استفان والت، استاد روابط بین‌الملل دانشگاه هاروارد در یادداشتی در فارین‌پالیسی می‌نویسد كه تمام قدرت‌های بزرگ سعی می‌کنند با نمایش وجهه‌ای مثبت از خود، حمایت بیشتری را جلب کرده و مخالفت را به حداقل برسانند. چین تحت فرمان شی هم از این قاعده مستثنا نیست و او تلاش زیادی کرده تا چین را به عنوان یک قدرت بزرگ در حال ظهور اما خیرخواه به تصویر بکشد که تنها نیت تأمین منافع بشریت را دنبال می‌کند. شی در این سخنرانی خود برای مجمع داووس، خواستار هماهنگی کلان اقتصادی شد تا «اقتصاد جهانی با رشد بیشتر، متعادل‌تر و پایدارتر به مسیر خود ادامه دهد». رئیس‌جمهوری در این سخنرانی هم جملات تکراری خود را باز بر زبان آورد و گفت: «تعصب ایدئولوژیک را کنار بگذارید و به طور مشترک مسیر همزیستی مسالمت‌آمیز، سود متقابل و همکاری مؤثر را دنبال کنید... هیچ دو برگی در جهان یکسان نیستند. همان‌طور هم هر کشوری منحصر‌به‌فرد است و هیچ‌یک بر دیگری برتری ندارد. بنابراین، به جای قضاوت در مورد سیستم‌های اجتماعی با توجه به مجموعه‌ای از ارزش‌های جهانی، «بهترین معیار این است که ببینیم تاریخ، فرهنگ و سیستم اجتماعی یک کشور تا چه اندازه متناسب با شرایط خاص آن کشور است. این‌گونه بهتر می‌توانیم برای ایجاد ثبات سیاسی، پیشرفت اجتماعی و زندگی بهتر برای انسان‌ها تلاش کنیم... . وجود تفاوت‌ها به خودی خود دلیلی برای نگرانی نیست. آنچه زنگ هشدار را به صدا در‌می‌آورد، خودبرتربینی، تعصب و نفرت است و تلاش برای تحمیل تاریخ، فرهنگ و نظام اجتماعی خود به دیگران». این اظهارات کاملا با دفاع همیشگی چین از عدم مداخله در امور داخلی و رد صریح نظم جهانی مبتنی بر اصول لیبرال مطابقت دارد. شی خود را طرفدار رفع «شکاف بین کشورهای توسعه‌یافته و در حال توسعه» خوانده و از همه کشورها خواسته تا «در برابر چالش‌های جهانی گرد هم آیند و به طور مشترک آینده‌ای بهتر برای بشریت ایجاد کنند و تفکر منسوخ جنگ سرد و ذهنیت بازی با حاصل‌جمع صفر را کنار بگذارند.


بدون تردید باید به نیت اصلی برخی اظهارات شی با شک و تردید نگریست. رئیس‌جمهوری چین در حالی پیشنهاد می‌دهد دیگر کشورها از جمله ایالات متحده باید از تهدید یا ارعاب دیگران خودداری کنند که نظامیان تحت فرمانش در درگیری با مرزبانان هندی فاجعه آفریدند. چین همچنین تلاش کرده تا در واکنش به درخواست استرالیا برای انجام تحقیقات مستقل در مورد مبدأ شیوع ویروس کرونا، این کشور را مورد تحریم و مجازات اقتصادی قرار دهد. تکرار شعار «متعهدماندن به قوانین بین‌المللی و گردن‌نهادن به قوانین بین‌المللی به جای برتری‌جویی» از سوی شی هم با نگاهی به رفتار چین در دریای چین جنوبی و زیرپاگذاشتن آشکار حکم دادگاه داوری بین‌المللی در سال 2016 مبنی بر رد ادعای مالکیت ارضی چین در این منطقه، توخالی است و بی‌اساس جلوه می‌کند. تمایل شی برای تقویت سازمان بهداشت جهانی و سازمان تجارت جهانی قطعا مورد استقبال قرار می‌گیرد، اما اقدامات گذشته چین از جمله درباره شیوع فراموش نمی‌شود. همچنین ظاهرا تعهد کلامی رئیس‌جمهور چین به «ایجاد گشایش» در مورد اخبار و اطلاعات صدق نمی‌کند. به این دلیل که شی هیچ اشاره‌ای به اینکه آیا قصد دارد محدودیت‌های گسترده اینترنتی و ایجاد موانع بر سر فعالیت آزادانه خبرنگاران خارجی را برطرف کند، نکرد. حکومت چین حتی به تنوع هم احترام نمی‌گذارد و نمونه‌های آن را در دخالت این کشور در سایر کشورها و تلاش‌هایش برای ریشه‌کن‌کردن فرهنگ مسلمانان اویغور در داخل چین می‌بینیم.
می‌توان گفت که سخنرانی شی احتمالا چیزی بیش از یک نمایش تبلیغاتی نبود. رئیس‌جمهوری چین بهتر بود همانند سایر رهبران جهان عمل می‌کرد و منافع کشورش را با جذاب‌ترین حالت ممکن تعریف و تأمین می‌کرد. پیام شی مشابه سخنرانی‌های جورج بوش پسر بود، اگرچه در محتوا تفاوت‌هایی با آن داشت. بوش هم در دوران خود ادعا می‌کرد که آمریكا از قدرت عظیم خود برای «شكل‌دادن به جهان، نه فقط به نفع ایالات متحده، بلكه به سود همه ملت‌ها» استفاده خواهد كرد. باراک اوباما، رئیس‌جمهوری پیشین آمریکا هم مدعی بود که «ایالات متحده، جهان را به سمت ایجاد چارچوبی برای حفظ صلح، سازوکارهایی برای اداره جنگ، معاهداتی برای حمایت از حقوق بشر، جلوگیری از نسل‌کشی و محدودکردن خطرناک‌ترین تسلیحات هدایت کرد». همان‌طور که «ای. اچ. کار» مورخ بزرگ می‌گفت: «مردم انگلیسی‌زبان در پنهان‌کردن منافع ملی خودخواهانه خود در پوشش منافع عمومی، استاد هستند».


تغییر  اهداف
جدا از تناقض‌های آشکار، دلیل اساسی‌تری نیز وجود دارد که باعث می‌شود سخنرانی شی را با کمی احتیاط و مدارا در نظر بگیریم. همان‌طور که محققان و دانشمندان علوم سیاسی که از رویکرد واقع‌گرایانه دفاع می‌کنند، می‌گویند، نتیجه‌گیری قابل اتکا در مورد اهداف واقعی یک کشور اقدامی بسیار دشوار و حتی غیرممکن است.
موضوع این نیست که دولت‌ها همیشه سعی می‌کنند یکدیگر را فریب دهند یا خیر، یا اینکه رهبرانشان هرگز خواسته واقعی خود را بیان نمی‌کنند. نکته این است که اطمینان به آنچه دولت‌ها می‌گویند بسیار دشوار است. علاوه بر این، حتی وقتی مقام‌های ارشد یک کشور اهداف یا خواسته‌های خود را صریح و صادقانه اعلام می‌کنند، تغییر شرایط به راحتی می‌تواند این اهداف یا خواسته‌ها را تغییر دهد. تاریخ معاصر چین نمونه کاملی از این گرایش است: با افزایش قدرت، جاه‌طلبی‌های آن افزایش یافته و تعریف آن از منافع اصلی تغییر گسترده‌ای یافته است. اگر غیر از این باشد حیرت‌انگیز است. دقیقا همان‌طور که شخصی که برنده قرعه‌کشی می‌شود یا ناگهان ثروت هنگفتی به دست می‌آورد، بلافاصله خواسته‌ها و نیازهایی را که هرگز تصوری هم از آن نداشت، کشف می‌کند، حکومت‌ها نیز معمولا منافعی حیاتی را کشف می‌کنند که در هنگام ضعف انگیزه‌ای برای پیگیری آن نداشتند. به ایالات متحده نگاه کنید: 13 مستعمره اصلی در دوران استعمار بریتانیا فقط امید داشتند که سقوط نکنند و از مشاجرات قدرت‌های بزرگ دور بمانند. اما زمانی که ایالات متحده به ابرقدرت تبدیل شد، رهبران ایالات متحده ضروری دانستند که جهان باید «برای دموکراسی ایمن باشد» و «برای پایان‌دادن به جنگ» و گسترش ارزش‌های لیبرال در سراسر جهان باید پیش‌قدم شوند. بنابراین سایر کشورها و به‌ویژه ایالات متحده چگونه باید در برابر سخنرانی رهبر چین واکنش نشان دهند؟ مهم‌تر از همه اینکه ایالات متحده نباید آن را صرفا تبلیغات بی‌معنی با هدف سرکوب مخاطب تفسیر کند و منکر اهداف واقعی پشت پرده شی جینپینگ شود. انجام این کار به معنای نادیده‌گرفتن این احتمال است که چین در واقع خواهان همکاری متقابل مؤثر در بسیاری از حوزه‌ها و چالش‌هاست. مهم‌تر از همه اینکه ایالات متحده نباید به شیوه‌هایی پاسخ دهد که پکن خود را منطقی‌تر و باهوش‌تر از واشنگتن بداند یا باعث شود آمریکایی‌ها در جایگاهی قرار گیرند که مسبب افزایش تنش دانسته شوند. این رویکردی بود که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور سابق و مایک پنس معاون او، در دیپلماسی بین‌المللی دنبال می‌کردند و لطمه‌ای ناگوار به اعتبار ایالات متحده زدند.
کشورهای آسیایی به‌ویژه نگران گرفتارشدن در یک رقابت فزاینده و پرتنش چینی-آمریکایی هستند و از هر قدرت بزرگی که از نظر آنها بیشتر مسئول برهم‌زدن صلح و ثبات در منطقه باشد، فاصله می‌گیرند. با توجه به این نگرانی‌ها، ایالات متحده و سایر کشورها باید ادعاهای شی جینپینگ برای همکاری را مورد راستی‌آزمایی قرار دهند.
آنها می‌توانند با شناسایی مناطقی که منافع طرفین با هم هم‌پوشانی دارند و توافق امکان‌پذیر است یا اجتناب از اقدامات منفی و موافق به انجام اقدامات مثبت مبادرت کنند. در مرحله بعدی، دیپلمات‌ها باید مناطقی را جست‌وجو کنند که ایالات متحده و چین در حال حاضر در حال انجام اقداماتی هستند که به دیگری آسیب می‌رساند و این آسیب‌ها می‌تواند از طریق مذاکره و سازگاری متقابل کاهش یابد. جنگ تجاری کنونی یک نمونه آشکار است اما می‌توان انتظار داشت که توافق‌هایی هم ممکن است در زمینه کنترل تسلیحات یا حتی در مورد تایوان حاصل شود.