«هایکو ماس»، وزیر خارجه آلمان، با اشاره به خشونتهای هفته گذشته در ایالات متحده که به حمله حامیان افراطی «دونالد ترامپ» رئیسجمهوری آمریکا به کنگره و کشتهشدن پنج نفر منجر شد و همچنین تهدید دموکراسی و آزادی از سوی رهبران تعدادی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا، اجرای چنین طرحی را پیشنهاد کرده است. ماس میگوید: «ما نباید به دشمنان لیبرالدموکراسی فرصت بدهیم. آنچه در روزهای گذشته در ایالات متحده رقم خورد میتواند در آلمان و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا نیز رخ دهد. زمینه چنین خشونتهایی در تمام کشورهای غربی وجود دارد و به قدرت رسیدن رهبران راستگرای افراطی در برخی از این کشورها، نشان میدهد که زمینه چنین خشونتهایی در غرب فراهم شده است. ما بهعنوان مهمترین کشور عضو اتحادیه اروپا آماده همکاری با ایالات متحده در زمینه طرح مشترک مارشال برای حفاظت از دموکراسی هستیم». هایکو ماس به ماجراجوییهای چین در دوران ریاستجمهوری ترامپ اشاره کرد و یکی از دلایل ارائه چنین پیشنهادی را نگرانی از گسترش کمونیسم در آفریقا و دیگر نقاط جهان دانست. «چین در سالهای اخیر در حال اجرای طرح مارشال مورد نظر خود در آفریقا و ایجاد بلوک اقتصادی است. این اقدام در حالی انجام میشود که ترامپ، ایالات متحده را بیشتر به سمت انزواطلبی سوق میدهد و ضربات مهلکی به بلوک اقتصادی اتحادیه اروپا وارد کرده است».
وزیر خارجه آلمان برای توضیح این طرح پیشنهادی خود به اتحاد فرانسه و آلمان با همراهی 20 کشور دیگر در سال 2019 برای «حمایت از چندجانبهگرایی» اشاره کرد و گفت: «اعتقاد به یکپارچگی و دموکراسی بهعنوان انسانیترین شکل حکومت و به قدرت علم و دانش تنها میتواند با اتحاد مشترک محافظت شود. در این راه هیچ شراکت بهتر، نزدیکتر و طبیعیتری نسبت به آمریکا و اروپا در قرن بیستویکم وجود نخواهد داشت».
زمان مطرحکردن این ایده را که نزدیک به آغاز ریاستجمهوری «جو بایدن» در آمریکاست، نمیتوان تصادفی دانست. در چهار سال گذشته سیاستهای دونالد ترامپ در کاخ سفید منجر به تنشهای بیسابقه در رابطه اروپا و ایالات متحده شد و تکیه ترامپ بر شعار «آمریکا را دوباره بزرگ میسازیم»، باعث شد واشنگتن تمایل چندانی برای ادامه سیاست چندجانبهگرایی نداشته باشد؛ اما بایدن دموکرات با شعار «احیای رهبری آمریکا در جهان» در انتخابات به پیروزی رسید و اروپا انتظار دارد با ورود بایدن به کاخ سفید سیاستهای سیاسی و اقتصادی ترامپ به پایان برسد و رابطه دو سوی آتلانتیک دوباره احیا شود.
طرح مارشال
«طرح مارشال» نام یک پروژه سیاست خارجی ایالات متحده برای بازسازی کشورهای اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم است. شرایط حاکم بر قاره اروپا در آن زمان، شکست دکترین «هری ترومن»، رئیسجمهوری وقت ایالات متحده و دشواری بهتوافقرسیدن با شوروی بر سر آینده آلمان، منجر به تشکیل این پروژه آمریکایی در سال 1948 شد.
آمریکا در این طرح با اختصاص 12 میلیارد دلار (معادل130 میلیارد دلار امروز) به 18 دموکراسی جنگزده اروپای غربی کمک کرد تا اقتصاد خود را پس از جنگ بازسازی کنند و درعینحال سدی در برابر نفوذ و گسترش کمونیسم بسازند. آلمان غربی از جمله کشورهایی بود که بیشترین نفع را از این طرح کسب کرد. استدلال بانیان و حامیان این طرح این بود که انسان مرفه و امیدوار به زندگی در رفاه، جذب رژیمهای تمامیتخواه نمیشود و بهاینترتیب امکان ظهور مجدد فاشیسم و ناسیونالیسم افراطی از میان میرود. در واقع هدف اصلی ایالات متحده جلوگیری از نفوذ کمونیسم شوروی به اروپای غربی بود؛ اما نمیتوان انکار کرد که طرح مارشال سرآغاز دوقطبیشدن جهان و تعیین حوزه نفوذ دو قدرت بود. کشورهایی که به این طرح جواب مثبت دادند، وابستگی خود را به اردوگاه غرب به رهبری ایالات متحده و کشورهایی که به آن پاسخ منفی دادند و وابستگیشان به بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی را نمایان کردند. با فروپاشی اتحاد شوروی در سالهای پایانی قرن بیستم این امیدواری ایجاد شد که این دو قطبی به پایان برسد و تا حد زیادی چنین اتفاقی رخ داد اما در یک دهه اخیر و با افزایش موج ورود مهاجران از کشورهای جنگ زده در خاورمیانه و شمال آفریقا و نیز عدم کارایی و انعطاف اتحادیه اروپا در بحران اقتصادی سالهای گذشته، باعث شد سیاستمداران راستگرا که مخالف سیاستهای مهاجرپذیر بودند و از خروج کشورشان از اتحادیه اروپا حمایت میکردند، افزایش یابد. مجارستان، لهستان، ایتالیا، اتریش و هلند از جمله کشورهایی بودند که با بهقدرترسیدن سیاستمداران راستگرای افراطی، ساز مخالف میزدند. در فرانسه هم راستگرایان افراطی به رهبری «مارین لوپن» تا آستانه ورود به کاخ الیزه پیش رفتند. در بریتانیا این راستگرایان و افکار عمومی حامی آنها بودند که توانستند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را رقم بزنند و اکنون این تهدید از سوی دیگر اعضای اتحادیه اروپا که با سیاستهای این اتحادیه سازگاری ندارند، مطرح شده است.
بهاینترتیب با وجود سرمایهگذاری و همکاری چنددههای ایالات متحده و اروپا برای مقابله با فاشیسم و افراطگرایی، هر دو طرف در دام چنین تهدیدهایی افتادهاند و در کنار آن، با قدرتگرفتن چین و نفوذ اقتصادی پکن در اروپا، دموکراسی غربی بیش از هر زمان تهدید شده است.