ايران به زودي در كل انرژي، ناترازي را

تجربه مي‌كند

در حال حاضر ايران با مشكل ناترازي انرژي روبرو است همچنانكه در بحث بنزين ناترازي وجود دارد. همين موجب شده كه مواد مختلفي به بنزين اضافه شود كه ضمن كاهش كيفيت آن موجب افزايش مصرف بنزين شده و آلايندگي را شدت بخشيده است. در گاز نيز ناترازي وجود دارد كه نتيجه آن مازوت سوزي و قطع گاز پتروشيمي‌ها و فولادي‌ها و صنايع بزرگ است. در برق هم ناترازي وجود دارد. اما چشم‌انداز آينده اين است كه ايران به زودي در كل انرژي، ناترازي را تجربه خواهد كرد. در واقع ناترازي موردي حامل‌ها به ناترازي به كل انرژي گسترش خواهد يافت.

1410، شروع كابوس ناترازي كامل انرژي

در كشور چهار ميليون و 700 هزار بشكه معادل نفت خام، گاز طبيعي و سه ميليون و 700 هزار بشكه نفت خام توليد مي‌شود. از اين ظرفيت 4.7 ميليون بشكه گاز طبيعي معادل نفت خام، 4.5 ميليون بشكه و از 3.7 ميليون بشكه نفت خام، 1.7 ميليون بشكه مصرف داخلي دارد. البته ظرفيت پالايشگاهي كشور حدود يك ميليون و 900 هزار بشكه است و 200 هزار بشكه در واقع صادرات فرآورده نفتي است كه جزو پتانسيل صادراتي لحاظ شده و از ميعانات گازي ۵۵۰ هزار بشكه در داخل و در پالايشگاه ستاره خليج فارس مصرف مي‌شود و بقيه پتانسيل صادراتي است كه معادل 200 هزار بشكه نفت خام، گاز طبيعي به تركيه و عراق است، اما ظرفيت صادرات نفت خام يك پتانسيل است كه به «سفت شدن و شل شدن» تحريم‌ها وابسته است. امكان دارد كه كاهش يا افزايش پيدا كند. مهم‌تر اينكه در حال حاضر كامل محقق نشده است. يك سناريو براي حل اين مشكل اين است كه بتوان ظرفيت توليد هيدروكربن را ثابت نگه داشت كه با وجود تحريم‌ها و وضعيت مالي دولت فرضي بسيار خوش‌بينانه و غير قابل تحقق است، اما در فرض غيرقابل تحقق ملاحظه مي‌كنيد كه با يك رشد پنج درصدي براي گاز طبيعي و رشد دو درصدي براي فرآورده‌هاي نفتي در سال ۱۴۱۰ يعني هشت سال ديگر ايران به ناترازي كامل انرژي خواهد رسيد.

ضرر هنگفت صنايع و فولادي‌ها

با فرض جايگزيني هيدروكربن‌ها و تامين هيدروكربن، اگر گازي وجود ندارد در نتيجه بايد به صنايع سوخت مايع داد يا اينكه صنايع به اين موضوع روي مي‌آورند كه نفت كوره و سوخت مايع و... استفاده كنند با اينكه اگر گازي وجود ندارد CNG كه در خودرو است فشارش به گازوييل و بنزين منتقل مي‌شود. اگر رويكرد جايگزيني با هدف تامين هيدروكربن ادامه پيدا كند. در سال ۱۴۱۰ ايران به ناترازي كامل انرژي خواهد رسيد. البته مي‌توان هيدروكربن كشور را تامين نكرد در نتيجه صادرات غيرنفتي به دليل فقدان سوخت صنايع و خوراك پتروشيمي، به‌شدت كاهش پيدا خواهد كرد كما اينكه خيلي از فولادي‌ها كه در گذشته سود زيادي داشتند، اما در سال ۱۴۰۲ پيش بيني مي‌شود كه به دليل كمبود برق و گاز زيان ده خواهند شد در نتيجه ميزان وابستگي به نفت خام افزايش پيدا خواهد كرد. در سناريوي ديگر كه خوش‌بينانه و حداقلي در نظر گرفته شده است، متوسط رشد تقاضاي گاز كشور بيشتر از پنج درصد خواهد بود. در بيست سال گذشته متوسط رشد تقاضاي گاز، ده درصد بوده البته من اين را مدنظر قرار ندادم زيرا جزو سال‌هايي بوده كه نيروگاه‌ها روي گاز رفته و يك دفعه تقاضا افزايش يافته است اما اين پنج درصد حداقلي است. يك درصد هم افت در توليد هيدروكربن‌ها لحاظ شده است كه واقع‌بينانه است. اين اتفاقات در سال ۱۴۰۸ يعني شش سال ديگر رخ خواهد داد. از 4.7 ميليون بشكه توليد گاز معادل نفت خام و ۸۵۰ هزار بشكه ميعانات گازي، 70 درصد از پارس جنوبي تامين مي‌شود. به عبارتي بيش از 50 درصد كل هيدروكربن ايران از ميدان پارس جنوبي تامين مي‌شود. حال بهتر است تا آينده پارس جنوبي مورد بررسي قرار بگيرد. (نمودار بالا مربوط به گاز و نمودار پايين مربوط به ميعانات) اين اطلاعات را شركت نفت و گاز پارس تهيه كرده كه متولي و بهره‌بردار و كارفرماي اصلي پارس جنوبي است. اين نمودار نشان مي‌دهد كه روند توليدات پارس جنوبي كه ۵۰ درصد كل هيدروكربن را تامين مي‌كند، از سال ۱۴۰۵ به‌شدت نزولي است.

بر اساس آمار ارايه شده و جريان انرژي كشور در سال ۱۴۰۰ معادل يك ميليون و 350 هزار بشكه در روز معادل نفت خام، تلفات بخش انرژي در توليد و انتقال و توزيع به وجود آورده كه رقم بسيار قابل توجهي است.

ميزان فلرينگ از كل صادرات ايران

به عراق و تركيه بالاتر است

فلرينگ و سوزاندن گازهاي همراه نفت در سال ۱۴۰۰ روزانه 41 ميليون و 700 هزار متر مكعب يعني اندازه دو فاز پارس جنوبي بوده است. الان ۸۵۰ ميليون متر مكعب توليد گاز وجود دارد. اين آماري است كه مقامات مسوول ارايه كردند و به نظر من خيلي خوش‌بينانه و اغراق‌آميز است. اين ميزان معادل دو فاز پارس جنوبي است. اين در شرايطي است كه ايران به دليل تحريم توليد نفت خام پاييني دارد اگر توليد نفت خام بالاتر بود، ميزان فلرينگ هم افزايش مي‌يافت. متاسفانه حجم فلرينگ در حال افزايش بوده و روند كاهش نداشته است. اگر بخواهيد ابعاد اين فلرينگ را بدانيد، بايد گفت كه ميزان فلرينگ از كل صادرات ايران به عراق و تركيه بالاتر است.

وزارت نفت و نيرو تنها اسم وزارتخانه را

يدك مي‌كشند

در بخش انرژي دستگاه ناظر و تنظيم‌گر و رگولاتور، وجود ندارد. وزارت نفت و وزارت نيرو در عمل دو بنگاه هستند كه اسم وزارتخانه را يدك مي‌كشند، يكي وظيفه توليد و توزيع هيدروكربن و ديگري وظيفه توليد و توزيع انرژي برق را برعهده دارد. خود اين سازمان‌ها از حكمراني ضعيفي برخوردار هستند كه اين مشكل در وزارت نفت حادتر هست. اين در حالي است كه از سال ۱۹۷۵ به بعد در جهان، سياست‌گذاري يكپارچه در دستور كار قرار گرفت. متاسفانه در حال حاضر كشور در همه بخش‌هاي دولت در حال تجربه يك نوع حكمراني بد و ضعيف است و تحت‌الشعاع تصدي‌گري قرار گرفته است. بدتر اينكه دولت وظايف سياست‌گذاري، كنترل و رگولاتوري خود را انجام نداده و آن را تعطيل كرده است.

برنامه‌ريزي متوهمانه وزارت نفت!

در دوره‌اي گفته شد كه ۶۴۰ هزار بشكه غير از پالايشگاه ستاره خليج فارس هشت تا پالايشگاه هشتاد هزار بشكه‌اي براي ميعانات گازي ايجاد شود و متاسفانه هزينه بسيار سنگيني صرف زيرساخت‌ها شد. من همان ابتدا اين نكته را مطرح كردم كه خوراك اين پالايشگاه وجود ندارد و ميعانات پارس جنوبي كفايت اين كار را نخواهد كرد. الان بعد از صرف هزينه بسيار سنگين براي زيرساخت، شما هيچ اسمي از پالايشگاه سيراف نمي‌شنويد! هشت تا پالايشگاه هشتاد هزار بشكه‌اي به يك پالايشگاه هشتاد هزار بشكه‌اي تقليل يافت كه آن هم روند كارش متوقف شده است. اين نشان مي‌دهد كه اين پروژه بر اساس مطالعه و واقعيت موجود نبوده و كاملا متوهمانه بوده است. پروژه ايران آن ال جي كه داستان غم‌انگيزي دارد حدود سه ميليارد دلار توليد آن ال جي هزينه شده، اما يك قطره آن ال جي در كشور توليد نمي‌شود.

تشديد ناترازي با گازرساني غيرمنطقي!

گاز رساني بي‌رويه به روستاهاي دورافتاده ناترازي را تشديد كرد. هيچ فردي مخالف اين نيست كه روستاها، انرژي گاز داشته باشد اما اگر كمترين مطالعه‌اي انجام مي‌شد، مشخص مي‌شد كه چه هزينه سنگيني صرف انتقال گاز شده است. پانزده سال پيش مديران شركت گاز در دوره آقاي احمدي‌نژاد كه بركنار شده بودند، اذعان كردند كه هزينه برخي انشعابات روستايي تا پشت در خانه افراد دويست ميليون تومان هزينه به كشور تحميل كرده است. با اين هزينه اين امكان وجود داشت كه در روستاي چند ده خانواري با پنل خورشيدي و توربين بادي يك انرژي مطمئن و ارزان ايجاد شود.

65 درصد ميزان اتلاف انرژي در بخاري گازي!

در حال حاضر، بيست ميليون بخاري گازي در كشور وجود دارد كه در اوج‌ مصرف گاز مورد استفاده قرار مي‌گيرد. بازدهي حرارتي اين بخاري‌هاي متوسط ۳۵ درصد است. ۳۵ درصد گاز تبديل به حرارت شده و ۶۵ درصد هدر رفته و تبديل به آلاينده مي‌شود همين الان بخاري‌هايي وجود دارد كه ۹۵ درصد بازدهي دارد نزديك سه برابر بخاري‌هاي موجود در كشور. با تعويض بيست ميليون بخاري چه بهره‌وري عظيمي ايجاد مي‌شود! در سال ۱۳9۳ در زمان آقاي زنگنه قرار بود كه اين كار بزرگ انجام شود ايشان آن سال اين خبر را اعلام كرد اما عملا هيچ اقدامي صورت نگرفت.

اگر اين طرح عملياتي مي‌شد تحول بزرگي در كاهش مصرف انرژي در پيك مصرف رخ مي‌داد آن‌هم در شرايطي كه خوراك پتروشيمي‌ها قطع مي‌شود. در تمام صنايع شدت انرژي يعني ميزان مصرف انرژي به ميزان يك كيلو محصول توليد شده، دو برابر متوسط دنيا است يا ميزان انرژي مصرفي به ازاي هر مرغ ده برابر كشورهاي اسكانديناوي است به ازاي هر مرغ در ايران دو ليتر گازوييل وجود دارد كه اين رقم در كشورهاي اسكانديناوي 200 سي‌سي است.

تشديد تورم و ركود با افزايش قيمت انرژي!

اولويت نخست كشور بايد ارتقاي بهره‌وري باشد. راهكار ارتقاي بهره‌وري اين است كه منطق بهينه‌سازي مصرف انرژي بر اساس مطالعات صورت‌گرفته در اقتصاد انرژي، منطق جايگزيني عوامل است. اگر كشش جايگزيني عوامل صفر باشد، اگر شهروند شما دسترسي به بخاري نداشته باشد و اگر شهروند نداند كه در صورت افزايش قيمت گازوييل بايد چه كار كند، در اين صورت كشش صفر وجود دارد كه مطالعات انجام شده نشان مي‌دهد كه با افزايش قيمت حاملان انرژي هم تورم و هم ركود تشديد خواهد شد. اين اتفاق در سال ۸۹ با افزايش قيمت حاملان انرژي رخ داد.

افزايش قيمت راهكاري بي‌نتيجه

طرفداران افزايش قيمت، دنبال راهكار راحت و كم‌دردسر هستند، چون راهكار من بسيار سخت است. به همين راحت راهكار ساده را به مسوولان پيشنهاد مي‌دهند كه هم دنبال راهكار ساده هستند كه با يك هل دادن مشكل را حل كنند. اما با افزايش قيمت بهره‌وري بهبود نمي‌يابد. اين در حالي است كه در صدر سياست‌هاي كشورهاي صنعتي، بهره‌وري قرار مي‌گيرد. بعد از ماجراي اوكراين، اتحاديه اروپا دستورالعمل جديدي صادر كرد كه چه راهكارهايي بايد در پيش گرفته شود تا مشكل انرژي را بتوان در فقدان انرژي روسيه مديريت كرد. در صدر آن بهره‌وري قرار گرفت. آنها كه بهره‌وري شان در اوج قرار دارد باز دنبال ارتقاي بهره‌وري هستند.

اگر يك فكر اساسي انجام نشود، ظرف پنج تا شش سال آينده به ناترازي در كل انرژي خواهيم رسيد مي‌توان انرژي صنايع را تامين نكرد ولي نتيجه آن، كاهش شديد صادرات خواهد بود كه وابستگي به هيدروكربن را تشديد مي‌كند. راه چاره‌اي جز ارتقاي بهره‌وري انرژي وجود ندارد تا زماني كه كشور به بهره‌وري مناسب نرسد، افزايش توليد و توسعه ميادين و حتي زدن يك چاه جديد منطقي نيست.