دکتر حسین عباسی در یادداشت خود در دنیای اقتصاد نوشت؛ گزارش مهاجرت سازمان ملل برآورد کرده است که در سال2020 حدود 281میلیون نفر بهعنوان مهاجر زندگی میکردهاند که حدود 6/ 3درصد جمعیت دنیا بوده است. بیشتر این مهاجران، افرادی بودهاند که در پی یافتن کار به کشورهای دیگر رفتهاند. این افراد حدود 700میلیارد دلار برای اعضای خانواده خود در کشور مبدأ فرستادهاند. هند در صدر کشورهای مهاجرفرست است و آمریکا در صدر کشورهای مهاجرپذیر. آماری که در گزارش مهاجرت درباره ایرانیان وجود دارد، بسته به مرجع و سال مورد مطالعه، ارقامی بین 5/ 1تا 2میلیون مهاجر ایرانی را نشان میدهد. این تعداد وقتی نسبت به جمعیت سنجیده شود در مقایسه با مهاجران بسیاری از کشورها رقم بزرگی نیست. این نسبت درباره ترکیه و کرهجنوبی و مالزی بسیار کمتر است؛ ولی دو نکته شرایط ایران را کمی متفاوت میکند.
نکته دوم تمایل به مهاجرت است. آمار سالنامه مهاجرت ایرانیان نشان میدهد که درصد بالایی از افراد نمونهگیریشده ابراز کردهاند که مایل به مهاجرتند. حدود نیمی از دانشجویان و فارغالتحصیلان برای مهاجرت اقدام یا برای آن برنامهریزی کردهاند. حدود 15درصد هم تمایل به مهاجرت دارند؛ ولی هنوز برای آن کاری انجام ندادهاند. در میان افرادی که مشغول بهکار هستند، مانند کارآفرینان، مدیران و کارکنان، درصد افرادی که تمایل به مهاجرت دارند تقریبا مشابه است؛ ولی بخش بزرگتری از آنها کاری برای مهاجرت انجام ندادهاند. کمتر از 20درصد افراد گفتهاند که تمایلی به مهاجرت ندارند. علاوه بر این، در میان ایرانیان مهاجر و ایرانیانی که ابراز تمایل به مهاجرت کردهاند، تصمیم قطعی به عدم بازگشت بیش از 80درصد بوده است و درصد بسیار کمی گفتهاند بهطور قطع بازخواهند گشت.
در عمل، درصد بازگشت مهاجران نزدیک به صفر بوده است. برای کشورهایی مانند هند که مهاجران مقطعی با هدف کار به سایر کشورها میفرستند یا کشورهایی مانند عربستان که بر مبنای توافقات بین دولتها دانشجو به کشورهای دیگر میفرستند، درصد تمایل به بازگشت بسیار بالاتر است. این تصویر از مهاجرت ایران نشان میدهد بسیاری از ایرانیان حداقل در مرحله سبک و سنگین کردن مهاجرت قرار دارند و درصد کاملا قابل توجهی از افرادی که سرمایه فیزیکی یا انسانی دارند، اقداماتی هم در این مورد انجام دادهاند. همچنین آنها مهاجرت را بهعنوان تصمیم به تغییر دائمی محل زندگی و با قصد به عدم بازگشت برگزیدهاند. مهاجرت، بهویژه مهاجرت دائمی هزینهبر است. افراد علاوه بر هزینههای مادی بسیار، هزینههای روانی بالایی برای مهاجرت میپردازند.
مهمترین دلیلی که افراد حاضر به پرداخت چنین هزینههایی میشوند، بهبود سطح زندگی است. بخش بزرگی از بهبود سطح زندگی به افزایش درآمد مربوط است؛ ولی در دنیای امروز، بهویژه در میان جوانان و نیز افرادی که درآمدشان فراتر از سطح حداقلهای لازم برای زندگی است، کیفیت زندگی با عوامل اجتماعی و فرهنگی و سیاسی هم مرتبط است. آزادیهای فردی که در اعتراضات اخیر نقش برجستهای دارد، گوشهای از این تمایل، بهویژه در میان نسل جوانتر را نشان میدهد. در بعد اقتصادی، عواملی از قبیل کیفیت محیط زیست محل زندگی، برابری فرصتهای کسب درآمد، کیفیت خدمات آموزشی و بهداشتی، کیفیت خدمات ارائهشده از سوی بخش عمومی (حاکمیت به معنای اعم آن) و مانند اینها در تعریف رفاه افراد وارد میشوند و در دسترس نبودن آنها، حتی وقتی که افراد از درآمد بالا هم برخوردار هستند، میتواند انگیزه مهاجرت را فراهم کند.
نکته دیگری که در بسیاری از تحلیلها، بهویژه تحلیلهای ارائهشده از سوی مسوولان غایب است، این است که علاوه بر سطح رفاه، میزان نوسانات آن که میزان ریسک دسترسی به رفاه در آینده را منعکس میکند، در تصمیمگیری افراد نقش بازی میکند. چه بسا افرادی باشند که با توجه رفاه کنونیشان حاضر نباشند هزینههای مهاجرت را بپردازند. ولی از آنجا که از دائمی بودن این رفاه برای خودشان و نیز برای فرزندانشان اطمینان ندارند، مهاجرت را بهعنوان پوشش ریسک برمیگزینند. در سالهای اخیر، مشکلات متعدد اقتصادی که در نرخ رشد اقتصادی صفر برای بیش از یک دهه به ظهور رسیده است و اکنون اثرات آن در قالب فرسودگی زیرساختها از جمله کمبود برق و گاز، ظاهر شده است، به همراه تحریمهای سخت که اقتصاد ایران را بهشدت متاثر کرده است، آینده نامعلوم روابط ایران با دیگر کشورها و نیز برخی سیاستهای داخلی همگی دست به دست هم دادهاند و فضایی مبهم و غیرقابلپیشبینی ایجاد کردهاند. همین فضا کافی است که افراد بسیاری گریز از نااطمینانی را در مهاجرت جستوجو کنند.
مهاجرت تصمیمی است که هزینهها و فواید آن فرد به فرد فرق میکند و هر فرد و خانواده بر مبنای ملاحظات فراوان درباره آن تصمیم میگیرد. در سطح جامعه هم هزینهها و فواید متعددی بر مهاجرت مترتب است. مهمترین هزینه مهاجرت برای جامعه این است که سرمایههایی که برای رشد و پرورش افراد صرف شده است، ماحصلشان در جامعه مقصد به ظهور میرسد. از سوی دیگر، همین که بخشی از جامعه با اتکا به زیرساختهای موجود در کشورهای دیگر میتوانند به فعالیت بپردازند و استعدادهایشان را شکوفا کنند، قابلیتهای زیادی را ایجاد میکند که در صورت استفاده صحیح بهرههای زیادی را نصیب جامعه مبدأ میکند. بسیاری از کشورهایی که مهاجران زیادی را در دهههای گذشته به کشورهای دیگر فرستادهاند، سیاستهایشان را بر مبنای ارتباط وثیق با مهاجرانشان تنظیم میکنند. نمونه آن استفاده گسترده دانشگاههای برتر ترکیه از اساتید ترک مشغول به کار در دانشگاههای اروپا و آمریکاست.
در عرصه سیاستگذاری، مواجهه تصمیمگیران با مساله مهاجرت نه میتواند انکار آن باشد و نه پیشگیری از آن، به این دلیل ساده که انگیزههای بسیار قوی در شکلدهی به مهاجرت نقش دارد. ایجاد برخی موانع مالی ممکن است در مهاجرت برخی افراد تاخیر ایجاد کند؛ ولی نمیتواند در نهایت تصمیم افراد را متاثر کند. طرد مهاجران و مانعتراشی در برابر ارتباط آنها با جامعه مبدأ هم تنها محروم کردن بخشی از جامعه از قابلیتهای بخش دیگر جامعه است. اگر تصمیمگیران به این نتیجه برسند که ترک نیروهای مولد جامعه به درجه نگرانکنندهای رسیده است، باید تغییر گسترده سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را مد نظر قرار دهند.
مهاجرت پدیدهای است به قدمت تاریخ بشر. انسانها هرگاه که نتوانستهاند زندگی مطلوبشان را در یک محل بیابند، آن را در جای دیگری جستوجو کردهاند. مهاجرت ایرانیان تاکنون بیشتر از آنچه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه دیده شده، نبوده است. آنچه باید به دقت زیر نظر داشت روند رو به رشد علاقه به مهاجرت بیبازگشت در گروههای مولد جامعه است. اما آنچه مایه نگرانی بیشتر است، این است که تصمیمگیران به ریشههای این مساله توجه نکنند و با آن با روشهای تحکمآمیز مواجه شوند. در این صورت فقط مشکلی بر مشکلات موجود اضافه خواهد شد.