روحانی سازوکار مالی اروپایی‌ها (اینستکس) را تاکنون تنها اقدامی نمایشی دانست و از همین رو تاکید کرد: «امروز اینستکس تنها سازوکاری بدون پول است و اینستکس توخالی به هیچ دردی نمی‌خورد، اما اگر اینستکس فعال شده و پول فروش نفت ایران به‌واسطه آن حاصل شود با وجود ایرادات آن، می‌توان تا حدی آن اقدام را قبول کرد.»  رئیس‌جمهور ادامه داد: «16 تیرماه سطح غنی‌سازی ایران دیگر 3.67 نخواهد بود و این تعهد را کنار گذاشته و به هر مقداری که ضرورت و نیاز ما باشد، ارتقا خواهیم داد. از 16 تیر اگر طرف‌های مقابل به تمامی تعهدات خود طبق زمانبندی عمل نکنند، رآکتور اراک به شرایط سابق یعنی شرایطی که آنها ادعا می‌کردند خطرناک بوده و می‌تواند پلوتونیوم تولید کند، بازخواهد گشت؛ مگر اینکه درمورد رآکتور اراک آنها به تمامی تعهدات خود عمل کنند.»

این اظهارات از آنجاکه هم با ادبیات محکمی بیان شد و هم از جانب رئیس‌جمهور بود، قطعا از نظر تاثیر متفاوت خواهد بود، چنانکه واکنش رسانه‌های داخلی و خارجی نیز موید همین مساله بود. در تحلیل این موضوع باید گفت اعلام «قاطعیت ایران برای شکستن محدودیت غنی‌سازی 3.67 درصد» که حالا و با توجه به تحقق وعده عبور از مرز 300 کیلوگرم اورانیوم غنی‌شده 3.67 در 60 روز اول کاملا جدی گرفته شده است، نشان می‌دهد ایران دوباره بنا دارد وابستگی خود به واردات اورانیوم با غنای بالا را برطرف کند؛ احتیاجاتی که برآورده می‌شوند، از پزشکی تا حمل‌ونقل دریایی. ایران امروز به علت نیازمندی مبرم در عرصه پزشکی و داروسازی به اورانیوم با غنای بیش از پنج درصد و صنایع داروسازی برای تولید رادیوداروهای منحصربه‌فرد باید این ماده اولیه را در اختیار داشته باشد. از طرف دیگر پروژه‌های تحقیقاتی در عرصه‌های مختلف نیز محتاج این ماده است و به‌درستی ایران تصمیم گرفته این مسیر را طی کند.

علاوه‌بر این، با تصمیم اعلام‌شده از سوی حسن روحانی احتمالا اروپا و آمریکا صابون دسترسی ایران به فناوری‌های نوین دیگری را هم به تن خواهند مالید؛ فناوری‌هایی چون ساخت پیشران‌های هسته‌ای و سوخت مورد استفاده در آنها که نیازمند غنی‌سازی اورانیوم در سطوحی بالاتر از 20 درصد است و از آنجاکه پیش‌تر طرح اولیه این تولیدات نوشته شده و یک‌بار هم برای اخذ مصوبه قانونی به مجلس رفته است، بعید نیست که در مدت کوتاهی دوباره در دستورکار ایران قرار بگیرد. ایران این پیشران‌ها را برای استفاده در کشتی‌های غول‌پیکر و زیردریایی‌های خود مورد استفاده قرار خواهد داد یا به همین منظور آنها را به فروش خواهد رساند. تحقق این گام یعنی مرحله دوم از کاهش تعهدات ایران چند مسیر را می‌تواند پیش رو بگیرد که انتخاب هرکدام پیام‌های متفاوتی برای غربی‌ها دارد؛ اول اینکه ایران می‌تواند از سانتریفیوژهای موجود و فعال خود و تنها با تغییر ترکیب و چیدمان برای غنی‌سازی با سطوح بیشتر از 3.67 استفاده کند که این به آن معناست که سایت نطنز برای این هدف مورد استفاده قرار خواهد گرفت.

راه دوم که البته بعید است فعلا مورد استفاده قرار گیرد، این است که مانند ایام پیش از توافق هسته‌ای، سایت فوردو که در برجام بنا شد صرفا بهره‌برداری تحقیقاتی داشته باشد، تغییر کاربری پیدا کرده و برای تولید اورانیوم 20 درصد استفاده شود. این اقدام البته کاهش همزمان بند دیگری از تعهدات ایران هم هست و پیام بسیار قابل‌توجهی به غربی‌ها مخابره می‌کند؛ چراکه آنها می‌دانند سایت فوردو به‌هیچ‌عنوان برای آنها قابل دسترسی نیست و استفاده از آن به‌معنای عزم ایران در ابعاد گسترده‌تری است. اظهارات حسن روحانی اما سوای اینکه نشان می‌داد در ابعاد فنی ایران بنای اقدامات جدی‌تری دارد از نظر سیاسی هم پیام محکمی برای غربی‌ها بود. اگر صراحت را چاشنی کلام کنیم، واکنش دیروز حسن روحانی به اینستکس و عدم قبول اقدامات اروپا که نتیجه آن تضعیف برجام است در مقابل نظرات گذشته روحانی قرار گرفته و هم در بعد سیاست داخلی و هم سیاست خارجی تغییر‌دهنده شرایط میدانی است.

 راه دولت از رادیکال‌ها جدا شد

در سیاست داخلی حسن روحانی به وضوح مسیر خود را از اصلاح‌طلبان رادیکال که این روزها مدافع آغاز گفت‌وگو با ترامپ و ادامه مسیر کنونی با اروپا بدون برداشتن گام‌های 60 روزه هستند، جدا کرد. افرادی چون مصطفی تاجزاده و عبدالله رمضان‌زاده، محسن امین‌زاده و دیگرانی که تلاش کردند از هر فرصتی استفاده کنند و نسخه گفت‌وگو با ترامپ و قبول همین اینستکس معلول را در جیب حسن روحانی کنند، با سخنان جدید رئیس‌جمهور بیش از گذشته از دولت و البته حاکمیت فاصله می‌گیرند و ممکن است به‌جایی برسند که دوباره مانند اواخر دهه 80، بازگشت دشوار و بلندمدتی  پیش‌رویشان باشد. ناگفته نماند این ادبیات جدید روحانی درصورت تداوم به‌جز عرصه سیاسی در عرصه اقتصادی هم به احتمال فراوان موثر خواهد بود و کمک می‌کند التهابات ناشی از تصمیمات دیرهنگام و بعضا متزلزل دولت دوباره تکرار نشود. کارشناسان مدت‌هاست می‌گویند قاطعیت در تصمیمات دولت و انتخاب متقن یک مسیر، ضرورت احیای اقتصاد و ساماندهی آن است.

 دولت  جدی گرفته می‌شود

حرف‌های رئیس‌جمهور در سیاست خارجی اما حداقل دارای دو بعد متفاوت است؛ اول درون‌برجامی که نشان می‌دهد دوران کوتاه آمدن و به‌اصطلاح صبر استراتژیک دولت دوازدهم به اتمام رسیده و اگر اروپا فی‌الفور اقدامی نکند اصل برجام در خطر خواهد افتاد؛ چراکه با این وضعیت به احتمال فراوان گام‌های سوم و چهارم نیز با قوت و حتی در بعد زمانی کمتر برداشته خواهد شد. موضع رسمی رئیس‌جمهور درباره سامانه instex به‌خوبی گویایی این بود که اقدام اروپا از زمین تا آسمان با انتظارات تهران فاصله دارد و اگر بناست برجام حفظ شود به‌سرعت باید خرید و فروش نفت و بازگشت ارز آن به تهران در دستورکار این سامانه قرار گیرد.

بعد دیگر اما فرابرجامی است که احتمالا اروپایی‌ها و آمریکا این پیام را نیز به‌خوبی فهم کرده‌اند. قاطعیت دیروز روحانی واکنشی بود به تهدیدات حقوقی و نظامی ایران، تهدیداتی که برخی عنوان می‌کنند از مسیر بردن پرونده ایران به شورای امنیت خواهد گذشت و احتمالا باعث افزایش فشارها به ایران خواهد بود. روحانی دیروز نشان داد امکان استفاده از این ادبیات را دوباره برای خود ایجاد کرده است و بنا دارد تجربه‌ای را که در ماجرای هدف قرار دادن پهپاد جاسوسی آمریکایی به سنجش گذاشته و موفقیت آن اثبات شد، مورد استفاده قرار دهد. کارشناسان معتقدند در آینده هم روحانی اگر بتواند با همین ادبیات و بدون خطاهای سیاسی گذشته گام بردارد، می‌تواند آمریکا و اروپا را توامان به عقب براند و نه‌تنها گزینه نظامی تضعیف‌شده را برای همیشه منتفی سازد بلکه امتیازهایی را نیز در عرصه‌های هسته‌ای و اقتصادی بگیرد. از این‌رو باید منتظر بود و دید که حسن روحانی تا کجا و چگونه بنا دارد این راه را ادامه دهد و چه امتیازاتی را می‌تواند برای کشور از این مسیر به دست آورد.

 

 

محمد جعفری روزنامه‌نگار/

  مرزبندی روحانی با کاسبان ترس

صحبت‌های روز گذشته رئیس‌جمهور و تاکیدات او بر ادامه مسیر جدیدی که دولت در مواجهه با برجام برگزیده است فارغ از ابعاد فنی و سیاسی بیرونی، در داخل نیز حامل پیام‌هایی جدی بود. روحانی در حالی از قطعی‌بودن اجرای گام دوم کاهش تعهدات برجامی سخن گفت که همچنان عده‌ای در داخل نسخه‌هایی واپس‌گرایانه می‌پیچند و دولت را به درجا زدن در یک‌سال گذشته و راه آمدن کج‌دار و مریز با اروپا و مذاکره بدون پیش‌شرط با آمریکا و... تشویق می‌کنند.

در چنین شرایطی اینکه روحانی می‌گوید «غنی‌سازی را  از 3.67 درصد به هر میزان که دل‌مان بخواهد بالا می‌بریم» یا «اینستکس توخالی به دردمان نمی‌خورد» و به‌طور کلی نشان دادن آن روی سکه به غربی‌ها، آغاز دوره‌ای است که باید مرزبندی با برخی طیف‌های سیاسی رادیکال در داخل را از مهم‌ترین شاخصه‌های آن دانست. شناسایی ضمیر مخاطب دراین‌باره البته چیز چندان پیچیده‌ای نیست و مروری بر مواضع و خطوط رسانه‌ای حامیان دولت در همین یکی، دو هفته اخیر گفتنی‌ها را به‌اندازه کافی عیان می‌کند.

دراین‌باره محسن میردامادی طی گفت‌وگویی با «شرق» ضمن تاکید بر اینکه خروج از برجام مشکلی از مشکلات کوتاه‌مدت و میان‌مدت ایران را حل نمی‌کند، خیلی نرم می‌گوید افزایش غنی‌سازی نمی‌تواند اهرم فشار و دست بالاتری را در چانه‌زنی‌های بعدی در اختیار ایران قرار دهد؛ چراکه اساسا ایران بنایی بر تولید بمب ندارد و وقتی چنین است، غنی‌سازی اورانیوم را می‌خواهیم چه کار؟!

او این اقدام را صرفا عامل تولید نگرانی در کشورهای منطقه و فرامنطقه‌ای می‌داند و البته اگرچه از اقدام دولت در کاهش تعهدات هسته‌ای در چارچوب برجام حمایت می‌کند، اما تصریح می‌کند با اقدامات اخیر ایران نوعی موازنه ایجاد شده که البته خیلی پایدار نیست. میردامادی برای بهبود شرایط دو پیشنهاد هم برای دولت دارد؛ نخست سکرت دیپلماسی و مذاکرات محرمانه -که پیش‌تر نیز مسبوق‌به‌سابقه بوده- و دوم مذاکرات چندجانبه با حضور آمریکا؛ دو پیشنهادی که با دست‌فرمان کنونی ترامپ، دستگاه سیاست خارجی فعلا قید آن را به کلی زده و آن را به بازگشت آمریکا و اروپا به تعهدات‌شان موکول کرده است.

این البته رویکردی است که محسن امین‌زاده، معاون وزارت امور خارجه در دولت اصلاحات هم با صراحت بیشتری درباره آن سخن می‌گوید. امین‌زاده با تاکید بر آنکه راه خروج ایران از منگنه تحریم‌ها، مذاکره با آمریکاست، تصریح می‌کند صرف دادن این اطمینان به رئیس‌جمهور آمریکا که تهران به‌دنبال بمب هسته‌ای نیست کافی است و از آنجاکه این کشور قدرت تحمیل هزینه‌های بسیار سنگین برای رسیدن به خواسته‌هایش را دارد، بهتر است تا دیر نشده با واشنگتن به گفت‌وگو بنشینیم؛ چراکه اگرچه اولویت آمریکا حمله به ایران نیست، اما هم عربستان و امارات حاضرند هزینه‌های لشکرکشی به ایران را بپردازند و هم نمی‌توان روی تداوم راهبرد پرهیز از جنگ آمریکا خیلی حساب باز کرد.

امین‌زاده برای توجیه منطق انفعال چرتکه هم می‌اندازد و با مقایسه بودجه نظامی ایران و ایالات متحده می‌گوید آمریکا با حدود 700 میلیارد دلار بودجه نظامی، بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان بوده و این مبلغ بیش از 100 برابر بودجه نظامی ایران است، لذا اگرچه با وقوع جنگ مردم ایران مثل ویتنامی‌ها درس تلخی به نظامیان آمریکا خواهند داد اما خسارت عظیمی نیز متحمل خواهند شد. او برخلاف طیف دیگری از کاسبان ترس که با مرزبندی میان «دموکرات‌های معتدل و جمهوری‌خواهان افراطی» چشم به پایان کار دولت ترامپ و حضور کاندیدایی دموکرات در کاخ سفید دارند، ریسک منتظر ماندن تا انتخابات 2020 و دل بستن به نتیجه آن را هم بالا می‌داند و قائل به آن است که هیچ دلیلی وجود ندارد درصورت پیروزی چهره‌ای دموکرات، آمریکا به برجام بازگردد و مسیر همکاری‌های اقتصادی با ایران را هموار سازد، بنابراین بهتر است ایران با درک دقیق‌تری درباره مذاکره با آمریکا زودتر تصمیمش را بگیرد و پای میز مذاکره بنشیند.

مضاف بر اینها در روزهای گذشته جمعی چهارنفره از اصلاح‌طلبان که از مسئولان سیاسی دولت اصلاحات نیز بودند، دست به قلم شدند و با انتشار متنی در «نیویورک‌تایمز» نسبت به عواقب افزایش فشارها، تهدید‌ها و نهایتا آغاز جنگ با ایران هشدار دادند. محسن امین‌زاده، مصطفی تاجزاده، محمدرضا خاتمی و عبدالله رمضان‌زاده همگی از کسانی هستند که به‌رغم همه اقدامات خصمانه ایالات متحده، در ماه‌های اخیر به بهانه‌های مختلف پیشنهاد مذاکره با آمریکا را مطرح ساخته و تلاش کرده‌اند بگویند تنها راه برای جلوگیری از جنگ، واردشدن به میز مذاکره با آمریکاست؛ پیشنهادی که بدون نگاه به مسیر منتهی به برجام و عاقبت آن، صرفا با هدف تولید ترس از جنگ مطرح شده و حتی اقداماتی چون سرنگونی پهپاد جاسوسی آمریکا نیز حاملان آن را از این جمع‌بندی رویگردان نکرده است.

در این میان البته نباید از آوردهایی که این جریان، با ترس‌فروشی به انتظار آن نشسته‌اند غافل شد؛ آوردهایی که در هر دوره به بهانه‌ای –روزی ترس از رقیب و دیوارکشی و...، روزی دیگر ترس از فردای بدون برجام و...- برایشان نان انتخاباتی داشته و دامن زدن به چنین فضاهایی آنها را بر خر مراد سوار کرده. همین موضوع شاید باعث شده آنها در نوشته‌شان از نگرانی‌هایشان بابت ضربه‌ای بگویند که حتی مقابله نظامی محدود با آمریکا به جریان متبوع‌شان وارد می‌کند و آنها را به حاشیه می‌برد.

عوامل این جریان در مواجهه با سفر نخست‌وزیر ژاپن به تهران هم همه تلاش‌شان را کردند تا با فضاسازی درباره پروژه میانجیگری، هرطور که هست معامله را جوش دهند و با تولید فشار روانی و انعکاس این سیگنال به افکارعمومی که توپ در زمین ایران است و حالا که رئیس‌جمهور آمریکا خواهان مذاکره بدون پیش‌شرط شده، وقت کوتاه آمدن رسیده است، مقامات کشور و افکارعمومی را به این جمع‌بندی برسانند که باید از اصرار‌های گذشته دست کشید و پای میز مذاکره نشست؛ پروژه‌ای که البته با مواضع رهبر انقلاب مبنی‌بر تکرار نشدن تجربه تلخ مذاکره با آمریکا شکست خورد و دست آخر میانجی چشم‌بادامی با ماموریتی ناتمام، دست خالی به خانه برگشت.  

 رویه مورد اشاره البته محدود به برجام و مذاکره با آمریکا و غنی‌سازی نیست و اصلاح‌طلبان درباره اینستکس هم مواضع جالبی دارند. روزنامه «آرمان» در گزارشی اینستکس را فرصتی برای آزمودن اتحادیه عنوان کرده و می‌نویسد اگر ایران اینستکس را نپذیرد، بهانه خیلی خوبی به جامعه بین‌المللی می‌دهد که ایران هم از برجام خارج شده است. روزنامه «اعتماد» هم بلافاصله بعد از اعلام آغاز به‌کار سازوکار مالی اروپا در یادداشتی به قلم حسن بهشتی‌پور از فرصت‌های اینستکس نوشت و تاکید کرد نباید نگاه صفر و صدی به این ابتکار 1+4 برای حفظ رابطه مالی و بانکی با ایران داشت. آن‌طور که این تحلیلگر سیاسی اصلاح‌طلب متوجه شده «اینستکس درواقع آب باریکه‌ای است برای آنکه جریان اقتصاد ایران به سمت اروپا قطع نباشد و فعلا محدود به دارو و غذاست اما اصل این ماجرا نوعی مقاومت در برابر هژمونی مالی آمریکاست، بنابراین نباید آن را رد کرد و برای آنکه این آب‌باریکه به یک رودخانه تبدیل شود، باید تعامل سازنده را ادامه داد.» «اعتماد» همچنین در یادداشتی به قلم فریدون مجلس مدعی شد اگرچه اینستکس محدود است اما اروپایی‌ها باطنا دنبال حفظ برجام هستند، از این رو با عنایت به آنکه بی‌توجهی به فرصت‌ها آنها را به تهدید بدل می‌کند، «باید اینستکس را با همه ضعف‌ها و محدودیت‌هایش پذیرفت و به سهم خود با سازگاری و تعامل دیپلماتیک در جهت تقویت آن گام برداشت».

 «شرق» هم در یادداشتی مدعی شد «برخی محافل سیاسی خاص و صداوسیما تلاش می‌کنند با بی‌ارزش نشان‌دادن اینستکس بر ضرورت خروج ایران از برجام تاکید کنند.»

این رویه البته محدود به حامیان سنتی دولت نیست و برخی نیروهای سیاسی که عنوان اصولگرای معتدل را یدک می‌کشند نیز از لزوم پایبندی به آن می‌گویند. حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با تاکید بر اینکه باید به سازوکار مالی ایران و اروپا فرصت داد، «گذر از دام افراطیون» در نتیجه فعال‌شدن اینستکس را اثر سیاسی مهمی می‌داند که از «گشایش‌های اقتصادی» هم مهم‌تر است. به بیان دقیق‌تر، معنای ساده توئیت جناب نماینده آن می‌شود که گشایش‌های اقتصادی اگر هم نشد، نشد؛ فعلا از رقبا بگذریم تا بعد ببینیم چه می‌شود!

مجموعه نسبتا ناهمگون یادشده عمدتا بر یک گزاره متفق‌القولند؛ گزاره‌ای که بی‌توجه به اعترافات گاه و بی‌گاه مقامات آمریکایی مبنی‌بر موضوعیت نداشتن گزینه نظامی، می‌گوید جنگ حتمی است و برای گریز از آن باید کاری کرد. گزاره‌ای که بدون توجه به واقعیت‌های میدانی ازجمله توانمندی‌های دفاعی ایران که در ماجرای پهپاد گلوبال هاوک نمود و بروز داشت، سعی دارد انفعال آمریکایی‌ها را هرطور که هست سانسور کرده و از این واقعیت که اگر اراده‌ای بر جنگ وجود داشت باید در ماجرای پهپاد اجرایی می‌شد، بی‌سر و صدا عبور کند و همچنان ضمن بازی در پازل آمریکا، به تولید تزلزل در داخل و ماهیگیری سیاسی ادامه دهد.

روحانی اما با مواضع اخیرش خواسته یا ناخواسته با همه این طیف‌ها مرزبندی دارد؛ طیف‌هایی که حالا دیگر سیاست خارجی مطلوب‌شان در دولت مورد حمایت‌شان رنگ باخته و با شکست ایده توسعه کشور از مسیر مذاکره و رابطه با غرب، موقعیت‌شان بیش از همیشه به خطر افتاده است.