اگرچه در عرصه صنعت نیز مثل عرصه سیاست، افراد خلاق و متفکر و مستقل، خیلی فضای ظهور ندارند و مطابق آخرین گزارش سازمان برنامه، وزارت صمت یکی از بیسوادترین وزارتخانه ها شناخته شده است، اما خالی از افراد تحصیل کرده و آشنا به فنون روز هم نیست با این تفاوت که از طنز روزگار، مثلا افراد دارای دکترای تخصصی به سمت کارشناس امور اداری رانده می شوند و افراد دارای مدرک سیکل، به مقام  مدیری و یا مشاوری وزیر برکشیده می شوند و به حکم  هوش خود و بی هوش کردن وجدان عمومی، سر رشته امور تخصصی و پیچیده را در دست دارند! بیان این جمله از باب «ادخال سرور» و تفریح نبود. لطفا نخندید! چون آنچه برای شما موجب خنده است برای ما واقعیتی غم انگیز اما ساری و جاری است که روزانه با آن زندگی می کنیم !

به رغم اینکه طی سه سال اخیر، تغییرات مکرر مدیریتی و نیز اداره محفلی و دورهمی، وزارت صنعت، معدن و تجارت را از نفس و اعتبار انداخته است، اما با همین حال، عاری از مدیران و کارشناسان دلسوز و پرتلاش هم نیست. چند هزار مدیر و کارشناس و کارمند هر روز صبح  اول وقت در محل کار حضور می یابند و طبق معمول به چند هزار مکاتبه و مراجعه پاسخ می دهند و در چند صد جلسه و همایش و میزگرد شرکت می کنند و عصرها با تن خسته،  بای بای کنان از محل کار خارج می شوند.

اگر معیار ارزیابی عملکرد بخش صنعت، افتتاح طرح ها و پروژها و واحدهای تولیدی و خلاصه بوسه قیچی بر رمان های قرمز باشد که از این بابت نیز وزارت صنعت، معدن و تجارت در ظاهر چیزی کم ندارد؛ حتی در این زمینه، برخی گفته ها و حرکات اضافی هم دارد، در حدی که بسیاری از مقامات ارشد کشور را دچار تردید کرده است که آیا این اخبار عملکردها و گزارش های روی کاعذ درست است و یا آن بیکاری و گرسنگی و سیه روزی که دامن بخش زیادی از جامعه را گرفته و آنها را رو به قبله نشان داده است، صحت دارد؟  

به گمان من هر دو، درست است. هم در این سو کوشش هایی صورت می گیرد و هم در آن سو کشش هایی در جریان است. هم طیف وسیعی از طبقات و اقشار جامعه در نابرابری و نابرخورداری اقتصادی و تنگناهای معیشتی دست و پا می زنند  و هم اقتصاد ایران در جا می زند. اما مشکل اینجاست که به دلیل فقدان الگو و یا راهبرد مشخص توسعه صنعتی، همه این حرکات پراکنده ی دست اندر کاران بخش صنعت، به تحرکی یکپارچه، هدفمند و سودمند در مسیر فقر زدایی و یا رشد اقتصادی و صنعتی منجر نمی شود و تاثیری ملموس بر سرنوشت مردم برجای نمی گذارد. بنابراین، حتی اگر کسی قصد و نیت خدمتی داشته باشد، کوشش های او بدون در دست داشتن نقشه دقیق از مسیر پیش رو، چرخیدن در دور باطل و یا رفتن به کوره راههای گمرا کننده و اتلاف منابع نفتی و کانی و انرژی کشور است.

توسعه صنعتی با شعر و شعار یا درود و سرود و یا همایش و نمایش و نیایش اتفاق نمی افتد. صنعت عرصه مواجهه و محاسبه علمی و عقلانی است و مثل کشاورزی اسیر باد و باران و راز و نیاز نیست. تمام کسانی که با مقدمات ادبیات توسعه صنعتی آشنایی دارند، قطعا تصدیق می کنند که رشد صنعت در هیچ دوره ای از تاریخ بر «خود رویی» و یا حتی برخلاف دیدگاه آدام اسمیت بر«دست نامرئی» استوار نبوده است. از اینرو، مفهوم «صنعتی شدن» در قرن ۱۸ و ۱۹، در قرن بیستم به  مفهوم« توسعه صنعتی» تغییر کرد تا تاکید شود که هیچ کشوری بدون برنامه ریزی و حساب و کتاب به توسعه صنعت یعنی یکی از مهمترین شاخص های رشد اقتصادی و رفاه اجتماعی دست پیدا نمی کند.

باور کنیم که در قرن بیست یکم، باور پذیر نیست که بدون برنامه و محاسبه و پیش بینی دقیق، حتی در کسب و کارهای خرد موفقیتی حاصل شود؛ چه رسد به اینکه بخواهد در حوزه اقتصاد و صنعت به نتایج شگفت آوری منتهی شود. از هیچ مقدمه نادرستی، نتیجه درستی بدست نمی آید. اگر صنعت این کشور با نظریه و الگو و راهبرد اداره می شد و برای همه شرایط و اتفاقات تحریمی و غیر تحریمی پیش بینی لازم صورت می گرفت، اقتصاد ما به جای پیوند با اقتصاد جهانی، باتصمیم سیاستمدارن فلان کشور پیوند نمی خورد.