نکات گزارش:
یعنی تولید فولاد ژاپن حدودا 4 برابر ایران است و تولید فولاد چین بیش از 10 برابر ژاپن است. نکته جالب دیگر در این گزارش اینکه تولید فولاد ترکیه حدودا برابر با تولید فولاد آلمان است (40 میلیون تن). در روزهای پایانی سال ۹۹ فولاد مبارکه به رکورد تولید بیش از ۱۰ میلیون تُن فولاد خام دست یافت.
کمر فولاد را شکستیم
سوال اساسی اینجاست که چطور در ژاپن که نه منابع گاز هست و نه سنگ آهن (!) سالانه 100 میلیون تن فولاد تولید می شود؟ (این لینک) و سوال دیگر اینکه چطور در چین که 10 برابر ژاپن فولاد تولید می شود مسئله تخلفات مالی و اختلاس و... در چنین صنعت عظیمی کنترل می شود؟ چطور گزارشهایی مشابه گزارش اخیر فولاد مبارکه منتشر نمی شود؟
صنعت فولاد یک صنعت قدیمی در ایران محسوب می شود و از این لحاظ در کشور غیر صنعتی ایران، این صنعت «ریشه» و بُنیه دارد. شرکت ملی فولاد ایران در سال ۱۳۳۸ به نام شرکت ملی ذوب آهن ایران تشکیل شد. یعنی یک صنعت 63 ساله. با کشف و اثبات وجود ذخایر عظیم گاز طبیعی کشور و توسعه روش احیاء مستقیم در دنیا، ایجاد صنایع فولاد به روش احیاء مستقیم مورد توجه قرار گرفت و شرکت ملی صنایع فولاد ایران در سال ۱۳۵۱ با هدف ایجاد واحدهای فولاد سازی به روش احیاء مستقیم تأسیس گردید. اینکه انتشار یک گزارش مانند گزارش اخیر، چه ضربه کاری و اساسی به کمر این صنعت وارد می کند نیاز به شرح و بسط ندارد. در چین که ده ها واحد تولید فولاد بزرگتر از فولاد مبارکه وجود دارد، قطعا اختلاف دیدگاه در برخی قراردادهای مالی/سیاستهای اداره کارخانه وجود دارد، ولی این اختلاف دیدگاهها و تخلفات از طریق کارشناسی بررسی می شود و ماجرا در «رسانه» و کفِ دست و در موبایلهای افکار عمومی حل نمی شود.
امروز در افکار عمومی چنین نقش بسته که در فولاد مبارکه 92 هزار میلیارد تومان اختلاس شده است. این تلقی عمومی وحشتناک است. ما با این کار کمرِ یکی از قدیمی ترین صنایع خود را شکستیم. سرمایه اجتماعی و آبروی ده ها مدیر و صدها مهندس ارشد یک شرکت را بردیم. کاری کردیم که یکی از موفقترین واحدهای صنعتی کشور، در افکار عمومی مترادف شود با «اختلاسگاه».
مه آفرید خسروی
حال که بحث فولاد پیش آمده ضروری است که یادی کنیم از کسی که گروه ملی صنعتی فولاد ایران در خوزستان را خرید و کارش به اعدام کشید. مساله اساسی در کشور ما این است که میان «ادارۀ دولتی» بنگاههای بزرگ صنعتی یا «واگذاری» آنها به بخش خصوصی «بلاتکلیف» آویزان مانده ایم. ما بخش خصوصیِ قوی مانند ژاپن، آلمان نداریم؛ و وقتی که کارخانه فولاد را واگذار می کنیم حاصلش می شود مه آفرید. وقتی هم که واگذار نمی کنیم حاصلش می شود مبارکه. نه واگذاری به «بخش خصوصی»(؟) با آن روش صحیح است و نه مفتضح کردنِ یک مجموعه دولتی به این شکل درست است.
اصلِ ماجرا این است: ما بلاتکلیفیم. آقای طیب نیا راحت می گفت: سازمان دولتی یعنی رانت و... ولی نمی گفت که سازمانِ خصوصیِ واقعی را چطور شکل دهیم که انتهای کارش به مه آفرید ختم نشود؟
برویم و بیاموزیم
مساله این نیست که «تکنولوژیِ تولید فولاد» را بلدیم. مساله اساسی این است که ما نمی دانیم «دیگران» برای ادارۀ بنگاههای بزرگ چه کرده اند؟ ما نه ژاپن را درست می شناسیم و نه چین را. نه حتی آلمان را. با آمریکا هم که قهریم. ما باید اذعان کنیم به اینکه نیاز داریم بیاموزیم. همیشه به دنبالِ فن آوری بوده ایم، ولی باید برویم و تلمّذ کنیم و ببینیم که در واحد فولاد سومی تومو ژاپن یا در Baowu Group چین (که 11 برابر فولاد مبارکه است) چگونه به تخلفات رسیدگی می شود؟ و چگونه حیثیتِ یک واحد صنعتی عظیم با 300 برگه کاغذ آ-چهار نابود نمی شود؟