این موضوع دقیقا تجربه‌ای بود که به‌واسطه ترجمه کتاب «تلاش برای نجات اقتصاد اتحاد شوروی» بدان نائل شدم. ترجمه این کتاب من را با روایتی جدید، جذاب و متفاوت از واقعه فروپاشی جماهیر شوروی آشنا کرد. روایتی که نشان می‌داد تصور رایجی که از فروپاشی جماهیر شوروی و نقش گورباچف در این فروپاشی در محافل مختلف وجود دارد چندان دقیق نیستند. این روزها اما در حال مطالعه و ترجمه کتاب دیگری هستم از جنس تبیین پویایی عملکرد ضعیف اقتصاد، این‌بار در جهان عرب. آنچه که در ادامه می‌آید شرح مختصری از محتوای این کتاب است. 
استفن هرتوگ (Steffen Hertog) استاد مدرسه اقتصاد لندن و نویسنده کتابی با عنوان «دورمانده از توسعه؛ خودی‌ها و غیرخودی‌ها در سرمایه‌داری عرب» است. وی در این کتاب درصدد است تا با بهره‌گیری از ادبیات «انواع سرمایه‌داری» (Varieties of Capitalism) تبیینی از پویایی اقتصاد سیاسی برخی از کشورهای عربی به دست دهد. ادبیات انواع سرمایه‌داری اشاره به این واقعیت دارد که نظام سرمایه‌داری در مناطق مختلف جهان الگویی ثابت و یکنواخت ندارد و در هر کشوری ممکن است نسخه‌ای خاص از آن در جریان باشد. نویسنده در این کتاب صرفا به مطالعه هفت کشور اصلی عربی الجزایر، مصر، اردن، سوریه، مراکش، تونس و یمن می‌پردازد و آن دسته از کشورهای عربی که وفور منابع طبیعی دارند را به دلیل ساختار خاص ناشی از وابستگی به منابع طبیعی مستثنی کرده است. نویسنده در این کتاب نشان می‌دهد این توضیح که سیاست‌های نئولیبرالی شهروندان این کشورها را در معرض فقر و نابرابری فزاینده قرار داده است از دقت لازم برخوردار نیست. در عوض، این مداخله عمیق دولت در اقتصاد و توزیع نابرابر منابع و فرصت‌هاست که پویایی اقتصاد سیاسی این کشورها را توضیح می‌دهد. این مداخله به‌گونه‌ای بوده است که آحاد جامعه را به دو دسته خودی‌ها و غیرخودی‌ها تقسیم کرده است. خودی‌ها همان کارمندان دولت با حقوق و مزایای بالا و بنگاه‌های بزرگی هستند که روابط نزدیک با دولت دارند و سیاست‌های دولت را به‌گونه‌ای شکل داده‌اند که درنهایت منافع آنها تضمین شود. غیرخودی‌ها نیز اکثر قریب به اتفاق کسب‌وکارهای کوچک و اغلب غیررسمی هستند که در بازار کنترل‌نشده برای بقای خود (چه رسد به رشد) تقلا می‌کنند؛ چراکه نهادهای دولتی در بهترین حالت نسبت به آنها بی‌تفاوت هستند و در بدترین حالت آشکارا با آنها دشمنی می‌کنند. هرتوگ اعتقاد دارد نیروهایی که بنگاه‌های غیرخودی را کوچک و در فضایی پرمخاطره نگه ‌می‌دارند، در جهان عرب به‌طور غیرعادی قوی هستند. 


تقسیم‌بندی خودی-غیرخودی که توسط دولت در بازار کار و کسب‌وکارهای خصوصی، پویایی اقتصادهای عربی را تضعیف می‌کند، منجر به تخصیص نادرست منابع می‌شود و کاهش‌انگیزه بنگاه‌ها برای بهبود بهره‌وری و ارائه آموزش و ‌انگیزه‌ کارگران برای ارتقای سطح مهارت را در پی دارد. مشکل اصلی توسعه جهان عرب مسلما این دوگانگی دیرپا است تا سرمایه‌داری بی‌بند و بار؛ در این کشورها منافع خودی‌ها نسبتا بهتر سازماندهی شده و توسط نخبگان سیاسی به رسمیت شناخته می‌شوند. تقسیم‌بندی خودی-غیرخودی عامل اصلی پویایی اقتصاد بی‌رمق نظام سرمایه‌داری کشورهای عربی است که پیامد آن در ایجاد فرصت‌های شغلی، تاسیس بنگاه‌ها، و شکل‌گیری مهارت‌های مختلف انعکاس یافته است. خودی‌های محافظت‌شده، فشار رقابتی چندانی برای بهبود مهارت‌ یا بهره‌وری احساس نمی‌کنند.

به‌طور مشابه، از آنجایی که غیرخودی‌ها قادر به رقابت موثر با خودی‌ها نیستند، توانایی و ‌انگیزه‌‌ چندانی برای سرمایه‌گذاری جهت کسب مهارت و ارتقای بهره‌وری ندارند. نویسنده کتاب برای توصیف نوع سرمایه‌داری در جریان در کشورهای مورد مطالعه از اصطلاح اقتصاد بازاری تکه‌تکه شده (Segmented Market Economies) استفاده می‌کند که در آن دولت به‌عنوان کارفرما، یارانه‌دهنده، تنظیم‌کننده و مداخله‌گر نقش محوری در اقتصاد ایفا می‌کند. مداخله عمیق دولت در کشورهای عربی به اقتصاد بازاری تکه‌تکه‌شده‌ای منجر شده است که خودی‌های برخوردار از حمایت دولت و غیرخودی‌های فاقد حمایت دولتی مشخصه اصلی آن هستند. بیشتر کسب‌وکارها در جهان عرب، عموما بیشتر از سایر مناطق جهان، به حمایت و محافظت دولت وابسته و در برابر مداخله دولت آسیب‌پذیر هستند. خودی‌ها در چنین اقتصادی در مقایسه با سایر اقتصادها، چیزهایی برای از دست دادن دارند، موقعیت آنها در طول زمان پایدارتر است و به‌ویژه برای «احتکار فرصت‌ها» ‌انگیزه‌ای قوی دارند. 
نویسنده در این کتاب مطالعاتی که علت اصلی مشکلات جهان عرب را بازاری شدن اقتصاد معرفی می‌کنند مورد انتقاد قرار می‌دهد، اما در عین حال مطابق با سنت پژوهش‌های مرتبط با انواع سرمایه‌داری، نئولیبرالیسم را نیز مورد تایید قرار نمی‌­دهد. ادعای کتاب این نیست که خروج کامل دولت از تنظیم‌گری و توزیع، مشکلات توسعه اقتصادی منطقه را حل می‌کند؛ تجربه آمریکای لاتین از دهه 1980 نشان داده است که بازاری‌سازی بیش از حد به ایجاد نابرابری فزاینده منجر می‌شود و در عین حال رشد بالا را نیز تضمین نمی‌کند. حضور عمیق دولت در اقتصاد کشورهای عربی، فی‌نفسه عملکرد اقتصادی را مختل نمی‌کند، بلکه حضور بسیار ناکارآمد دولت علت اصلی عملکرد ضعیف اقتصادی است. در چنین اقتصادهایی تداوم حمایت از خودی‌ها هزینه‌بر است و اعمال اصلاحات اقتصادی و اجتماعی به سختی ممکن است؛ خودی‌ها منافع خود را در صورت وقوع اصلاحات ازدست‌رفته می‌بینند و بنابراین مانع از انجام آن می‌شوند. 
به باور نویسنده کتاب، مشکل کشورهای عربی مورد مطالعه، نه بازاری شدن بیش از حد است (که چپی‌ها بر آن تاکید دارند) و نه اقتصاد بازار کوچک (که نگاه نئولیبرالی بر آن تاکید دارد.) مشکل اصلی، رفتار نامتوازن دولت در مواجهه با بازار است. به عبارت دیگر ریشه مشکلات این کشورها را باید در حمایت بی‌چون و چرا از خودی‌ها و طرد غیرخودی‌ها جست‌وجو کرد و مشکل اصلی فی‌نفسه حضور دولت در اقتصاد نیست، بلکه کیفیت حضور دولت است که اهمیت دارد. در مقام راه‌حل نیز هرتوگ به نسخه‌ای از آزادسازی اقتصادی برابرگرایانه اعتقاد دارد؛ وضعیتی که در آن خودی‌ها برخی از مزایای خود را از دست می‌دهند و همزمان غیرخودی‌ها از فرصت‌ها، مزایا، تحرک و حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار می‌شوند. 

قصد تعمیم صددرصدی محتوای کتاب به اقتصاد ایران را ندارم. باور دارم هر اقتصادی قصه مختص به خود را دارد. اما در عین حال به نظر می‌رسد وضعیت توصیف‌شده از کشورهای عربی نکات قابل تاملی برای ما ایرانی‌ها دارد. اساسا علت اصلی مرور تجربه سایر کشورها نیز همین است. می‌توان ردپایی از خودی‌ها را در جریان سیاستگذاری مشاهده کرد. خودی‌ها در ایران از انجام هرگونه اصلاح واهمه دارند. خودی‌ها یا مانع از اقدامات اصلاحی می‌شوند یا سیاست‌ها را به‌گونه‌ای شکل می‌دهند که عملا خاصیت خود را از دست می‌دهند. اینکه گفته می‌شود مالیات بر عایدی سرمایه به 99 درصد از مردم اصابت نمی‌کند احتمالا نمودی از تاثیرگذاری آنها بر روند تصمیمات باشد. از سویی دیگر، از صدور بخشنامه‌های شتابزده و ناگهانی و اثر منفی آنها بر برنامه‌ریزی چندین ساله سرمایه‌گذاران، از تضعیف کسب‌وکارها و کاهش قدرت خرید خانوار شنیده‌ایم؛ اینها همان غیرخودی‌ها هستند. 

1686530278مشاغل رسمی