فارغ از این نتیجه تلاش‌ها برای بازگرداندن مربی ایتالیایی، هزینه سنگین روانی تحمیل‌شده به ورزش و جامعه ایران پس از خروج او زیادتر از آن است که به‌راحتی از این موضوع عبور کنیم.
اول موضوع روشن است، یک مربی اروپایی برای یکی از تیم‌های فوتبال استخدام می‌شود، از قرار معلوم عدد توافقی معقول و قرارداد درباره نحوه حساب و کتاب واضح است، اما بعد از چندین مرتبه دیرکرد استقلال در پرداخت قسط‌های پرداختی به «استرا» و اعتراض رسمی او (مثل کنفرانس مطبوعاتی مشهورش بعد از بازی با صنعت نفت آبادان) به‌یک‌باره خبر فسخ یک‌طرفه قرارداد مرد ایتالیایی، فوتبال ایران را به شوک فرو برد. موفقیت نسبی استقلال در ماه‌های اخیر تا آنجا که یک روز قبل از فسخ قرارداد برای یک بازی لیگ حدودا 70 هزار نفر تماشاگر را به ورزشگاه سرد آزادی کشاند حتی غیرفوتبالی‌ها را با این سوال مواجه کرد که چرا مدیران باشگاه نتوانستند استراماچونی را حفظ کنند؟


این مربی یکی از پنج مربی خارجی لیگ برتر ایران است، ضمنا چندده بازیکن خارجی هم در فوتبال ایران مشغول به بازی هستند؛ مثل برخی رشته‌های ورزشی دیگر و تیم‌ملی فوتبال. همه البته از مشکلات پرداخت چه از نظر گرانی قراردادها بابت تفاوت معنادار قیمت دلار و یورو، چه از نظر جابه‌جایی پول به‌خاطر مشکلات تحریم بانکی خبر دارند، اما چهره‌هایی مشهورتر از مربی استقلال در ورزش ایران بودند و هستند، از طرف دیگر مدیران استقلال و مربی ایتالیایی به‌عنوان دو طرف قرارداد حین عقد آن از وجود مشکلات پرداخت در وضعیت فعلی خبر داشتند. جالب است استراماچونی در مقطع مذاکرات و ورود به ایران خیلی حساس رفتار کرد، روند مذاکره طولانی شد و ابتدا کمک‌مربی‌های وی به تهران آمدند و بعد از بررسی اوضاع و ارائه گزارش به وی همه‌چیز را نهایی کردند. در روز معارفه و جشن امضای قرارداد با مربی جدید تیم هم مراسم خاصی برگزار شد؛ مراسمی هم که مدیران استقلال حین ورود استراماچونی به تهران تدارک دیدند نشان می‌دهد از حساسیت او خبر داشتند، سفیر ایتالیا در تهران هم حضور داشت، از طرفی انبوهی خبرنگار و عکاس و برخی چهره‌های قدیمی استقلال جشن امضای نمادینی برای مرد ایتالیایی گرفتند. چگونه می‌توان هضم کرد مدیران استقلال و هیات‌مدیره این باشگاه بعد از 6 ماه زندگی مشترک با مربی خود این‌قدر ساده‌لوحانه ماجرا را به سطح اول خبرهای روز بکشانند و مفهومی به نام «تدبیر» و «مدیریت» را به ابتذال بکشند.


دوم اثر اجتماعی و سیاسی این ماجرا برای برخی گروه‌های سیاسی مجالی برای طرح بحث‌های بدر و حنین شد. خیلی زود قهر شوک‌آور مربی موفق استقلال را به FATF مرتبط کردند، جملاتی با محوریت «تحریم» هم مثل پتک بر سر هوادارانی خورد که به مربی تیم مورد علاقه‌شان امید داشتند، آن چیزی که در فضای سیاسی-اجتماعی ایران شکل گرفت این بود: «نتیجه مقاومت ایران در برابر غرب این هزینه‌ها را دارد»؛ خیلی ساده و راحت!بررسی‌های اولیه فرضیه دخالت FATF در مشکل استراماچونی را رد کرد، چه‌بسا راه‌های موجود برای نقل‌وانتقال پول برای کشور با قبول‌کردن مکانیسم FATF سخت‌تر و بعضا غیرممکن می‌شود. اما مشکل اصلی درباره اثر تحریم‌های آمریکا علیه ایران بر موضوع رفتن یک مربی موفق از ایران خیلی عمیق و اجتماعی شد. شاید گفته شود مگر غیر از این است که تحریم‌ها باعث شده انتقال پول سخت شود؟ بله! موضوع همین است اما بی‌عرضگی (در بهترین حالت) برخی مدیران ورزشی باعث شد موضوعی ساده مثل رساندن پول به‌صورت سالم یعنی از منبعی مشخص به حساب بانکی مربی ایتالیایی که نیازی به این داستان‌های پلیسی نداشت این‌گونه هزینه‌زا شود. تاکید هیجانی وزارت ورزش و مدیران استقلال به تحریم‌ها و مشکلاتش، شاید برای نجات از فشار روانی هواداران فوتبال باشد. هم طرفداران استقلال که ناراحت بودند و هم طرفداران نگران دیگر تیم‌های مطرح که گفته می‌شد مربیان و بازیکنان خارجی آنها هم به سرنوشت استراماچونی دچار می‌شوند. اما برخی چهره‌های سیاسی با مرغ عزای هواداران فوتبال، شام عروسی سیاسی خودشان را پختند، چون موضوع به‌اندازه کافی اجتماعی و وایرال شده بود و سیاسیونی که به هر دلیلی دنبال پیوستن به FATF هستند، توپ آماده‌شده توسط مدیران فوتبالی را گل کردند!
 

سوم ماجرای استراماچونی یک‌بار دیگر به جامعه ایران یادآوری کرد دولت روحانی بر سر کار اجرایی کشور است، دولتی که با حداکثری‌ترین اختیارات ممکن در سیاست خارجی مدعی بود مشکل آب‌خوردن ما را حل می‌کند، خیال راحت میلیون‌ها هوادار یک تیم فوتبال درباره تیم‌شان را خراب کرد. کنایه‌آمیز است، در دولتی که خودشان را «قهرمانان دیپلماسی» معرفی می‌کردند، توانایی انتقال 110 هزار یورو به بانکی در ایتالیا وجود ندارد. حالا لشکری از مدیران دولتی صف کشیده‌اند برای حل مشکل! یعنی هم عرضه نداشتید به جامعه شوک وارد نکنید، هم عرضه ندارید این مانور توهین‌آمیز به کشور را زودتر تمام کنید. دو روز پیش خبرگزاری دولتی ایرنا نوشته بود حجم تجارت خارجی ایران در سال جاری به 55 میلیارد دلار رسید، چگونه این حجم از پول جابه‌جا می‌شود؟ اما 110 هزار یوروی مربی ایتالیایی نه! «دولت تدبیر و امید» به‌اندازه این پول توانایی دیپلماسی اقتصادی ندارد؟ کاش به‌جای شوآف با لباس تیم‌ملی بر تن رئیس‌جمهور و معاون اول دولت، یک تیم مدیریتی عاقل بر سر ورزش می‌گذاشتید.

چهارم دست آخر اینکه امیدوارم تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران کشور متوجه شده باشند فوتبال مثل خیلی از پدیده‌های اجتماعی دیگر در لایه‌های عمیق جامعه اثرگذار و مهم است. فوتبال یک سرگرمی صرف نیست، فوتبال یک تابلوی نمایشی هم نیست، بسیاری از مناسبات اجتماعی و فهم جامعه از مفاهیم عمیق سیاسی از دریچه سبک زندگی و علایق و سلایق آنها در زندگی واقعی شکل می‌گیرد و فوتبال از مهم‌ترین آنهاست.  متاسفانه هنوز از بالای برج عاج سیاست به جامعه نگاه می‌کنیم و وقتی بمب بزرگی مثل استراماچونی منفجر می‌شود تازه (آن‌هم کمی) توجه‌مان به آن جلب می‌شود. اگر فکر کنیم چون فوتبال و امثال آن در سبک زندگی خودمان یک وقت‌تلف‌کنی بیهوده است، همین نگاه دست‌چندم به آن را داریم. نتیجه چیست؟ جامعه FATF و تحریم و مذاکره را از دریچه ماجرای استراماچونی مشاهده می‌کند، دریچه‌ای که قطعا یک دروغ بزرگ سیاسی را نشان می‌دهد. اما چه کنیم که «تنگه احد» گفت‌وگو با طبقه‌ای بسیار بزرگ از مردم همین پدیده‌های اجتماعی است. همین دلخوشی‌های واقعی، همین زندگی عادی مردم. سیاست اگر از جامعه دور باشد مثل فریاد زدن پشت بلندگوی خاموش است، همین‌قدر بی‌اثر!