«رئیسجمهور مشغلههای ذهنی زیادی درباره مسائل داخلی و خارجی دارد...»؛ این پاسخ نوبخت، سخنگوی تا همین چندی پیشِ دولت است، در واکنش به اینکه چرا رئیسجمهور برای پاسخگویی به نمایندگان مردم به مجلس نمیرود؛ جملهای که بهخصوص اخیرا و بعد از کلیدخوردن بحثها پیرامون سوال از رئیسجمهور بارها به عناوین مختلف از طرف آقای سخنگو در نشستهای خبری عنوان و از مشغلههایی سخن گفته شد که فرصت حضور در مجلس را از روحانی ربوده است!
حالا امروز بهارستان میهمانی ویژه دارد. اگرچه این میهمان نه با میل و رغبت خود، که به دلیل استفاده نمایندگان از حق قانونیشان، به عبارتی توفیق اجباری حضور در پارلمان را یافته است. امروز تاریخ حدود 6 سال و پنج ماه و چند روز بعد از 24 اسفند سال 90، دومین سوال از رئیسجمهور در جمهوری اسلامی را به نام روحانی ثبت خواهد کرد. حضور رئیس دولت تدبیر و امید در مجلس آنهم به جبر سوال، در حالی است که نمایندگان - با تاکید خودشان- حداقل چندین ماه است که برای پاسخگویی نسبت به آشفتهبازار و نابسامانیها، بارها به روحانی پیغام دادهاند و پیغامهایشان با بیتوجهی دولت به در بسته خورده است. از این رو بهارستانیها معتقدند عملکرد چندین ماهه رئیسجمهور چارهای جز طرح سوال را برایشان باقی نگذاشته بود.
حالا از لاکچری شدن چند ماه پیش تخممرغ تا امروز که پراید (این پای همیشه ثابت شوخیها)، برای خود ارج و قربی بیش از 40 میلیون تومانی پیدا کرده است، مردم خبری از تکاپوی جدی دولتیها و لمس دغدغههایشان نشنیدهاند؛ دغدغههایی که امروز به چرخ سانتریفیوژ که هیچ، مستقیما به چرخ سفرههایشان مرتبط است و فقط کافی است چند قدمی با مردم همراه شد تا دریافت که خیلیها امروز حتی دیگر هشتی هم برای گرو گذاشتن پیش نهشان ندارند.
حاصل عملکرد پنجساله دولت، دوقطبی عمدهای را میان واقعاندیشان و حامیان بیچون و چرای دولت، رقم زده است؛ دوقطبیای که بیش از هر چیز در دو موضوع خودنمایی میکند: 1. توصیف وضع موجود، 2. پذیرش وضع موجود.
منصفان چپ و راست معتقدند امروز باید درد مردم را شنید و با نگاهی واقعبینانه تاکید دارند که سوءتدبیرها چونان شترسواری دیگر قابلکتمان نیست. از این رو حداقل در چند ماه اخیر، به بیانهای مختلف به دولت گوشزد میکنند که باید هرچه زودتر آستینها را برای تغییر در مشی و بهتبع آن تغییر در کابینه و تیم خود بالا بزند.
در مقابل، حامیان سیاستزده و حلقه نزدیکان دولت همچنان آشفتگیها را حباب میخوانند و بیآنکه نشانی از واقعبینی در کلامشان باشد، گویی دست در جیب، نوای «همه چی آرومه» را سر میدهند. از این رو تمام دغدغه فعلی دولت را در ضرورت فضاسازی و دادن آدرس غلط خلاصه میکنند. بهعنوان مثال در روزهایی که مردم با تمام وجود به انتظار برنامه دولت نشستهاند، دستنوشته غیرمعقول یک طلبه در مراسم مدرسه فیضیه–که به اشتباه بودن و البته بازگو کردن ابعاد مختلف آن بارها پرداخته شده و خارج از این مجال است- به دغدغه اصلی دولتیها و رسانههای نزدیکشان تبدیل شده است. از این رو علاوهبر تفاوت نگاه در توصیف وضع موجود، دوقطبی در پذیرش و مسئولیتپذیری وضعیت کنونی نیز خودنمایی میکند.
در همین راستا صاحبنظران معتقدند حتی عدم تمایل دولت به تغییر، از عدم تمایل دولتیها نسبت به پذیرش مسئولیت عملکرد حکایت دارد؛ عدم پذیرشی که نهتنها در میان دولتیها که در میان حامیانِ تَکراری دولت نیز مشهود است. از این رو اگرچه بیثمری ایده مرکزی دولت یعنی برجام و باغ گلابیهایش این روزها چنان اظهر منالشمس است که حتی ظریف نیز از دولتیها و رسانههای حامیشان گلایه میکند که چرا توقعات از برجام را بالا بردهاند، اما در همین حالت نیز تاکید دارد که اگر برجام نبود، چهار سال پیش دلار اینچنین افسارگسیخته میشد و به بیانی دیگر باز سررشته سامانبخشی به امور را در بیرون از مرزها جستوجو میکنند!
دولت دوازدهم همین چندی پیش شمع تولد یکسالگیاش را فوت کرده و در مقابل مسیری سه ساله دارد، اما بخشی از ژنرالهای دولت نیز به گفته رئیسجمهور ناامید هستند و ترکیب این ناامیدی و بیبرنامگی شوربای آشفته امروز را رقم زده است. دولت که خود در بودجه97 قیمت دلار را 3750 تومان اعلام کرده بود، برای کنترل افسارگسیختگی بازار، حکم به دلار 4200 تومانی داد و رسانههای حامیاش نیز این قیمتگذاری را به تعریف و تمجید نشستند، بهگونهای که فردای آن روز در صفحه اول این رسانهها جهانگیری، لباس سوپرمن بر تن داشت! بگذریم که این اقدام غیرقانونی بود و بگذریم که دلار 4200 تومانی جهانگیری نیز حتی در میان دولتیها هم عملیاتی نشد و رانتی عظیم رقم زد، بهگونهای که این روزها حتی روحانی و معاون اولش هم آن تدبیرشان را سوءتدبیر میخوانند و به نقدش نشستهاند! حالا اما مردم به انتظار برنامههای دولت تا 1400 هستند، اما تا امروز خبری از برنامه نیست. دولت در خوشبینانهترین حالت مهر سکوت بر زبانش زده و حتی در گفتاردرمانی هم دستانش را خالی نشان داده است، بهگونهای که از ابتدای سال مردم غیر از یک نشست خبری که توسط آشنای دولتیها کنسل اعلام شد و یک گفتوگوی تلویزیونی، گفتاری نشنیدهاند. در آن گفتوگوی تلویزیونی هم که بیش از هر چیز گویی در میانه آشفتگیها، رئیسجمهور سوئیس به میدان آمده و از کشورش سخن میگوید!
رئیسجمهور اما این روزها نهتنها با مردم که با هیچکسش میل سخن نیست! دولتیها برای عدم حضور رئیسجمهور در مجلس و پاسخگویی به نمایندگان مردم، به لابیهای گسترده و مذاکرات پشتپردهای که با هدف انصراف نمایندگان صورت گرفت، بسنده نکردند و حتی روحانی به بهانه اعلام حضورش در مجلس، سوال را غیرقانونی و بیوقت خواند. از طرف دیگر رئیسجمهور تا امروز نشان داده که حتی ریاستش بر دولت و مسئولیت منتخبانش را هم نمیخواهد بپذیرد. در همین راستا طی دو هفته اخیر، استیضاح دو وزیر در بهارستان صورت گرفت، اما دکتر روحانی وزرایش را هم در مجلس همراهی نکرد؛ استیضاحهایی که برخی آن را سپرهای بلای سوال از رئیسجمهور خواندند. نوبخت، سخنگوی تا همین چندی پیشِ دولت نیز در یکی از نشستهای خبریاش در واکنش به سوال نمایندگان از رئیسجمهور تصریح کرد: «چه سوالی از رئیسجمهور مطرح است؟! اینهایی که گفته شده کار شخص رئیسجمهور نیست، بلکه برای دولت است؛ هر برگی از درختان پاستور بیفتد، رئیسجمهور باید پاسخ دهد؟!»
از طرف دیگر و به مدد گذر زمان، حالا دولت قبلی هم دولت تدبیر و امید است و پاس دادن مشکلات به دولت قبل نشدنی و علاوهبر آن دیگر سخن گفتن از دولت پنهان و نمیگذارند و کارشکنان و... به جهت دادن آدرس غلط، نسخهای توجیهی است که اگرچه برای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت تجویز شده است، اما دیگر در میان مردم گوش شنوایی ندارد. مردم به یاد دارند که از همان روزهای ابتدایی، رئیسجمهور حقوقدانشان تاکید کرد که با علم وجود مشکلات به مسیر پاستور پا گذاشته است.
در این میان حامیان تَکراری دولت هم هر یک با نگاهی برای دولت نسخه فرار از مسئولیت میپیچند. برخی سیاستزدگیشان به جایی رسیده که حتی حضور اجباری رئیسجمهور در مجلس را هم فرصتی برای ماهیگیری سیاسی خود میدانند و تاکید دارند که روحانی باید با فضاسازی و راه انداختن بگم بگم، ذهنها را از مشکلات مردم منحرف کند. تاکیداتی چون «شکستن سکوت» که بارها از سوی حامیان دولت و رسانههایشان مطرح شده، شاهدی بر این استراتژی است. از طرف دیگر برخی از حامیان دولت معتقدند چه بخواهیم و چه نخواهیم، کارنامه دولت روحانی به پایشان نوشته خواهد شد. از این رو تاکید دارند که برای تَکرار در انتخاباتهای آتی باید تا حد ممکن مشکلات و ناکارآمدیها را انکار کرد. از این رو نه سوالی از رئیسجمهور دارند و نه سوءتدبیری میبینند. همین دو روز پیش (روز یکشنبه) و در جریان استیضاح وزیر اقتصاد بود که تنها یک عضو از فراکسیون امید به قیمت استعفا از فراکسیون متبوعش، به میدان آمد. به تبع این میدانداری روز گذشته دفاع سرسختانه الیاس حضرتی از مردم، محملی برای انتقاد و تاختن به این عضو فراکسیون امید، توسط رسانههای همجریانیاش شد، تا آنجا که با تیتر «گل به خودی حضرتی» وی را در جبهه مخالفان دولت قرار دادند و با این بهانه که وی کل دولت را زیر سوال قرار داده، حضرتی را سیبل انتقادات کردند؛ انتقاداتی که نشان میدهد سخن گفتن از مردم تنها ژستی برای رسیدن به اهداف سیاسی آنهاست... .
دیماه 95 بود که دکتر روحانی در نشست خبری خود با اصحاب رسانه، خطاب به منتقدان اقتصادیاش گفت: «عینک بزنید تا پیشرفتها را ببینید.» حالا امروز رئیس دولت تدبیر، پا به بهارستان خواهد گذاشت و مردم شنوا و بینای عملکرد رئیسجمهور منتخبشان و همچنین نمایندگانشان هستند. بیراه نیست که بگوییم آقای روحانی! عینک بزنید تا مشکلات مردم را ببینید... .