در اين ميان اما گروهي ديگر از ناظران چشم‌انداز تنگه هرمز را نيز به عنوان يكي از حساس‌ترين نقاط تنش‌هاي اخير قلمداد مي‌كنند. گزارش‌هاي ادعايي رسانه‌هاي غربي حاكي از آن است كه ايران تهديد به مين‌گذاري اين گذرگاه راهبردي كرده و همزمان مقامات نظامي ايالات متحده نيز آمادگي ادعايي‌شان را براي مواجهه با اين سناريو اعلام كرده‌اند. به ادعاي اين نشريات نيروي دريايي امريكا در حال بررسي راهكارهايي براي پراكنده‌سازي ناوگان خود در خليج‌فارس و كاهش آسيب‌پذيري در برابر واكنش احتمالي ايران است. در عين حال كارشناسان نظامي هشدار داده‌اند كه پاكسازي تنگه از مين مي‌تواند هفته‌ها به طول بینجامد و جان ملوانان امريكايي را در معرض خطر مستقيم قرار بدهد. با اين حال اما همه تحليل‌ها بر طبل جنگ نمي‌كوبند. گروهي ديگر از ناظران معتقدند كه در همين فضاي ملتهب، پنجره‌اي براي بازگشت به ديپلماسي گشوده شده است. به‌زعم آنان، درست در ميانه جنگ‌هاست كه مذاكرات صلح آغاز مي‌شود. ابراز نگراني شديد كشورهاي عربي از گسترش درگيري‌ها، و تلاش بازيگراني چون روسيه و چين براي ايفاي نقش ميانجي، گوياي اين احتمال است. در همين رابطه و پيرو سفر عباس عراقچي، وزير امور خارجه كشورمان به مسكو، ولاديمير پوتين رييس‌جمهور روسيه، در ديدار با رييس دستگاه ديپلماسي كشورمان تصريح كرد كه حمله امريكا و اسراييل به ايران فاقد هرگونه مبناي حقوقي است و روسيه تلاش خواهد كرد راه‌حلي براي توقف تنش‌ها بيابد. او همچنين از تماس‌هايش با رهبران ايران، امريكا، اسراييل و كشورهاي منطقه براي مديريت بحران خبر داد. در امريكا اما همزمان با گمانه‌زني‌هاي ادعايي پيرامون آينده تنش‌ها نوعي دوگانگي در اظهارات مقامات دولت ترامپ به چشم مي‌خورد. جي.‌دي ونس، معاون رييس‌جمهور ترامپ بعد از بمباران تاسيسات هسته‌اي ايران طي ادعاهايي در مصاحبه با رسانه‌هاي امريكايي مدعي شد كه هدف واشنگتن صرفا توقف برنامه هسته‌اي ايران است. او در عين حال ذيل ادعايي ديگر هشدار داد كه تهران به‌ اندازه كافي مواد با غناي نزديك به سطح تسليحاتي در اختيار دارد كه براي ساخت حدود ۱۰ سلاح هسته‌اي كافي است. ادعايي كه در شرايطي رسانه‌اي شد كه تهران بارها و بارها تاكيد داشته و دارد به دنبال سلاح هسته‌اي نبوده و نيست، اما با اين همه به باور گروهي نشانه‌ها حاكي از تمايل واشنگتن به دستيابي به توافقي بلندمدت با ايران است. به اين بهانه روزنامه «اعتماد» در راستاي ارزيابي گمانه‌زني‌هاي متعددي كه درباره آينده تنش‌ها ميان ايران و اسراييل با حضور امريكا وجود دارد با نصرت‌الله تاجيك، استاندار پيشين و ديپلمات بازنشسته گفت‌وگو كرده است. تاجيك در گفت‌وگو با «اعتماد» ضمن تاكيد بر اينكه جنگ‌ها معمولا بر پايه خطاي محاسباتي آغاز مي‌شوند و نه ارزيابي‌هاي دقيق، همزمان هشدار مي‌دهد هرگونه واكنش نظامي ايران ممكن است به پاسخ امريكا منجر شود و در نهايت منطقه را وارد يك جنگ فراگير كند. بنابراين پاسخ ايران بايد محاسبه ‌شده، هوشمندانه و با مشورت متحدان راهبردي باشد. به گفته تاجيك در اين ميان اما اگر چه موضع اصولي ايران يعني نه به مذاكره در ميانه تجاوز است، اما صلح معمولا در دل جنگ شكل مي‌گيرد. بنابراين، رد و بدل ‌شدن پيام‌ها، امكان آتش‌بس موقت و نقش‌آفريني ميانجي‌ها حتي در اوج درگيري را نمي‌توان ناديده گرفت چرا كه امكان باز شدن يك مسير ديپلماتيك جديد در بحبوحه جنگ را محقق مي‌سازد. مشروح اين گفت‌وگو را در ادامه مي‌خوانيد. 

 

    حمله ايالات متحده به تاسيسات هسته‌اي فردو و ساير تاسيسات ايران ظاهرا معادلات حاكم بر ميدان و ديپلماسي را تغيير داده است. ارزيابي شما از واكنش احتمالي ايران به تحولات اخير چيست؟
اسراييل در اقدامي كم‌سابقه، حمله‌اي برق‌آسا، چندلايه و پيچيده عليه جمهوري اسلامي ايران انجام داد. به گونه‌اي كه پرواز پهپادها، شليك موشك، حملات هوايي، عمليات سايبري و حتي ترور هدفمند، همگي در همان ساعات ابتدايي نقض آشكار تماميت ارضي ايران صورت گرفت. هدف مشخص اين حمله، نه ايجاد اختلال يا ارسال پيام سياسي، بلكه وارد آوردن ضربه نهايي به توان دفاعي و ساختار كلان كشور و فروپاشي حكومت بود؛ ضربه‌اي كه خوشبختانه ناكام ماند. ناكامي اين عمليات از آنجا آشكار شد كه بلافاصله پس از آن، امريكا به‌ صورت رسمي اعلام كرد كه ناو هواپيمابر نميتز و تعدادي هواپيماهاي سنگين سوخت‌رسان را به منطقه اعزام مي‌كند. اگر اسراييل در اجراي مرحله نخست عمليات موفق مي‌بود، نيازي به اين تجهيزات و ورود مستقيم امريكا نبود. اما همين واكنش شتابزده واشنگتن، نشان ‌دهنده شكست اوليه رژيم صهيونيستي در تحقق اهداف طراحي‌شده‌اش بود. به‌ويژه آنكه فضاي رسانه‌اي پس از اين اقدام، با اخباري درباره مهلت دو هفته‌اي، تهديدهاي پي ‌در پي و القاي يك جنگ گسترده، بيشتر شبيه يك جنگ رواني براي برهم زدن تمركز ايران عمل كرد. اين اقدام، حتي از منظر حقوق بين‌الملل نيز بي‌سابقه و خطرناك ارزيابي مي‌شود. اگر چه امريكا در هيروشيما از تسليحات هسته‌اي استفاده كرده، اما تاكنون هيچ كشوري مستقيما به تأسيسات هسته‌اي كشوري ديگر حمله نكرده بود. اين نخستين ‌بار است كه چنين اقدامي عليه تأسيسات صلح‌آميز هسته‌اي يك كشور صورت مي‌گيرد. به همين دليل، از منظر حقوق بين‌المللي، آنچه رخ داده، به‌ روشني مصداق جنايت جنگي است و عاملان آن بايد در دادگاه‌هاي كيفري بين‌المللي محاكمه شوند. در شرايط كنوني، راهبرد اصلي ايران بايد تمركز بر ديپلماسي و حقوق بين‌الملل باشد. استفاده هوشمندانه از ظرفيت قدرت‌هاي حاضر در شوراي امنيت، به‌ويژه چين و روسيه ضروري است. در عين حال، واكنش سرد و غيرحمايتي اروپايي‌ها به اين اقدام امريكا، فضاي مساعدي را براي طرح اعتراض رسمي و حقوقي فراهم كرده است. اين شرايط، فرصت مناسبي فراهم مي‌كند تا جمهوري اسلامي ايران از طريق فعال‌سازي ظرفيت‌هاي ديپلماتيك، يارگيري بين‌المللي انجام بدهد و زمينه را براي گشودن يك پرونده حقوقي عليه اسراييل و امريكا در ديوان كيفري بين‌المللي فراهم سازد. حمله به مناطق مسكوني، حمله به تأسيسات هسته‌اي صلح‌آميز و حتي حمله به صدا و سيما، همگي مصاديق روشن نقض قوانين بين‌المللي و قابل پيگيري حقوقي هستند. حتي در زمان درگيري‌هاي نظامي، مراكز رسانه‌اي بايد از امنيت نسبي برخوردار باشند تا بتوانند به وظايف خبري و رسانه‌اي خود عمل كنند.  در عين حال، چنانچه ايران تصميم به پاسخ متقابل در سطح نظامي بگيرد، اين اقدام بايد هدفمند، موثر و با بهره‌گيري از ظرفيت هم‌پيمانان منطقه‌اي و جهاني انجام شود. چنين اقدامي، هم از منظر عملياتي و هم از منظر بازدارندگي، اثربخش‌تر خواهد بود. امكانات مادي و معنوي متحدان منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي جمهوري اسلامي بايد در اين مسير به كار گرفته شود. در همين راستا، حضور اخير آقاي عراقچي در مسكو گامي مثبت تلقي مي‌شود. بهتر است ايران نماينده‌اي ويژه نيز به پكن و نماينده‌اي هم به عربستان اعزام كند تا با تقويت محور تهران - مسكو - پكن، از سويي و با سعودي‌ها از سوي‌ ديگر هماهنگي‌هاي لازم در سطح راهبردي و امنيتي يا منطقه‌ای صورت بگيرد. در نهايت، كشورهاي منطقه نيز نبايد به محكوميت‌هاي لفظي اكتفا كنند. اگر چه دغدغه گسترش جنگ و پيامدهاي آن براي منطقه طبيعي است، اما واقعيت اين است كه اگر اين روند از سوي اسراييل و امريكا ادامه يابد، دامنه بي‌ثباتي به كشورهاي منطقه نيز سرايت خواهد كرد. عربستان سعودي، امارات و ديگر كشورهاي عربي بايد درك كنند كه چنين اقداماتي، امنيت ساختاري منطقه را به خطر مي‌اندازد. اسراييل پيش‌تر در پاسخ به تلاش‌هاي سعودي براي تشكيل دولت فلسطيني، آشكارا گفته بود كه فلسطيني‌ها را به صحراي حجاز بفرستيد تا دولت‌شان را آنجا تشكيل بدهند. چنين نگاهي نسبت به اعراب، نشان مي‌دهد كه اگر امروز واكنشي جدي صورت نگيرد، فردا هيچ كشوري در امان نخواهد بود.
     اگر ايران در واكنش به كنش تهاجمي واشنگتن، مواضع نظامي ايالات متحده در منطقه يا متحدانش را هدف حملاتش قرار بدهد يا آن گونه كه برخي مقام‌هاي رسمي پيشنهاد كرده‌اند براي بستن تنگه هرمز خيز بردارد، معادلات نظامي و پيچيده حاكم به‌چه شكل تحت تاثير قرار مي‌گيرد؟
در كنار تمامي ابعاد نظامي، حقوقي و ديپلماتيك اين ماجرا، نبايد از تبعات منطقه‌اي به‌ويژه مساله امنيت تنگه هرمز غافل شد. واقعيت اين است كه جنگ‌ها اغلب نه از دل محاسبات دقيق، بلكه بر پايه اشتباهات محاسبه آغاز مي‌شوند. در اين فضا، هر گونه اقدام متقابل ايران مي‌تواند واكنشي از سوي امريكا را به دنبال داشته باشد و اين چرخه به ‌صورت دومينووار گسترش يابد. احتمال وقوع چنين سناريويي را نمي‌توان ناديده گرفت. به همين دليل، برآورد من اين است كه ايران بازيگري كاملا منطقي و محاسبه‌گر است ولي در تعيين سطح و شكل پاسخ خود، بدون شك با كشورهايي كه نوعي رابطه استراتژيك يا هم‌پيماني دارد -  ازجمله چين و روسيه - مشورت خواهد كرد. همچنين بعيد نيست كه با برخي از كشورهاي منطقه نيز رايزني‌هايي صورت بگيرد. همان طور كه پيش‌تر اشاره شد، اگر اين روند خطرناك به شكل فعلي ادامه پيدا كند، منطقه ناگزير وارد يك جنگ گسترده خواهد شد؛ جنگي كه تبعات آن، صرفا محدود به ايران و امريكا يا حتي اسراييل نخواهد بود، بلكه كل ساختار امنيتي خاورميانه را دستخوش آشوب خواهد كرد.
     در چنين شرايطي آيا مي‌توان انتظار داشت چين و روسيه به عنوان متحدان راهبردي ايران فارغ از حمايت‌هاي لفظي عملا كنار تهران قرار گرفته و از اهرم‌هاي خود براي سطح تنش استفاده كنند؟
در همين چارچوب، طي روزهاي گذشته چين، روسيه و پاكستان باني پيش‌نويس يك قطعنامه در شوراي امنيت سازمان ملل شدند. طبيعتا اين كشورها، به همراه خود ايران در سطحي از هماهنگي و رايزني قرار دارند. با اين حال، موفقيت اين مسير به ميزان تحرك، جديت و ابتكار عمل دستگاه ديپلماسي ايران وابسته است. ما بايد بتوانيم كشورهاي موثر را با برنامه‌اي كه خودمان طراحي كرده‌ايم، همراه كنيم نه اينكه صرفا منتظر حمايت واكنشي آنها بمانيم. اگر جمهوري اسلامي ايران به‌ سمت مواجهه مستقيم نظامي با ايالات متحده حركت كند، اين منازعه قطعا بر منافع ديگر كشورها نيز تأثير خواهد گذاشت؛ خواه مثبت و خواه منفي. به ‌طور خاص، چين كه با امريكا در عرصه‌هاي گوناگون از تعرفه‌هاي اقتصادي گرفته تا منازعات ژئوپليتيكي در حال چالش است. بنابراين بايد با چين، روسيه و ساير كشورهاي همسو، سناريوهايي مشترك تدوين شود تا در صورت تشديد بحران، ايران تنها وارد ميدان نشود و از پشتيباني راهبردي برخوردار باشد.
نكته قابل ‌توجه ديگر، به سخنان اخير ولاديمير پوتين بازمي‌گردد. رييس‌جمهور روسيه در نشستي اعلام كرد كه ايران تاكنون هيچ‌گونه درخواست رسمي از مسكو نداشته است. همزمان خبري از سوي منابع غيررسمي منتشر شد كه ديميتري مدودف اظهار كرده برخي كشورها حاضرند تسليحات هسته‌اي در اختيار ايران قرار بدهند. اگر چه اين خبر هنوز از سوي مراجع معتبر تأييد يا تكذيب نشده، اما به ‌نظر مي‌رسد اين اظهارات در چارچوب يك بازي پيام‌رساني استراتژيك قابل‌ تفسير است. نمي‌توان به‌ طور قطعي گفت اين نشانه‌ها خوب يا بد هستند؛ بلكه همه ‌چيز به كانتكس و نحوه مديريت شرايط بستگي دارد. اگر ايران تصميم قاطع به مواجهه با امريكا داشته باشد، روشن است كه امكانات نظامي دو طرف برابر نيست. بنابراين بهره‌گيري از ظرفيت متحدان منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي، ضرورتي راهبردي است.
در همين راستا، گزارشي كه اخيرا از سوي يكي از موسسات مطالعاتي چين منتشر شد نيز قابل ‌تأمل است. در اين گزارش آمده بود كه ايران هنوز از ظرفيت‌هايی نظير هواپيماها يا جنگنده‌هاي ساخت چين بهره‌برداري نكرده است. حال آنكه در مواردي چون درگيري پاكستان با هند، اين ابزارها نقش موثري ايفا كرده‌اند. اين نيز نشانه‌اي است از اينكه ميزان بهره‌برداري ايران از ظرفيت‌هاي موجود، بستگي مستقيم به سطح تصميم‌گيري در بالاترين سطوح حاكميت دارد. اينكه چه استراتژي‌اي انتخاب شود، چقدر منابع برايش تخصيص داده شود، و ميزان جديت و آمادگي براي ورود به اين مسير تا چه اندازه باشد، تعيين‌كننده نهايي خواهد بود.
     ايران تاكيد داشته و دارد كه در ميانه تجاوز به ميز مذاكره باز نمي‌گردد. آيا برقراري آتش‌بس توسط ميانجي‌ها جهت بازگشت به ديپلماسي در چنين شرايطي گزينه‌اي محتمل است؟
كار اصلي ميانجيگر اين است كه وقتي دو طرف يا نمي‌توانند يا نمي‌خواهند به ‌طور مستقيم با هم مذاكره كنند، به عنوان واسطه وارد شود و شرايطي را فراهم آورد تا گفت‌وگوها ادامه يابد. ميانجيگر با پيگيري و تبادل پيشنهادها تلاش مي‌كند تا فضاي مناسبي براي مذاكره ايجاد كند. موضع اصولي ايران اين است تا زماني كه تجاوز متوقف نشده، به هيچ ميز مذاكره‌اي باز نخواهد گشت. با اين حال، تجربه نشان داده كه مذاكرات صلح معمولا در بستر جنگ و درگيري آغاز مي‌شود؛ يعني در حالي كه دو طرف مشغول جنگ هستند، گفت‌وگوها نيز شروع مي‌شود. جنگ پديده‌اي پيچيده است كه نمي‌توان به‌ سادگي شعله آن را كم يا زياد كرد، زيرا اين پديده داراي پتانسيل‌هايي است كه تا زماني كه تخليه نشود و دو طرف قانع نشوند كه راه‌حل مسائل‌شان از طريق ديپلماسي است، ادامه خواهد يافت. از اين منظر، نقش ديپلمات‌ها و ميانجيگران ايجاد ظرفيت‌هاي اضافي براي حل مشكلات از راه ديپلماسي است. شواهد نشان مي‌دهد موضع ايران قاطع و اصولي است، اما اين به معناي نفي كامل تبادل پيام يا رسيدن به آتش‌بس موقت نيست. امكان دارد در مراحل بعدي مذاكرات براي رسيدن به آتش‌بس دائم و راه‌حل‌هاي پايدارتر شكل بگيرد.
     آيا مي‌توان گفت نيروهاي امريكايي مستقر در منطقه و اسراييل در صورت تداوم تهاجمات هدف حملات محور مقاومت بالاخص حوثي‌ها قرار گرفته و درگير جنگ در چند ميدان شوند؟
با توجه به پيچيدگي‌هاي منطقه‌اي و ماهيت گسترده گروه‌هاي مقاومت، احتمال ورود گسترده‌تر آنها به درگيري‌ها در صورت واكنش ايران به حملات اخير دور از ذهن نيست. گروه‌هايي مانند انصارالله در يمن، نيروهاي مقاومت در عراق و حزب‌الله در لبنان هر يك بر اساس شرايط خود ممكن است وارد ميدان شوند. اين گسترش جبهه مي‌تواند به افزايش عمق و دامنه درگيري‌ها منجر شود. از سوي ديگر، واكنش احتمالي امريكا به هر نوع پاسخ نظامي ايران يا نيروهاي مقاومت نيز بسيار محتمل است. برخلاف اسراييل كه معمولا تلاش مي‌كند دامنه درگيري‌ها را محدود نگه دارد، امريكا با امكانات نظامي گسترده و سياست‌هاي تهاجمي‌تر، به احتمال زياد پاسخ‌هاي قوي و متعددي را به اقدامات نيروهاي مقاومت خواهد داد. بنابراين، خطر شعله‌ور شدن جنگ منطقه‌اي با مشاركت چندجانبه گروه‌هاي مقاومت و نيروهاي امريكايي وجود دارد. اين موضوع پيچيدگي‌هاي جديدي به بحران افزوده و مديريت آن را دشوارتر مي‌كند.