همکاري دوباره با متحدان سابق
بايدن در جايگاه رئيسجمهور دوباره با متحدان ايالات متحده همکاري خواهد کرد، حضور پررنگي در نهادهاي چندمليتي خواهد داشت و به توافقهاي بينالمللي
باز ميگردد و دوباره شاهد مشارکت نزديک در دو سوي آتلانتيک خواهيم بود و اين تحولات قطعا به سود آمريکا خواهد بود. بايدن قطعا مداخله کمتري در مسائل نظامي خواهد داشت، در حالي که اصرار ترامپ به استفاده از نيروي نظامي براي سرکوب اعتراضها در داخل آمريکا نگرانيهايي را در داخل و خارج ايالات متحده برانگيخته است. بايدن همچنين با بهانه قراردادن امنيت ملي آمريکا به تحميل تعرفههاي تجاري بر متحداني مانند کانادا اصرار نميورزد و پولي که کنگره براي ارتش اختصاص داده را خرج اهداف ديگر نميکند. اين اصلاحات سياستي ميتواند به بازيابي اعتماد به رهبري بينالمللي آمريکا بينجامد.با اينکه بايدن در مقايسه با رئيسجمهور فعلي ايالات متحده ميتواند ثابت کند که ثبات بيشتري در حوزه سياست خارجي خواهد داشت اما با وجود بايدن در کاخ سفيد هم استاندارد سياست خارجي واشنگتن همچنان پايين است. بايدن در برخي موارد واکنشهايي مشابه ترامپ دارد و در مواردي هم اساس فرضيات او را ميپذيرد. به همين دليل اين سؤال مطرح است که پيروزي بايدن در انتخابات رياستجمهوري تا چه حد ميتواند محتواي سياست خارجي ايالات متحده را تغيير دهد.ترامپ عليه تجارت و توافقهاي تجاري اقدام ميکند و بايدن کمترين تمايلي براي دفاع از اين رويکرد ترامپ نشان نداده است. بايدن در حالي ترامپ را به دليل خروج از توافق ترنس پاسيفيک (توافق با کشورهاي شرق و جنوب شرق آسيا) مورد انتقاد قرار ميدهد که رويکرد خودش نسبت به تجارت در سراسر دوران خدمتش بيش از آنکه منطقي باشد، حزبي بوده است.بايدن پيش از اين در جايگاه سناتور سابق ايالت دلاور هر زمان رؤسايجمهور دموکرات بر سر کار بودند به توافقهاي تجاري آنها رأي مثبت داد و در زمان رؤسايجمهور جمهوريخواه عليه مذاکرات تجاري موضع گرفت. بايدن در دوره رياستجمهوري بوش عليه توافقنامههاي تجاري با سنگاپور، شيلي، جمهوري دومينيکن و عمان رأي داد.
ضعف در مسائل تجاري
همانطور که پيش از اين، ديويد فروم در آتلانتيک به آن اشاره کرده بود، بايدن با وجود رشد حمايتهاي احساسي از او در حزب دموکرات و نيز افزايش اقبال در ميان سياستمداران در واشنگتن، هنوز هيچ موضع محکم و مشخصي در مورد مسائل تجاري اتخاذ نکرده است. براي بسياري از آمريکاييها که به مزاياي تجارت اعتقاد دارند، اين ابهام و گنگي فعلي بايدن درباره تجارت به طور حتم دلگرمکنندهتر از ادعاي هيلاري کلينتون مبني بر ترک توافق تجاري با کشورهاي شرق آسيا يا ادعاي باراک اوباما در کمپين انتخاباتي سال ۲۰۰۸ درباره مذاکره مجدد درباره نفتا (توافق تجارت آزاد کشورهاي آمريکاي شمالي) است. اما نکته اين است که موقعيت و مواضع بايدن بيش از آنکه از طرف سيستم اقتصاد جهانيشده شکل بگيرد، تحت تأثير وزش بادهاي سياسي خواهد بود و بر همين اساس بعيد به نظر ميرسد که بتواند ابتکارهاي مورد نياز براي تقويت سيستم تجارت چندجانبه را ايجاد کند.
خاتمه جنگهاي ابدي
در همين حال مواضع ترامپ و بايدن درباره افغانستان هم نامشخص و مبهم است: هر دو وعده دادهاند که با خروج نظاميان آمريکايي به اينگونه «جنگهاي ابدي» خاتمه دهند. اما هيچ کدام هيچ برنامهاي براي آنچه بعد از اين خروج اتفاق ميافتد، ندارند. بايدن سال گذشته گفته بود که خروج ترامپ از سوريه «شکستي کامل براي آمريکا» بود اما او سياست مشابهي را درباره ديگر مناطق ميخواهد اجرا کند. بايدن درباره سوريه سؤال درستي مطرح ميکند و ميپرسد «اگر ايالات متحده به شريکي غيرقابل اعتماد و اتکا تبديل شود ديگر چه کسي در کنارمان باقي ميماند؟» اما وقتي بحث افغانستان مطرح ميشود بايدن همين استاندارد را ناديده ميگيرد و از خروج آمريکا از اين کشور سخن ميگويد، جايي که 60 کشور متحد ما در کنارمان جنگيدند.بايدن در قبال کشورهايي مانند افغانستان و عراق که شرايطي ناپايدار و دولتهايي متزلزل دارند از استراتژي «مبارزه با تروريسم» بهعلاوه سرمايهگذاري ناچيز در رابطه سياسي دوجانبه حمايت ميکند. اتکاي اين استراتژي دقيقا همانگونه که ترامپ انجام ميدهد بر حملات پهپادي و نيروهاي ويژه براي ورود به کشورها و کشتن افرادي است که ايالات متحده نگران حضور آنهاست. اين رويکرد بسياري از مردم و مقامهاي آن کشور را مشتاق به ايجاد شرايطي سياسي ميکند که در نهايت به راهحلي براي تروريسم منجر ميشود. به طور کلي عکسالعمل بايدن در اين شرايط اين است که نبايد کمک سياسي چنداني به اين کشورهاي در حال گذار اختصاص داد. اين دستورالعملي براي کشورهاي شکستخورده است و کشورهاي شکستخورده نه تنها تروريست، بلکه مهاجر و پناهجو هم توليد ميکنند و اين باعث دعوت به مداخله خارجي از سوي کشورهاي همسايه میشود.اين رويکرد نيمهکاره در مداخله نظامي همچنين سياست خارجي ايالات متحده را هم از اصول اخلاقي خود براي تبديلکردن جهان به جايي بهتر محروم ميکند و چنين رويکردي براي پيشبرد دموکراسي و حقوق بشر کافي نيست. بايدن ادعا ميکند که آمريکا تعهدي اخلاقي دارد تا اگر جايي کشتار دستهجمعي يا استفاده از سلاحهاي شيميايي صورت گرفت، با مداخله نظامي پاسخ دهد. اما وقتي چنين اتفاقي در سوريه رخ داد دچار ترديد شد.
حفظ برتري نظامي
درباره سياست دفاعي هم به نظر ميرسد بايدن و ترامپ برآورد درستي از حجم و هزينههاي لازم نظاميان آمريکايي نداشته باشند. به نظر ميرسد که بايدن فکر ميکند ايالات متحده بيش از حد خود را درگير «جنگهاي سنتي» کرده، با اين حال همچنان معتقد است که ما بايد برتري نظامي خود بر ديگر کشورها را حفظ کنيم. او فقط دستهايش را تکان ميدهد و تأکيد مبهمي بر افزايش قابليتهاي فضايي و دفاع سايبري آمريکا دارد.هنوز چند ماه تا انتخابات ماه نوامبر باقي مانده و همهگيري کرونا توجهها به رقابت انتخاباتي در آمريکا را کمتر کرده و اين فرصت و فضاي خوبي در اختيار بايدن قرار ميدهد تا اصلاحاتي اساسي در سياستهاي پيشنهادي خود انجام دهد. بايدن هم مانند ترامپ مشکلي بزرگ دارد. هر دو درباره مباحث مهم امنيت ملي قضاوتي اشتباه دارند. يک رئيسجمهور ميتواند اين ضعف خود را با انتصاب افرادي معقول و متخصص جبران کند و آمادگي اين را داشته باشد تا توصيههاي آنها درباره سياستهاي مشخص و مهم را جدي بگيرد. بايدن اين مزيت را دارد که آمادگي و تمايل بيشتري براي سازش دارد و اين ميتواند به نتايجي مثبت منجر شود. اما ادامه حمايتهاي بايدن از سياستهاي نادرست و اشتباه در حوزه سياست خارجي و دفاعي نبايد ناديده گرفته شود.