پیشبینی بدبینانهای وجود دارد که تاکید میکند احتمالاً رشد اقتصادی امسال به رقم منفی ۵,۲ میرسد. در این صورت در پایان سال ۹۹ اقتصاد ایران بیش از ۱۶ درصد کوچکتر شده و سومین سال با رشد منفی هم در کارنامه اقتصاد کشور ثبت میشود. در این شرایط اقتصاد در دوران رکود تورمی قرار میگیرد که خسارتهای آن بر پیکره اقتصاد بهشدت وخیم خواهد بود.
بهراد مهرجو: عبور قیمت سکه از مرزهای ۸ میلیون تومان و رکوردشکنی دلار، باز هم تمام منظومه اقتصاد ایران را به هم ریخت. ارزش پول ملی بیش از گذشته سقوط کرد و تورم روانی و عینی در اقتصاد ایران رخ عیان کرد. وضعیت معیشتی مردم طی ماههای گذشته و همزمان با اوجگیری تورم و همزمان تشدید رکود بهشدت بههمریخته است. سیر رشد قیمتها همچنان ادامه دارد و تنها طی دو ماه سرعت این رشد کمتر از یک تا نیم درصد کم شد ولی باز هم روند سابق پیش گرفته شد و وضعیت عمومی درآمدهای مردم به هم ریخت. بررسیها نشان میدهد قدرت خرید حداقل حقوق و یارانه نقدی برای طبقات کمتربرخوردار به پایینترین اندازه رسیده و این وضعیت برای طبقه متوسط هم نوعی بحران تأمین منابع مالی برای اداره زندگی را رقم زده است. اقشاری که در حال حاضر با اتکا به درآمدهایی مانند حقوق دولتی به زندگی ادامه میدهند، وضعیت وخیمتری پیدا کردهاند و پیشبینی میشود با تداوم رکود، موقعیت شغلی آنها نیز در خطر جدی قرار گیرد. این منظومه پیچیده با در نظر گرفتن مولفههایی مانند تداوم تحریمها، سختتر هم میشود.
دقیقاً در اقتصاد ایران چه خبر است؟
پیشبینی بدبینانهای وجود دارد که تاکید میکند احتمالاً رشد اقتصادی امسال به رقم منفی ۵,۲ میرسد. در این صورت در پایان سال ۹۹ اقتصاد ایران بیش از ۱۶ درصد کوچکتر شده و سومین سال با رشد منفی هم در کارنامه اقتصاد کشور ثبت میشود. در این شرایط اقتصاد در دوران رکود تورمی قرار میگیرد که خسارتهای آن بر پیکره اقتصاد بهشدت وخیم خواهد بود. رشد اقتصاد ایران سال گذشته هم رقم منفی ۶.۸ درصد را ثبت کرد. در همین سال رشد مصرف بخش خصوصی به رقم کمسابقه منفی ۷.۷ درصد رسید و رشد سرمایهگذاری هم روی عدد منفی ۵.۹ درصد ایستاد. این اطلاعات تأیید میکند که اقتصاد ایران نهتنها در موقعیت رکود قرار دارد که هیچ چشماندازی برای رشدهای احتمالی هم قابلتصور نیست.
چقدر پول هست و چقدر پول نیست؟
رشد نقدینگی به عدد کمسابقه ۳۱,۳ درصد رسیده و رقم کل نقدینگی را به ۲۴۷۲ هزار میلیارد تومان رسانده است. تفکیک عوامل مؤثر بر رشد نقدینگی نشان میدهد سهم پول از نقدینگی افزایش و سهم شبهپول یعنی سپردههای غیردیداری به میزان ۲ واحد درصد کاهش یافته است. این اطلاعات تأیید میکند بخشی از سپردههای مردم به سمت بازارهایی غیر از بانکها هدایت شده است. به همین ترتیب شاخص سیالیت نقدینگی (نسبت پول به شبهپول) از ۰.۱۸ درصد به ۰.۲۱ درصد رسیده است. سرعت افزایش سپردههای بانکی هم به شکل قابلتوجهی نزول داشته است؛ بهطوریکه سال ۹۷ میزان سپردههای بانکی به میزان ۲۲.۵ درصد رشد داشته است و این رقم برای امسال به عدد ۱۹.۶ درصد رسیده است. نسبت سپردههای کوتاهمدت به بلندمدت هم از ۶۶.۵ درصد از سال ۹۷ به ۶۱.۶ درصد در سال ۹۸ تنزل کرده است. همگی این آمارها نشان میدهد بخش قابلتوجهی از پساندازهای مردم به سمت بازارهای دیگر هدایت شده است. رشد قیمت سکه، دلار و افزایش حجم سرمایهگذاری در بورس با این اعداد منطقی به نظر میرسد.
قدرت خرید چقدر کم شده است؟
در مورد ارزش پول ملی اظهارنظرهای متفاوتی صورت میگیرد و تقریباً هیچ رقم تأییدشدهای در مورد میزان کاهش ارزش پول ملی در قیاس با یک دهه قبل وجود ندارد. مدتی قبل همتی رئیس کل بانک مرکزی در این مورد اظهارنظر کرده و گفته بود: «از سال ۱۳۵۰ تا امروز ارزش پول ملی ایران ۳ هزار و ۵۰۰ برابر کاهش یافته است، درحالیکه بالاترین پول ما در آن زمان که هزار تومان بود در حال حاضر به ۵۰ هزار تومان افزایش یافته است.» این اظهارنظر وضعیت کنونی ارزش پول ملی را نشان نمیدهد. بااینوجود از برخی نشانههای عینی میتوان وضعیت ارزش پول ملی را ارزیابی کرد. ازجمله این معیارها قدرت خرید یارانه ۴۵ هزار تومانی است. زمانی که یارانه ۴۵ هزارتومانی به مردم برای اولین بار پرداخت میشد، ارزش آن برابر با خرید ۳ تا ۴ کیلوگرم گوشت قرمز بود، درحالیکه در حال حاضر با این میزان پول میتوان کمی بیش از نیم کیلوگرم گوشت قرمز خرید. با این رقم نزدیک به ۸ سال قبل امکان خرید ۱۴ کیلوگرم میوه با قیمت متوسط هر کیلوگرم ۳ هزار تومان وجود داشت، درحالیکه اکنون با این رقم تنها میتوان در بهترین حالت ۳ کیلوگرم میوه فصل مانند زردآلو خریداری کرد. قدرت خرید یارانه ۴۵ هزارتومانی در حال حاضر برابر با کمتر از ۳ دلار است. این رقم نشان میدهد ارزش پول ملی طی یک دوره زمانی کوتاه تا چه میزان نزول داشته است.
مردم دقیقاً چقدر پول دارند؟
حجم اسکناس در اختیار مردم به رقمی نزدیک به ۳۵۲ هزار میلیارد تومان رسیده و بخشی از ۲۴۷۲ هزار میلیارد تومان نقدینگی هم مربوط به عموم شهروندان است. اما در مورد توزیع این ثروت در میان تمام مردم اطلاعات دقیقی در دست نیست. تعداد سپردهگذاران بانکی طی یک سال گذشته ریزش نزدیک به ۸ درصدی را داشته است. بااینوجود بحران اساسی مربوط به پراکندگی دسترسی عموم مردم به این درآمدهای مالی است؛ بهطوریکه حداقل اطلاعات نشان میدهد تعداد حاشیهنشینان از ۱۳ میلیون نفر به رقم ۱۵ میلیون نفر رسیده و از سوی دیگر با افزایش خط فقر، تعداد قابلتوجهی از شهروندان دچار بحرانهای مالی شدهاند. حتی نسبت تعداد افراد صاحبخانه به مستأجر هم طی یک دهه گذشته ۲ درصد کاهش یافته و به تعداد مستأجران افزوده شده است. این رقم در تهران متفاوت از دیگر شهرهای کشور است؛ بهطوریکه حداقل ۴۰ درصد ساکنان پایتخت مستأجر باقی مانده یا به جمع مستأجران اضافه شدهاند. افزایش میزان مزد همچنان مؤثر نیست که این وضعیت را تغییر دهد و پیشبینی میشود طی ماههای باقیمانده از سال جاری باز هم وضعیت عمومی اقتصادی کشور رکوردهای جدیدی را تجربه کند.
پولهای مردم کجاست؟
بانکها و بازارهای ارز، طلا و مسکن مهمترین مراکز تجمیع پولهای بخشی از مردم به حساب میآید که همچنان و با وجود فشارهای تورمی، پساندازی در اختیار دارند. بهخصوص بازار مسکن به دلیل اینکه قابلیت ردیابی منابع مالی را ندارد، بهعنوان اصلیترین مرکز تجمع درآمدهای مالی شناخته میشود.
وام به درد مردم میخورد؟
طی ماههای گذشته دولت تلاش کرده با پرداخت وامهای بانکی بخشی از رکود حاکم بر اقتصاد را جبران کند و حداقل برای صنایع امکان رشد دوباره را ایجاد کند؛ ولی بررسیهای دقیق نشان میدهد که این محرکها چندان مؤثر نبوده است. گزارشی که بهتازگی اتاق بازرگانی تهران تهیه کرده، نشان میدهد: «بازار پولی و بانکی: برابر گزارش بانک مرکزی، طی ۱۲ ماهه سال ۱۳۹۸ معادل مبلغ ۹۷۵ هزار میلیارد تومان تسهیلات توسط بانکها به بخشهای مختلف اقتصادی تخصیص داده شده که در مقایسه با دوره مشابه سال قبل، معادل ۲۶ درصد رشد داشته است؛ درحالیکه رشد نقدینگی در سال مذکور بیش از ۳۱ درصد، تورم تولیدکننده معادل ۳۶,۷ درصد و تورم مصرفکننده معادل ۳۶.۵ درصد اعلام شده است؛ بنابراین میزان پرداخت تسهیلات مالی بانکها به نرخ ثابت، نسبت به سال قبل، حدود ۱۰.۵ درصد کاهش یافته است. بهرغم کاهش رشد ۷ درصدی تولید ناخالص ملی در سال ۹۸، نسبت تسهیلات پرداختی بانکها به تولید ناخالص ملی، از حدود ۴۰.۸ درصد در سال قبل به ۳۹.۶ درصد تولید ناخالص ملی در سال مذکور نیز کاهش یافته است.» این تسهیلات قرار بود محرک صنایع برای عبور از بحرانها بشوند ولی درنهایت کمک مؤثری به آنها نکردند، بهطوریکه وضعیت صنایع کشور به دلیل رکود تورمی حاکم بر اقتصاد و تحریمهای سختگیرانه بهشدت وخیم شده است.