روز گذشته مریم حضرتی، معاون پرستاری وزارت بهداشت اعلام کرد: «۶۵درصد نیروهای پرستاری در مراقبت مستقیم از بیماران کرونایی هستند که طی تحقیقاتی افزایش خستگی و افسردگی در بین پرستاران مشخص شده است که مداخلات مشاوره و روانپزشکی برای پرستاران در بسیاری از بیمارستانها در نظر گرفته شده است. مهمترین علت افزایش افسردگی در پرستاران، دوری از خانواده، مشقت کاری، ترس از کرونا یا سختی کار نبوده، بلکه مهمترین علت مشاهده مرگ بیماران جلوی چشم آنها بوده است. ترک خدمت یکدرصد نیروها از محل کار در بحران کرونا نیز مختص پرستاران نبوده و در گروههای دیگر هم بوده است که مطابق قانون رسیدگی میشود.» این گفتهها در حالی مطرح میشود که بهدلیل کمبود نیروی کادر درمانی و پرستاری، بسیاری از پرستاران چند روز را در بیمارستان سپری میکنند و زمان استراحت آنها، ترس از رفتن به منزل و ملاقات با نزدیکان باعث تشدید مشکلات روحی و روانیشان میشود. یکی از این پرستاران به خبرنگار «آرمان ملی» میگوید: «ما نه تنها در روز شاهد فوت مردم هستیم، بلکه بسیاری از همکارانمان را نیز از دست دادهایم. بعد از مرگ همکار و دوست نزدیکم که در بخش بیماران کرونایی کار میکردیم، کار کردن برایم خیلی سختتر شده، هر روز باهم سوار سرویس میشدیم و میآمدیم بیمارستان اما از هشت فروردین دیگر تنها شدم.»
جامعه شناسان نيز مشکلات روحي و رواني را مختص پرستاران نميدانند و بر اين باورند که شرايط روحي جامعه در دوران پساکرونا وخيم خواهد شد و بايد مسئولان کشور از همين امروز به فکر تبعات رواني اين موضوع باشند. به گفته آنها پس از فروکش کردن کرونا در کشور، ميزان جرم و آسيبهاي اجتماعي بهدليل لطمهاي که کرونا به روح و روان جمعيت زيادي از ايران وارد کرده، افزايش چشمگيري پيدا خواهد کرد. در اين بين کادر درماني، پرستاران، بهياران و نيروهاي خدماتي بيمارستانها، بيش از هر قشر ديگر بدون محافظ مورد هجوم اخبار اين آسيبهاي رواني قرار دارند. ايرج خسرونيا، مددکار اجتماعي و رئيس انجمن متخصصان داخلي ايران به «آرمان ملي» ميگويد: افسردگي و تبعات روحي و رواني، از گذشته در ميان برخي از رشتههاي پزشکي همچون رشتههاي خوني و کليويي که مريضها بدون نتيجه درماني، فوت ميکردند، اکثر پزشکانشان را افسرده ميکرد. حالا نيز با وجود کرونا بهدليل آمار فوت بالايي که دارد، کادر پزشکي و پرستاري دچار افسردگي شديد شده است. پرستاري که چند روز براي بيمار کرونايي با همه کمبودها و ترس از ابتلاي خود و خانوادهاش به کرونا، زحمت کشيده، اما در نهايت نتيجهاي ندارد و بيمارش جلوي چشمانش جان ميدهد، باعث افسردگي او خواهد شد. وقتي تعداد مرگ و مير بالا ميرود، آن فرد به طور ناخودآگاه ياد پدر و بردار خود ميافتد و ميترسد که آنها نيز به همين سرنوشت گرفتار شوند و اين مشکلات روحي آنها را حادتر ميکند. بسياري از پزشکان و پرستاران به همين دليل دست از کار ميکشند. بسياري از پرستاران بچه کوچک دارند و24 تا 48 ساعت آنها را نميبينند. او از خانواده و فرزندش دور است و وقتي در بخش بيمارستان آنها چند بيمار در روز فوت ميکنند، بهدليل اينکه اين فکر به ذهنش ميرسد که زحماتش بينتيجه بوده، دچار بيماريهاي روحي و رواني خواهد شد. خسرونيا معتقد است که اگر شرايط به همين شکل پيش برود، کادر درماني ما ضعيفتر خواهد شد و مشکلات روحي و رواني و جسمي آنها تشديد ميشود.
حتي جرات ديدن بچههايم را ندارم
به باور روانشناسان، ديدن مرگ يک انسان بيش از 40 روز بر ذهن يک فرد تاثير منفي ميگذارد و زماني که در يک روز بسياري از افراد جامعه که بعضا از دوستان و آشنايان کادر پزشکي و پرستاري هستند، جلوي چشم آنها جان ميبازند، يا در شرايط جسماني بسيار بدي قرار ميگيرند، ميتواند يک فرد را تا مرز افسردگي حاد پيش ببرد. يکي از پرستاران در اين رابطه به «آرمان ملي» ميگويد: در برخي از مواقع افرادي که به کرونا مبتلا شدهاند، همسايه و دوستان ما هستند و وقتي حال آنها وخيم ميشود، از لحاظ روحي بهم ميريزيم. متاسفانه از تعداد مراجعهکنندگان به بيمارستان کم نشده، اما در اين شرايط، دولت دستور بازگشت اصناف به کارشان را ميدهد و اين عاديسازي منجر به افزايش آمار ميشود. واقعا توان درمان و خدماترساني به اين حجم از بيماران را نداريم. بسياري از همکاران من که در بخش درمان بيماران کرونايي فعاليت ميکنند، دچار اضطراب و حتي افسردگي شدهاند، ولي حتي جرات رفتن به منزل را ندارند، چون ميترسند ناقل بيماري باشند و افراد خانوادهشان را تهديد کنند».
خدمات روانشناسي بيفايده است
مينا منظوري، روانشناس در اين رابطه به «آرمان ملي» ميگويد: احساسات در ميان انسانها مسري است و وقتي فردي حتي بيرون از بدنه درماني کشور، از آمار مرگ و مير و مبتلايان به کرونا مطلع ميشود، ناخودآگاه دچار اضطراب و غم خواهد شد. در طول دو ماه گذشته بسياري از مردم، چند نفر از اعضاي خانواده و دوستانشان را در جريان شيوع کرونا در کشور از دست دادهاند و حالا استرس و افسردگي آنها طبيعي است. از سوي ديگر کادر درماني بيمارستانها تمام تلاش خود را ميکنند که حتي يک فرد هم فوت نکند، اما آنها وقتي ميبينند، بهرغم تمام تلاشي که ميکنند، بازهم هر روز تعداد زيادي از مردم به بيمارستانها مراجعه ميکنند و تمام زحمات شبانه روزي آنها با مرگ بيمار به هدر ميرود، آنها دچار نااميدي خواهند شد. متاسفانه شرايط شهرها به حالت عادي بازگشته و باعث شده که زحمات کادر درماني در دو ماه گذشته ناديده و از بين برود. وي در ادامه خاطرنشان ميکند: شما تصور کنيد چند ماه با تلاش شبانه روزي و با فداکاري، يک ساختمان را ميسازيد و بعد شاهد فرو ريختن آن باشيد، دچار ياس و نااميدي ميشويد. بازگشت کشور به شرايط عادي همين حال را در ميان کادر درماني و پزشکي به وجود آورده است. وقتي آنها ميبينند که روزانه بر تعداد بيماران افزوده ميشود، حس ناخوشايندي مانند راه رفتن روي تردميل به آنها دست ميدهد. در ابتدا پرستاران براي افزايش روحيه کمپين رقص و شادي به راهانداختن، اما کسي به آنها توجهي نکرد که اين کمپين براي چه به راه افتاده و انگار کساني که در يک بيمارستان کار ميکنند، از سياره ديگري آمدهاند و فقط بايد آنها جانشان را به کف دستشان بگذارند و به مقابله با کرونا بروند. وقتي تعداد مبتلايان کم نشده و کشور به حالت عادي باز ميگردد، آنها به اين نتيجه ميرسند که فقط آنها هستند که از زن و شوهر و فرزندشان گذشتهاند. آيا خدمات مشاورهاي و روانشناسي براي کادر بيمارستاني در اين شرايط ميتواند موثر باشد، وي در پاسخ به اين سوال ميافزايد: خير، تا زماني که مسئولان ارشد کشور به اين باور نرسند که کرونا روزانه جان صدها نفر را ميگيرد، هيچاقدام روانشناسي نميتواند موثر باشد. همه ما ميدانيم که قرنطينه خانگي موجب فشار اقتصادي بر کشور و مردم ميشود و دست دولت زير تيغ اقتصادي است، اما ضرر و زيان به اقتصاد بهتر از اين است که ما سرمايههاي کشورمان را از دست بدهيم و اگر بخواهيم جلوي ورشکستگي اقتصادي را با وضعيت فعلي بگيريم، از جانب سرمايههاي کشور ورشکسته خواهيم شد. وقتي يک پرستار بيش از 15 ساعت مشغول خدماترساني در شرايط سخت روحي و جسمي است، وضعيت روح و روان و جسم هر روز بدتر ميشود، بايد تعداد آنها آنقدر زياد باشد که کار آنها به شش تا 8 ساعت برسد و سريع و با تمهيدات خاص به منزل و در کنار خانوادهشان بروند. اگر قرنطينه خانگي و فاصله گذاري اجتماعي تا دو سه هفته ديگر ادامه پيدا ميکرد، قطعا حالا با کاهش آمار روبهرو بوديم.