اولویت تغییر نام دو باشگاه
بعد از پیروزی انقلاب، دو باشگاه پرسپولیس و استقلال شرایط عجیبی را تجربه کردند. در فروردین ۱۳۵۸ حسین فکری، سرپرست سازمان تربیت بدنی در ابتدای انقلاب، عنایتالله آتشی که سابقه حضور در بسکتبال تاج را داشت، مسئول رسیدگی به امور باشگاه تاج کرد. دوران سرپرستی موقت آتشی در تاج بسیار کوتاه اما مهم در پیشینه این باشگاه بود. در نخستین گام، آتشی و تعدادی از بازیکنان پیشین تیم پیشنهاد تغییر نام تیم را از تاج به استقلال دادند و به این ترتیب تاج از این پس با نام استقلال در مسابقات حضور پیدا کرد. بعد از عباس آتشی، نادر فریادشیران و عباس نکویی دیگر مدیرانی بودند که در استقلال مدیریت کردند. در واقع طی 11 سال فقط سه مدیر در این تیم مدیریت کردند. در پرسپولیس نیز شرایط تقریباً مشابه بود. مدیران وقت اسم تیم را از پرسپولیس به «شهید چمران»، سپس به «آزادی» و بعد به «پیروزی» تغییر دادند. در پاییز سال 1365 باشگاه به بنیاد مستضعفان واگذار شد که اولین مدیر انتصابی بنیاد «محمدعلی دقتپور» بود که پس از دو ماه بهدلیل تغییر نام باشگاه به «آزادی» و اعتراضات فراوان بازیکنان به این نام، جای خود را به «عباس وکیل» داد. تا سال 72 سه مدیر دیگر از جمله عباس انصاریفرد به صندلی مدیریت باشگاه رسیدند تا سرانجام پرسپولیس وارد دوران تازهای با مدیریت امیر عابدینی در سال 73 شد.
ثبات دوباره با عابدینی و فتحاللهزاده
شاید در یک دهه اخیر پرسپولیس و استقلال بهطور میانگین هر 10 ماه، یک مدیرعامل جدید را تجربه کردهاند اما در دهه 70 دو نفر بودند که هواداران قدیمی سرخابی حداقل از ایندو در آن دوران به نیکی یاد میکنند. امیر عابدینی در آبان 1372 بهعنوان مدیرعامل پرسپولیس منصوب شد و به مدت هفت سال تا سال 1379 در این سمت باقی ماند. ثمره این ثبات مدیریتی، چهار قهرمانی لیگ آزادگان، یک قهرمانی جام حذفی، دو مقام سومی در جام باشگاههای آسیا و ترانسفر کردن بازیکنان نامداری چون علی دایی و مهدی مهدویکیا به فوتبال آلمان بود که درآمد خوبی را برای سرخپوشان به ارمغان آورد. از سوی دیگر فتحاللهزاده نیز که از سال 75 تا 82 در رأس مدیریت باشگاه استقلال حضور داشت، توانست این تیم را با یک ثبات نسبی تا فینال لیگ قهرمانان آسیا ببرد.
حضور پینگپنگی مدیران
رفتوبرگشت مدیران سرخابی اما از اواسط دهه 80 آغاز شد. در سال 82 محمد قریب، مدیرعامل استقلال شد اما نتوانست برنامههایی را که دارد اجرایی کند. تا سال 86 چهار مدیرعامل بهصورت پیدرپی جابهجا شدند تا بازهم قرعه به نام فتحاللهزادهای بیفتد که همیشه یکی از گزینههای روی میز وزارت ورزش بود. گفتنی است استقلال در سال 85 نیز بهدلیل سهلانگاری مدیرانش از لیگ قهرمانان آسیا کنار گذاشته شده بود. فتحاللهزاده در حالی با قدرت برگشته بود که استقلال در پایان فصل با مدیریت او به رتبه سیزدهم رسید اما باز هم در فصل بعد او از جایش تکان نخورد. اوضاع در پرسپولیس هم بعد از رفتن امیر عابدینی بهتر از استقلال نبود. سازمان تربیت بدنی هربار یک مدیر جدید را به باشگاه میفرستاد تا هواداران فوتبال یکوقت نگران نشوند قرار است ثبات مدیریتی را شاهد باشند. از سال 79 تا 86 پرسپولیس هم شش مدیرعامل به خود دید که هرکدام کمتر از یکسال در آن سمت حضور داشتند. حبیب کاشانی که در سال 86 یکبار مدیرعامل پرسپولیس شده بود و با آوردن افشین قطبی، قهرمانی لیگ برتر را برای پرسپولیسیها بعد از 9 سال به ارمغان آورد، بار دیگر سال 1390 به پرسپولیس برگشت؛ با این تفاوت که او دیگر یکی از اعضای شورای شهر تهران محسوب میشد و دیگر یک معلم صرف نبود.
دهه 90 و تنش سکوها
با شروع دهه 90، سکوهای پرتنشی را شاهد بودیم. همچنین با پررنگ شدن نقش «لیدر» سکوها علاوه بر تشویق بازیکنان و مربیان، وظایف دیگری نیز به عهده گرفتند. رسمی شدن حضور لیدرها در باشگاه پرسپولیس میراث حضور حبیب کاشانی است که برخی افراد را تحت عنوان لیدر، به استخدام باشگاه درآورد، آنها را بیمه کرد و حقوق ثابت داد. بعد از این اتفاق بود که علی دایی بهعنوان سرمربی پرسپولیس محبوب هواداران پرسپولیس و منفور برخی لیدرها بود. در واقع با آغاز دهه 90 بود که عقیده فوتبالی برخی مدیران، از روی سکوها بیان میشد. در ادامه «محمد رویانیان» که عموم مردم او را در نقش پلیس نیروی انتظامی میشناختند بهعنوان مدیریت پرسپولیس معرفی شد. دوران پرتنشی در زمان رویانیان در باشگاه پرسپولیس شاهد بودیم. اهدا خودروهای بدون سند به بازیکنان برای بخشی از قرارداد آنها فقط قسمتی از انتقادهای جدی به مدیریت رویانیان بود. هرچند طبق گفته خودش بهدلیل مدیریت در پرسپولیس، خانهاش را از دست داد و مستأجر شد. البته با توجه به نفوذی که رویانیان در بین سیستم داشت توانست بار دیگر نام باشگاه را از پیروزی به «پرسپولیس» تغییر دهد. نکته جالب اینکه در تیم رقیب، فتحاللهزاده برای سومینبار به استقلال برگشت و اینبار نیز تقریباً چهار سال بهعنوان مدیرعامل، مدیریت کرد.
پول هست اما نه برای مصارف باشگاه
طی یک دهه اخیر جابهجایی مدیران در دو تیم سرخابی بارها رخ داد تا حداقل خیالمان راحت باشد رویکرد مدیران ارشد ورزش قابل تغییر و اصلاح نیست. پرسپولیس طی یک دهه اخیر بیش از 13 مدیرعامل به خود دیده و استقلال نیز شرایط مشابهی را تجربه کرده است. اما نکتهای که قابلذکر است اینکه مدیرانی که صرفاً در این چرخه «قابلاعتماد» حضور داشته باشند میتوانند به پرسپولیس و استقلال برسند. بهطور مثال سردار مصطفی آجرلو که دوران پرتلاطمی را در استیلآذین و تراکتور داشت، بازهم یکی از مدیرانی است که با سلاموصلوات به استقلال میآید، با لیدرها جلسه میگذارد و سکوها حامی او میشوند. هرچند استقلال در دوران مدیریت او به قهرمانی در لیگ برتر رسید اما حالا مشخص شده ریختوپاشهای مالی در دوران او بوده که باعث شد طلب 60 میلیارد تومانی استراماچونی پرداخت نشود تا این رقم به 123 میلیارد تومان برسد. آجرلو در نهایت کنار رفت اما هنوز یک مقام مسئول او را ملزم به پاسخگویی نکرده که چرا طلب استراماچونی را طی 300 روز حضور در باشگاه استقلال نداد؟ همچنین علی فتحاللهزاده که خودش را یک مدیر غیرخودی میداند بعد از آجرلو بازهم به استقلال برگشت و طی یکصد روز حضورش در استقلال، طلب استراماچونی را نادیده گرفت تا این تیم با وجود قهرمانی در لیگ برتر، از رقابتهای آسیایی حذف شود. در تیمهای دیگر نیز همین نامها وجود دارند؛ مهدی تاج و محمدرضا ساکت، سعید آذری (مدیریت در ذوبآهن و فولاد خوزستان) و... افرادی هستند که اصولاً همیشه حضور دارند مگر خلافش ثابت شود. چرخهای از مدیران تقریباً ناکارآمد که بار منفیشان بیش از نکات مثبت است چطور هیچوقت کنار نمیروند؟ اگر این مدیران، غیرخودی هستند، پس مدیران خودی کجا هستند که هیچوقت دیده نمیشوند؟ در میان مربیان فوتبال هم همین اصل وجود دارد. 16 مربی هستند که بین 16 تیم دستبهدست میشوند. حتی اگر کارنامه ضعیفی داشته باشند هم شاید از تیم فعلیشان اخراج شوند اما سریعاً به تیم دیگری ملحق میشوند. حالا درباره آنها اینطور میتوان گفت؛ مدیران و مربیانی داریم که هیچوقت از «رفتنشان» نگرانی ندارند. جزیره خودمختار با 16 مربی و مدیرعامل تکراری که میدانند در هر صورتی بالاخره جایی در این فوتبال خواهند داشت و بهدلیل ایزوله بودن ایران و فوتبالش از جهان، هرگز رقیب جدی نخواهند داشت. آیا این چرخه، روزی متوقف خواهد شد؟
سپهر خرمی
هم میهن