اما در مقابل نام لیبرالیسم را آنقدر برای توصیف پلشتی‌ها به‌کار گرفته‌اند که حتی به زبان آوردنش هم گویی جرم است. منظور از این واژه اما همان حاکمیت قانون است. این واژه یعنی دیگر دولت نباید در اقتصاد دخالت کرده و قیمت دستوری تنظیم کند. یا به تعبیر موسی غنی‌نژاد این واژه یعنی، «آزادی و سرریز آن در زندگی هر فرد به معنای ثروت و رفاه بیشتر.» مناظره ساعت 10:30 دقیقه شروع شد و تا پاسی از شب ادامه داشت. یک طرف دقیق و منطقی اما دیگری در سطح سیر می‌کرد. بحث‌های یک طرف منسجم بود، اما طرف دیگر پراکنده‌گویی می‌کرد و هر لحظه از یک شاخه به شاخه دیگر می‌پرید. یک طرف آکادمیک بحث می‌کرد و دیگری در مقام دفاع از ایدئولوژی خود در مناظره حاضر بود. یک طرف دلسوزانه و در مقام معلمی گفت‌وگو می‌کرد، اما دیگری انگ می‌زد و پرخاش می‌کرد. در نهایت یک طرف قصد روشن کردن دیدگاه‌های اقتصادی را داشت و قصد دیگری غالب کردن عقیده خود به‌جای مباحث اقتصادی بود. اگرچه مباحث مطرح‌شده در این مناظره قابل تأمل بود، اما حاشیه‌های این مناظره به تأملات بیشتری نیاز دارد. هنوز صبح نشده بود که ویدئوی مناظره موسی غنی‌نژاد و علی علیزاده در تمام رسانه‌های اقتصادی و سیاسی کشور منتشر شد. فضای مجازی هم از قافله عقب نماند و این ویدئو در اکثر صفحه‌های فعال اقتصادی بارگذاری شد. دامنه تاثیرگذاری دو مناظره اخیر موسی غنی‌نژاد به‌شدت وسیع بود و حالا دیگر حتی مردم کوچه و بازار هم استاد اقتصاد و بزرگ‌ترین حامی لیبرالیسم در ایران را می‌شناسند. موضوع بحث لیبرالیسم بود. اگر در دهه 70 کسی از لیبرالیسم دم می‌زد، احتمالا انگ‌ غرب‌گرایی به او می‌زدند و چه بسا که برای نظرش تنبیه هم می‌شد، اما در همان زمان موسی غنی‌نژاد خود را یک لیبرال معرفی کرد. حالا آقای لیبرال دوباره جنجال به پا کرده و انگار استاد لیبرالیسم دوباره پیروز شده است.

چپی که راست شد

زندگی موسی غنی‌نژاد را می‌توان به چند مهاجرت طولانی تقسیم کرد. او در سال 1348، یعنی در سن 18 سالگی در رشته حسابداری دانشگاه مدیریت تهران پذیرفته شد و به تهران آمد. این اولین مهاجرت غنی‌نژاد بود. او در مصاحبه‌ اخیر خود با رسانه «فردای اقتصاد» در رابطه با اندیشه‌های سیاسی خود در دوران دانشجویی گفت: «آن اوایل که به دانشگاه آمده بودم، گرایشات چپ داشتم و برای همین دانشگاه را قبول نداشتم و درس هم نمی‌خواندم. برای همین ترم دوم مشروط شدم و مسئولان دانشگاه تعجب کردند. آن زمان من در کتابخانه دانشگاه تهران به دنبال کتاب‌های مارکس می‌گشتم، اما پیدا نمی‌کردم. مسئولان کتابخانه همیشه می‌گفتند که کتاب‌های مارکس را کسی قرض گرفته است. من بارها مراجعه کردم، اما بعد متوجه شدم که این کتاب‌ها را به کسی نمی‌دهند.» غنی‌نژاد بعد از پایان دوره کارشناسی در سال 55 برای تحصیل در حوزه اقتصاد به فرانسه رفت. او در دانشگاه سوربون اقتصاد خواند و در این دوره بود که از مکتب مارکسیسم روی‌گردان شد. او در این رابطه می‌گوید: «وقتی به فرانسه رفتم و کتاب‌های متفکران چپ را به فرانسوی و انگلیسی خواندم، از چپ‌ها ناامید شدم. من با خواندن متن‌های مارکسیستی با اقتصاد بازار آزاد آشنا شدم.» غنی‌نژاد بعد از اتمام دوره دکتری خود در رشته اقتصاد توسعه به ایران بازگشت و مدتی هیئت‌علمی دانشکده حسابداری دانشگاه نفت بود و بعد از آن هم به موسسه نیاوران رفت اما هیچ‌وقت سهمی در مدیریت یا سیاست‌گذاری اقتصاد ایران نداشت. او در این رابطه می‌گوید: «من هیچ‌وقت وارد کار اجرایی نشدم چون فکر می‌کردم که نباید در این سیستم وارد کار اجرایی شوم.»

تجددطلبی و توسعه در ایران، آزادی‌خواهی نافرجام (نگارش مشترک با دکتر محمد طبیبیان)، دربارهٔ هایک، آزادی، اقتصاد و سیاست، معرفت‌شناسی اقتصاد، اقتصاد و دولت در ایران، اقتصاد به روایت دیگر، اندیشه آزادی: نگاهی از منظر اقتصاد سیاسی تجربه ایران معاصر (نگارش مشترک با دکتر محمد طبیبیان، حسین عباسی و علی کمر) و آزادسازی و عملکرد اقتصاد کتاب‌های اوست. امروز غنی‌نژاد به‌عنوان یکی از بزرگترین اقتصاددانان ایرانی در زمینه معرفت‌شناسی علم اقتصاد برشمرده می‌شود. علاقه و مطالعه او به فلسفه باعث ایجاد نوعی نگرش عمیق در معرفت‌شناسی اقتصاد شده است.

دومین مناظره

موسی غنی‌نژاد بعد از مناظره‌اش با مسعود درخشان در انظار عمومی شناخته شد. این به آن معنا نیست که کسی قبلا او را نمی‌شناخت، اما بعد از مناظره جنجالی غنی‌نژاد و درخشان، مردم کوچه و بازار هم بزرگترین حامی لیبرالیسم در ایران را شناختند. شنبه نیز غنی‌نژاد مجدد در مناظره‌ای با علی علیزاده مباحثی مطرح کرد که نحوه و سرعت انتشار نظرات او بر اهمیت او و گفته‌هایش تاکید می‌کند. او در این مناظره مواضعی که در خصوص لیبراسیم دارد و آنچه در ایران از لیبرالیسم می‌دانند را تشریح کرد:

«در ایران امروز، لیبرالیسم را به ناسزای سیاسی تبدیل کردند. این موضوع از اول انقلاب اتفاق افتاد و هنوز هم ادامه دارد. به همین دلیل من در دهه ۷۰ با هدف آغاز گفت‌وگو درباره مفهوم لیبرالیسم خود را لیبرال نامیدم که معادل ایرانی آن طرفداری از آزادی‌خواهی است. لیبرالیسم به‌معنای بی‌بندوباری نیست، بلکه به معنای آزادی و سرریز آن در زندگی هر فرد به‌معنای ثروت و رفاه بیشتر است.» موسی غنی‌نژاد، پژوهشگر اقتصاد و اندیشمند اقتصاد توسعه، مناظره خود با علی علیزاده را با این جمله شروع کرد. غنی‌نژاد در ادامه درباره ریشه‌های تاریخی لیبرالیسم گفت: «ریشه‌های اولیه لیبرالیسم زمانی شروع شد که کلیسا گفت، من علاوه بر آخرت، متولی دنیا نیز هستم و این به یک چالش تبدیل شد. ابتدا ویلیام اوکامی به پاپ اعتراض کرد. او معتقد بود کلیسا متولی دنیا و آخرت نیست، چون خداوند به همه عقل یکسان داده تا بشر با مطالعه کتاب آسمانی خودش راه درست را تشخیص دهد. بعد از این اعتراض بود که بحث فردیت عنوان شد. سپس جان لاک در قرن ۱۷ در ادامه اندیشه فردگرایی عنوان کرد که خداوند به انسان حق حیات و آزادی داده و هیچ انسان دیگری حق نقض این دو مورد برعلیه دیگر افراد را ندارد. در آخر آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل عنوان کرد انسان در تلاش آزادانه برای معیشت خود، ثروت را خلق می‌کند و آزادی دلیل خلق ثروت و رفاه بیشتر برای مردم می‌شود. ایده حکومت قانون در اندیشه لیبرالیسم در واقع از توحید برداشت شده است. مهم‌ترین فیلسوف‌های لیبرال ریشه‌های دینی دارند.» بعد از بررسی تاریخچه لیبرالیسم توسط غنی‌نژاد، علی علیزاده موضع او را پیشاکانتی و پیشاهگلی که جامعه و تاریخ را در نظر نمی‌گیرد خواند. غنی‌نژاد در ادامه در رابطه با ریشه‌های فساد در ایران گفت: «ما در ایران قصد داریم همه چیز را خودمان بسازیم. ما می‌خواهیم فرهنگ، اقتصاد و… مهندسی کنیم. هاشمی‌رفسنجانی در سال ۶۸ به این دلیل که اقتصاد ایران حدود 10 مدیریت دستوری داشت و همین مدیریت دستوری اقتصاد را به خاک سیاه کشانده بود، مجبور به اصلاحات شد. ریشه فساد در اقتصاد ایران دقیقا در همان دهه ۶۰ به علت اقتصاد دستوری و دولتی شکل گرفت. من در سال ۱۳۷۱ در مجله «ایران‌فردا» که متعلق به آقای سحابی که از روشنفکران چپ بود نوشتم مقدمه اصلاحات اقتصادی، آزادسازی است نه خصوصی‌سازی. در زمان اصلاحات هاشمی اینقدر از چپ و راست جنجال به پا شد که هاشمی در دوره دوم مجبور به عقب‌نشینی شد و اصلاحات اصلی توسط خاتمی و چپ‌هایی که حالا اصلاح‌طلب شده بودند، رخ داد. ما در کشور اقتصاد دستوری و سرمایه‌داری رفاقتی و… داریم، اما اقتصاد بازار در کشور ما معنا ندارد. وقتی شما در جامعه‌ای هستید که با دستور اداره می‌شود، هیچ کاری با مفهوم مدرن نمی‌توانید انجام بدهید.» در این بخش مناظره، علی علیزاده، موسی غنی‌نژاد را به حمایت از کودتای 28 مرداد متهم کرد و مشکلات کشور را به لیبرالیسم ربط داد. غنی‌نژاد در پاسخ گفت: «آقای علیزاده تمام مشکلات ایران را به لیبرالیسم، نئولیبرالیسم، بانک جهانی و غرب مرتبط می‌کند. در اقتصادی که همه بازارهایش دستوری اداره می‌شود چطور چنین ادعایی می‌کنید؟ در این مملکت کدام بازار کار می‌کند؟ دولت تمام بازار‌ها را به هم ریخته است. لیبرالیسم در ایران شوخی ‌است. چطور می‌گویید لیبرالیسم ایران را بدبخت کرده؟ ما اصلا بخش خصوصی نداریم، بخش خصولتی داریم. بله من طرفدار خصوصی‌سازی بودم، اما بعداً فهمیدم خصوصی‌سازی در ایران همه‌اش بازی است و دولت پشت آن است. اسم آن را هم واگذاری گذاشته‌اند. واگذاری به کی؟ به عمه، خاله و دایی؟ جزء معدود بازار‌ها و صنایعی که دولت در آن دست نبرد، صنعت شکلات‌سازی بود و این از معدود صنایع موفق ایران هم هست. لیبرالیسم یعنی دولت سر به سر مردم نگذارد. به همه دستور ندهد. لیبرالیسم یعنی حکومت قانون. در این مملکت قانون در کجا قرار گرفته است؟ حتی فرهنگ ما هم دستوری است. من می‌گویم مشکل ما این است که همه چیز دست دولت افتاده و دولت ناکارآمد است. وظیفه دولت برقراری حکومت قانون است. کجا در مملکت ما قانون به درستی اجرا می‌شود؟ دولت وظیفه خودش را انجام نمی‌دهد و کار‌های دیگری می‌کند. آقای علیزاده سخنان بامزه‌ای می‌گویند. می‌فرمایند کره‌جنوبی و غربی‌ها هم از خودروسازی‌شان حمایت کردند. صنعت اتومبیل ما که ۵۰ سال است از آن حمایت می‌کنند، پدر مصرف‌کننده را درآورده و تا می‌گوییم بالای چشمت ابرو است، می‌گویند پس اشتغال و... چه می‌شود. این اجحاف در حق ملت است. مردم نیاز به آزادی دارند. آزادی در اقتصاد، آزادی در سیاست، آزادی در فرهنگ. ما ۵۰ سال از خودروسازی حمایت کردیم، قرار است تا ۱۰۰ سال دیگر هم حمایت کنیم؟ آقای علیزاده از ابتدا تا حالا واقعیت‌های جامعه ما را آنطور که دوست داشتند بیان کردند نه آنطوری که واقعا هست. اسم آزادی مانند جن و بسم‌الله است. وقتی از آزادی صحبت می‌شود می‌گویند بحث سیاسی شد، از اقتصاد حرف بزنید.»

نگاه اقتصاددان 1

داوود سوری با اشاره به بازتاب‌های گسترده رسانه‌ای:

برگزارکنندگان مناظره انتظار تاثیرگذاری غنی‌نژاد را نداشتند

داوود سوری، اقتصاددان در گفت‌وگو با هم‌میهن گفت: «ماجرای سناتور مک‌کارتی در آمریکا زمانی به عنوان یک جوک استفاده می‌شد. در حال حاضر هم بسیاری از طنزپردازان از این داستان در آثارشان استفاده می‌کنند. این فرد برای کنار زدن رقیبان خود از شعار مبارزه با کمونیسم استفاده کرد و تقریبا هم موفق شد. چند سال پیش یک مستند در این رابطه ساخته شد. در این مستند چند پیرزن روایت‌گر داستان بودند. آنها در مستند گفتند: «مک کارتی به شهر ما آمد و از کمونیست بد گفت و رای آورد درحالی‌که ما اصلا نمی‌دانستیم کمونیسم یعنی چه؟» این داستان هر روز در کشور ما اتفاق می‌افتد.»

‌نظر شما در رابطه با اندیشه‌های موسی غنی‌نژاد چیست؟

موسی غنی‌نژاد را می‌توان از نظرات و مناظره‌هایش شناخت. خودش بهتر از هرکسی اندیشه‌های خود را فریاد زده است. غنی‌نژاد هیچ‌وقت حتی به عنوان مشاور در دولت و سیاست‌گذاری اقتصادی دولت ورود نکرده است. در 30 سالی که بنده ایشان را می‌شناسم همواره در پی آموزش اقتصاد بود. او همواره می‌نویسد و به‌دنبال آگاهی است. به نظرم مجموعه «دنیای اقتصاد» بسیار وام‌دار موسی غنی‌نژاد است و او سال‌ها بدون هیچ انتفاع مالی با «دنیای اقتصاد» کار کرد. غنی‌نژاد اقتصاد رقابتی را تبیین می‌کند. مفهوم اقتصاد رقابتی همواره از سوی موسی غنی‌نژاد دنبال شده است اما کسی توجه زیادی به این موضوع نکرده است. غنی‌نژاد اقتصاد خوانده است و راه درست بهبود وضعیت اقتصاد را نشان می‌دهد.

‌طرف‌های مناظره با غنی‌نژاد را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

طرف‌های مناظره با غنی‌نژاد اعتبار علمی چندانی ندارند. آقای درخشان که در مناظره اول در مقابل آقای غنی‌نژاد قرار گرفت، بانی وضع موجود است. ایشان از اقتصاد اسلامی حرف می‌زد اما حتی توانایی تعریف اقتصاد اسلامی را نداشت. آقای درخشان چون برداشت درستی از لیبرالیسم نداشت، فقط به مقابله با آن پرداخت. در مناظره دوم هم آقای علیزاده قصد داشت که برنده بحث شود و به‌جای بحث علمی به دفاع از ایدئولوژی پرداخت. آقای علیزاده بحث‌هایی را مطرح کردند که بیشتر باب میل سیاستمداران است تا اقتصاددانان. به نظرم آقای علیزاده فرد مهمی از لحاظ علمی نبود اما از منظر پروپاگاندای رسانه‌ای می‌توانست موثر باشد. این فرد هیچ حرف مشخصی برای اداره اقتصاد ندارد و سعی در اداره هیجان‌ها دارد. غول بی‌شاخ و دمی از لیبرالیسم ساختند، درحالی‌که اصلا تعریفی از لیبرالیسم ندارند. این افراد همه چیز را گردن لیبرالیسم می‌اندازند و این درحالی‌ست که راجع به این موضوع آگاهی ندارند. همه می‌دانند که اقتصاد ایران در دست دولت است و نتیجه این اقتصاد دولتی وضعیت موجود کشور است. اگر دولتمردان و حامیان آنها اندکی شهامت داشتند باید نتیجه این اعمال و سیاست‌گذاری‌های غلط خود را می‌پذیرفتند اما به نظر می‌رسد که شهامت ندارند.

‌مناظره موسی غنی‌نژاد با مسعود درخشان و علی علیزاده بسیار دیده شد. به نظر شما این مناظره‌ها از چه جهت اهمیت دارند؟

این مناظره‌ها از این نقطه‌نظر اهمیت ویژه‌ای دارند که در ابعاد بسیار زیادی دیده شدند. مردم از شعارهای توخالی دولتمردان خسته شده‌اند و وضعیت اقتصادی به مردم فشار می‌آورد. در این شرایط مردم باید با نظرات و عقاید مختلف اقتصادی آشنا شوند. همین شرایط اقتصادی باعث شده تا یک مناظره آکادمیک در رابطه با شیوه حکمرانی اقتصادی به کوچه و خیابان و میان مردم راه پیدا کند. این مناظره‌ها به مردم نشان می‌دهد که در داخل کشور حرف‌هایی وجود دارد که تا به‌حال به آن توجه نشده است. اگر فضای مجازی را نگاه کنید دامنه تاثیرگذاری مناظره‌های دکتر غنی‌نژاد را خواهید فهمید. برگزارکنندگان این مناظره انتظار این حجم از تاثیرگذاری را نداشتند و به نظر من این تاثیر برخلاف انتظار برگزارکنندگان این مناظره بود. گفت‌وگو صورت می‌پذیرد اما واقعا فکر نمی‌کنم که تاثیری در شیوه مدیریت داشته باشد.

‌نظر شما در رابطه با لیبرالیسم چیست؟

ماجرای سناتور مک‌کارتی در آمریکا زمانی به‌عنوان یک جوک استفاده می‌شد. در حال حاضر هم بسیاری از طنزپردازان از این داستان در آثارشان استفاده می‌کنند. این فرد برای کنار زدن رقیبان خود از شعار مبارزه با کمونیسم استفاده کرد و تقریبا هم موفق شد. چند سال پیش یک مستند در این رابطه ساخته شد. در این مستند چند پیرزن روایت‌گر داستان بودند. آنها در مستند گفتند: «مک کارتی به شهر ما آمد و از کمونیست بد گفت و رای آورد، درحالی‌که ما اصلا نمی‌دانستیم کمونیسم یعنی چه؟» این داستان هر روز در کشور ما اتفاق می‌افتد. در رابطه با لیبرالیسم دقیقا همین اتفاق افتاد. یک موجود خیالی از آن ساختند و همه تقصیرات را گردن آن انداختند. همه اینها درحالی بود که مردم و حتی خود کسانی که به لیبرالیسم ناسزا می‌دهند، اطلاعی از شیوه حکمرانی لیبرال ندارند. آقای غنی‌نژاد لیبرالیسم را بسیار دقیق توضیح دادند و من با بحث ایشان موافقم.

نگاه اقتصاددان 2

علی سعدوندی استاد دانشگاه شریف با دفاع از مواضع غنی‌نژاد:

به من هم انگ لیبرال بودن بزنید

مهم نیست که موسی غنی‌نژاد برنده مناظره بود یا علی علیزاده، مهم در معرض عموم قرار گرفتن اندیشه‌های حکمرانی اقتصاد است. حال مردم می‌توانند خود ببینند و انتخاب کنند. علی سعدوندی، استاد اقتصاد دانشگاه شریف در گفت‌وگو با هم‌میهن گفت: «مردم باید نظرات مختلف را بشنوند و آن نظر که باب میل‌شان است را انتخاب کنند. این موضوع یک دستور دینی هم برای ما محسوب می‌شود و از این منظر این مناظره‌ها کارکرد درستی دارند.»

‌به نظر شما این مناظرات چه تاثیری بر دیدگاه مردم در حوزه حاکمیت اقتصادی دارد؟

به نظر من این مناظرات بسیار کمک می‌کند حرکت درستی صورت گیرد. مردم باید نظرات مختلف را بشنوند و آن نظر که باب میل‌شان است را انتخاب کنند. این موضوع یک دستور دینی هم برای ما محسوب می‌شود و از این منظر این مناظره‌ها کارکرد درستی دارند.

‌شما چه مکتب اقتصادی‌ای را دنبال می‌کنید؟

من اقتصاددان هستم و عملگرایی را ترجیح می‌دهم. بنده با دخالت ایدئولوژی در اقتصاد مخالفم و از این جهت با آقای غنی‌نژاد اشتراک پیدا می‌کنم. فارغ از اینکه آقای غنی‌نژاد چه مکتبی را در اقتصاد دنبال می‌کند، اقتصاد دستوری در کشور ما به معیشت مردم صدمه زده است. اگر مخالفت با اقتصاد دستوری و اندیشه‌های مارکسیستی، سوسیالیستی به‌نوعی لیبرالیسم محسوب می‌شود، دوستان هم می‌توانند به من انگ لیبرال بودن بزنند. موسی غنی‌نژاد اندیشه‌هایی نزدیک به مکتب اتریش دارد که به‌نوعی به آنارشیست‌ها و لیبر‌ترین‌ها هم نزدیک است. برداشت شخصی من این است که اندیشه‌های لیبرترین برای آمال بشر خوب است، اما در عمل نمی‌تواند درست عمل کند. این اندیشه‌ روشنگر است اما در دنیای واقعی پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد.

‌اندیشه‌های دکتر غنی‌نژاد چقدر جامه عمل می‌پوشد؟

با توجه به شرایطی که امروز در جامعه داریم این اندیشه‌ها کاملا راه‌گشا خواهد بود. ممکن است که 10 درصد این اندیشه‌ها قابلیت اجرایی نداشته باشند یا افراطی مطرح شوند، اما در جامعه‌ای که از آن سمت بوم افتاده است و اقتصادی دستوری دارد، باید به این حرف‌ها توجه شود. متاسفانه به اندیشه‌های اقتصادی درست در کشور ما توجهی نمی‌شود و مباحث کاملاً برعکس در کشور ما مطرح می‌شوند. به‌عنوان مثال این روزها برخی می‌گویند که نقدینگی عامل تورم نیست. اگر اقتصاددانی این حرف را بزند به نظر من دیگر اقتصاددان نیست. اینکه نقدینگی چقدر بر تورم تاثیر دارد، یک بحث است، اما اینکه تاثیری روی تورم نداشته باشد اصلا قابل قبول نیست. روند باطلی در بانک مرکزی در جریان است که به خلق نقدینگی و تورم می‌انجامد. این مسئله می‌تواند تاثیر زیادی بر کشور داشته باشد و حتی می‌تواند به فروپاشی کشور منجر شود.

‌اندیشه‌های نزدیک به دولت چقدر در اداره کشور موثر بوده است؟ توصیه شما به دولتمردان چیست؟

این اندیشه‌ها جامعه عمل نپوشیده است و وضعیت خوبی در آینده نزدیک در انتظار ایران نیست. اندیشه‌های اقتصادی که دولت ما دنبال می‌کند، درست نیست و توصیه من به دولتمردان این است که مسئولیت کارشان را بپذیرند. به نفع‌شان است که اگر نمی‌توانند وضعیت را بهتر کنند از مردم عذرخواهی کنند و استعفا دهند. اینگونه در عرصه سیاسی و سپهر سیاسی کشور باقی می‌مانند. در غیر این صورت دولتمردان برای همیشه از چشم مردم ایران خواهند افتاد.

 

منبع: هم میهن