در زندگی بشر اولیه، هنوز نه زبانی اختراع و نه خطی وجود داشت. سکهای هم ضرب نشده بود و داد و ستدی وجود نداشت و ارتباط انسانها با یکدیگر به شکل غارتگری "خشن" بود. در آن زمان تنها قبیلهای زنده میماند که اعضای آن غارتگران باهوش، چابک و حرفهای بودند. پس نیاکان ما افرادی غارتگر بودند که در طول تاریخ، طی فرایندی، تکامل یافتند و شیوه غارتگریشان از شکل اولیه خود به اشکال تمدن یافته امروزین متبلور شد.
غارتگری عیاران
غارتگری "عیاران" را میتوان یکی از این اشکال تمدن یافته دانست. مانند کاری که برادران لیث میکردند. آنها با غارت کاروانها و دادن پول این غارتگری، به فقرا و مستمندان، سعی داشتند تا فقر را ریشکن کنند و عدالت را برقرار سازند. این اتفاق نه تنها هرگز رخنداد؛ بلکه با ناامن شدن جادههای سیستان، کاروانها نیز دیگر از آنجا عبور نکردند و اقتصاد آن منطقه فلج شد.
محور فکری برادران لیث، برقراری عدالت بود؛ اما در نظر داشته باشیم که واژه عدالت هم یک واژه تکاملیافته است. اینکه ما از یک فرد، به عنوان مثال یک کارخانهدار، بگیریم و به محرومان دهیم؛ نامش عدالت نیست. زیرا ممکن است باعث نابودی آن کارخانه شویم و کارگران محروم آن کارخانه را دچار آسیب بیشتر کنیم. پس متوجه می شویم که این شیوه غارتگری در برقراری عدالت هرگز موثر نبوده و نخواهد بود.
غارتگری ضرابخانهای
شیوه دیگری از غارتگری، "ضرابخانهای" بود. در فرایند تکامل جامعه به علت سنگینی سکه، مردم آن را تحویل دولتها میدادند و در مقابل کاغذی را که معادل آن میزان سکه طلا در آن درج شده بود، دریافت میکردند. در این زمان دولتها از فرصت استفاده کردند و با اضافه کردن سایر آلیاژهها مانند مس و برنز به جای طلا به سکههایشان این شیوه از غارتگری را آغاز کردند که باعث سقوط بسیاری از حکومتها در ایران از جمله ساسانیان شد. آنقدر به سکههایشان به جای طلا آلیاژهای گوناگون اضافه کردند که از ارزش و اعتبار سکههایشان کاسته و مردم به سراغ سکههای ضرب شده در سایر کشورها رفتند.
غارتگری مصادرهای
سپاهیان مغول در هنگام حمله به شهرها، اموال مردم آن شهر را غارت و مصادره میکردند. پس "مصادره" نیز نوعی غارتگری است. پسران چنگیز قانونی به نام "یاسا" نوشتند که چگونه؟ ازچه کسانی؟ و چرا غارت کنیم؟. متاسفانه این قانون، که قانون مصادره اموال بود توسط "سلطانمحمدخدابنده" که همان زمان به اسلام مشرف شده بود؛ لباس فقه برتن کرد. یعنی فقها را جمع کرد و از آنها خواست تا بر اساس یاسا فقه بنویسد. آن هم چه فقهای؟ فقه مصادره اموال!
به جرات میگویم که آثتار این نوع غارتگری همچنان در اقتصاد کشورما باقی مانده است؛ و تا زمانی هم که علما و بزرگان این کشور آنچه را که سلطانمحمدخدابنده، بهزور وارد فقه کرد، برایش روایت یافت و یا از خود پدید آوردند از اقتصاد ما دور نکنند اقتصاد ما جان نخواهد گرفت. "یاسا" خیلی پدیده عجیبی بود! طبق این قانون مجازات فردی که مغولی را کشته است، اعدام بود؛ اما اگر یک مغول یک چینی را میکشت، خونبهای آن یک الاغ بود. پس از سلطانمحمد خدابنده، پسر 13 ساله او بنام "ابوسعیدبهادرخان" به سلطنت رسید و در اولین اقدام فضلاللههمدانی، دانشمند بزرگ، مورخ، مدبر و سیاستمدار را به ظن اینکه پدرش را به مسموم کرده، کشت. ابوسعید، امیری داشت بنام "امیرچوپان"! که به استناد "یاسا" داستانی را جعل میکرد. طبق آن داستان اموال یکی از کنیزان پدرش بهنام "نازخاتون" که دختر ثروتمند یکی از اسیران پدرش بود، مصادره؛ و به امیرچوپان رسیده است. از این رو "امیرچوپان" با همکاری "قاضیالقضات همدانی" شروع به مصادره املاک خوب ایران بهنام نازخاتون میکند. هرجا مزرعهای آباد بود میگفت این "ملک نازخاتون" است و به نفع خودش مصادره میکرد. کار به جایی رسید که زمینهای کرمانشاه، همدان، خرقان و قزوین که هر مترش 3هزار دینار بود وقتی انگ نازخاتون میخورد میشد 3 دینار.
واقعا با این اوضاع میشود انتظار ترقی این کشور را داشت؟ فکر میکنید یک کشور ثروت چگونه ایجاد و نابود میشود؟ 3 هزار دینار بر اساس اجحاف، غارتگری و لباس شرع پوشاندن به غارتگری میشود 3 دینار. مگر میشود کشور را اینگونه اداره کرد. جالبتر اینکه این نازخاتون در دورهای دیگر نامش به "طاغوتی" تغییر کرد. هرچند خواستند بهنام طاغوتی مصادره کردند.
غارتگری چاپخانهای
خطرناکترین نوع غارتگری، غارتگری "نرم" یا "چاپخانهای" است که در مقابل ضرابخانهای قرار می گیرد. در این نوع غارتگری، نه آلیاژ سکهها تغییر میکند؛ نه مالی مصادره میشود؛ همه چیز سرجای خود است. اما مدام پول چاپ میشود و ارزش پولی که دست مردم است کاهش می یابد.
دلیل مشکلات اقتصادی کشور ما همین نوع از غارتگری است. دولت هشتم و نهم 8 برابر پول چاپ کردند و دولت یازدهم و دوازدهم که قرار بود پول چاپ نکند 3 برابر پول چاپ کرد.
فرض کنید در یک سلفسرویس برای 30 هزار نفر غذا آماده کنند و یک برگه هم به افراد بدهند که طبق آن غذا دریافت کنند.اما یک نفر میآید و آن برگهها را تکثیر کند و به اطرافیانش می دهد؛ چه اتفاقی رخ میدهد؟ غذا داخل بشقاب آن سلف سرویس کمتر، کوچک و کوچکتر می شود. در کشور ماهم این اتفاق افتاده است؛ به جای کنترل هزینهها مدام اسکناس چاپ کرده اند و باعث کاهش ارزش پول کشور شدهاند.
با اندازهگیری آلیاژ سکه میتوانسیم میزان تقلبی بودن آن را شناسایی کنیم؛ اما معیار تقلب اسکناس چیست؟؛ ارز خارجی. مدام پول چاپ میکنیم و گمان میکنیم کسی متوجه نیست؛ در حالی که عیار پول ما روز به روز افت میکند و دلار 7 تومان به 7هزار تومان میرسد و اگر این چنین پیش برود دیگر خشتروی خشت بند نخواهد شد. من میخواهم یک پیشبینی بکنم که اگر نهادهای غارتگری از ایران حدف شوند در عرض یک دهه دلار بین هزار الی دوهزار تومان می شود؛ و در غیر این صورت به 20 هزار تومان هم خواهد رسید.
گفتمان نجات
کشور چین که امروز دومین اقتصاد جهان را دارد و در آینده نزدیک اولین خواهد بود با مبارزه و منع نهادهای غارتگری به اینجا رسید و توانست به یکی از قطبهای موفق اقتصاد دنیا مبدل شود.
در ایران هم راهی جز پذیرش وجود نهادهای غارتگری و اصلاح آنها نداریم. پبذیریم که باید با غارتگری مبارزه کنیم. اگر با تمام تلاش روشنفکران از مشروطه تاکنون به جایی نرسیدیم به این دلیل است که راه را اشتباه رفته ایم. فکر میکردیم با تغییر نظام همهچیز درست میشود. ما مشکل را در آدمها میبینیم. فکر می کنیم رئیس جمهور باید عوض شود در حالی که فکر نمی کردیم که نهادها باید اصلاح شوند.
ما باید به طور جدی روی نهادها کار کنیم. کمپین مبارزه با نهادهای غارتگر را ایجاد کنیم. نظام مالیاتی را جایگزین نهادهای غارتگری بکنیم. باید باز تعریف درستی هم از واژه عدالت داشته باشیم. در غیر این صورت چوب این واژه را هم خواهیم خورد. دوباره یک نفر میآید و با ارائه یک تعریف غلط از کلمه عدالت ما را به 800 سال قبل بازمیگرداند. اندیشمندان باید تعریف درست عدالت را ارائه دهند.
امروز عدالت یعنی سرمایهگذاری؛ هرکه بیشتر سرمایه گذاری کند؛ عادلتر است. دست سرمایهگذرانمان را ببوسیم. باور کنیم که کهکشان کارآفرینی هیچ کشوری مانند ما این همه ستاره نداشته است. ما لاجوردیها و ایراوانیها را داشته ایم و نباید با وجود این افراد امروز وضعیت اقتصادمان اینگونه باشد.
منبع: هفته نامه نوسان