با سند چشمانداز، اقتصاد ما 4.7 برابر ميشد
از ۱۳۸۰ كه طرح نيازسنجي را انجام داديم همزمان با ما، چند گروه ديگر هم كار ميكردند. همه بر اساس الگوهايي كه داشتند، تاييد ميكردند كه اقتصاد ايران در سالهاي آينده نياز به ۸ درصد رشد دارد. وقتي سند چشمانداز منتشر شد، آنها هم به همين رقم اشاره كردند. براي مدت طولاني از ۱۳۸۴ تا ۱۴۰۴ برنامه اين بود كه سالانه ۸ درصد رشد داشته باشيم. اگر آن ۸ درصد رشد را و در طول ۲۰ سال وضعيت ثبات داشتيم، اقتصاد ما امروز ۴.۷ برابر ميشد.
نيمي از اهداف اشتغالزايي محقق نشد
اين كسري رشد، خود را در عدم ايجاد اشتغال نشان داده است. اگر آن رشد به يك رشد فراگير تبديل ميشد ما در اين دوران ميتوانستيم نزديك ۱۸ ميليون فرد جديد را سركار ببريم و ايجاد اشتغال جديد كنيم و امروز شاغلان ما به ۴۴ميليون نفر رسيده بودند. در صورتي كه در حال حاضر اين رقم حدود ۲۳ ميليون نفر است.
فقط 3 ميليون شغل در 20 سال
مشكلات صندوقهاي بازنشستگي و كوچك شدن سفره مردم و افزايش فقر در كشور، به اين دليل است كه شغل ايجاد نشده . سال ۱۴۰۰ ما ۸۵ ميليون نفر جمعيت داشتيم، جمعيت غيرفعالمان حدود ۳۸ ميليون نفر و جمعيت فعال حدود ۲۶ ميليون نفر و جمعيت شاغلمان ۲۳ ميليون و ۷۰۰ هزار نفر بوده است. ۲۰ ميليون كسري اشتغال داشتهايم، جمعيت بيكار بر اساس تعريف مضيق بيكاري ۲ ميليون و چهارصد هزار نفر بود و ۲۷ ميليون خانوار داشتهايم. از 1383 تا ۱۴۰۱ و در طول حدود ۲۰ سال، ۳ ميليون فرصت شغلي ايجاد شده است.
براي ايجاد شغل، بايد آموزش، تخصص و دانايي را توسعه دهيم
اگر ميخواهيم شغل ايجاد كنيم بايد آموزش، تخصص و دانايي را توسعه دهيم. هر ميزان در اين رابطه كار كنيم، كم است. اين مساله با مدرك متفاوت است، بلكه بايد درباره افزايش سطح دانايي و تخصص بحث كرد. مساله ديگر افزايش مهارتآموزي، كارآموزي، كارورزي و اشتغالورزي است. گسترش محيطهاي يادگيري، نوآوري و فناوري نيز مساله مهم ديگر است.
ما درحاشيه تاريخ هستيم
ببينيد همه جاي دنيا گرم است، چرا كشور ما بايد به اين صورت درآيد؟! آيا هيچ پيشبيني نميكردند و نميدانستند؟! چون ما بايد هميشه تعطيل باشيم! البته كه در تعطيلات تاريخي به سر ميبريم و در واقع ما در حاشيه تاريخ هستيم. هيچ كشوري با بازارهاي داخلياش به جايي نرسيده است! تجارت بينالملل در شرايط مناسب، مقوم اقتصاد است و شغل مولد به وجود ميآورد.
اقتضاي شغل مولد، نظام اداري تسهيلگر
و كارآمد است
براي ايجاد اشتغال در مقياس ميليوني، لازم است بهطور مستمر به اصلاح نظام اداري تسهيلگر و كارآمد براي فعاليتهاي اقتصادي پرداخت. اين اولين ركن كار است. اقتضاي شغل مولد نظام اداري تسهيلگر و كارآمد است. دموكراسي واقعي، بروكراسي كارآمد و توسعه حقيقي، حلقههاي ارگانيك يك جامعه پيشرفته هستند .
وضعيت رفاه و اشتغال ايران 1410
در ۱۴۱۰ جمعيت ما به ۹۵ ميليون نفر ميرسد و جمعيت فعال ما اگر بخواهد متناسب با معيارهاي جهاني باشد و جامعه نسبتا مرفه را به ارمغان آورد، جمعيت فعال يا عرضه نيروي كار ما بايد از ۲۶ ميليون فعلي به ۵۵ ميليون نفر برسد و بيش از دوبرابر شود. جمعيت شاغل ما بايد ۵۰ ميليون نفر باشد. نرخ بيكاري ما بايد ۹ درصد و نرخ مشاركت ما به بالاي ۷۰ درصد برسد، در حالي كه اكنون اين رقم حدود ۴۱ درصد است. اينها اعدادي است كه اگر ميخواهيم يك جامعه نسبتا قابل قبول داشته باشيم، بايد به آن برسيم. اگر جمعيت شاغل ما به ۵۰ ميليون نفر برسد، ضريب معيشت ما زير دو ميشود، در حالي كه اكنون نزديك ۴ است، يعني يك نفر كار كرده و چهار نفر را تامين ميكند.
شعار ايجاد يك ميليون شغل سالانه شوخي است
شعار ايجاد يك ميليون شغل سالانه براي اقتصادي كه ۱۵ سال است، يك شغل مولد ايجاد نكرده، شوخي و امر محالي است. اقتصادي كه از ۱۳۸۴ تاكنون بهطور متوسط نتوانسته يك درصد رشد داشته باشد، آيا ميتواند يك ميليون فرصت شغلي ايجاد كند؟! براي اين كار بايد روزي ۳۰۰ شغل ايجاد شود اينها شوخي نيست، بلكه واقعيت يك ميليون فرصت شغلي است، بنابراين فعلا براي اقتصاد ايران چنين چيزي ميسر نيست. اكنون در شرايطي هستيم كه بسياري از كارگران صنعتي، كاركنان فعال و بعضي كارشناساني كه به مرحله خبرگي رسيده بودند، كارشان را در شركتهاي دولتي و خصوصي پايان دادهاند و در اسنپ يا پيكهاي موتوري كار ميكنند.
شاغلان همان يادگيرندگان مادامالعمر هستند
شغل مولد آغاز نوين براي يادگيري تغييرات قابل مشاهده در عرصه اجتماع است و جامعه هر روز با كالاهاي جديد مواجه ميشود. كالاهايي كه كارگر در محل كار مدام آن را با نوآوري و بهينهسازي توليد ميكند و ياد ميگيرد و فرآيندهاي جديد توليد، كار و خدمات را به وجود ميآورد. شاغلان همان يادگيرندگان مادامالعمر هستند.
برنامههاي جاهطلبانه شكست ميخورند
سياستگذاري اقتصادي به هيچوجه، جادو و معجزه نميكند. گامها و برنامههاي جاهطلبانه مانند آنچه ما داريم و اكنون در هفتمين آن هستيم، عموما با شكست مواجه ميشود. ما به نوعي سياستگذاري تدريجي و نموي نياز داريم به صورت انفجاري نميشود، سياستگذاري به صورت تغييرات كوچك و تدريجي امكان موفقيت را بالا ميبرد. انسجام سياستي و مهيا كردن بسترهاي نهادي براي اين سياستگذاري بسيار ضروري است. بهطور قطع جامعه ما در سالهاي ۱۴۱۳ تا ۱۴۱۵ يك جامعه ۱۰۰ ميليون نفري است و يكي از مهمترين وظايف وزارت كار، تعاون و رفاه اجتماعي، موضوع روابط كار است، اما متاسفانه امروز وقتي اسم وزارتخانه ميآيد، ذهن همه به سمت بنگاههاي زيرمجموعهاش، صندوق بازنشستگي توسعه روستايي و شستا ميرود. در حالي كه اصل وزارت كار مربوط به وظايفش درباره روابط كار است. با توجه به تحولات تكنولوژي و ورود نيروهاي جديد، اگر جمعيت ما به ۳۰ تا ۳۵ ميليون نفر برسد، كل شكل روابط كار ماهيتا تغيير ميكند.
آينده كاري شاغلان
اين ۶ مساله به چهل موضوع مرتبط ميشوند، پيشرفت فناوري، علم و تكنولوژي به سادگي نيست. ظرفيت فناوري به صورت نمايي افزايش مييابد. در دنياي آينده حدود ۵ تا ۶ ميليارد نفر با ابزارهايي كه دارند به يكديگر متصل ميشوند و شبكه وب عالمگير ميشود. با افزايش مشاركت اجتماعي در جهان، بسط فرصتهاي شغلي مولد و اطلاعات و دانش جهان ديجيتالي ميشود. هم شركتهاي عظيم به وجود ميآيند و هم كارآفرينان، خود اكوسيستم كسب و كار را تغيير ميدهند. ظهور دستيارهاي هوشمند و مشاوره گرفتن از هوش مصنوعي و جايگزين شدن فناوريها به جاي مشاغل جهان، زندگي و كسب و كار ما را شكل ميدهند و با جهاني شدن جهان يكپارچه و توليد بيوقفه ميشود.
بايد به بانك جهاني استعدادها و مهارتها بپيونديم
اگر بتوانيم به بانك جهاني استعدادها و مهارتها بپيونديم، ديگر مزيت متولد شدن در امريكاي شمالي، اروپاي شمالي، نيوزيلند و كانادا از بين ميرود. در اينجا تبلت و تلفن داريم؛ اما به شبكه وصل نيستيم. جهاني شدن، باعث ظهور گسترده مناطق فرودست در حاشيه شهرها ميشود و با هر منطقي كه جلو برويم، مناطق فرودست بهطور گسترده در حاشيه شهرها در حال شكلگيري است.
بسته به اينكه كجاي اقتصاد جهاني قرار ميگيريم، شادماني و خرسندي براي برخي به شدت افزايش و براي برخي به شدت تنزل پيدا ميكند. افزايش قيمت انرژي لاجرم اتفاق ميافتد و فاجعههاي زيست محيطي افراد را جابهجا و فرهنگي هم متناسب با اين تغييرات ظهور پيدا ميكند.
اشتغال محصول يك سيستم است
اشتغال خروجي يك سياست اقتصادي نيست، بلكه محصول يك سيستم است. فراهم بودن بسترهاي نهادي به همراه مجموعهاي از سياستها در چارچوب يك نظام منسجم فكري و اجرايي ميتواند اشتغال را براي آحاد جامعه به ارمغان آورد. اشتغال حاصل به هم پيوستن چندين جريان تحول است و نيازمند مجموعهاي از سياستگذاريها در سطوح كلان مياني و خرد است كه در يك مجموعه يادگيري متقابل و همهجانبه ميتواند به بهبود بازار كار و ايجاد فرصتهاي شغلي بينجامد.