تحولات سیاسی سال ۹۸ پیش از این‌که سال جدید از راه برسد، آغاز شده است. از این منظر، سال ۹۸ از جمله سال‌هایی است که بسیار زودتر از زمان خود آغاز می‌شود. بدین معنا که ما از هم‌اکنون می‌دانیم که حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران، «فرمانده جنگ اقتصادی» با آمریکا شده است. این جنگ، الزاماتی دارد و وسایلی. در جنگ اگرچه حلوا خیرات نمی‌کنند، اما این‌که چه کسی فرمانده آن باشد، بسیار مهم است. چه بسیار جنگ‌هایی که مردان و سرداران غیوری داشت، اما با فرماندهی نابخردانه، شکست خورد و چه‌بسیار جنگ‌هایی که فرمانده سیاستمدار و عاقل آن توانسته با کمترین امکانات و تجهیزات پیروز دشمن سراپا تجهیز شود. از این منظر فرماندهی حسن روحانی که تجربه به پایان رساندن جنگ ایران و عراق را در توشه خود دارد و در جریان مذکرات صلح ۵۹۸ ایستاده بود، بسیار مهم است.

همچنین در سال پیش‌رو، ما می‌دانیم که احتمالا شورای نگهبان با طرح محدودیت کاندیداتوری نمایندگان مجلس موافقت کند و به همین دلیل علی لاریجانی، رئیس مجلس فعلی، مهم‌ترین غایب انتخابات سال آینده مجلس خواهد بود. لاریجانی تکنوکراتی است که سال‌هاست از یک چهره‌ رادیکالی که برای او ساخته بودند، فاصله گرفته و توانسته تصویر نوین و جدیدی از خود ارائه کند. لاریجانی ممکن است محبوبیت سیدمحمد خاتمی را نداشته باشد، اما کمتر کسی است که هوش سیاسی او را نستاید. مخالفان او در ۱۲ سال گذشته بارها تلاش کردند یا پنجه بر صورتش بکشند و او را تخریب کنند یا او را از صندلی ریاست مجلس دور کنند. لاریجانی مهم‌ترین اصولگرایی است که تندروها علیه او قیام کرده‌اند. ازجمله مهم‌ترین سیاستمدارانی است که به این درک رسیده در چه زمان و مکانی قرار دارد و چگونه باید تهدید را به فرصت تبدیل کند و از آنها بهره بگیرد. به همین دلیل، آنها که در خشونت و ترویج آشفتگی سیاسی، زندگی می‌کنند، مخالف لاریجانی هستند و از وی خشمگین‌ می‌شوند. آخرین اقدام آنها علیه لاریجانی این بود که او را از مجلس که در این سال‌ها به نهادی بسیار تأثیرگذار تبدیل شده بود، دور کنند. شاید اینگونه بتوانند اثرگذاری وی را خنثی کنند.

اما سال جدید، اولین سال ریاست ابراهیم رئیسی بر دیوان قضاوت هم هست. او که سال قبل با ۱۶ میلیون رأی مردمی در انتخابات ریاست‌جمهوری، به آستان قدس رفته بود، از سال آینده در قامت رئیس قوه‌قضائیه ظاهر خواهد شد. بسیاری از اصولگرایان به او دل بسته بودند که سال ۱۴۰۰، با توشه ۱۶ میلیونی خود به انتخابات ریاست‌جمهوری بازگردد. او مهم‌ترین چهره این سال‌های اصولگرایی بود. کسی که توانست در اوج ناامیدی، ۱۶ میلیون رأی به سبد اصولگرایان واریز کند و اگر اختلافات درون‌جناحی نبود، می‌توانست حتی آرای بیشتری نیز در توشه داشته باشد.

اصولگرایانی که ابراهیم رئیسی را برای انتخابات ریاست‌جمهوری ۹۶ انتخاب کرده بودند، کسانی از جنس او نبودند. میانه‌روی رئیسی با تندروی آنها هم‌جنس و یگانه نبود و حتی اگر رئیس‌جمهور می‌شد، محتمل بود که اولین گروهی که از او عبور کنند یا علیه‌اش سخن بگویند، همان کسانی بودند که وی را دعوت یا از او حمایت کرده بودند. مشی میانه‌روی به هیچ‌وجه با تندروی چه از جانب اصلاح‌طلبان باشد چه از جانب اصولگرایان، سر سازگاری ندارد. با این حال در سال ۹۶ و انتخابات ریاست‌جمهوری، آنها چاره‌ای جز دخیل بستن به سیدابراهیم رئیسی نداشتند. اصولگرایان متوجه بودند با افرادی چون سعید جلیلی، محمدباقر قالی‌باف و حتی محمود احمدی‌نژاد نمی‌توانند به رقابت حسن روحانی بروند. زیرا سعید جلیلی با وجود این‌که کاندیدای اصلی آنها بود، آرای پایینی داشت. این موضوع در انتخابات سال ۹۲ اثبات شد. ضمن آن‌که مخالفانش وی را به یک چهره «جنگ‌طلب» تنزل دادند. محمدباقر قالی‌باف با وجود این‌که مدیر تکنوکرات اما پرخرج بود، آرای منفی بالایی داشت. این موضوع نیز در انتخابات سال‌های ۹۲ و ۸۴ ثبت شده بود و هر بار که قالیباف با چهره تازه‌ای پا به میدان می‌گذاشت، عده کثیری مخالف او می‌شدند و سخنانی علیه اقدامات پرخرج او در شهرداری و... می‌گفتند. شاید فقط احمدی‌نژاد بود که می‌توانست رقابت تنگاتنگی با حسن روحانی داشته باشد، اما ایراد بزرگ احمدی‌نژاد در دو چیز بود اول آن‌که او مرد مطمئنی نبود. از همه عبور می‌کرد و کسی را جز خود قبول نداشت و ندارد و دوم این‌که تأییدیه سران نظام و شورای نگهبان را در توشه نداشت. ۸ سال ریاست‌جمهوری او نیز ثابت کرده بود که احمدی‌نژاد، پیش‌بینی‌ناپذیر است و هر آن ممکن است خطری برای کشور بیافریند. چنانکه تحریم‌ها محصول آن دوره بود. پس تنها سیدابراهیم رئیسی بود که هم از خانواده سادات بود، هم میانه‌رو و هم چهره تازه‌ای که می‌توانست به نجات اصولگرایی برآید. چنین نیز شد. او با ۱۶ میلیون رأی، جناحی را که تصور می‌شد تحلیل رفته، نجات داد و برای آنها آینده خرید و این امید را به وجود آورد که با او می‌توانند در سال ۱۴۰۰ به ریاست‌جمهوری برسند. اما همه‌چیز آنطور که ما تصور می‌کنیم پیش نمی‌رود. یک سال بعد از آن انتخابات، ابراهیم رئیسی در حکمی که مقام معظم رهبری صادر کرد، رئیس قوه‌قضائیه شد. او سال ۹۸ را درحالی‌ آغاز می‌کند که چند روزی بیش نیست که قاضی‌‌القضات کشور شده است.

پس با این چشم‌انداز، پیش از آن‌که سال آغاز شود، کم‌وبیش می‌دانیم دستور کار سران قوا در سال ۹۸ چیست. حسن روحانی فرماندهی جنگ اقتصادی با آمریکا را برعهده دارد، ابراهیم رئیسی باید مبارزه همه‌جانبه را با فساد آغاز کند و علی لاریجانی نیز در بیم و امید به سر می‌برد. از یک‌سو باید خود را آماده خروج از مجلس کند و از دیگرسو باید مهیای کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ شود و یکبار دیگر شانس خود را برای صندلی ریاست‌جمهوری بیازماید. اگرچه در این مسیر باید چشم به پتانسیل اصلاح‌طلبان داشته باشد و با آنها نیز وارد مذاکره شود.

با این حال اگر برنامه سران قوا در سال جدید کم‌وبیش مشخص است، آیا برنامه مردم نیز مشخص است؟ می‌گویند ترس از تردید می‌آید و سال جدید برای بسیاری سال تردید است. اگرچه نباید ترسید، اما مگر انسان می‌تواند وقتی چشم‌اندازی ندارد و ناکارآمدی مدیران دولتی و فساد اصلاح‌طلب و اصولگرا احاطه‌اش کرده نگران نباشد؟ اگر نیم‌نگاهی به سال ۹۷ بیندازیم متوجه می‌شویم که دولت در حوزه اقتصاد بی‌برنامه و بد عمل کرد. اردیبهشت ماه سال ۹۷ به خروج آمریکا از برجام گره خورد و مدیران اجرایی کشور حتی پیش‌بینی نکرده بودند که اگر آمریکا از برجام خارج شد، چه باید بکنند. هیچ برنامه و رهاورد اقتصادی ندیدیم. هیچ راهکاری که بتواند بازی روانی امریکا را خنثی کند ارائه نشد. این‌چنین بود که ناگهان یک‌شبه قیمت دلار سر به فلک کشید. خانه به شدت گران شد و خودرو به قیمت‌های افسانه‌ای رسید. اقلام موردنیاز مردم نیز در بازار آب رفتند. از پوشک و دستمال‌کاغذی تا رب گوجه‌فرنگی به کالای کمیاب و نایاب تبدیل شدند. مدیران اقتصادی نیز هر روز به جای آ‌ن‌که با برنامه جدیدی بیایند، شوکه‌تر از قبل ظاهر می‌شدند و شگفتی خود را به شگفتی مردم گره می‌زدند. اکنون با چنین مدیرانی در حوزه اقتصاد به سال ۹۸ می‌رویم. و این در حالی است که سیاستمداران اصلاح‌طلب باید مردم را راضی به شرکت در انتخابات مجلس کنند. اما آیا کسی حاضر است پاسخ مثبتی به ندای اصلاح‌طلبان بدهد؟ چند روز پیش، قبل از آن‌که سال به پایان برسد، سیدمحمد خاتمی در جمع اعضای فراکسیون امید مجلس نه‌فقط به آنها که به ناکارآمدی دولت نیز تاخت و از آنها انتقاد کرد که با این رفتار چه در مجلس، چه در شورای شهر و شهرداری و چه در دولت چگونه دیگر می‌توان مردم را به شرکت در انتخابات و رأی به اصلاح‌طلبان ترغیب کرد. خاتمی تردید بسیار زیادی داشت که مردم ممکن است دیگر به دعوت او پاسخ ندهند.

این البته نگاهی واقع‌بینانه است. اگرچه بسیار دیر است و حتی ممکن است که خود خاتمی نیز در وضعیت به وجود آمده شریک باشد. عملکرد اصلاح‌طلبان در انتخابات شهردار تهران بسیار بد و غیراخلاقی و دور از منافع مردم بود. حزب اتحاد ملت و اعتمادملی و نیز اکثریت اعضای شورای شهر از «ترس» این‌که مهدی چمران پایش به شورای شهر تهران باز نشود، از رأی دادن به محسن هاشمی برای تصدی شهرداری تهران استنکاف کردند. آنها مگر در شورای شهر چه می‌کنند و چه امر پنهانی انجام می‌دهند که نمی‌خواستند فرد غیرمحرمی چون مهدی چمران به شورای شهر بیاید؟ از چه کسی انتقام می‌گرفتند؟ از خود؟ از مردم؟ یا از اصولگرایان؟ عملکرد منفی اصلاح‌طلبان در شهرداری تهران، سهم‌خواهی گسترده حزب اتحاد ملت و تسخیر پست‌های مدیریتی شهرداری تهران، کندوی عسل آنها بود. آنها در کندوی شیرین عسل افتاده بودند بی‌این‌که بدانند نیش زنبورها در راه است. سال آینده آنچه اصلاح‌طلبان در شهرداری تهران کاشتند، در انتخابات مجلس برداشت خواهند کرد. منفعت‌طلبی و سهم‌‌خواهی تنها صدایی بود که از شورای شهر و شهرداری تهران بیرون آمد. پس بی‌دلیل نیست که سال آینده، سال تردید است. تردید و ترس برای اصلاح‌طلبانی که چشم بر وعده‌های خود بستند و برخی جیب خود را باز کردند. اما آیا اصولگرایان وضعیت بهتری از اصلاح‌طلبان دارند؟ طبعاً آنها از رویگردانی یا دلخوری مردم از اصلاح‌طلبان بسیار خوشحال هستند، اما آن دلزدگی به سود این طرف تمام نمی‌شود. اگرچه اصولگرایان نیز به دنبال آرای مردمی اصلاح‌طلبان نبوده و نیستند. آنها معمولاً آرای ثابتی در انتخابات مجلس، خصوصاً در شهرهای بزرگ دارند. هرگاه مردم عزم شرکت در انتخابات کنند، آن آرا، تحت پوشش رأی بزرگ مردم قرار می‌گیرد و هرگاه مردم در شهرهای بزرگ با صندوق رأی قهر کنند، آن آرا به نجات اصولگرایان می‌آید. به همین دلیل نیز تجربه انتخابات مجالس گذشته نشان داده است که وقتی اصلاح‌طلبان مردم را از خود زده و دور کنند، برای اصولگرایانی که حاضرند با ۵۰ هزار رأی به مجلس بروند، کفایت می‌کند. اصولگرایان در عین حال، نه‌تنها بر روی رویگردانی مردم از اصلاح‌طلبان حساب کرده‌اند، بلکه امید زیادی نیز به شورای نگهبان دارند. رد صلاحیت افراد و چهره‌های اصلاح‌طلب می‌تواند راه را برای آنها هموار کند. چه در تهران و شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک. اصولگرایان برای پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ نیاز به آن دارند که اکثریت مجلس آینده را در اختیار داشته باشند. با اکثریت مجلس آینده می‌توانند در کارشکنی علیه دولت و روحانی موفق‌تر عمل کنند و مانع برنامه‌های عملیاتی دولت شوند. به همین دلیل دور از ذهن نیست که آنها به این خواسته خود برسند.

در این میان فراموش نکنیم که سال آینده آثار تحریم تمام و کمال به نمایش درمی‌آید. آمریکا از همین منظر روی سال آینده حسابی ویژه باز کرده است. عربستان سعودی و اسرائیل نیز که در سال اخیر هم‌پیمان شده‌اند، در کنار آمریکا تلاش می‌کنند با عملیات روانی، اقتصادی و سیاسی کشور را با چالش جدی و جدیدی روبه‌رو کنند. آنها از سال ۹۶ پروژه‌های مختلفی را در دست تهیه داشته و دارند. از ماجرای اعتراضات دی‌ماه ۹۶ تا پروژه «تابستان داغ ۹۷» که برملا شد، به دنبال آن هستند، نظام جمهوری اسلامی را به چالش بکشند.

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب در سخنان اخیر خود گفتند که دشمنان برای سال ۹۸ نقشه کشیده‌اند. روزنامه کیهان نیز به نقل از واشنگتن‌پست و اسکای‌نیوز عربی نوشت که ارتش آمریکا با انتقال نیروهای خود از سوریه در اربیل عراق، اتاق عملیات مشترک را به منظور سازماندهی و هماهنگی فشارها علیه ایران ایجاد می‌کند.

بدین‌ترتیب این باور عمیقاً وجود دارد که «دشمن» برای سال ۹۸ برنامه‌ریزی جدی کرده و اپوزیسیون نیز بر سال جدید متمرکز شده است. دامن زدن به اعتراضات مردمی، تشدید اختلافات داخلی و سوار شدن بر ناکارآمدی دولت سه ضلعی است که می‌تواند دستمایه تبلیغات قرار بگیرد. بدین‌ترتیب دولت راهی جز اینکه ستاد اقتصادی خود را برای کاهش ناکارآمدی تجهیز کند ندارد. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان نیز چاره‌ای جز کاهش تقابل و گشودن راهی برای وحدت ملی ندارند. اگرچه این مساله بر روی کاغذ نوشتنی است اما در عمل و اجرا بسیار سخت است.

اعتراضات در صورت تقلیل ناکارآمدی‌ها در حوزه اجرا و جلوگیری از فساد کاهش می‌یابد، اما آیا دولت عزمی برای از بین رفتن ناکارآمدی و کاهلی مدیران خود دارد؟ آیا دیگر مدیران جمهوری اسلامی تلاشی برای بهبود وضعیت اقتصادی انجام می‌دهند؟ دولت معتقد است که عدم تصویب لوایح مربوط به FATF وضعیت اقتصادی را بدتر می‌کند و مخالفان دولت می‌گویند که چنین چیزی نیست و تلاش می‌کنند لوایح مربوطه تصویب نشود. پس تا پیش از این‌که به سال جدید برسیم، می‌بینیم که هیچ نقطه تعاملی که دولت، اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و نمایندگان روی آن بایستند و از گردنه سخت اقتصادی سال آینده عبور کنند، وجود ندارد.

برخی معتقدند که هیچ اتفاقی بدتر از آنچه در حوزه اقتصادی رخ داده، اتفاق نمی‌افتد و برخی معتقدند که اگر این لوایح تصویب نشود، وضع بدتر از آنی که هست می‌شود و ما حتی حمایت اروپا را نیز از دست می‌دهیم.

برای مردم اما روشن نیست که اگر لوایح تصویب شود چه اتفاقی در زندگی آنها می‌افتد و اگر تصویب نشود وضع چگونه خواهد شد. با تصویب لوایح آیا، اقتصاد رونق می‌گیرد و فساد برچیده می‌شود و ناکارآمدی و بیکاری از بین می‌رود؟ طبعاً چنین نیست. دولتی‌ها چند باری گفته‌اند که در صورت تصویب لوایح وضع اقتصاد از این بدتر نخواهد شد. و مخالفان دولت می‌گویند از این بدتر هم مگر ممکن است که دلار از سه هزار تومان به ۱۳هزار تومان برسد و پراید سر به ۵۰ میلیون تومان بساید؟ از این مگر بدتر ممکن است که گوشت نایاب شود و قیمتش لحظه به لحظه افزایش یابد؟

بدین‌ترتیب، اقتصاد و حل مشکلات آن به یک منازعه سیاسی تبدیل شده است. چشم‌انداز روشنی هم برای مذاکره با آمریکا وجود ندارد. ایران صریحاً اعلام کرده تا زمانی که ترامپ رئیس‌جمهور آمریکاست، با آن کشور مذاکره نخواهد کرد. برنامه ایران مقاومت در برابر فشارهای ناجوانمردانه آمریکاست. فشارهایی که هدف آن مردم هستند. هزینه مذاکره و توافق در شرایط فعلی بسیار سنگین است و هیچ سیاستمدار و عاقلی مذاکره در چنین شرایطی را که یکی زیر ضرب باشد و یکی دست برتر را داشته باشد، توصیه نمی‌کند. به همین دلیل ایران در تلاش است از سال ۹۸ به سلامت بگذرد تا سال ۹۹ از راه برسد، بلکه ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری شکست بخورد.

برای عبور از این وضعیت، تنها راه اعتمادسازی در داخل، جذب حداکثری، آزادی مطبوعات برای مبارزه با فساد و شفافیت است. دولت راهی جز تعامل با مخالفان خود ندارد و مخالفان داخلی دولت، اگر دلسوز ایران هستند، راهی جز مذاکره و کمک به دولت ندارند. اصلاح‌طلبان و اصولگرایان ناچار هستند اختلافات بنیادین خود را کنار بگذارند و از چهره‌هایی چون حسن روحانی، علی لاریجانی، سیدمحمد خاتمی، ابراهیم رئیسی حمایت کنند. در این میان باید به مسائلی چون حصر و محدودیت‌های سیاسی پایان داد و در پی شادی رفت. شادی قطعه گمشده ایران امروز ماست. قطعه‌ای که این روزها مردم بیشتر از هر روز و هر سال دیگری نیازمند آن هستند.

در بگشایید

شمع بیاورید

عود بسوزید

پرده به یک سو زنید از رخ مهتاب

شاید

این از غبار راه رسیده

آن همنشین گم شده باشد

«سایه»

 

اکبر منتجبی، معاون سردبیر روزنامه سازندگی