پوتین که اکنون ۶۷ سال دارد، از آگوست ۱۹۹۹ رکن اصلی قدرت اجرائی در روسیه بوده است. او در ۲۰ سال گذشته، چه در مقام رئیسجمهور و چه در مقام نخستوزیر، کموبیش بیمدعی و یکتنه بر روسیه فرمان رانده است. اما پوتین چطور به چنین جایگاهی رسید و چگونه توانست در تمام این سالها، زمامداری تاموتمام خود را حفظ کند؟ «هاوارد آموس»، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل روسیه، در پاسخ به این پرسش به بررسی کتابی پرداخته که بهتازگی منتشر شده و در آن به جزئیات حسابشده خیزش یک تزار مدرن پرداخته است. در این گزارش آمده: بهترین جملهای که تاکنون درباره ولادیمیر پوتین شنیدهام، از پدر دوستم بوده است؛ کسی که از مخالفان سابق اتحاد جماهیر شوروی است. او در دهه 1960 و عنفوان جوانیاش در لنینگراد بوده، تجربه بیواسطه روبهروشدن با «کاگب»، سرویس اطلاعاتی رعبآور اتحاد جماهیر شوروی را داشته است؛ همان سازمانی که پوتین پیش از ورود به دنیای سیاست و ظاهرشدن در قامت ریاستجمهوری، سالهای جوانیاش را در آن سپری کرد. پدر دوستم یک روز غروب گفت: «گذشته رهبر فعلی روسیه در کاگب به این معناست که او همیشه مثل یک جاسوس فکر میکند. پوتین خمشدنی نیست، اما میتواند شکسته شود». افراد انگشتشماری هستند که درباره اینکه کاگب چطور پوتین و روسیه را شکل داد، صحبت کردهاند. «کاترین بلتون» یکی از این افراد است؛ روزنامهنگاری که در کتاب جدید خود با عنوان «ملت پوتین: چطور کاگب روسیه را پس گرفت و در مقابل غرب ایستاد»، ادعا میکند پوتین هیچگاه از مأموریت احیای قدرت كاگب پا پس نکشید. بلتون در اثر خود، رد تمامی مشاغل پوتین و حلقه نزدیکانش را از جاسوسی میانهپایه در دهه 1980 تا ردههای بالای امنیتی در دهه 1990 و رسیدن به رأس هرم سیاست و تجارت روسیه گرفته است. بلتون معتقد است: آنان سیستمی را ساختهاند که از دستورالعملهای کاگب برای حفظ قدرت، دستکاریکردن میلیاردها دلار جریان پولی و گسترش نفوذ روسیه در غرب استفاده میکند.
اما شیوه ویروس کرونا فرصت بسیار خوبی است تا به پوتین و رژیم سیاسی او نگاهی بیندازیم. چالشها و بیثباتی اقتصادی که باعث شده نرخ محبوبیت پوتین به کمترین سطح خود در دو دهه گذشته برسد، یکی از جدیترین بحرانهای ریاستجمهوری او را رقم زده و تردیدهایی جدی را نسبت به آینده سیاسی او ایجاد کرده است. در شرایطی که رهبر روسیه تلاش میکند چنین توفانی را مهار کند، بلتون از زاویه جالبی این گروه از مردان سیاست (جالب اینکه هیچ زنی در میان آنان نیست) را که در کرملین قدرت را در دست گرفتهاند، بررسی کرده است. بر اساس تحقیقات دقیق نویسنده کتاب، به نظر میرسد مردان پوتین وظیفهای مشخص دارند؛ حفظ نفوذ جاسوسان روسیه.
بلتون میگوید: برای درک خطمشی پوتین باید به شهر درسدن در آلمان شرقی رفت؛ جایی که او بهعنوان افسر اطلاعات خارجی در سال 1985 خدمت کرد. اگرچه گفته شده پوتین در این دوره بهجز یادگرفتن زبان آلمانی و نوشیدن آبجو کار زیادی انجام نداده است، اما بلتون تصویر بسیار متفاوتی از این مقطع از زندگی رئیسجمهوری فعلی روسیه به تصویر میکشد. بلتون میگوید که پوتین در اداره سرویس اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی در درسدن، استخدام نیرو، سرقت فناوری و حتی مدیریت گروههای ترور چپگرا که کارشان ترور شخصیتها در آن سوی پرده آهنین بود نیز دخالت داشته است.
همزمان، پوتین از طرف کاگب در جریان اقدامات احتمالی این سازمان برای حفظ نفوذ خود در صورت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت؛ واقعهای كه از سوی برخی از دستاندرکاران دوراندیش کاگب پیشبینی شده بود. این اقدامات در واقع ایجاد شبکهای از افراد مورد اعتماد و شرکتهای دوست با استفاده از پول سیاه در خارج از کشور بود. بلتون نوشته: «آنچه پوتین و کاگب در دهه 1980 مشغول آن بودند، طرح نقشه برای تمام اتفاقاتی است که بعدها روی داد».
نشانههای ادامه نفوذ کاگب در غرب در چند دهه گذشته وجود داشت اما آنچه بیشترین توجه را به این مسئله جلب کرد، افشای مدارکی در سال 2016 مبنی بر دخالت مسکو در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده به نفع دونالد ترامپ، رئیسجمهوری كنونی آمریكا بود. بلتون مشخصا به مزدوران پسااتحادیه جماهیر شوروی پرداخته؛ کسانیکه پیش از ورود دونالد ترامپ به کاخ سفید، او را احاطه کرده بودند و روابط آنها با سرویس اطلاعات روسیه شناسایی شده است؛ کسانی که از تاکتیکهای کاگب برای درگیرکردن رئیسجمهوری آینده با تعهدات مالی استفاده کردند. در ابتدا، تجارت ترامپ احتمالا چیزی بیش از یک راه راحت برای انتقال پول به ایالات متحده نبوده است، اما بلتون، ارتباطات ترامپ با افرادی مانند «آگاس آگالاروف»، قاچاقچی عتیقه و «شالوا توچیرینسکی»، تاجر و بازرگان نفت را ردیابی کرده است؛ کسانی که بهنوعی با سرویسهای اطلاعاتی روسیه و گروههای خلافکار همکاری دارند. بلتون مینویسد: «روابط ترامپ و مزدوران روسی بهتدریج بیشتر شد؛ تا جایی که ترامپ به فرصت سیاسی برای روسها بدل شد». کتاب بلتون تنها درباره عملیاتهای جاسوسی روسیه در خارج از کشور نیست؛ همانطور که از عنوان کتاب برمیآید، تمرکز اصلی نویسنده بر مردان پوتین ـمجموعهای از تجار و مقامهای قدرتمند در قلب کرملینـ است و آنچه این افراد با پول و نفوذشان قادر به انجامش هستند. جای تعجبی ندارد که بیشتر افرادی که بلتون از آنها نام برده است، پیشینه حضور در کاگب را دارند. «ایگور اسچین»، مأمور سابق کاگب در غرب آفریقا در دهه 1990 منشی پوتین بود، حالا رئیس شرکت دولتی روسنفت است. «گنادی تیمچنکو» نیز پیش از ورود به تجارت نفت و ثروت 14میلیارددلاری، بههمراه پوتین در مدرسه کاگب زبان آلمانی یاد گرفت.
اما بلتون از این روابط فراتر رفته و نشان میدهد که چطور حتی میلیاردرهایی که اغلب مستقل به نظر میرسند، با کرملین ارتباطی ناگسستنی دارند. او مینویسد که چطور «مایکل فریدمن» و «پیوتر آون»، صاحبان بانک خصوصی «آلفابانک»، بستگان اعضای سازمان جاسوسی پوتین در آلمان شرقی را استخدام کردهاند و اینکه چطور پوتین به «رومن آبراموویچ» میلیاردر گفت که باشگاه فوتبال چلسی لندن را در 2003 بخرد. ارادت این میلیاردرها به روسیه و پوتین در جریان شیوع ویروس کرونا نیز دیده شد؛ زمانی که مقامات روس برای تأمین دهها میلیون دلار بودجه لازم برای تجهیز نظام سلامت خود، به سوپرمیلیاردرها متوسل شدند. بلتون توضیح میدهد که سقوط اتحادیه جماهیر شوروی در واقع اقدام داخلی مردان کاگب بوده و ظهور پوتین در قامت رئیسجمهوری، عملیات کاملا حسابشده این سازمان بوده است. در هر دو مورد، فرایندهای پیچیده سیاسی چیزی بسیار فراتر از طرحهای جاسوسی بودهاند. بلتون در کتاب خود از منابع ناشناس استفاده کرده و شواهد محکمی را درباره اعتبار برخی از تاریکترین شایعهها درباره روسیه پس از شوروی ارائه میکند. هیچ دلیلی وجود ندارد که به بیرحمی کسانی که روزگاری افسران کاگب بودند، شک کرد، اما سرویسهای اطلاعاتی روسیه نیز قدرتشان محدود است. فساد، بیکفایتی و تداخل فعالیتهای سازمانی نیز جنبههایی از سیاست روسی است. آنچه در کتاب بلتون بسیار قانعکننده به نظر میرسد، افشاگری او درباره این است که دولت پوتین چطور نظام اقتصادی را برای جمعآوری ثروت شخصی حلقه نزدیکان خود دستکاری کرد تا از این طریق بتواند بودجه لازم برای جنگها و عملیاتهای نفوذ مالی در خارج از کشور را فراهم کند. کتاب «مردان پوتین» از طریق گفتوگوهای بسیار با بانکداران روسی، منابع کرملین و جاسوسان سابق نشان میدهد که نزدیکان رهبر روسیه بهتدریج اقتصاد روسیه را از طریق سلب داراییهای شرکت دولتی «گازپروم»، سوءاستفاده از پول صادرات انرژی و ایجاد غولهای مالی نظیر شرکت «بیمه سوگاز» و «بانک روسیا» که کاملا از سوی حلقه درونی کرملین اداره میشوند، به دست گرفتند. بسیاری در غرب نیز در این فرایند دست داشتند؛ کسانی که فکر میکردند ورود روسیه به بازارهای جهانی پس از کمونیسم میتواند این کشور را با غرب همرأی کند. اما این اتفاق نیفتاد و در عوض آنها شرکتهای روسی و نزدیکان پوتین را ثروتمند کردند. بلتون مینویسد: «پول، چشمان بانکداران در ایالات متحده و اروپا را کور کرده بود. مردان پوتین کاملا دقیق محاسبه کرده بودند که برای غرب پول مهمتر از دغدغههای
دیگر است».
زمانیکه روابط روسیه و غرب به دلیل ضمیمهشدن شبهجزیره کریمه به خاک روسیه سقوط کرد، پوتین تقریبا تمام اقتصاد روسیه را در دست گرفته بود و غرب این فرصت شکلدادن به نظام پوتین را از دست داد. بلتون به نقل از یک بانکدار نوشته: «همهاش پول پوتین است. او زمانی که به قدرت رسید، همیشه میگفت چیزی بیش از یک مدیر نیست، اما حالا کنترل تمام ثروت روسیه را در اختیار دارد». بخشی از این پول صرف زندگی تجملاتی پوتین و نزدیکانش میشود، اما به گفته بلتون، بیشتر این پول صرف تضعیف نهادهای غربی میشود؛ از دخالت در انتخابات ایالات متحده گرفته تا همهپرسی برگزیت در بریتانیا در سال 2016 و بهحاشیهراندن احزاب عمده در اروپا. به گفته بلتون، مردان کاگب پوتین 800 میلیارد دلار در حسابهای بانکی خارج از کشور پول دارند.
اصلاح قانون اساسی
اوایل سال جاری میلادی پوتین خواستار تغییراتی در قانون اساسی روسیه شد که در صورت اجرا، اجازه میدهد او تا سال 2036 میلادی رئیسجمهور بماند که در واقع او را به یک تزار در عصر مدرن تبدیل میکند. اما چه بر سر رژیم کاگب روسیه میآید؟ آیا پس از مرگ پوتین به حیات خود ادامه میدهد یا زودتر از او از میان خواهد رفت؟
واقعیت این است که تقریبا هیچ نشانی از فروپاشی قریبالوقوع سیاسی یا درهمشکستن پوتین ـحال چه بهواسطه رقبای داخلی یا توطئه خارجیـ دیده نمیشود، اما شیوع ویروس کرونا باعث شده پوتین بسیار آسیبپذیرتر از هر زمانی که ناظران میتوانند به خاطر بیاورند، ظاهر شود و محبوبیتش بهشدت کاهش یابد. بلتون در کتاب «مردان پوتین» دراینباره میگوید: پوتین محکوم به تکرار اشتباهات پیشینیان خود در کاگب است و هشدار میدهد: «سختشدن، قانون مردان کاگب پوتین است؛ امری که در عین حال باعث میشود در برخورد با یک تهدید واقعی، شکنندهتر هم باشند».