[مریم شکرانی] دستهایش سیمانی و خشک است و ناخنهایش برگشته و ضخیم و کبود. انگشتهایش به سختی تا میشود. آنقدر که این فکر از سرت بگذرد؛ نکند آن دستها مُردهاند. به جز دستها، تمام لباسها و حتی مژههایش خاکستری است. روبهروی یک تونل فلزی بزرگ نشسته است که از سقف پایین آمده و سیمان را روی ریل میریزد. ماسک چِرکمُرده را پایین میآورد و سرفههای خشک امانش را میبُرَد. میگوید: «کار ما بیارزش است. اینهمه جانکندن برای چقدر پول؟» منظورش ابدا حقوق دومیلیون تومانیاش نیست یا تعدیل یکچهارم همکارانش در همین یکی- دوسال گذشته. از روزگار رو به ورشکستگی یکی از بزرگترین و قدیمیترین صنایع ایران حرف میزند که دستکم ٨٦سال از ساخت اولین کارخانهاش در ایران میگذرد، از روزگار سخت سیمان. همان انگشتهای خشک و مُرده را بالا میآورد و با تأکید میگوید، یک پاکت ٥٠کیلوگرمی سیمان اندازه یک بسته آدامس قیمت دارد.
مرد سیمانی دیگری که روبهرویش نشسته است و ذرات سیمان را با چشمهای ریزشده کنترل میکند، ماسک را از دهانش کنار میزند و میگوید: «جانش را ما میکَنیم و سودش را دلال میبَرَد و قطریهای ثروتمند.» منظور خامفروشی بخشی از تولیدکنندگان سیمان است که قطریهافقط با یک بستهبندی سود گزافش را به جیب میزنند.
در سروصدای سرسامآور و کنار کورهها
اینجا کیلومتر ٨٠ جاده تهران- قزوین از یک حیاط میگذرید که تمام ردیفهایش پرایدهای قراضه و موتورسیکلت پارک شده و مدل بالاترین خودروهایش تیبا یا پژو٤٠٥ است. بلافاصله به برجهای خشن سیمانی میرسید. برجهایی که سلول به سلولش پر از غبار سیمان است، پر از کورههای داغی که با دمای ٤٥٠درجه سانتیگراد میسوزند، پر از سروصداهایی که شبیه خُردکردن ورقههای فولادی است یا تاختوتاز روی صفحههای لرزان و لغزنده فلزی یا چیزی شبیه این. آنسوی جاده هنوز لایههای برف روی زمین نشسته است اما ابراهیم کنار کوره آتش عرق میریزد. از لابهلای دیوارههای اُریب، روزنهای کوچک و مربعی است که شاید نیممتر در نیممتر باشد. آنجا خاک سیمان را از معدن آن سمت جاده میگیرند و در این کورهها میریزند. از پنجره کوره هیچ چیز نمیشود دید، جز نور کورکننده نارنجی و زرد که هرم گرمایش نَفَسَت را قطع میکند.
او تعریف میکند که یکبار تکهسنگ بزرگی از معدن روی سر یک معدنچی لغزید و بعد از آن فقط لکههای خون پاشیده به زمین را میدیدی و یک سنگ بزرگ سیمانی. معدن مارن ٥٠سال است که چرخ کارخانه سیمان آبیک را میچرخاند اما حالا خاکش فقیر شده و کارخانه مجبور است که ترکیبات آلومینیومی را به خاک معدنی اضافه کند. به جز این، آسیابهای قدیمی که جزو نسل اول آسیابهای صنعتی بودهاند، کورههای قدیمی که برق بیشتری میسوزانند و... همه و همه باعث شدهاند که هزینههای کارخانه بالا برود اما با وجود زیاندهی کارخانه، مدیرانش مجبور شدهاند که بخشی از این تجهیزات را بهروزتر کنند تا دور باطل زیاندهی به تعطیلی بزرگترین کارخانه سیمان خاورمیانه نرسد.
سیمان مظلوم است
«کاش گرفتاریمان فقط همین بود» این جمله را علیرضا گرشاسبی، مدیرعامل کارخانه میگوید و توضیح میدهد که زور دولتها به سیمان میرسد. او بارها میگوید که صنعت سیمان «مظلوم» است و به بهانه کنترل قیمت مسکن، سالهاست قیمت سیمان با دستور دولتیها تعیین میشود و سودش نه به کارخانه و تولیدکنندگان، بلکه به جیب دلالها و پدرخواندههای سیمان میرود. قیمت سیمان فقط ٢ تا ٣درصد قیمت تمامشده مسکن را تشکیل میدهد اما وزارت راهوشهرسازی گزارش داده است که چیزی نزدیک به ٧٠درصد قیمت تمامشده مسکن در ایران مربوط به قیمت زمین است. سوداگرانی که بدون پرداخت مالیات آنقدر با قیمت زمین بازی کردهاند که بنا به گفته عباس آخوندی، وزیر راهوشهرسازی دولت یازدهم در برخی مناطق مانند شمالِ شهر تهران قیمت زمین حتی تا ٩٠درصد قیمت تمامشده مسکن میرسد. با این حال، دلالان زمین در حاشیه امن بلایی را که میخواهند، بر سر بازار مسکن آوار میکنند اما تاوان قیمت مسکن را کارخانههای سیمان میدهند.
کامیونداران حاضر نمیشوند سیمان ببرند
گرشاسبی میگوید: «اگر هر پاکت سیمان را از درِ کارخانه ریالی گرانتر از ١٢هزار تومان بفروشید، تعزیرات میآید و کارخانه را مُهر و موم میکند.» در این میان دلالها سیمان را میخرند و با قیمتهای بالا صادر میکنند. هر تن سیمان در افغانستان، عراق و قطر ٧٠دلار قیمت دارد. با دلار ١٣هزار تومانی قیمت هر تن سیمان در بازار منطقه حدود ٩١٠هزار تومان تمام میشود اما دلالان هر تن سیمان را از کارخانهها حدود ٢٠٠هزار تومان میخرند و با سود بیشتر از ٤برابر در بازارهای منطقه میفروشند.
قیمت سیمان برای تولیدکنندگان آنقدر پایین است که حتی به حملونقلش نمیارزد. هزینه حمل سیمان دوبرابر ارزش محمولهای است که بارِ کامیونها میکنند. این موضوع را حتی رانندگان کامیون هم میدانند و کمتر رانندهای زیرِ بارِ گرفتن محموله سیمان میرود. کارگران کارخانه میگویند از شهریور تا اواسط پاییز که فصل برداشت میوه و ترهبار است، سیمان در کارخانه رسوب میکند؛ چون هیچ رانندهای حاضر نمیشود از سود چشمگیر بارِ میوه بگذرد و سیمان را با کرایه پایین جابهجا کند.
نفسهای آخر در چرخه خصوصیسازیهای اشتباهی
در این میان کارخانهداران سیمان مدتهاست به رضا رحمانی، وزیر صنعت نامه نوشتهاند که فقط تولیدکنندگان مجاز باشند که سیمان صادر کنند اما هنوز هیچ خبری نشده است. اعضای هیأتمدیره کارخانه سیمان میگویند که پدرخواندههای صنعت سیمان آنقدر قدرت دارند که معادلات بازار را به راحتی به زیان تولیدکنندهها تمام کنند. آنها حتی میتوانند معادلات بازار را طوری رقم بزنند که برخلاف تمام کشورهای توسعهیافته که خیابانها و جادههایشان را با سیمان میسازند، خیابانها و جادههای ایران همچنان با قیر ساخته شود. شیوهای که پرهزینهتر است و دوام کمتری دارد و به گفته اقتصادیها، بهرهوریاش خیلی پایینتر از سیمان است اما ماجرا این است که نان سیمان در بازار داخلی نیست و دلالها میخواهند که به بهانه ارزان تمامشدن مسکن، سیمان را مُفت بخرند و خوب صادر کنند.
مجموع این رخدادها باعث شده است که حالا بزرگترین کارخانه سیمان خاورمیانه که نیمقرن از عمرش میگذرد، فقط با ٦٠درصد ظرفیتش تولید میکند. البته این کارخانه و چند کارخانه سیمان دیگر علاوه بر تمام این مشکلات ریز و درشت قربانی فرآیند خصوصیسازی نادرستی هستند که دوباره آنها را گرفتار یک مجموعه دولتی یا شبهدولتی دیگر کرد. براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، ٩ کارخانه سیمان و معدن سیمان زابل، هرمزگان، اَفرانِت و ... در جریان خصوصیسازی با زیانهای سنگین و تعدیل کارگران مواجه شدند و قدیمیترین کارخانه سیمان ایران یعنی کارخانه سیمان ری که در سال ١٣١٨ ساخته شده، تعطیل شد.این اتفاق درحالی رخ میدهد که چینیها با سهم ٥٧درصدی بزرگترین تولیدکننده سیمان جهان هستند و بعد از چین، ترکیه و هند یکهتازان بازار سیمان جهان به شمار میآیند و در این میان ایران تنها ٣/١ درصد از بازار سیمان جهان را در اختیار دارد.