دنیای اقتصاد نوشت: در این زمان اقتصاد حول جلگه‌های رود یانگ تسه تمرکز یافت. با رشد تولید و کاشت چای و برنج اقتصاد کشاورزی چین دوران پر رونقی را سپری کرد. طی این دوره ما همچنین شاهد ظهور بازارهایی برای کالاهایی از قبیل ابریشم، ظروف چینی، کاغذ و منسوجات هستیم. تجارت صرفا درون چین انجام نمی‌گرفت. بازرگانی با آن سوی دریاها، از جمله با ژاپن و سراسر جنوب آسیا رونق گرفت. سلسله سونگ نخستین پول کاغذی جهان را به جریان انداخت، گسترش دادوستد را که پیش از آن رو به افزایش بود، تسهیل کرد و محیطی به‌وجود آورد که به اختراع طیفی از فناوری‌های جدید و شگفت‌آور از جمله دستگاه چاپ با حروف متحرک، باروت، ساعت آبی، قطب‌نما، آسیاب‌های بادی، فناوری ذوب آهن، انواع ابزارهای ستاره‌شناسی و شکل اولیه دستگاه ریسندگی انجامید.

در حدود سال۱۰۹۰ چین بالاترین میانگین سطح زندگی را در جهان داشت؛ حدودا ۱۶درصد بالاتر از انگلستان. این دستاورد عظیم سلسله سونگ، قدرت بالقوه رشد اقتصادی مبتنی بر ساختار اقتصادی باز را به نمایش می‌گذارد. سلسله یوآن و پس از آن با به قدرت رسیدن سلسله مینگ، تجارت و شهرنشینی رو به انقباض گذاشتند و انگیزه‌ها برای نوآوری از میان رفتند و چین کم‌کم از اروپا عقب افتاد.

 

همان‌طور که می‌دانیم کریستوف کلمب در سال۱۴۹۲ انجام یک سفر جاه‌طلبانه را که به نظر مردم آن روز بی‌سابقه بود، برنامه‌ریزی کرد. آنچه ما کمتر می‌دانیم این است یک دریانورد چینی به نام «زنگ هی» اولین سفر از هفت سفر شجاعانه و بلندپروازانه خود را قبل از کلمب طراحی کرده بود. کشتی‌های زنگ به مراتب بزرگ‌تر و بهتر از کشتی‌های «کلمب یا وسکو داگاما» و حتی خوش‌ساخت‌تر از کشتی‌های دریانوردان اروپایی در قرن پانزده و شانزده بودند. او در اولین سفر در سال۱۴۰۵ تعداد ۳۱۷قایق و ۲۸۰۰دریانورد به همراه داشت. درحالی‌که همراهان کلمب ۱۵۰دریانورد و چهار کشتی بودند.

بزرگ‌ترین ناوگان اقیانوس‌پیماهای چینی حدود یکصد و سی‌متر طول داشتند که اندازه آنها چهار برابر کشتی «سانتاماریای- کلمب» و مشتمل بر ۹دکل بودند. کوچک‌ترین کشتی در ناوگان «زنگ هی» قدرت مانور یک کشتی پنج دکله را داشت و با وجود این اندازه آن دو برابر کشتی افسانه‌ای کلمب اسپانیایی بوده است.

چینی‌ها بندر نانکین با اسکله‌ای پیشرفته و عظیم برای لنگراندازی کشتی‌های غول‌آسا تدارک دیدند که این اقدامات در چین بسی فراتر از اروپای هم‌عصر خود بوده است.

زنگ هی در این سفرهای هفت‌گانه از سال ۱۴۰۵ تا ۱۴۳۳ سفرهای طولانی را به اقیانوس هند و جنوب آسیا سامان داد؛ ولی داستان زنگ پایانی عجیب داشت. در سال‌های دهه۱۴۳۰ در چین امپراتور جدیدی به قدرت رسید. او به ناگاه این‌گونه سفرهای مخاطره‌انگیز را ممنوع اعلام کرد. در سال۱۵۰۰ حکم حکومتی بر آن قرار گرفت که ساخت کشتی بیش از دو بادبان ممنوع شد، سازنده بیش از این تعداد دکل مورد مواخذه قرار می‌گرفت و مجازات می‌شد. در سال۱۵۲۵ گاردهای ساحلی همه کشتی‌های اقیانوس‌پیما را شکستند و به دریا ریختند و صاحبان آنها را زندانی کردند. در سال۱۵۵۱ سفر دریایی با کشتی‌های بیش از دو دکل خیانت محسوب می‌شد.

مجموعه این محدودیت‌ها اثر خود را گذاشت و وضعیت کشتی‌سازی چین به رکود کشیده شد. به خاطر همین تصمیمات نخبگان چینی پراکنده شدند و رو به سوی خارج آوردند، تجارت هم روز به روز رو به کسادی می‌رفت.

در سال۱۶۱۷ دولت انحصار تجارت نمک را به معدودی از دیگر تجارت‌خانه‌های منتخب فروخت. این کار عملا به معنای پولدار شدن افراد مرتبط با دولت بود.

در سال۱۶۶۲ تجارت و حمل‌ونقل دریایی با محدودیت مواجه شد، دادوستد با اروپاییان به‌شدت به حالت انجماد درآمد، تنها تجارت با آن سوی دریاها نبود که شکل انحصاری داشت و معادن مس استان یون نان نیز به‌طوری مشابه به یک تشکل انحصاری واگذار شد.

در آن زمان برای اروپا پذیرش مخاطره و ابراز جسارت در اعزام کاروان‌های دریایی کار عاقلانه‌ای بود و با وجود انصراف چین از ادامه این امور این کشورها شروع به اعزام هیات‌های مختلف به اقصی نقاط دنیا کردند و با قوت و قدرت دامنه نفوذ خود را به سراسر جهان توسعه دادند. در اینجا باید گفت چنانچه کشور چین کار اعزام ناوگان‌های دریایی را متوقف نمی‌کرد و به روند سابق خود ادامه می‌داد، شاید تاریخ مدرن جهان به‌صورتی دیگر ورق می‌خورد.

در سال۱۵۰۰ درآمد سرانه اروپاییان ۵۰درصد بیشتر از چین بوده است. بین سال‌های ۱۳۵۰ تا ۱۹۵۰ (ششصدسال) درآمد سرانه چینی‌ها ثابت ماند (حدود ششصددلار)، در این دوران درآمد سرانه اروپایی‌ها از ۶۶۲دلار به ۴۵۹۴دلار رسیده است.

آنچه شرح داده شد، روایتی کوتاه از عرش به فرش رسیدن یک اقتصاد بود. چینی‌ها در مقطعی از تاریخ بی‌همتا و بی‌رقیب بودند. در این دوران نه تنها از اروپای هم‌دوران خود پیش افتادند، بلکه حتی اگر بخت با آنها یار بود، می‌توانستند به جای کلمب کاشف آمریکا باشند؛ ولی آنچه از بخت و اقبال بیشتر حائز اهمیت است، تصمیمات نادرست و کوته‌فکرانه حاکمان چینی بود که با محدود‌سازی تجارت و مانع‌تراشی بر رابطه آزادانه داخل و خارج چین باعث شدند تا کشور از مسیر پیشرفت و توسعه منحرف شود و قرن‌ها بین چینی‌ها و رقبای اروپایی‌شان فاصله افتد.

سخن آخر اینکه متصدیان امور و مقامات در یک کشور همچون تماشاگرانی نیستند که به نظاره یک فیلم نشسته‌اند، بلکه آنها نویسندگان فیلم‌نامه‌ای هستند که می‌تواند خوش‌فرجام یا بدعاقبت باشد. مک‌کیون در کتاب اصل‌گرایی خود بیان می‌کند، گاهی کاری که نمی‌کنید به اندازه کاری که می‌کنید اهمیت دارد و این مصداق بارز سلسله مینگ است که می‌توانست با پیروی کردن از حاکمان سونگ و پرهیز از انجام و اخذ تصمیمات جدید و نادرست بستر را برای ادامه رونق و پیشرفت اقتصاد چین فراهم کند.