پایگاه خبری تحلیلی اقتصاد بازار

امروز: جمعه 2 آذر 1403, 20 جمادی‌الاول 1446, Friday 22 November 2024
کد خبر: 17049
منتشر شده در یکشنبه, 24 مرداد 1400 08:31
تعداد دیدگاه: 0

تصورات آمریکایی‌ها از نقش چین در خاورمیانه تا حد زیادی از طریق مشابهت‌سازی با تجربه خود واشنگتن‌- که با اتحادهای نظامی و مداخلات مسلحانه تعریف شده- شکل گرفته تا رفتار واقعی چین. در واقع، حضور فزاینده پکن بیشتر مرتبط با نگرانی‌های اقتصادی و سیاست داخلی است تا تمایل به هژمونی. با به قدرت رسیدن جو بایدن در ایالات متحده و در راستای شعار کمپین انتخاباتی او در عرصه سیاست خارجه با عنوان «خاتمه بخشیدن به جنگ‌های بی‌پایان»، سیاست خروج از خاورمیانه که در دوره دونالد ترامپ آغاز شده بود، با سرعت بیشتری پیگیری می‌شود. اگر چه خروج نظامیان آمریکایی از خاک افغانستان طی ماه‌های گذشته بلافاصله این کشور را با بی‌ثباتی و طغیان مجدد طالبان مواجه کرده و این کشور را در لبه سقوط دولت قانونی رها کرده، با این حال دولت بایدن اعلام کرده که هیچ تصمیمی برای بازگرداندن نیروها به آنجا ندارد.  

 طی دیدار اخیر مصطفی الکاظمی، نخست‌وزیر عراق از واشنگتن نیز بایدن وعده داده نیروهای رزمی آمریکایی تا پایان سال میلادی جاری خاک این کشور را ترک خواهند کرد. مجموعه شواهد و قرائن حاکی از این است که آمریکایی‌ها در تلاش هستند تا هر چه سریع‌تر خاورمیانه را ترک و عزم خود را متمرکز بر رقابت با قدرت اقتصادی نوظهور دنیا قرار دهند که در سال‌های اخیر تلاش داشته به نوعی هژمونی ایالات متحده را به چالش بکشد. با این حال بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که خروج آمریکا از خاورمیانه با چنین سودایی، خیال خامی بیش نیست، چرا که این اقدام حتی می‌تواند تبدیل به پاشنه آشیل آنها شده و احتمالا خاورمیانه را به حوزه نفوذ بی‌رقیب چین مبدل خواهد کرد. استیون کوک و جیمز گرین، با انتشار یادداشتی با عنوان «چین درصدد تسلط بر خاورمیانه نیست، اما ممکن است کاهش قدرت آمریکا این فرصت را برایش به وجود بیاورد» در نشریه فارن‌افرز با رد دیدگاه اخیر باور دارند که سیاست‌های کلی چین در حوزه خاورمیانه اساسا با رویای تسلط بر خاورمیانه میانه‌ای ندارد و تنها از سر اتفاق یا به واسطه نحوه خروج ایالات متحده از خاورمیانه است که می‌توان چنین سرنوشتی را برای منطقه پیش‌بینی کرد. گزارش حاضر مشتمل بر بخش اول این مقاله است و در روزهای آتی بخش دوم و پایانی آن منتشر خواهد شد.

  شیفت پارادایمی در سیاست خارجه آمریکا

طی سال‌های گذشته شاهد تغییر پارادایم‌(پارادایم شیفت) در سیاست خارجی ایالات متحده بوده‌ایم. خاورمیانه دیگر اولویت اصلی واشنگتن نیست. واشنگتن به میزان قابل توجهی تعداد نیروهای رزمی آمریکایی در عراق را کاهش داده و جو بایدن متعهد شده که تنها بر اهداف محدودی در منطقه تمرکز کند. با ادامه این روند، تحلیلگران، ستون‌نویسان و البته دسته‌ای از رهبران سیاسی منتخب هشدار داده‌اند که چین در حال آماده شدن است تا جایگزین ایالات متحده در بخشی از جهان شود که برای مدت‌ها واشنگتن نقش برتر را در آن ایفا می‌کرد. این در حالی است که ایالات متحده، چه در خاورمیانه و چه در دیگر نقاط جهان، با قدرت نظامی، نفوذ اقتصادی و ایدئولوژی چین در تقابل است تا مبادا پکن به عنوان جایگزین واشنگتن در شمایل ابرقدرت برجسته جهانی قامت راست کند.

  بازی بزرگ قدرت‌ها در خاورمیانه

در شرایطی که ایالات متحده در حال عقب‌نشینی از منطقه خاورمیانه است، برخی تحلیلگران در جامعه سیاست خارجی ایالات متحده باور دارند که این منطقه از آن دست مناطقی خواهد بود که به اصطلاح بازی بزرگ قدرت‌ها میان واشنگتن و پکن در آن برگزار می‌شود. این تحلیلگران از سرمایه‌گذاری عظیم چین در این منطقه، معاملات تجاری دوجانبه با قدرت‌های منطقه‌ای، پایگاه نظامی این کشور در جیبوتی و روابط تنگاتنگ پکن با ایران به عنوان شواهدی از تهدیدهای جدید و خطرناک برای امنیت ایالات‌متحده یاد می‌کنند. در همین راستا، مایکل دوران و پیتر راف استدلال کرده‌اند که «حرکت بی‌باکانه چین» برای پیشرفت در منطقه می‌تواند به خطر گسترده‌تر از دست رفتنِ کنترل ایالات متحده بر نظام بین‌الملل یاری رساند. با این حال، چنین ادعاهایی بر شواهد سستی استوار شده است. تصورات آمریکایی از نقش چین در خاورمیانه تا حد زیادی از طریق تجربه خود واشنگتن -که با اتحادهای نظامی و مداخلات مسلحانه تعریف شده- شکل گرفته تا رفتار واقعی چین. در واقع، حضور فزاینده پکن بیشتر مرتبط با نگرانی‌های اقتصادی و سیاست داخلی است تا تمایل به هژمونی. وابستگی این کشور به سوخت‌های فسیلی، همراه با دغدغه نسبت به واکنش‌های منطقه در قبال رفتار [دولت چین] با مسلمانان اویغور، باعث گسترش حضورش می‌شود.

  جدایی آهسته و پیوسته از خاورمیانه

هنوز استراتژی چین قطعی نشده و یک فاجعه اقتصادی جهانی یا یک فروپاشی ژئوپلیتیک می‌تواند حزب کمونیست چین را مجبور به تجدیدنظر در رویکرد فعلی خود کند. با این حال پکن طی دو دهه گذشته روابط خود را با کشورهایی که درگیر نزاع‌های داخلی و خارجی بوده‌اند -از جمله افغانستان، میانمار و سودان- حفظ کرده و احتمالا به تحمل خشونت و بی‌ثباتی در خاورمیانه ادامه خواهد داد. همچنان ممکن است که چین به قدرت فائق منطقه خاتمه دهد، اما رخ دادن چنین اتفاقی، بیش از آنکه مدیون هرگونه طرح استراتژیک بزرگ از طرف پکن باشد، با خروج جدایی آهسته اما پیوسته واشنگتن از خاورمیانه مرتبط خواهد بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید