جهانصنعت نوشت: هفته گذشته بازار سهام با نشانههایی از بازگشت نسبی تقاضا آغاز شد اما در ادامه مسیر، همچنان بیاعتمادی حرف اول را در جریان معاملات میزد. هرچند شاخص کل و هموزن در اکثر روزها عملکرد مثبتی داشتند و درصد نمادهای سبزپوش در پایان معاملات بالا بود اما این سبزی بیشتر از آنکه حاصل جریان واقعی نقدینگی باشد، نتیجه معاملات محدود و کمعمق بود. ارزش معاملات خرد در اغلب روزها پایین ماند و خروج سرمایههای حقیقی از بازار ادامه داشت. در مقابل بخشی از این پولها به سمت صندوقهای طلا یا درآمد ثابت رفتند که نشانهای واضح از تردید سرمایهگذاران نسبت به آینده بازار تلقی میشود. در مجموع، بازار با وجود رشد اسمی شاخصها، درگیر رکود معاملاتی، ضعف تقاضای موثر و غیبت بازیگران جدی باقی مانده است.
شنبه؛ به وقت بازگشت
شنبه هفته گذشته، بازار سرمایه یکی از بهترین روزهای معاملاتی خود پس از آغاز جنگ را تجربه کرد. ارزش معاملات به ۶هزار و ۷۰۰میلیارد تومان رسید و ۶۲درصد از نمادها در محدوده مثبت بسته شدند. ارزش صفهای فروش به حدود ۳هزار میلیارد تومان کاهش یافت که پایینترین سطح از زمان بازگشایی پس از جنگ محسوب میشود. بازار با امید به جبران زیان آغاز شد اما در ادامه خریداران به دنبال تعادل رفتند تا از هیجان بیشتر جلوگیری شود. صندوقهای اهرمی نیز پس از مدتها، معاملات متعادلی را تجربه کردند. هرچند در ابتدای روز برخی از آنها با خوشبینی خریداران صف خرید شدند اما در ادامه عرضهها شدت گرفت و تعادل برقرار شد. با این حال، ۶۷درصد از نمادهای اهرمی همچنان در محدوده منفی معامله میشدند و نیاز به کاهش ضریب اهرمی این صندوقها همچنان احساس میشود. در بخش دیگری از بازار، اختلاف نگاه میان حقیقیها و حقوقیها همچنان پابرجا بود. بسیاری از انتظاراتی که باید از سهامداران عمده داشت، به اشتباه به کل حقوقیها تعمیم داده میشود. این در حالی است که اغلب حقوقیهای کوچک بازار انگیزههایی مشابه حقیقیها دارند. در بازار ارز نیز تقاضای احتیاطی برای نگهداری نقدینگی باعث کاهش تقاضای خرید دلار و سایر کالاهای سرمایهای شده اما با این حال انتظار میرود در نیمه دوم سال با کاهش این احتیاط، تقاضا برای دلار افزایش یابد.
یکشنبه؛ در مرز بحران و امید
در جریان معاملات روز یکشنبه هفته گذشته، بازار سرمایه با شروعی نهچندان مطلوب همراه بود. فشار فروش در نمادهای بزرگ و تردید سرمایهگذاران نسبت به آینده، فضای ابتدایی بازار را منفی کرده بود. با این حال، در ادامه و پس از انتشار اطلاعیه شفافسازی شرکت سایپا درباره جزئیات واگذاری سهام دولتی، جو روانی بازار اندکی بهبود یافت. کاهش فشار فروش در صندوقهای سرمایهگذاری اهرمی نیز به ترمیم وضعیت کلی بازار کمک کرد. در پایان معاملات، حدود ۵۳درصد از نمادها در محدوده مثبت قرار گرفتند و ارزش معاملات نیز با رشد نسبی به سطح ۷۵۰۰میلیارد تومان رسید. این بهبود نسبی اما بهمعنای عبور کامل از بحران نیست. کارشناسان معتقدند بازار سرمایه همچنان به حمایتهای هدفمند و مدیریت دقیق ریسک نیاز دارد تا بتواند مسیر باثباتتری را تجربه کند. در این میان یادآوری این نکته ضروری بوده که مدیریت ریسک امری منطقی و ضروری است، حتی در مواجهه با ابزارهایی که ذاتا ماهیتی پرریسک دارند. نمیتوان صرفا به دلیل عملکرد کوتاهمدت ضعیف برخی ابزارها آنها را تخریب کرد.
دوشنبه؛ همچنان ضعیف
در معاملات روز دوشنبه هفته گذشته، بازار سهام با رشد شاخصهای کل و هموزن همراه شد و بیش از ۵۷درصد از نمادها در محدوده مثبت بسته شدند. در ظاهر، تابلوی معاملاتی رنگ بهتری نسبت به روزهای قبل داشت اما نگاهی دقیقتر به جریان نقدینگی و ارزش معاملات نشان میدهد که بدنه بازار همچنان ضعیف و آسیبپذیر است. اوراق بیمه سهام با عنوان همیار که با هدف افزایش امنیت روانی سرمایهگذاران حقیقی و حمایت از بازار منتشر شده بود، انتظار میرفت بتواند نقش موثرتری در بهبود روند معاملات ایفا کند اما اثربخشی آن در روز نخست بسیار محدود بود.
رفتار پولهای هوشمند نیز به روشنی گویای این بیاعتمادی است، در حالی که صندوقهای سهامی و اهرمی با خروج سرمایه سنگین مواجه بودند، بخشی از پولهای حقیقی به سمت صندوقهای مبتنی بر طلا حرکت کرد؛ موضوعی که نشان میدهد سرمایهگذاران نگران از ریسکهای کلان، به دنبال ابزارهایی برای حفظ ارزش دارایی خود هستند. در مجموع با وجود سبزپوشی شاخصها و رشد اسمی در ظاهر بازار، ضعف در تقاضای موثر، افت معاملات خرد و خروج بالای پول حقیقی همگی نشان میدهند که فضای بازار هنوز به ثبات نرسیده و اعتماد عمومی به روندهای حمایتی نیازمند تقویت جدیتری است.
سهشنبه؛ از این ستون به آن ستون
در معاملات روز سهشنبه هفته گذشته، بازار سهام با وجود رشد شاخص و افزایش تعداد نمادهای مثبت، همچنان فضای کمرمق و عاری از اعتماد را تجربه کرد. هرچند ۶۳درصد از نمادها در پایان معاملات در محدوده مثبت قرار گرفتند و شاخص کل نیز با رنگ سبز بسته شد اما احساس کلی سهامداران، مخصوصا دارندگان صندوقهای اهرمی، حاکی از وجود رضایت نبود. ارزش معاملات نیز به حدود ۷هزار میلیارد تومان رسید که بازتابدهنده تحرک جدی در بازار نیست. به طور کلی، با وجود آمارهای مثبت، جو روانی بازار هنوز درگیر بیاعتمادی و احتیاط است.
در فضای بینالمللی نیز تحولات جدیدی شکل گرفت. پس از گمانهزنیهایی از سوی آلمان درباره فعالسازی احتمالی مکانیسم ماشه، اینبار نوبت فرانسه بود که با اظهارات وزیر امور خارجهاش خبرساز شود. او هشدار داد در صورت عدم دستیابی به توافق هستهای تا پایان ماه آگوست، فرانسه فعالسازی مکانیسم ماشه را آغاز خواهد کرد؛ این یعنی فرصتی حدود ۵۰روزه باقی مانده است. همین خبر موجب شده بازار فعلا احتمال تاخیر در فعالسازی ماشه را بدهد، هرچند بسیاری معتقدند اجرای آن در نهایت قطعی است. در بازار پایه اما شرایط وخیمتر از سایر بخشهای بازار سرمایه است. در حالی که صفهای فروش سنگین در بورس و فرابورس کاهش یافته، بازار پایه همچنان از نبود حمایت رنج میبرد. نمادهایی مانند ونیرو درگیر صفهای سنگین فروش هستند و نبود توجه به این دسته از شرکتها، بر رکود بازار پایه دامن زده است. از سوی دیگر، نرخ سود اوراق دولتی نیز به یکی از پایینترین سطوح خود در سال جاری رسید و تا ۳۳درصد افت کرد. این کاهش در نرخ بهره، نتیجه فضای محافظهکارانه سرمایهگذاران و افزایش تمایل به سرمایهگذاری در ابزارهای با درآمد ثابت است.
چهارشنبه؛ وداع با بازار
در آخرین روز معاملاتی هفته گذشته، بازار سهام عملکردی مثبتتر و قویتر از روزهای پیشین به نمایش گذاشت. هرچند ارزش معاملات همچنان در سطحی نسبتا پایین و حدود ۶هزار میلیارد تومان باقی ماند اما بسته شدن ۷۶درصد از نمادها در محدوده مثبت، نشان از بهبود محسوس جو معاملاتی داشت. از مهمترین عوامل این رشد، افزایش تقاضا برای صندوقها، بهویژه صندوقهای دارای حباب منفی بود که روزهای گذشته با فشار فروش سنگینی مواجه شده بودند، امروز در بسیاری موارد با صف خرید روبهرو شدند و به این ترتیب حباب منفیشان کاهش یافت. این اتفاق باعث شد سایر ابزارهای سرمایهگذاری مانند صندوقهای سهامی عادی و اهرمی نیز مورد توجه قرار گیرند و معاملات روانتری را تجربه کنند. با این حال کاهش فعالیت در بازار همچنان یک نگرانی جدی است.
آینده بازار در گرو سرنوشت مذاکرات
مریم محبی، کارشناس بازار سرمایه در گفتوگو با «جهانصنعت» بیان کرد: دو هفته از بازگشایی مجدد بازار سرمایه پس از اعلام آتشبس میان ایران و رژیم صهیونیستی میگذرد. در هفته اول، هیجان بازگشایی و بیبرنامگی در تصمیمگیریها باعث شد پول زیادی از بازار خارج شود و شاخص کل با افت شدید مواجه شد. حمایتهای مهم شکسته شد و شاخص در پایان هفته دوم روی حدود ۲میلیون و ۷۰۰هزار واحد تثبیت شد. سهامداران با ترس از احتمال بسته شدن دوباره بازار، به سرعت در صفهای فروش قرار گرفتند که در چند روز، صفهای فروش بیش از ۹۰درصد بازار را تشکیل داد. در واکنش به این شرایط، روز چهارشنبه جلسهای برگزار شد و تصمیم بر اجرای بستههای حمایتی شامل خرید هدفمند صندوق تثبیت، بیمه سهام و محدودسازی تراکنشهای مالی در بازارهای دیگر گرفته شد. این اقدامات باعث کاهش فشار فروش و بهبود نسبی معاملات در هفته دوم شد؛ هرچند این بهبود بیشتر ناشی از اخبار مقطعی و زودگذر بود. همزمان خبر افزایش حجم نقدینگی کشور در اسفند ماه سال گذشته به بیش از ۱۰هزار همت منتشر شد؛ خبری که هرچند برای اقتصاد کلان و قدرت خرید پول ملی نگرانکننده بوده اما برای بازار سرمایه که تورمپذیر است، تا حدی مثبت به شمار میرود. گزارشها و روند صندوقهای اهرمی که با حباب منفی ۱۵ تا ۲۰درصدی همراه بود، نشان داد هزینه مالی این ابزارها کاهش یافته و این موضوع نیز سیگنال مثبتی برای بازار بود.
بازار بیپناه و سیاستهای سلیقهای
هومن عمیدی، کارشناس بازار سرمایه درخصوص بازگشایی بدون برنامه بازار سرمایه به «جهانصنعت» گفت: در هفتههای گذشته، بازار سرمایه روزهای پرتلاطم و پرفشاری را پشتسر گذاشت. سه هفته از بازگشایی مجدد پس از تعطیلی جنگ گذشته و حالا بازار هنوز خسته، ناپایدار و بیاعتماد است. واکنش بازار در این مدت نشان داد که ساختار بازار سرمایه ایران برای مواجهه با بحرانها، بسیار ناکارآمد است. نه دستورالعملی برای بحران داریم، نه سیاستی منسجم برای روزهای پرتنش و نه نگاهی عادلانه به تمام اجزای بازار. در بحران اخیر، تمام تصمیمگیریها با تاخیر، شتابزده و اغلب سلیقهای انجام شد که بیش از آنکه موجب ترمیم اعتماد شود، به ریزش سرمایه اجتماعی بازار منجر شد. از همان روزهای اول بازگشایی، مشخص بود که بستههای حمایتی صرفا معطوف به چند نماد شاخصساز هستند. صندوقهای تثبیت و توسعه بازار به جای آنکه کل بازار را به تناسب ارزش بازار هر سهم حمایت کنند، تنها در سهمهایی ورود کردند که نقدشونده و شاخصمحور بودند. بازار دوم، فرابورس و مخصوصا بازار پایه، عملا رها شدند. در حالی که بحران برای همه بازار اتفاق افتاده بود، کمکها تنها به بخشی از بازار رسید؛ ناعادلانه، یکطرفه و بدون تفکیک اصولی. اگر هدف حفظ ثبات کلی بازار بود، باید از همان ابتدا با مدلهای روشن و مبتنی بر مارکت کپ شرکتها، بودجه حمایتی توزیع میشد. تجربه تلخ دیگری هم در این مدت اتفاق افتاد. قراردادهای آپشن که بهعنوان یکی از ابزارهای مالی نوین مطرح بودند، عملا به نقطه مرگ رسیدند.
بدون اطلاعرسانی دقیق و سیاستگذاری مناسب، قراردادها سررسید شدند و سرمایه بسیاری از فعالان در این بازار از بین رفت. آیا این هم مثل همان سرمایهگذاری غیرمستقیم مطمئن بود که سالهاست تبلیغ میشود؟ اگر ابزارها را معرفی و مردم را به سرمایهگذاری از طریق صندوقها یا ابزارهای مشتقه تشویق میکنیم، باید بتوانیم در بحران هم از آنها محافظت کنیم. نه اینکه در سختترین شرایط، همه را رها کنیم به امید آنکه بازار خودش مسیرش را پیدا کند. در این میان، تضاد منافع هم مزید بر علت شده است. نهادهای مالی که هم مجری هستند، هم ذینفع، در موقعیتهایی قرار گرفتند که تصمیماتشان بیش از آنکه به نفع بازار باشد، به نفع خودشان بود. گزارشهای مبهم، عملکردهای مبهمتر و ابهام کامل در معیارهای تصمیمگیری باعث شده بازار در فضای بیاعتمادی شدید فرو رود. هیچکس نمیداند چرا صندوقی در سهم خاصی خرید میکند، چرا صندوقی دیگر از ورود امتناع میکند و چرا روند بازار اینچنین پرنوسان و دستوری شده است. در هفته آینده، نمیتوان انتظار یک روند صعودی روشن را داشت.
نه از نظر روانی بازار به تعادل برگشته و نه از نظر سیاستگذاری تصمیم درستی اتخاذ شده است. تازه بعد از سه هفته برخی حمایتها آن هم بهصورت محدود به بازار دوم رسیدهاند. بازار پایه همچنان قرمز است و سرمایهگذارانش بیپناهتر از همیشه هستند. تصمیمات لحظهای، دامنههای نوسان قفلشده در روزهای مثبت و عدم حمایت در روزهای منفی، فقط یک پیام برای فعالان بازار دارد: بازار قابل پیشبینی نیست و قواعدش سلیقهای است. اگر قرار است روندی مثبت شکل بگیرد، باید ابتدا ثبات شکل بگیرد اما ثبات نه از مسیر دستور و بگیر و ببند، بلکه از مسیر قاعدهمندی، عدالت و شفافیت میگذرد. تا زمانی که صندوقهای حمایتی به وظیفهشان بهدرستی عمل نکنند، تا زمانی که تضاد منافع وجود دارد و تا زمانی که سازمان بورس مسوولیت جدی در قبال اصلاحات ساختاری نمیپذیرد، بازار روی آرامش نخواهد دید. این هفته، هفتهای برای بازدهی نیست؛ هفتهای است که باید دعا کنیم حداقل اعصاب بازار بیش از این به هم نریزد و برای دستیابی بازار به ثبات فکری کنیم.
تصمیمی اشتباه و تعمیق بحران
مهدی رادان، کارشناس بازار سرمایه از عملکرد نامناسب متولیان بازار سرمایه انتقاد کرد و به «جهانصنعت» گفت: از نخستین روزهای آغاز جنگ، تصمیمگیران بازار سرمایه راهی را انتخاب کردند که نهتنها سرمایهگذاران را آرام نکرد، بلکه زخم بیاعتمادی را عمیقتر کرد. تعطیلی دو هفتهای بازار سرمایه که با هدف جلوگیری از فشار فروش و حفظ ثبات بازار انجام شد، در عمل به وضعیتی انجامید که نه میتوان آن را منطقی دانست و نه قابل دفاع. تصمیم به بستن بازار در شرایط اضطراری جنگی، اگرچه میتوانست با هدف کنترل هیجانها پذیرفته شود اما فقدان تدبیر و برنامه مشخص برای بازگشایی، این تصمیم را به بحرانی بزرگتر تبدیل کرد. وقتی پس از دو هفته بازار باز شد، هیچ نشانی از مدیریت هیجانها یا جذب دوباره اعتماد عمومی دیده نمیشد. فروشندگان هجوم آوردند، خریدار جدی وجود نداشت، حمایتها ناکافی و گزینشی بود و سرمایهگذاران حقیقی برای روزها در صف فروش قفل شدند. نتیجه روشن بود؛ بازاری که بسته شد تا سقوط نکند، در همان لحظه بازگشایی به زمین خورد. در حالی که انتظار میرفت از فرصت تعطیلی بازار برای آمادهسازی روانی و رسانهای افکار عمومی استفاده شود، سکوت نهاد ناظر تنها بر التهابها افزود و حتی یک کمپین رسانهای جدی برای توضیح اوضاع به سرمایهگذاران شکل نگرفت. هیچ شفافسازی درباره برنامه بازگشایی یا سازوکار حمایت انجام نشد. مشکل تنها در تعطیلی بازار نبود، بلکه در این بود که این تعطیلی بدون طراحی هیچ مسیر روشنی برای خروج بود. نه دامنه نوسان تغییر کرد، نه حجم مبنا بالا رفت، نه سازوکاری برای تخلیه هیجانات اولیه در نظر گرفته شد. حتی گزینههایی چون راهاندازی بازار توافقی برای معاملات محدود هم روی میز نبود. بهجای تخلیه هیجان در روزهای ابتدایی، بازار را قفل کردند و بعد از دو هفته قفل را باز کردند تا همه فشار یکباره تخلیه شود.
از سوی دیگر، ابزارهایی مانند صندوقهای طلا که در شرایط بحرانی میتوانند نقش پناهگاه امن سرمایه را ایفا کنند نیز بهطور همزمان قفل شدند. سرمایهگذارانی که به امید پوشش ریسک در این صندوقها سرمایهگذاری کرده بودند، عملا در موقعیت اضطراری امکان هیچ واکنشی نداشتند. توجیه اینکه بازار فیزیکی طلا هم تعطیل بود، نمیتواند از بار مسوولیت تصمیمگیران بکاهد. وقتی ابزارهای پوشش ریسک هم ناکارآمد شوند، دیگر چه انتظاری از سرمایهگذار باقی میماند؟
بورس در دوراهی جنگ و صلح
حبیب آرین، پژوهشگر بازار سرمایه در گفتوگو با «جهانصنعت» گفت: ریسکهای سیستماتیک و ژئوپلیتیکی، مهمترین عوامل تاثیرگذار بر اقتصاد ایران و بازار سرمایه در شرایط فعلی هستند؛ موضوعی که در جنگ ۱۲روزه اخیر به وضوح دیده شد. براساس این واقعیت، میتوان سه سناریوی اصلی را برای آینده اقتصاد و بازار سهام ایران متصور شد که هر کدام از آنها میتواند نحوه تصمیمگیری سهامداران را متفاوت کند. سناریوی نخست ادامه و تثبیت وضعیت فعلی است؛ یعنی فرض کنیم آتشبسی در منطقه برقرار شده و با وجود تنشها، در همین چارچوب پایدار باقی بماند. در این حالت توصیه میشود بخشی از سبد سرمایهگذاری به داراییهای امن مانند طلا و صندوقهای درآمد ثابت اختصاص یابد. در کنار آن، بسته به میزان ریسکپذیری، سرمایهگذاران میتوانند در صنایعی سرمایهگذاری کنند که کمتر تحت تاثیر تحولات بینالمللی قرار دارند؛ صنایعی مانند غذایی، دارویی، شوینده و بیمه که ماهیت پایدارتری دارند. سناریوی دوم به ادامه مذاکرات و کاهش تنشها مربوط میشود که برخی نشانههای آن نیز قابل مشاهده است. در این فضای مثبت، بازار سهام جذابتر خواهد شد و تجربه تاریخی نشان داده است که صنایعی مانند بانکی، خودرویی، حملونقل و سرمایهگذاریها بیشترین بهره را از بهبود روابط و توافقهای سیاسی میبرند. این سناریو برای سرمایهگذارانی که چشمانداز مثبت نسبت به فضای سیاسی دارند، جذاب است و میتواند فرصت مناسبی برای رشد بازار سهام ایجاد کند. سناریوی سوم، افزایش تنشهای سیاسی و بینالمللی است که ریسکها را بسیار بالاتر میبرد. در این شرایط، حفظ سرمایه در داراییهای امن مانند طلا، صندوقهای طلا و درآمد ثابت اهمیت ویژهای پیدا میکند. با احتمال رشد نرخ دلار، سهام دلاری و صادراتمحور با احتیاط میتوانند به گزینههای سرمایهگذاری اضافه شوند. تجربه عملکرد صندوقهای درآمد ثابت در زمان جنگ نشان داد که این ابزارها حتی در شرایط بحرانی هم قابلیت نقدشوندگی و اعتماد را حفظ میکنند.
با توجه به شرایط سیاسی و جغرافیایی ایران، توصیه اصلی این است که سرمایهگذاران به سمت داراییهای امن گرایش داشته باشند و بخشی از پرتفوی خود را به صندوقهای طلا اختصاص دهند. با این حال، سناریوی افزایش تنش سیاسی به نظر میرسد محتملترین مسیر پیشرو باشد و باید برنامهریزی سرمایهگذاری در این چارچوب صورت گیرد. در نهایت مدیریت ریسک و توجه به تحولات ژئوپلیتیکی کلید موفقیت در بازار سرمایه ایران است.