شواهد جدید نشان میدهد که میان استعمار در چین و توسعه تدریجی این کشور یک ارتباط مثبت وجود دارد. نفوذ غرب، تعداد بانکها، سرمایهگذاری شرکتها در تولید صنعتی و همچنین استفاده از موتورهای بخار و ماشینآلات صنعتی را افزایش و نرخهای بهره محلی را به میزان قابل توجهی کاهش داده است. این نشان از سرریز مثبت استعمار در چین دارد. این برخلاف گفته شیجینپینگ، رئیسجمهوری چین است که اعتقاد دارد واقعه جنگ تریاک و استعمار توسط قدرتهای خارجی، چین را به یک جامعه نیمهاستعماری تبدیل کرد.
دنیای اقتصاد نوشت: شی جینپینگ، رهبر ارشد چین، زمان پس از جنگ تریاک (1842-1839) را به مردم خود یادآوری میکند؛ زمانی که چین توسط قدرتهای خارجی به یک جامعه نیمهاستعماری و نیمهفئودالی تبدیل شد که ویرانیهای بسیاری برای چین به ارمغان آورد. از این واقعه بهعنوان تحقیر چین یاد میشود. با این حال دادهها و شواهد جدید بر خلاف باور عمومی نشان میدهد که میان استعمار در چین و توسعه تدریجی این کشور یک ارتباط مثبت وجود دارد. نفوذ غرب تعداد بانکها، سرمایهگذاری شرکتها در تولید صنعتی و همچنین استفاده از موتورهای بخار و ماشینآلات صنعتی را افزایش داده و نرخهای بهره محلی را به میزان قابل توجهی کاهش داده است.
داستان جنگ تریاک و دوران سخت پس از آن بر کسی پوشیده نیست. معاهدههای تحمیلی به چین، شرایط تجاری سخت و ناعادلانه و همینطور بیثباتی سیاسی ناشی از آن، بارها بهعنوان عواملی که مانع از توسعه مستقل چین شدند مورد بحث قرار گرفته است با این حال هنوز درباره تاثیراتی که استعمار بر چین گذاشت توافق نظری وجود ندارد. یک مساله دیگر میتواند این باشد که تاثیرات استعمار در کوتاهمدت مورد بررسی قرار گرفته و از اثرات بلندمدت آن غفلت شده است. طبیعی است که استعمار و جنگ تریاک در کوتاهمدت اثرات نامطلوبی داشتند؛ اما مقاله حاضر که با دادهها و شواهد بلندمدت ادعای جدیدی مطرح میکند، میتواند دیدگاهها را درباره تاریخ استعمار در چین دگرگون سازد.
راههای مختلفی برای ارزیابی تاثیرات غرب بر چین پس از جنگ تریاک وجود دارد. از نظر تلفات انسانی، بهعنوان مثال، جنگ داخلی پر فراز و نشیب قرن19 در چین، مانند شورش تایپینگ، تعداد تلفات ناشی از جنگ تریاک را در مقام مقایسه کماهمیت جلوه میدهد. از نظر شرایط اقتصادی، بدیهی است که طول دوره 1840 تا 1900 بسیار بدتر از زمان پیشرفت سریع اقتصادی چین در اواخر قرن بیستم بوده است. با این حال، درباره تاثیر اقتصادی مداخله غرب در قرن نوزدهم در چین و بهطور خاص اینکه آیا این مداخله به اقتصاد چین آسیب میزند یا خیر، اتفاق نظر وجود ندارد. بهطور کلی، عقیده بر این است که اگرچه استعمار غربی با تاثیرات ویرانگر و مدرنیزهکننده در چین همراه بود، اما در کل این تاثیر مخرب به یک شکل محدود بود. استدلال میشود که دلیل اصلی این امر این است که نفوذ غرب به دهها بندر محدود شده بود که در یک کشور بسیار بزرگ پراکنده بودند.
ادبیات نظری گستردهای پیرامون تاثیرات سازنده برخی جنبههایی از استعمار در رشد، نهادسازی و توسعه اقتصادی کشورها وجود دارد، برای نمونه کار اخیر ملیسا دل(2020) درخصوص تاثیرات سیستم کشت هلند در جاوه قرن نوزده نشان میدهد که مناطق نزدیک به جایی که هلندیها کارخانههای شکر را در اواسط قرن نوزدهم تاسیس کردند، امروز صنعتیتر هستند، زیرساختهای بهتری دارند، تحصیلکردهتر هستند و نسبت به مکانهای مجاور که میتوانستند برای کارخانههای شکر استعماری مناسب باشند، غنیتر هستند. در گزارش حاضر نیز تاثیر استعمار غرب بر چین از این مبنا مورد بررسی قرار میگیرد.
در مقاله جدید (کلر و شیو 2021)، تاثیر اقتصادی مداخله غرب در چین در قرن نوزدهم در یک بازه بلندمدت بررسی میشود. معاهده نانجینگ در سال1842 و معاهدههای بعدی، چین را مجبور کرد تا دهها شهر را به روی بازرگانان غربی بگشاید و به قرنهایی پایان داد که طی آن چین در انزوای نسبی از غرب توسعه یافت. این بنادر موسوم به معاهده قابل توجه بودند؛ زیرا در این مناطق ادعا شده بود که کشورهای غربی سیطره چینیها در تجارت را لغو کردند و آنها را تحت مدیریت خود سازماندهی مجدد کردند. علاوه بر این، دادگاهها و شیوههای حقوقی به سبک غربی در چین در کنسولگریهای خارجی معرفی شد که برون سرزمینی عمل میکردند، بر این مبنا، خارجیها در چین بر اساس قوانین کشور خود به جای قوانین چین محاکمه میشدند. از طرف دیگر در سال1854، غربیها سیستم گمرکی را نیز از طریق خدمات گمرکات دریایی چین مدیریت میکردند. دادهها نشان میدهند که میان باز شدن بنادر و کنسولگری های بنادر از نظر زمانی فاصله کمی وجود داشت؛ درحالیکه ایجاد ایستگاههای گمرکی معمولا چند سال به تاخیر افتاد. تا پایان قرن نوزدهم، بنادر معاهده، کنسولگریها و ایستگاههای گمرکی در حدود 30استان (فقط کمتر از 10درصد از کل استانهای چین) قرار داشتند.
تاثیر نفوذ غرب با مقایسه نتایج در مناطق مختلف چین با بنادر، کنسولگریها یا ایستگاههای گمرکی با استفاده از دادههای سالانه برای سالهای1821 تا 1899 برآورد میشود. ارقام درآمد قابل اعتماد برای این دوره در دسترس نیست. در عوض، نرخ بهره منطقهای که معیاری برای هزینههای سرمایه محلی است، با استفاده از رویکرد قیمتگذاری دارایی با قیمت غلات بهدست میآید. همچنین تاثیر غرب در چین از نظر رشد بانکهای چینی، شرکتهای صنعتی و همچنین پذیرش فناوری ارزیابی میشود.
دادهها و شواهد اولیه نشان میدهد که امپریالیسم غربی با تغییر عمیق در ساختار بازارهای سرمایه چین همراه بوده است. درحالیکه قبل از جنگ تریاک، مناطق شمالی از اهمیت کلیدی برخوردار بودند و کمترین نرخ بهره را داشتند، ورود بازرگانان غربی تمرکز را به سواحل چین، بهویژه در جنوب، معطوف کرد و نرخهای بهره در این مناطق کاهش یافت. قبل از جنگ تریاک، مناطق داخلی بیشتر از ساحل اهمیت داشتند. برای مثال، زوژو و هانگژو از شانگهای و هنگکنگ بزرگتر و مهمتر بودند؛ درحالیکه آن شهرها از ساحل دور نبودند با این حال دسترسی مستقیم به ساحل هم نداشتند. بهطور خلاصه پس از جنگ تریاک شاهد کاهش نرخ بهره سرمایه در مناطق ساحلی و بندری چین در جنوب هستیم.
مقاله تاثیر علّی غرب را با رویکرد تفاوت در تفاوتها در یک محیط مطالعه رویداد برآورد میکند. نتایج تحلیل نکات جالبی را نشان میدهد، با تحلیل تاثیر غرب بر تعداد شرکتهای صنعتی برای یک دوره 60ساله قبل و بعد از افتتاح کنسولگریهای غربی نشان داده میشود که پس از آغاز بهکار اولین کنسولگریهای خارجی شاهد رشد قابل توجهی در تعداد شرکتهای صنعتی برای 60سال بعد هستیم. علاوه بر این، متوجه میشویم که نفوذ غرب باعث افزایش تعداد بانکها، سرمایهگذاری شرکتها و همچنین پذیرش موتورهای بخار و ماشینآلات صنعتی شده است. نفوذ غرب همچنین تاثیر مثبتی بر نرخهای بهره محلی داشت؛ زیرا آنها را به میزان قابل توجهی کاهش داد و بیشتر این اثر کاهش نرخ بهره بهدلیل کاهش ریسک و سرریزهای امنیتی در مقابل عرضه بیشتر سرمایه است.
اگر میزان اندازه این تاثیر مد نظر قرار گیرد با وارد کردن جغرافیا به تحلیل نتایج جالبتر دیگری آشکار میشوند؛ اگر تاثیر غرب اندک بود، هرگونه کاهش در نرخ بهره محدود به مناطق بندری معاهده میشد؛ اما هرچه این تاثیر بیشتر باشد، کاهش نرخ بهره بیشتر خواهد بود و هرچه این کاهش بیشتر احساس شود نه تنها در مناطق نزدیک بنادر معاهده، بلکه در مناطق جغرافیایی اطراف نیز نفوذ خواهد کرد. تحلیل با در نظر گرفتن فاصله جغرافیایی نشان میدهد که نرخهای بهره در مجاورت بنادر بیش از یکچهارم کاهش یافته و حتی در فواصل 450کیلومتری از بنادر معاهده تقریبا 10درصد کاهش به ثبت رسیده است.
بنابراین این تاثیر به نظر بزرگ بوده است بیش از آنچه در ابتدا تصور میشد. توجه داشته باشید که کاهش نرخ بهره بهویژه در مناطقی با نفوذ قابلتوجه غرب، مانند مناطق ساحلی استانهای جیانگ سو و ژجیانگ و همچنین در اطراف گوانگژو در جنوب، بسیار زیاد بود. در همان زمان، دامنه نفوذ جغرافیایی غرب بسیار فراتر از مجاورت بنادر معاهده بود. دادهها نشان میدهند در سهچهارم مناطق، نفوذ غرب نرخ بهره را بیش از 25درصد کاهش داده است.
چین سرزمین بزنگاههای تاریخی مهم است. هر تاریخ در این کشور نقطهعطفی برای تحولات بعدی بوده که سرنوشت این کشور را رقم زده است. در کنار تاریخهای مهمی چون سال1949 (تاسیس جمهوری خلق) یا 1978 (آغاز اصلاحات)، باید سال1842 (آغاز تاثیر غرب) را نیز مد نظر قرار دهیم. با نگاهی بلندمدت میتوان گفت که این تاثیر نه تنها چندان مخرب نبوده که اثرات مثبتی در روند رشد و توسعه اقتصاد چین و شکلگیری چین امروز داشته است.