او که با نگاهی غمگین به بستر خشک زایندهرود مینگرد، به «شرق» میگوید: کودکی من کنار زایندهرود طی شد. جمعه صبح پدرم مرا سوار دوچرخه میکرد و کنار زایندهرود مینشستیم و با همدیگر صبحانه میخوردیم. شاد بودیم و آرام. حالا دیگر نه پدر هست و نه رودخانه. روی نیمکت چوبی کنار زایندهرود خشک مینشینم و به بستر ترکخوردهاش مینگرم. مردی بیتوجه به رودخانه از کنارم عبور میکند. این روزها همه چیز تغییر کرده است. کنارم پیرمردی مینشیند. سر حرف را باز میکنم که کاش آب باز میشد. به حرف میافتد و میگوید «من کشاورزی داشتم.
هیچ وقت فکر نمیکردم رودخانه خشک شود و به دنبالش مزارع ما نابود! و حالا بشویم یادگارهایی از گذشته. میدانید برای ما کشاورزان اینطور است که کشت نکنیم دلمان هم خشک میشود. درست مثل دلهای خشکیده و زایندهرود خالی». عدهای از جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی مفهوم ازخودبیگانگی یا الیناسیون (Alienation) را در تحلیل خشکی زایندهرود بر رفتار اصفهانیها مورد توجه قرار میدهند. از جمله مجتبی شریفی، روانشناس اجتماعی که میگوید: یکی از تبعات خشکی زایندهرود ایجاد ازخودبیگانگی از طبیعت و محیط زیست است. به این معنا که وقتی رودخانه زایندهرود خشک میشود، مردم به تدریج ارتباط عاطفی و روانی خود را با آن از دست میدهند. این قطع ارتباط میتواند نشانهای از الیناسیون از طبیعت باشد. به مرور زمان، اولویتها و ارزشهای مردم ممکن است به سمت مسائل فوریتر مانند مشکلات اقتصادی و معیشتی تغییر کند و مسائل زیستمحیطی کمتر مورد توجه قرار گیرد. با طولانیشدن خشکی زایندهرود، مردم به تدریج به این وضعیت عادت میکنند و دیگر آن را بهعنوان یک بحران جدی نمیبینند. این عادیسازی نیز نشانهای از بیگانگی است.
او اضافه میکند: رودخانهها اغلب نقاط تجمع و تعامل اجتماعی هستند. با خشکی زایندهرود، فرصتهای تعامل و ارتباطات اجتماعی کاهش مییابد که میتواند به افزایش احساس انزوا و بیگانگی کمک کند. همچنین افرادی که با رودخانه و محیط زیست اطراف آن هویت یافته بودند، ممکن است با خشکی رودخانه احساس کنند که بخشی از هویتشان را از دست دادهاند. این روانشناس اجتماعی آگاهیبخشی و آموزش را یکی از راهکارهای کاهش بیگانگی اصفهانیها نسبت به خشکی زایندهرود میداند و توضیح میدهد: افزایش آگاهی مردم درباره اهمیت زایندهرود و تأثیرات خشکی آن بر زندگی و محیط زیست میتواند به کاهش احساس بیگانگی کمک کند. همچنین ایجاد فرصتهایی برای مشارکت مردم در برنامههای احیای زایندهرود و پروژههای زیستمحیطی میتواند حس تعلق و مسئولیتپذیری را تقویت کند. وی ترویج فرهنگ و هویت محلی که به زایندهرود مرتبط است را در تقویت پیوندهای اجتماعی و کاهش احساس بیگانگی مؤثر میداند و میگوید: افزایش شفافیت در اقدامات و برنامههای دولتی و پاسخگویی به مطالبات مردم میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کند و احساس بیگانگی را کاهش دهد. همچنین برگزاری رویدادها و برنامههای فرهنگی و اجتماعی مرتبط با زایندهرود میتواند به بازسازی ارتباطات اجتماعی و احیای حس تعلق کمک کند. خشکی زایندهرود بهطور جدی بر ابعاد مختلف زندگی مردم اصفهان تأثیر گذاشته و میتواند منجر به بیگانگی شود. بازسازی ارتباط مردم با زایندهرود و کاهش احساس بیگانگی نیازمند تلاشهای گسترده در زمینههای آموزشی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است.
همکاری نهادهای دولتی، سازمانهای مردمنهاد و جامعه محلی در این مسیر ضروری است. علیرضا نوربخش، استاد جامعهشناسی هم بیان میکند که قطع ارتباط عاطفی و روانی مردم با زایندهرود، حس تعلق به طبیعت را کاهش داده است. کاهش تعاملات اجتماعی و عدم جریان زایندهرود، موجب افزایش بیتفاوتی و احساس بیگانگی در میان مردم شده است که نقش مهمی در تقویت احساس ناتوانی و بیهویتی دارد. او باور دارد خشکی زایندهرود باعث قطع ارتباط عاطفی و فرهنگی مردم اصفهان با این منبع طبیعی شده است. این قطع ارتباط میتواند به نوعی ازخودبیگانگی منجر شود که در آن افراد حس تعلق به جامعه و محیط زیست خود را از دست میدهند. این جامعهشناس تأکید میکند: خشکی آن باعث شده که فرصتهای تعامل و تجمع اجتماعی کاهش یابد و افراد احساس انزوا و بیگانگی بیشتری کنند. خشکی زایندهرود تأثیرات اقتصادی شدیدی بر اصفهان داشته که به نوبه خود موجب افزایش فشارهای معیشتی بر مردم شده است. این فشارها باعث میشود که افراد بیشتر به مشکلات روزمره خود بپردازند و از مسائل زیستمحیطی و اجتماعی بیگانه شوند.
عاطفه علیان- شرق