حتی اگر گزینه نهایی هیچ سازوکار ائتلافی در جریان اصولگرایی نباشند باز هم در عرصه میمانند. آنها تصور میکنند که در غیاب یا روزگار فترت رقیب اصلاحطلب، نه تنها جبهه اصولگرایان نیازی به نامزد واحد ندارند بلکه شاید با تکیه به توان فردی و ادبیاتی جدید چه بسا بتوانند رأی بیشتری از بدنه مردمی جریان اصولگرایی و حتی غیراصولگرایی را به سبد خود بریزند. آنها تصور میکنند که از مسیر سیاست شخصیسازیشده به جای جریانی، از منظر تصویرکردن خود به عنوان یک قهرمان که توانایی حل مشکلات مردم را دارد، بهتر و بیشتر میتوانند رأی جذب کنند. برای همین روی ظاهر کلمه «مستقل» تأکید دارند بدون اینکه به لحاظ آبشخور فکری و سیاسی و حتی اقتصادی واقعا مستقل باشند. برخیشان رسما گفتهاند دوگانه اصلاحطلب- اصولگرا را قبول ندارند تا همگام با مردم از پایان این دوگانه سخن گفته باشند درحالیکه هویت سیاسی و شناسنامه کاریشان کاملا برآمده از این جریان سیاسی است. به نظر میرسد که الگوی سال 84 و بیرونآمدن محمود احمدینژاد از سبد رأی برای برخی چهرههای اصولگرایی نویدبخش است. آنها تصور میکنند حتی اگر به علت تعدد نامزدها، انتخابات به دور دوم برود، باز هم شانس خواهند داشت برای همین برخی از آنها از هماکنون شروع به شبیهسازی از احمدینژاد کردهاند. در این میان، عزتالله ضرغامی به طور مشخص با الگوبرداری از احمدینژاد جلو میرود. سعید محمد هم گزینه دیگری است که به نظر میرسد با تکیه بر جوانگرایی و کمتر شناختهشده بودن میخواهد خود را پدیده انتخابات 1400 کند. محسن رضایی هم امید زیادی دارد که بالاخره همای سعادت روی دوشش بنشیند و با تمرکز بر مسئله اقتصاد به عنوان چالش اصلی این روزهای کشور، به عنوان یک اقتصادخوانده نظر مردم را به سوی خود جلب کند. قاضیزادههاشمی هم اخیرا مصاحبه کرده و گفته وابسته به هیچ حزبی نیست و مستقل وارد عرصه انتخابات میشود!
ضرغامی صراحتا در توییتی ضمن احترام به همه نامزدها، رقبا، تشکلهای سیاسی و تشکر از تلاش آنان برای مشارکت هرچه پرشورتر مردم در همه انتخاباتها، گفته بنای ورود به سازوکارهای مرسوم را ندارد. او که نامش در بین گزینههای 10نفره شورای وحدت اصوگرایان است، نخستین فردی است که رسما گفته تن به سازوکار این شورا نمیدهد. دوره قبل، در انتخابات مقدماتی جمنا، ابراهیم رئیسی، زاکانی، بذرپاش، قالیباف و حاجیبابایی به عنوان پنج نامزد نهایی معرفی شدند. نفر بعدی نیکزاد بود و نفر بعدی ضرغامی. از این جمع، ابراهیم رئیسی به قوه قضائیه رفت و سایرین در مسئولیتهای کلیدی مجلس یازدهم قرار گرفتند. اما دست ضرغامی از همین هم خالی ماند و شاید از همین رو ضرغامی میگوید که این شورا را قبول ندارد. سردار محمد اخیرا گفته در بین عزیزانی که تا امروز مطرح شدهاند، خودم را اصلح میدانم. او که خودش را مصداق رئیس دولت جوان انقلابی میداند هم در توییتی نوشته بود: «دولت جوان انقلابی در زمین سنگلاخ سیاسیون بیتقوا در حال جوانهزدن است. هرچند درختان فرتوت این جوانه را احاطه کردهاند ولی باران رحمت خدا و آفتاب زیبای ولایت برای رویش آن کافی است». حسین دهقان هم در مصاحبههایش گفته که زمان آن رسیده است که بر تمامیتخواهی دو جناح سیاسی نقطه پایان بگذاریم. محسن رضایی هم گفته با بحث اصولگرایی- اصلاحطلبی، مشکلات کشور به صورت ریشهای قابل حل نیست و این بازی پایان یافته است!
قاضیزادههاشمی هم گفته: من کاندیدای هیچ حزبی نیستم. خودم را به عنوان فردی که با موضع جناحی ـ سیاسی میخواهد وارد انتخابات شود، نمیبینم. من سال ۹۲ سخنگوی جبهه پایداری و به مدت حدود یک سال عضو شورای مرکزی جبهه پایداری بودم ولی چندین سال است که توفیق حضور در بین دوستانمان را از دست دادهام. علاقهمندم که مواضع مستقلتری داشته باشم. بنده خودم را جزء جریان انقلابی میدانم ولی هیچ ارتباط تشکیلاتی و سازماندهیشده با هیچ گروه و جریان سیاسی موجود در انتخابات ۱۴۰۰ ندارم. ممکن است بعدا برخی از اشخاص و جریانات از آدم حمایت کنند و این موضوع دوم است.
به نظر میرسد بخشی از این نامزدها از شیوهای که ابراهیم رئیسی در سال 96 پی گرفت و در بیانیهای اعلام کرد که فارغ از گروهبندیهای سیاسی رایج وارد عرصه انتخابات میشود، تبعیت میکنند. اما نکتهای که در نظر گرفته نمیشود، این است که گویا آن بیانیه در هماهنگی کامل با سازوکار ائتلافی اصولگرایان در همان زمان بوده است. جمنا یا همان جبهه مردمی نیروهای انقلاب در واکنش به اظهار نظرهایی که گفته میشد رئیسی میخواهد مستقل وارد انتخابات شود نوشته بود: تعبیر «فارغ از گروهبندیهای سیاسی» که در بیانیه اعلام کاندیداتوری حجتالاسلام رئیسی آمده عینا برگرفته از اساسنامه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی است و جبهه نیز در اساسنامه خود تأکید کرده است که فراتر از گروهبندیهای سیاسی قرار دارد و مهمتر از آن اینکه اعلام شد اطلاعیه جناب آقای رئیسی با اطلاع و مشورت هیئترئیسه جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی بوده و ایشان به وحدت نیروهای انقلابی متعهد و پایبند است. سؤالی که باید به آن پاسخ داد، این است که آیا اساسا در سیاست ایران امکان فعالیت مستقل از جریانها و جناحهای سیاسی یا حتی مستقل از حاکمیت ممکن است؟ آن نامزدی که شعار زیر میز زدن میدهد آیا بیشتر به دنبال جلب توجه افکار عمومی و بالابردن تابلوی «من متفاوتم» نیست؟ آن هم با سوءاستفاده از مردمی که به نظر میرسد از هر دو جناح عبور کرده و به دلایل مختلف، زیست سیاسی- مدنیشان را ورای فعالیت احزاب و جناحین رسمی دنبال میکنند.
وضعیت جلیلی و قالیباف
به نظر میرسد که در شرایط فعلی، اوضاع فعلا برای دو رقیب انتخاباتی سال 92 خوب نیست. آنها که تجربه شکست و رقابت با هم را دارند، بعید است این بار وارد بازیای شوند که به جز خودشان دهها بازیگر هم دارد. آن هم درون جریان اصولگرایی. صراحتا یا تلویحا از هر دو اینها نقل شده که ورودشان به کارزار انتخابات تنها در شرایطی است که تنها گزینه جریان اصولگرایی شوند. اتفاقی که شاید تا پیش از این ممکن بود اما حالا با تغییراتی که در فضای سیاسی به ویژه در اردوگاه اصلاحطلبی رخ داده شاید دیگر ممکن نباشد.
شانس نامزدهای مجلسی
به جز قالیباف که همچنان در مظان نامزدی است و سخنان و شروطی به نقل از او منتشر و تکذیب میشود اما دو عضو دیگر هیئترئیسه مجلس هم اعلام نامزدی کردهاند؛ قاضیزادههاشمی و علی نیکزاد. اما به نظر میرسد این سه نفر اگر به نامزد واحد اصولگرایان یا یکی از خروجیهای ائتلافی بدل نشوند، قطعا شانس زیادی برای بردن نخواهند داشت. این تصور هم بین بدنه مردمی جریان اصولگرا و هم بین خود نمایندگان وجود دارد که آنها مجلس را پله رسیدن به پاستور کردهاند. ظنی که البته درباره شخص قالیباف از همان ابتدا وجود داشت و حتی برای ممانعت از نامزدی او بخشی از جریان اصولگرایی به دنبال گرفتن تعهد از قالیباف بود تا بین نامزدی برای ریاست مجلس و دولت یکی را انتخاب کند اگرچه درنهایت هم موفق نشد. تا جایی که غلامرضا نوریقزلچه، نماینده مردم بستانآباد و سخنگوی فراکسیون مستقلین ولایی در گفتوگویی به احتمال کاندیداتوری رئیس مجلس و نواب او در انتخابات ریاستجمهوری واکنش نشان داده و گفته است: «اعلام حضور اعضای هیئترئیسه مجلس در انتخابات ریاستجمهوری آسیب جدی به مجلس وارد کرده است.. سودای نمایندگان برای رئیسجمهورشدن باعث شده که مقداری چالشها و اصطکاکهایی با دولت پیش بیاید و با دولت رقابت کنند که این عدم تعامل با دولت، در یک سال گذشته به شرایط اجتماعی کشور آسیب زد. یکی از آثار دیگر آن است که وقتی، رقابتی پیش میآید تعامل و همکاری را به حاشیه میبرد و ارتباطات و تعاملات را دچار اختلال میکند. آقایان خود را در قوه مقننه مستأجر موقتی احساس میکنند و برنامه بلندمدت و چهارساله با شوق و ذوق ندارند، این هم آثارش را در مجلس و بدنه اداری مجلس میگذارد و موضوعات زودگذر و شعاری بولد میشود و موضوعات اساسی خیلی، مطرح نمیشود... اینکه دستهجمعی به سمت ریاستجمهوری برویم و همه چیز را به حاشیه ببریم مجلس را تخریب و تضعیف کردهایم... نباید مجلس را سکوی پرتاب ریاستجمهوری دانست».