست.
برای قضاوت در مورد وضعیت «جهانی سازی»، بررسی چند شاخص، تصویر روشنی ارائه میدهد. بهطور کلی برخی از متغیرهای کلیدی مانند صادرات و واردات جهانی، جریان سرمایه و مهاجرت بهطور سنتی بهعنوان معیارهای مناسب سنجش جهانیشدن درنظر گرفتهشدهاند. همچنین تحلیل سیاستهای تجاری کشورها میتواند در پیشبینی آینده فرآیند جهانیسازی راهگشا باشد.
یکی از شاخصهای محبوب، برای بررسی روند جهانیشدن، تحلیل تجارت بینالمللی کالا و خدمات است. واردات جهانی در سه دههگذشته، از جمله پس از بحران سال2009، بهسرعت رشد کردهاست. همچنین واردات جهانی در سال2021 پس از کاهش موقت در سال2020 به دلیل کووید، بهشدت افزایش یافته که نشاندهنده مقاومت تجارت دربرابر همه گیری، در بلندمدت است، با این حال زمانیکه شاخص «نسبت واردات به تولید ناخالص داخلی» اندازهگیری میشود، میتوان یک روند را مشاهده کرد. این روند منجر به این نگرانی شدهاست که جهان پس از سال2009 «مقابله با روند جهانی شدن» را آغاز کردهاست. از آنجاکه کاهش در «نسبت واردات به تولید ناخالص داخلی» برای توجیه اصطلاح «مقابله با روند جهانی شدن» بسیار ناچیز است، «آهستهسازی» توصیف مناسبتری از این روند خواهد بود.
آینه واردات جهانی، صادرات جهانی است که تصویری تقریبا یکسان ارائه میکند. بررسی آمارها نشان میدهد که چین و هند کمتر به اقتصاد جهانی متکی هستند. سهم صادرات از تولید ناخالص داخلی، در هر دو کشور کاهشیافتهاست؛ این شاخص برای هر دو کشور چیزی حدود 20درصد است که با رکورد آنها در سالهای قبل فاصله قابلتوجهی دارد. از سوی دیگر، صادرات آلمان از دهه1990 به غیراز وقفههای کوتاهمدت در طول بحران مالی جهانی و همهگیری کووید-19 افزایش یافتهاست، بهطوری که صادرات اکنون 50درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور را تشکیل میدهد. در ایالاتمتحده، صادرات در حدود 10درصد تولید ناخالص داخلی ثابت ماندهاست. در بقیه جهان، نسبت صادرات به تولید ناخالص داخلی 30درصد محاسبهشده که نشاندهنده وابستگی بیشتر کشورها به اقتصاد جهانی، نسبت به چین، هند و ایالاتمتحده است. این آمارها بیانگر نکات قابلتاملی است؛ جهانیشدن به آمریکاییها این امکان را دادهاست که از مصرف کالاهای خارجی لذت ببرند.
چین و هند از تقاضای جهانی برای تقویت رشد خود استفاده کردهاند، گرچه آنها اکنون کمتر به اقتصاد جهانی متکی هستند. در مقابل، این کشورها در سالهای اخیر به جمعیت خود که ثروتمندتر است و میتواند تقاضای داخلی را پشتیبانی کند، وابستگی بیشتری دارند. موفقیت آلمان که تقریبا به اندازه ایالاتمتحده ثروتمند است، نشان میدهد که دستمزدهای پایین شرط لازم برای توفیق در صادرات نیست.واردات کالاها و خدمات واسطهای بهعنوان سهمی از تولید ناخالص داخلی معیار دیگری است که نشان میدهد اقتصاد کشورها تا چه حد برای تولید به یکدیگر متکی هستند. واردات کالاهای واسطه تولید، ورودیهای ضروری صادرات هستند. این مساله بهطور خاص برای کشورهایی که در زنجیرههای ارزش جهانی (GVCs) شرکت میکنند، اهمیت بیشتری دارد. بانک جهانی سهم GVCها از تجارتجهانی را رقمی معادل 50درصد تخمین میزند؛ با وجود قابلتوجهبودن این رقم، باید توجه داشت که رشد آنها کاهش یافتهاست. در سالهای اخیر نسبت واردات کالاهای واسطهای به تولید ناخالص داخلی در چین و هند روند کاهشی داشتهاست، زیرا هر دو کشور در حالحاضر سهم بیشتری از نهادهها را در داخل تولید میکنند، در نتیجه وابستگی این دو کشور به اقتصاد جهانی برای تامین نهادهها کمتر شدهاست. این روند کاهشی در واردات کالاهای واسطه تولید در آلمان و ایالاتمتحده نیز مشاهده میشود، با این حال در سایر نقاط جهان، روند با شیب اندکی، صعودی است.
معیار دیگری که بررسی آن اهمیت زیادی دارد، تحرک نیروی کار و سرمایه است. معیارهای جهانیشدن در بازارهای عوامل تولید، دیدگاه متفاوتی را ارائه میدهند. موجودی سرمایهگذاری مستقیم خارجی (FDI)، جهانیشدن بازارهای سرمایه را اندازهگیری میکند. نسبت موجودی حسابهای سرمایهگذاری مستقیم خارجی به تولید ناخالص داخلی در جهان و آمریکا تقریبا مشابه است وعددی نزدیک به 60درصد را نشان میدهد. علاوهبر این، سرمایهگذاری مستقیم خارجی در جهان هیچ روند نزولی عمدهای نشان نمیدهد. در آلمان، سرمایهگذاری مستقیم خارجی بهعنوان نسبتی از تولید ناخالص داخلی تا زمان بحران مالی جهانی رشد داشت. این شاخص، در سالهای پس از بحران روند نوسانی داشته، اما با رکورد قبلی فاصله دارد. روند قابلتوجه دیگر آن است که چین و هند، پیش از رشد قابلتوجه در صادرات، رونق FDI را تجربهکردهاند؛ روندی که نقش قابلتوجه سرمایهگذاری خارجی در توسعه صادرات را نشان میدهد.
موجودی مهاجران خارجی، جهانیشدن بازارهای کار را اندازهگیری میکند. نسبت مهاجران از جمعیت بهطور فزایندهای در آلمان و ایالاتمتحده افزایش یافتهاست. مهاجرت موجی از پناهندگان در دهه2010 به آلمان باعثشده تا این کشور در شاخص مذکور از ایالاتمتحده پیشی بگیرد. چین و هند به نسبت جمعیت، کمتر پذیرای مهاجران بودهاند و نشانهای از تغییر این روند مشاهده نمیشود.در نهایت میتوان گفت که رشد تجارت بهعنواندرصد تولید ناخالص داخلی از زمان بحران مالی متوقفشده و حتی در برخی موارد کاهشیافتهاست، با این حال وضعیت در بازار کار و سرمایه کاملا متفاوت است. روی هم رفته، این روندها نشان میدهد که هنوز برای صحبت از «پایان عصر جهانی شدن» قدری زود است. بهنظر میرسد که کندشدن تجارتجهانی بهدنبال رشد سریع و اولیه آن یک تحول طبیعی است و تا حدی منعکسکننده رشد بازارهای داخلی دو کشور بزرگ و سابقا کمدرآمد (چین و هند) است. همچنین «روند مقابله با جهانی شدن» در همه کشورها مشاهده نمیشود، درحالیکه بهنظر میرسد ایالاتمتحده و چین که به دلیل اندازه اقتصادی خود روندهای کلی در اقتصاد را هدایت میکنند در حال کاهش تدریجی اتکای خود به بازارهای جهانی هستند.درحالیکه دادهها هنوز نشانههای قوی از جهانیزدایی را نشان نمیدهند، محیط سیاست تجاری در پنج سالگذشته بهویژه در ایالاتمتحده بهشدت تغییر کردهاست. با توجه به اینکه تجارت و سایر اقدامات جهانیشدن ممکن است با تاخیر به تغییر سیاستها در آمریکا پاسخ دهند، اهمیت این مساله باید مورد توجه قرار گیرد.
منبع: دنیای اقتصاد