بههمیندلیل در گروههای مسلح مسلمان پس از انقلاب دست به ایجاد تشكیلات چریكی تحت عناوین مختلف زدند. نهضت آزادی، تشكیلات گارد ملی و محمد منتظری گروه پاسا را تشكیل دادند و در كنار اینها سازمان مجاهدین انقلاب و گروههای دیگری نیز شروع به فعالیت كردند؛ اما در نهایت به تاریخ دوم اردیبهشت 1358 با فرمان امام این گروههای مسلح تحت عنوان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران ساماندهی شدند. در آغاز آیتالله لاهوتی از سوی امام مسئول ساماندهی این تشكیلات شد و شورایی هفتنفره از سوی شورای انقلاب برای این نهاد تازهتأسیس تعیین شد: آقایان جواد منصوری (فرمانده كل)، عباس آقازمانی (فرمانده عملیات)، محمد بشارتی، محسن رضایی، دانشمنفرد، محسن رفیقدوست، اسماعیل شمسی، فروتن و كلاهدوز. هرچند در این زمینه اختلاف نظراتی وجود دارد و روایت محسن رفیقدوست، محمد غرضی و جواد منصوری در این زمینه مقداری از لحاظ اسامی متفاوت است؛ بهطوریكه این روایت نیز وجود دارد كه شورای اولیه متشكل از افراد فوق بودند: جواد منصوری (فرمانده)، محمد بشارتی و بعدها محسن رضایی به سمت مسئول اطلاعات و تحقیقات و عضو شورای فرماندهی، سیداسماعیل داودی به سمت مسئول اداری و مالی، محسن رفیقدوست به سمت مسئول تدارکات و مرتضی الویری به سمت مسئول روابطعمومی تشکیل میشود. جواد منصوری دراینباره میگوید: واقعیت قضیه این است که از ابتدای پیروزی انقلاب در فکر تأسیس سپاه بودیم و اولین هسته سپاه را تشکیل دادیم. البته دولت موقت نیز گارد ملی را تشکیل داد که آقایان دانشمنفرد و محسن سازگارا از اعضای آن بودند. شهید محمد منتظری نیز یک تشکیلات درست کرد. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم یک گروه مسلح را انتخاب کرده بود. چهار تشکیلات به وجود آمده بود که همه در هم ادغام شدند و به عبارتی همه درست میگویند که پایهگذار سپاه هستند؛ اما سپاه رسمی و قانونی، زیر نظر شورای انقلاب تشکیل شد و من و شش نفر دیگر با حکم شهید بهشتی از اعضای شورای فرماندهی سپاه شدیم. این هفت نفر عبارت بودند از: من، عباس آقازمانی، رفیقدوست، بشارتی، کلاهدوز، اسماعیل شمسی و آقای فروتن. سپاه قانونی با این اسامی که ذکر کردم، آغاز به کار کرد. من 2/2/58 فرمانده سپاه شدم. البته در آغاز فعالیت سپاه حکم همه اعضا ششماهه بود؛ ولی عملا بعد از اتمام شش ماه، تصمیمی گرفته نشد و ما هم فعالیتمان را ادامه دادیم. من تا اول اسفند 58 در فرماندهی سپاه بودم تا زمانی که بنیصدر فرمانده کل قوا شد و من استعفا دادم. دفتر اولیه سپاه در یکی از ادارات ساواک واقع در نگارستان هشتم در خیابان پاسداران (سلطنتآباد سابق) تأسیس و ساختمانهای متروکه و مصادرهشده در سایر نقاط بهعنوان ادارات این نهاد مورد استفاده قرار گرفت. جانشینان فرماندهان سپاه نیز عبارتاند از: سرهنگ دوم یوسف كلاهدوز، علی شمخانی، رحیمصفوی، محمدباقر ذوالقدر، مرتضی رضایی، سیدمحمد حجازی، حسین سلامی و علی فدوی. در ادامه به مرور فرماندهان سپاه از آغاز تاكنون میپردازیم.
جواد منصوری؛ اولین فرمانده
جواد منصوری متولد 1324 در كاشان است. جواد منصوری عضو حزب گروه ملل اسلامی معروف به گروه ۵۵نفره بود. او به دنبال فعالیتهای سیاسی نخستین بار در سال ۱۳۴۴ دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد؛ اما در سال ۱۳۴۸ آزاد شد. او مبارزات خود در گروه حزبالله را ادامه داد و مجددا در سال ۱۳۵۱ دستگیر و تا انقلاب در زندان بود. جواد منصوری اولین فرمانده سپاه از (اردیبهشت تا اسفند ۱۳۵۸) با حکم بهشتی است. او پس از انتصاب بنیصدر به فرماندهی كل قوا از این سمت استعفا داد. او از فروردین ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ معاون فرهنگی و کنسولی و سپس به مدت یک سال، معاون آسیا و اقیانوسیه وزیر امور خارجه بود. سپس در سال ۱۳۶۸ بهعنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران به پاکستان رفت و تا سال ۱۳۷۲ در این سمت بود. جواد منصوری سال ۱۳۷۲ معاونت فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی را برعهده گرفت و تا سال ۱۳۷۴ در این سمت بود. او همچنین از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸ سفیر ایران در پکن بود. او درحالحاضر در مرکز اسناد انقلاب اسلامی مشغول به کار است. او خاطرات خود را در كتابهای متعددی نوشته است و در سالهای اخیر موضع سیاسی خاصی به نفع جریانات سیاسی مرسوم نگرفته و بهعنوان یك چهره مستقل سیاسی-تاریخی شناخته میشود.
عباس دوزدوزانی؛ نظامی شاعر
عباس دوزدوزانی متولد 1321 و فوتشده در سال 1397 است. تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش فراگرفت و چندیبعد با شکلگیری انقلاب، به فرمان حضرت امام خمینی و با همراهی چند نفر از انقلابیون، شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در دوم اردیبهشت ۱۳۵۸ پایهگذاری کرد و خود نیز بهعنوان دومین فرمانده کل رسمی سپاه پاسداران مشغول به کار شد. ورودش به عرصه سیاست و مبارزه با رژیم پهلوی بعد از آشناییاش با دکتر یدالله سحابی و مهدی بازرگان آغاز شد و بعد به حزب ملل اسلامی پیوند خورد. او در این دوره با اعضای نهضت آزادی همبند بود. دوزدوزانی چیزی درباره اینکه آیا او در سازمان مجاهدین خلق قبل از تغییر ایدئولوژیک آن عضویت یا حتی گرایشی داشته است یا نه، نگفته است؛ اما بهزاد نبوی در خاطراتش از زندان دهه 50 میگوید: «شهید رجایی، صادق نوروزی، حسین منتظرحقیقی (برادر شهید محمد منتظرحقیقی) و حاج عباس دوزدوزانی دوستانی بودند که از مجاهدین خلق در زندان اوین جدا شدند. من هم همراه آنها بودم».
عباس دوزدوزانی پس از استعفای جواد منصوری در اسفند 58 به فرماندهی كل سپاه پاسداران منصوب شد. وی نخستین فرمانده کل سپاه بود که حکم فرماندهی خود را از بنیصدر دریافت کرده بود. دوزدوزانی هم به دلیل مخالفتهای رئیسجمهور وقت، در دوم خرداد 1359 استعفا میدهد و از این مسئولیت کنار میرود. وی از 1359 تا 1360 در کابینه محمدعلی رجایی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بود كه وزارت ارشاد را در این دوره منحل اعلام كرد. دوزدوزانی در دوره نخست مجلس شورای اسلامی نیز نماینده تبریز بود و در ادوار دوم و سوم مجلس شورای اسلامی نیز بهعنوان نماینده تهران در مجلس حضور داشت. از دیگر سمتهای دوزدوزانی میتوان معاون دکتر معین (وزیر علوم)، مشاور محمد خاتمی (رئیسجمهور)، عضو و رئیس شورای شهر تهران در دوره اول شوراها و رئیس کانون زندانیان سیاسی قبل از انقلاب نام برد. عباس دوزدوزانی به مرور زمان نرمتر و آرامتر شد بهگونهای که پس از پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ در اردوگاه اصلاحطلبان تعریف شد منتها سعید حجاریان یکبار در تنوع جبهه مشارکت – مهمترین حزب اصلاحطلب – پس از دوم خرداد گفت: «مشارکت، طیفهای مختلف را در برمیگیرد و بینالعباسین است». عباس دوزدوزانی در سالهای آخر عمر و حتی بعد از شورای اول فعالیت خاص سیاسی نداشت اما مانند ابوالقاسم سرحدیزاده زندانی پرسابقه سیاسی در رژیم گذشته و وزیر کار دهه ۶۰ از اوضاع گله میکرد.
عباس آقازمانی )ابوشریف( در قامت یك چریك
عباس آقازمانی متولد 1318 معروف به ابوشریف است. آقازمانی دانشآموخته کارشناسی حقوق اسلامی از دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران است. وی در سالهای دهه 40 با حزب ملل اسلامی در ارتباط بود و پس از حمله ساواك به این تشكیلات، ابوشریف به سه سال زندان محكوم شد. عباس آقازمانی در سال ۱۳۴۶ و با گذشت زمان اندکی از آزادی، با گردآوری عدهای از همرزمان سابق خود در حزب ملل اسلامی، از جمله احمد احمد، جعفر منصور، جواد منصوری و عباس دوزدوزانی، سازمان حزبالله را بنا نهاد. از سال ۱۳۴۸ همراه حزبالله به فعالیت ضد رژیم پهلوی، در پوشش برپایی کلاسهای تدریس علوم اسلامی و عربی، در محافل مذهبی و برخی مساجد تهران اقدام کرد. وی همچنین در فاصله سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۸ با انجمن حجتیه در مقابله با بهائیان نیز همکاری داشت. او در سال 1350 به سمت فلسطین و لبنان گریخت. او در كشورهای عربی دورههای چریكی مختلفی را طی كرد و دارای اندیشههای انترناسیونالیستی یا نظرات امتمحور بود. ابوشریف پس از مدتی به اروپا رفت و به تدریس قرآن در انجمنهای اسلامی پرداخت. در پاییز ۱۳۵۷ پس از مهاجرت امام به فرانسه، به نوفللوشاتو رفت و بهواسطه دوستی با مهدی عراقی، به گروه تأمینکنندگان امنیت محل اقامت امام خمینی پیوست. او در آستانه وقوع انقلاب، در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ درحالیکه هنوز احتمال دستگیری توسط ساواک وجود داشت، بهصورت ناشناس وارد ایران شد. وی به توصیه سیدمحمد بهشتی به محل استقرار نیروهای انقلابی در مدرسه رفاه رفت و به سازماندهی آنها و تأمین امنیت آن مکان مبادرت کرد و از طرف کمیته مرکزی، مسئول جمعآوری سلاحها و سازماندهی افراد شد و همزمان امور انتظامی مدرسه رفاه را نیز اداره میکرد. آقازمانی پس از وقوع انقلاب در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، به ساماندادن نیروهای نظامی انقلابی پرداخت که پس از چندی به شکلگیری اولین گردانهای عملیاتی سپاه پاسداران منجر شد. وی پس از استعفاي عباس دوزدوزانی در تاریخ دوم خرداد 1359 به فرماندهی كل سپاه منصوب شد اما 25 روز بعد از این سمت استعفا داد. با شروع حمله عراق به ایران، ابوشریف از اولین فرماندهان سپاه پاسداران بود که وارد عرصه مقابله با این تهاجم شد. بنابر شواهد، عرصه حضور او و نیروهایش بیشتر در منطقه غرب کشور بوده است. چنانکه از جمله مسئولیتهای او نمایندگی شورای عالی دفاع در غرب کشور، فرماندهی عملیات غرب کشور و ریاست ستاد جنگی غرب کشور برشمرده شده است. در اواسط سال ۱۳۶۰، پس از تغییر و تحولات پیشآمده در سپاه، عباس آقازمانی برای تصدی مسئولیت سفارت ایران در پاکستان، عازم آن کشور شد. وی در شهریور ۱۳۶۰ بهعنوان کاردار ایران در پاکستان منصوب و در فروردین ۱۳۶۱ به سمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد. مأموریت او در پاکستان بعد از سه سال پایان یافت و ابوشریف در سال ۱۳۶۳ به ایران بازگشت. عباس آقازمانی بعد از بازگشت از پاکستان، به شهر قم رفت و به تکمیل تحصیلات دینی خود تا سطح خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخت. آقازمانی همزمان با حضور در شهر قم نمایندگی ولی فقیه در امور افغانستان را بر عهده داشته و به مجاهدین افغان در نبرد با دولت اشغالگر شوروی سابق یاری میرساند. آقازمانی در سال ۱۳۶۶ پس از کشمکشهای فراوان در ایران، بار دیگر از کشور خارج شد و به افغانستان رفت. در سالهای ابتدایی دهه ۱۳۷۰ با خروج نیروهای شوروی از افغانستان و سقوط دولت کمونیستی محمد نجیبالله توسط مجاهدین، ابوشریف به همراه گروههای جهادی افغان در هنگام فتح پایتخت، وارد شهر کابل شد. با بروز جنگ داخلی در افغانستان و پس از تصرف کابل توسط نیروهای طالبان، وی به پاکستان رفت. آقازمانی در سالهای دهه ۱۳۸۰ در پاکستان حضور داشت و در این دوره، به فعالیتهای دینی اشتغال داشته است. در تاریخ ۱۶ تیر ۱۳۹۰ روزنامه خراسان خبر از حضور مجدد آقازمانی در ایران داد. هماكنون از محل زندگی و فعالیتهای او اطلاعات دقیقی در دسترس نیست.
مرتضی رضایی؛ سردار بیعكس سپاه
مرتضی رضایی 22تیر 1359 تا20 شهریور 1360 با حكمی از سوی بنی صدر فرماندهی كل سپاه را در دست داشت. در سال ۱۳۷۲، در اخبار سراسری، حکمی از سوی آیتالله خامنهای، خطاب به مرتضی رضایی منتشر شد. این خبر که بدون پخش تصویری از وی و با پوششی ضعیف پخش میشد، ناظر به انتصاب این سردار کهنهکار به مقام حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران بود. پس از آن در سال 1385 آخرین باری که نام مرتضی رضایی در رسانهها شنیده شد، مرتضی رضایی از سوی رهبری جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد. گویا وی چندسالی است كه هیچ مسئولیتی در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ندارد و روزهای بازنشستگی خود را طی میکند. اطلاعات بیشتری از وی در دسترس نیست.
محسن رضاییمیرقائد
محسن رضاییمیرقائد متولد 1333 از بنیانگذاران سازمان منصورون است. رضایی به همراه محمد بروجردی از اعضای تیم حفاظت از امام خمینی پس از ورود ایشان به کشور بودند. پس از وقوع انقلاب، او از پایهگذاران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود و همچنین یکی از اعضای هیئت ۱۲نفره تدوین اساسنامه سپاه پاسداران در زمستان ۱۳۵۷ بهشمار میآمد. رضایی از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ نخستین فرمانده واحد اطلاعات سپاه بود و در سال ۱۳۶۰ با حکم امام به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منصوب شد و تا ۱۳۷۶ برای مدت ۱۶ سال در این جایگاه فعالیت کرد. محسن رضایی در ۹ اردیبهشت ۱۳۶۶ در نامهای به احمد خمینی، با ذکر دلایلی همچون امکانات کم و پشتیبانی ضعیف و پیشبینی اینکه نیروهای ایرانی بدون رفع این مشکلات تلفات سنگینی خواهند داد، از مقام فرماندهی کل سپاه استعفا داد. آقای رضایی در استعفانامه خود نوشت که علیرغم مقاومتهای زیاد در مقابل مشکلات و نارساییهای میدان نبرد (که عمدتا ناشی از افراد و عوامل داخلی جامعه و مسئولان کشور بودهاند)، مجبور به استعفا شده است. امام با استعفای محسن رضایی مخالفت کرد و او تا سال ۱۳۷۶ در فرماندهی کل سپاه باقی ماند. وی که تحصیلات در مقطع کارشناسی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت را پیش از انقلاب نیمهکاره رها کرده بود، در سال ۱۳۷۶ و پس از استعفا از فرماندهی سپاه، بار دیگر تحصیل را از سر گرفت و ابتدا کارشناسی اقتصاد را از مرکز آموزش سازمان برنامه و بودجه دریافت و سپس کارشناسیارشد و دکترای اقتصاد را در سال ۱۳۷۹ از دانشگاه تهران اخذ کرد. محسن رضایی در پی استعفا از فرماندهی سپاه پاسداران در سال ۱۳۷۶ از حضور در کلیه نیروهای نظامی نیز کنارهگیری کرد و وارد دنیای سیاست شد. رضایی در سال ۱۳۷۶ با حکم آیتالله خامنهای، به سمت دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شد و از سال ۱۳۷۹ نیز ریاست کمیسیون اقتصاد کلان مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده گرفت. محسن رضایی در این سالها فعالیتش را در مجمع تشخیص مصلحت نظام متمرکز کرده است. از فعالیتهای وی در مجمع تشخیص میتوان به تدوین سند چشمانداز 20ساله ایران و کمک به اصلاح قانون سرمایهگذاری خارجی در کشور اشاره کرد. او در ششمین دوره انتخابات مجلس و نهمین، دهمین و یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری كاندیدا شد، اما موفق نشد. رضایی در دیماه 1398 از سوی آمریكا تحریم شد.
سیدیحیی صفوی؛ از فرماندهی سپاه اصفهان تا فرماندهی کل سپاه
سیدیحیی صفوی متولد ۱۳۳۱ در روستای همام از بخش باغبهادران شهرستان لنجان استان اصفهان است. او نظامی و سیاستمدار ایرانی است که از فرماندهان سپاه اصفهان در دوران جنگ ایران و عراق و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در میان سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶ بود. او در حال حاضر دستیار و مشاور عالی مقام معظم رهبری در امور مربوط به نیروهای مسلح است و بهعنوان استاد جغرافیای سیاسی در دانشگاههای خوارزمی تهران، شهید بهشتی، تهران و تربیتمدرس فعالیت میکند. صفوی دانشآموخته کارشناسی زمینشناسی از دانشگاه تبریز، کارشناسیارشد جغرافیای سیاسی از دانشگاه امام حسین(ع) و دکترای جغرافیای سیاسی از دانشگاه تربیتمدرس است. وی پس از ۱۰ سال فرماندهی بر این ارگان نظامی، به دستور مقام معظم رهبری، جای خود را به محمدعلی جعفری داد.
محمدعلی جعفری؛ از دانشکده هنرهای زیبا تا فرماندهی سپاه
محمدعلی جعفری متولد 1333 یزد و فارغالتحصیل دانشكده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و کارشناسیارشد فرماندهی از دانشگاه امام حسین(ع) است. وی از نمایندگان انجمن اسلامی دانشجویان در بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا بود. او در طول جنگ ایران و عراق، از فرماندهان میانی سپاه پاسداران بود و در خلال جنگ دورهای فرماندهی قرارگاه غرب، قرارگاه نجف و مدتی نیز فرماندهی قرارگاه قدس را بر عهده داشت. جعفری از ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۱ جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه بود و در فاصله سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۸۴ برای مدت ۱۳ سال بهعنوان فرمانده نیروی زمینی سپاه فعالیت میکرد. جعفری در 10 شهریور 1386 به فرماندهی كل سپاه منصوب شد و در اول اردیبهشت 1398 سردار حسین سلامی جایگزین وی شد. او در دوران كاری خود، شرایط سختی ازجمله وقایع 88 و دیماه 96 را پشت سر گذاشت. سردار جعفری هماکنون فرمانده قرارگاه فرهنگی بقیهالله(عج) است.
نام محمدعلی جعفری بهعنوان یکی از پنج شخصیت ایرانی در فهرست ۵۰۰ نفر از قدرتمندترین افراد جهان که از سوی نشریه آمریکایی فارنپالیسی منتشر شده است، دیده میشود. جعفری از سوی آمریكا در سال 88 تحریم شد. او خاطرات خود را در كتابی به نام كالكهای خاكی نوشته است.
حسین سلامی؛ آخرین فرمانده
حسین سلامی در سال ۱۳۳۹ در روستای وانشان از توابع شهرستان گلپایگان زاده شد. در سال ۱۳۵۷ همزمان با اوجگیری انقلاب در رشته مهندسی مکانیک دانشگاه علم و صنعت قبول شد. سلامی بعد از پایان جنگ به تکمیل تحصیلاتش در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی مکانیک پرداخت و همچنین دوره فرماندهی و ستاد را گذراند و در رشته مدیریت دفاعی از دانشگاه عالی دفاع ملی مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد. وی در طول جنگ ایران و عراق، در کردستان و عمدتا در جبهه جنوب در مسئولیتهای رزمی و مختلف در لشکر ۲۵ کربلا، لشکر ۱۴ امام حسین و نیز قرارگاه دریایی نوح حضور داشته است. وی پس از پایان جنگ، دوره دانشکده فرماندهی و ستاد را گذراند. سلامی همزمان با تدریس در دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه، از دانشگاه علم و صنعت نیز فارغالتحصیل شد. وی همچنین مؤسس و فرمانده دوره عالی جنگ از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۶ بوده و از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ در سمت معاون عملیات ستاد مشترک سپاه اشتغال به خدمت داشته است. او در اول اردیبهشت ۱۳۹۸ از سوی آیتالله خامنهای از رده جانشینی فرمانده کل سپاه پاسداران، با یک درجه ارتقا به رتبه سرلشکری و سمت فرماندهی کل سپاه پاسداران منصوب شد. سلامی نیز دوران سختی را در آغاز كار خود گذراند و تنها شش ماه پس از انتصاب به سمت فرماندهی سپاه، درگیر مسائل آبان 98 و سپس كرونا در كشور شد.