وضعیت اقتصادی کشور بهگونهای است که از یکسو شاخصهای کلان اقتصادی رو به رشد و سامان بوده و ازسویدیگر، مردم رضایتی از این رشد اقتصادی ندارند و به کلام عامه خودشان میگویند که تغییری در زندگیمان ایجاد نشده اما دکتر بهمن آرمان بهعنوان یکی از اقتصاددانان برجسته معتقد است: «رشد اقتصادی به معنای این نیست که وضع زندگی مردم یا قدرت خرید آنها بلافاصله افزایش پیدا کنند؛ این انتظار بیجایی است که عدهای برای سوءاستفادههای سیاسی، آن را در میان مردم رواج دادهاند و متاسفانه دیدگاهی پوپولیستی در ایران حاکم شده که تصور میشود با عدم افزایش قیمت بنزین و گازوییل یا افزایش میزان وام برای ازدواج و قطعنکردن یارانه، مشکلات مردم حل میشود». او تاکید کرد: «اقتصاد ایران در حال حرکت به سمت اقتصاد ونزوئلاست اما انجام اصلاحات اقتصادی در هیچجا بدون درد ممکن نیست». آرمان، گفتوگویش را با «وقایعاتفاقیه» اینگونه ادامه داد که در پی میآید.
به نظر شما وضعیت اقتصادی کشور چگونه است و آیا روند کنونی در رشد تولید داخلی و بهبود وضعیت اقتصاد خرد تاثیرگذار است؟
بخش بزرگی از بهبود وضعیت اقتصادی در پی آنچه در سال ۱۳۹۵ و پس از برجام روی داد بود زیرا پس از آن صادرات نفت آزاد شد؛ البته طی سالهای قبل از آن یعنی در دولتهای نهم و دهم عملا نهتنها رشد اقتصادی نداشتیم بلکه رشد منفی هم تجربه کردیم؛ بنابراین طبیعی بود رشد حدود ۱۲ درصدی هم که اعلام شد تا حدودی نمایانگر واقعیتها باشد. آن چیزی که اقتصاد ایران شدیدا از آن رنج میبرد ادامه سیاستهای ضدتوسعهای است که توسط عواملی در درون ایران و در داخل ساختار اداری کشور اجرا میشوند و ممکن است چنین رویکردهایی از خارج از ایران منشا داشته باشند اما اگر به سیاستهای وزارت نفت نگاهی کنیم جریان مشکوکی دال بر خامفروشی نفت مشاهده میشود.
جریانهای مشکوکی که از آن نام میبرید، دقیقا منظورتان چه جریانهایی است؟
وزارت نفت، قیمت خوراک گاز طبیعی واحدهای پتروشیمی را یکباره به چهار برابر میانگین منطقه خلیجفارس افزایش داده است. این اقدام نهتنها برای سرمایهگذاران داخلی بلکه برای سرمایهگذاران خارجی هم هیچ جذابیتی در این صنعت شدیدا ارزآور باقی نگذاشته است. بهعنوان مثال هندوستان بزرگترین واردکننده کود شیمیایی جهان است و از آنجا که خود گاز طبیعی ندارد حاضر شده بود هر مترمکعب گاز را در ایران به دلیل فراوانی آن تا پنج سنت هم که دو برابر میانگین خلیجفارس است، بخرد اما دولت ایران اعلام کرد که هر مترمکعب را هشت سنت میفروشد؛ البته همین واقعیت هم درباره شرکت آریا ساسول آفریقایجنوبی اتفاق افتاد. ازسویدیگر، مشاهده میکنیم که وزارت نفت تصمیم دارد در سال آینده تولید نفت را از حوزههای مشترک غرب کارون با کشور عراق به یک میلیون و ۲۰۰ هزار بشکه در روز برساند اما هیچ برنامهای برای تبدیل نفت خام به فرآوردههای نفتی یا مواد پتروشیمی ندارد و میخواهد با هزینهای بالغ بر دو میلیارد دلار خط لولهای احداث کند که نفت خام را به جزیره خارک بفرستد. اینگونه رویکرد به معنای خامفروشی و فروش ثروت ملی است. مشابه چنین سیاستهایی در دیگر حوزهها نیز قابلمشاهده است. این جریانها در ایران بسیار فعال هستند بهگونهای که فولاد مبارکه یعنی تشکیلاتی که ارزش آن حدود چهار میلیارد دلار بوده زیر فشارهای مختلف قرار دارد تا تعرفه واردات بسیار ناچیزی که حدود ۲۰ درصد است را حذف کند. ایران بهصورت سنتی بهعنوان کشوری شناخته میشد که بهشت واردات و قاچاق بود و انواعواقسام مافیاهای واردات در آن وجود دارد. ایران یکی از کشورهایی است که سومین واردکننده جو در جهان بهشمار میرود و درزمینه واردات روغن خام نباتی و... نیز در میان پنج کشور نخست جهان قرار دارد و همین جریانهای ضدتوسعهای امکان این را فراهم نمیکنند که در ایران تولید شکل بگیرد. شاید یکی از موارد مهمی که میشود عنوان کرد، این است که در سال ۱۳۹۲ به یکباره و بدون هیچگونه توضیحی، قیمت گاز طبیعی برای صنایع انرژیبر مانند فولاد، سیمان و آلومینیوم
۸۰ درصد افزایش پیدا کرد اما همین اتفاقات و رویکردهاست که تولید در داخل کشور صرفه اقتصادی ندارد زیرا سیاستهایی که در ایران وجود دارد به شکل بنیادی اجازه تشکیل سرمایه و سرمایهگذاریهای مولد و بزرگ را نمیدهد و ایران یکی از کشورهایی بوده که دارای کمترین نسبت سرمایهگذاری مولد به تولید ناخالص داخلی در میان کشورهای نفتخیز خاورمیانه است. دراینمیان قوانینی هم که وجود دارد اجازه پیشرفت به سرمایهگذاران نمیدهد. در هیچ کشوری سود سرمایهگذاریهای مولد مشمول مالیات نمیشود اما در ایران عکس این موضوع عمل میشود. اینکه تصور کنیم مسئولان اقتصادی و بورس به چنین مسئلهای آگاهی ندارند، سادهاندیشی است و احتمالا برای آنها مسئله مهمی بهشمار نمیرود.
یعنی شما میگویید که رشد اقتصادی حادثشده واقعی نیست؟
در چنین شرایطی طبیعی است که رشد اقتصادی واقعی روی ندهد ضمن اینکه پیشبینیهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بر مبنای اطلاعاتی است که از سوی دولت ایران منتشر میشود؛ البته قبل از انقلاب نیز محافل بینالمللی، آمار منتشرشده توسط دولتهای وقت را در حوزه اقتصاد ایران مانند دیگر کشورها مورد بررسی قرار میدادند و همه ارقام را قبول نداشتند. این سنت ادامه دارد و ازسویدیگر، با توجه به کاهش نرخ برابری ریال در مقابل سایر ارزها این پیشبینی میشود که تولید ناخالص داخلی ایران در طول دو سال آینده حتی منفی شود. به دلیل اینکه برای محاسبه تولید ناخالص داخلی، ریال با یک نرخی به دلار تبدیل میشود و طبیعی است که حتی اگر افزایش در داخل بهوجود بیاید از طریق تعدیل نرخ ارز کاهش پیدا میکند. البته این واقعیت را نیز باید در نظر گرفت که دولت یا محافل بین المللی و به ویژه بانک های سرمایه گذاری که عمدتا آمریکایی هستند و دارای حجم مبادلاتی برابر با یک و نیم تریلیون دلار در سال هستند نرخ غیر واقعی ارز در ایران را به نفع خود می دانند ضمن اینکه در مراکز تصمیم گیری اقتصادی ایران جریان های وابسته به بازار سنتی که معتقد به تبدیل دلارهای نفتی به کالاهای مصرفی هستند فعالیت گسترده داشته و از قدرت تصمیم گیری بالایی برخوردارند .
دراینمیان به نظر شما مشکل دقیقا کجاست؟
به نظر من مشکل بزرگ اقتصادی ایران، نداشتن روابط مستقیم پایدار و قابل دوام با سیستم مالی بینالمللی است زیرا به دلیل تنشهایی که در روابط خارجی داریم حتی از امکانات بانک توسعهای اسلامی که مقر آن در ریاض است هم نمیتوانیم استفاده کنیم چه برسد به امکانات مالی بسیار زیاد بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول. حتی توان خرید تجهیزات و هواپیما که یک کالای غیرسیاسی است هم نداریم چون هیچ بانکی عاملیت این کار را نمیپذیرد. ایران کشوری است که دارای یکی از پایینترین نسبتهای بدهی خارجی به تولید ناخالص داخلی است یعنی عملا ایران کشور بدهکاری مانند ترکیه، یونان، اسپانیا و... نیست و امکان دسترسی به منابع مالی بسیار زیادی را دارد که به دلیل مشکلات موجود نتوانستیم از این موقعیت استثنایی خودمان استفاده کنیم. در شرایط فعلی بعید است در طول سالهای آینده رشد اقتصادی مثبت در انتظار ایران باشد.
برخی مردم تصور میکنند که باید رشد شاخصهای کلان اقتصادی خیلی زود در بهبود اوضاع زندگیشان تاثیر بگذارد و آنها این بهبود را احساس کنند. نظر شما دراینباره چیست و چرا چنین تصوری شکل گرفته است؟
رشد اقتصادی به معنای این نیست که وضع زندگی مردم یا قدرت خرید آنها بلافاصله افزایش پیدا کند؛ این انتظار بیجایی است که برخی برای سوءاستفادههای سیاسی، آن را در میان مردم رواج دادهاند. رشد اقتصادی زمانی اثرات خود را باقی میگذارد که میزان سرمایهگذاریها افزایش پیدا کند، کشور از رکود خارج شده، اشتغال ایجاد شود و با این رویکرد درآمد پایدار بهوجود بیاید اما متاسفانه دیدگاهی که در ایران حاکم است یک دیدگاه پوپولیستی بوده که فکر میکنند با عدم افزایش قیمت بنزین و گازوییل یا افزایش میزان وام برای ازدواج و قطعنکردن یارانه، مشکلات مردم حل میشود. اقتصاد یک علم است و در آن دو دوتا چهارتاست.
در هیچجای جهان، انجام اصلاحات اقتصادی بدون درد امکانپذیر نیست و دولت کوتاهی بسیار زیادی کرده و صداوسیما بیشتر از آن در پاییننگهداشتن سطح آگاهیهای مردم نقش داشته چراکه اگر صداوسیما اجازه میداد مانند دوران دولت سازندگی و اصلاحات، کارشناسان مستقل اقتصادی در صداوسیما حضور پیدا کنند و در این رسانه ملی، مسائل را تجزیه و تحلیل کنند مردم بهراحتی متوجه میشدند که اگر قیمت بنزین افزایش پیدا نکند دولت برای تامین درآمدهای خود ناچار است استقراض کنند و استقراض هم به معنی چاپ پول است. به نظر من اقتصاد ایران در حال حرکت به سمت اقتصادی شبیه ونزوئلاست زیرا در اقتصاد ونزوئلا نیز سرمایهگذاری مولد انجام نمیشود و دولت در این کشور تلاش میکند با پرداخت یارانه، مردم را راضی نگه دارد و شاهدیم که امروز این سیاست در ایران نیز بهشدت در حال اجرا و پیگیری است.
منبع: وقایع التفاقیه