مجید محققیان/ نعمت‌الله فاضلی، نقش مؤثری در گسترش رشته انسان‌شناسی‌فرهنگی و مطالعات‌ فرهنگی در ایران داشته است. او دکترای خود را در رشته انسان‌شناسی اجتماعی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن اخذ و آثار متعددی در حوزه انسان‌شناسی، مطالعات فرهنگی، مطالعات‌شهری و فرهنگ ایران معاصر تألیف و ترجمه کرده است. داریوش رحمانیان، او را دانشمندی تمام عیار در مباحث میان‌رشته‌ای می‌داند که وجودش در فضای آکادمیک کشور مغتنم است و حسن محدثی از او به عنوان یکی از معدود استادان علوم‌اجتماعی یاد می‌کند که واجد استقلال‌فکری و خلاقیت‌نظری است. او مهمان اتاق بازرگانی، در جمع فرهنگیان اصفهان بود.

 

اقتصاد بازار: گفته می شود پدیده هایی طبیعی مانند آلودگی هوا، کمبود آب، ریزگردها و آلودگی خاک ممکن است ادامه حیات در شهری مانند اصفهان را غیرممکن سازند؛ پدیده هایی که در برخی شهرهای دیگر کشور نیز مشاهده می شود. بسیاری ریشه این معضل را علاوه بر توسعه صنعتی، در تقابل مستقیم پدیده شهرنشینی با طبیعت جستجو می کنند. به نظر شما آیا طبیعت نیز با شهروندان ما سر ناسازگاری دارد؟
مهم نیست که ما کجا زندگی کنیم. در اصفهان یا تهران یا هر جای دیگری ما در یک جهان زندگی می کنیم. آیا نظام آموزشی ما این توان را داشته است که این شهروند جهانی را آگاه کند و سواد جهانی شدن را به او آموزش بدهد که او وقتی بزرگ شد بزرگترین آرزویش این نباشد که از ایران مهاجرت کند؟ و یا وقتی بزرگتر شد، یک نگاه بدبینانه نسبت به تاریخ و سنت و قوم خود نداشته باشد؟ آیا در این جهانی که هر روز تحت تأثیر صنعتی شدن قرار دارد، و طبیعت خود را از دست می دهد؛ آب و باد و خاک و هوا؛ چیزی که برای هزاران سال برای این انسان به ودیعه نهاد شده بود؛ ما یک به یک و یکجا به باد ندادیم؟ معتقدم ما امروز نیاز به شهروند اکولوژیک داریم. شهروندی که درک زیست محیطی دارد. جهان صنعتی شده را به علاوه بحران های محیط زیستی آن بتواند فهم کند. آیا نظام آموزشی و رسانه ای ما این توانایی را دارد که شهروند اکولوژیک تربیت کند. شهروندی که خودش را در مقابل محیط زیست مسئول بداند و بتواند آن نهادهای صنعتی و نظامی و دولتی و غیر دولتی که در حال تخریب محیط زیست هستند را مؤاخذه کند و به چالش بکشد؟ آیا نظام آموزشی و رسانه ای ما می تواند یک شهروند اکولوژیکی تربیت کند که بتواند یک ارتباط جدید با طبیعت و برای طبیعت برقرار کند؟ بفهمد که طبیعت آنقدر که فکر می کنیم طبیعی نیست. طبیعت آنقدر هم که فکر می کنیم ابدی و ماندگار نیست. آیا شهروند ما اینطور تربیت شده است که بفهمد، آب، باد، خاک و طبیعت و درختان و گیاهان و گونه های جانوری، همه اینها منابع کمیاب اند و برای آینده نزدیک ما رو به نابودی هستند؟ پدیده شهروند فقط یک شهروند سیاسی نیست.

اقتصاد بازار: یعنی شما ریشه مشکلات فعلی شهرنشینی را ساختار نظام آموزشی حاکم بر کشور می دانید؟
ببینید! همانطوری که فهم ارزشهای دینی یک ضرورت زیستی برای یک ایرانی است؛ همانطوری که فهم ارزشهای تاریخی یک ضرورت دیگربرای انسان ایرانی امروزی است؛ فهم ارزشهای شهروندی نیز یک ضرورت اجتناب ناپذیر زیستیبرای اوست. مفاهیمی مانند شهروند اکولوژیک یا شهروند آکادمیک بسیار مهم هستند و دراین باره صدها کتاب نوشته شده است. ما وقتی پنج میلیون دانشجو و ده میلیون دانش آموخته و 400 تا 500 هزار مدرس دانشگاهی و 200 تا 300 هزار کارمند دانشگاه داریم؛ یعنی بخش عمده جمعیت فعال ما درگیر دانشگاه است. اینجا دانشگاه یک اداره یا یک دستگاه تشریفاتی که سالی بیست هزار نفر از اعیان و اشراف و یا نزدیکان قدرت در آن راه پیدا می کنند نیست. دانشگاه در کشور ما یک دستگاه عمومی است که بدنه جامعه ایران درگیر آن است. به همین دلیل ما با مفهومی سر و کار داریم که شهروند دانشگاهی نام دارد. یعنی انسانی که وقتی هویت دانشگاهی پیدا می کند، درک، سواد، مسئولیت، تجربه، احساس، عاطفه و زبانی پیدا می کند که به کمک آن می تواند زیست جمعی معنادار، سازنده و امیدبخش را ایجاد کند. نه انسان دانشگاهی که خود تبدیل به انگل آکادمیک می شود. مدرک دستش بگیرد و منتظر است که یک جا راهش بدهند. پارتی پیدا کند. یا نان به او برسانند. ما در حال تربیت انگل آکادمیک هستیم نه انسان آکادمیک و نه شهروند آکادمیک!
وقتی استاد دانشگاه خودش، نمی داند که قواعد و مسئولیتهای دانشگاه چیست؛ وقتی انسان دانشگاهی، فرصت طلبانه تلاش می کند تا چیزی نگوید که حقوقش کم شود و یا ترفیع اش عقب نیفتد؛ این انسان نمی تواند شهروند دانشگاهی تربیت کند.
انسانی که شجاعت و جسارت مسئولیت جمعی جامعه را به عهده نمی گیرد؛ انسان دانشگاهی که نتواند با صدای رسا و بلند به جامعه و حکومت، حقیقت را فریاد کند و مسئولیت حکومت و مردم و دانشگاه و مسئولیت علم را فریاد بزند، این یک انگل آکادمیک است. یک انگل است که دارد از حقوق ملت ارتزاق می کند بدون آنکه مسئولیتهای دانشگاهی خود را پذیرفته و درونی کرده باشد. آن انسان دانشگاهی که مدرک می گیرد و تلاش می کند که طوری عمل کند که به موقع دکتر شود و به موقع استادیار شود و استاد شود و در 35 سالگی استاد تمام دانشگاه بشود، این یک انگل آکادمیک است که رانت نفت و دولت را می خورد و به منابع محیط زیست و منابع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور ضربه می زند. این فرد نمی داند که مسئولیت شجاعت و جسارت برای گفتن حقیقت و به رسمیت شناختن کم و کاستی هایی است که جامعه با آن روبروست. هرانسان فقیر و یا هر زنی که فحشا می کند، مسئولیتش برعهده انسان آکادمیک است. یعنی کسی که فقر، فحشا، ارتشا و رانت خواری را می بیند و فریاد نمی زند، او یک انگل آکادمیک است. مهم نیست که ما چقدر می دانیم؛ مهم این است که ما چقدر جرأت و جسارت بیان حقیقت را داریم.

اقتصاد بازار: آقای دکتر! با این حساب ما شهرنشین شده ایم، ولی شهروند نشده ایم! از نظر مفاهیم و فیزیک، شهر را انتخاب کرده ایم ولی هیچ احساس تعلقی نسبت به جایی که زندگی می کنیم نداریم! به نظر شما چرا آموزش و مدارس شیوه درست شهروندی را ترویج نکرده است؟
شهروند شدن یک نوع شدن و بودن است! یک مدرک نیست که به ما بدهند. باید این فرآیند تحول، درون ما شکل بگیرد. بنابراین باید یک درک وجودی و بی واسطه درون ما بوجود بیاید. وقتی ما مدرسه ای درست می کنیم که دانش آموزان آن نمی توانند گفت و گو کنند؛ نمی تواند مشارکت کنند؛ بحث کنند؛ فضای کلاس و رابطه معلم و شاگرد، شاگردان با همدیگر، شاگردان با مدیریت مدرسه، به گونه ای نیست که دانش آموز جسور، شجاع و با اندیشه مستقل و تفکرانتقادی بار بیاید؛ طبیعی است که این دانش آموز که فقط محفوظاتش همراه با یکسری القائات سیاسی رشد می کند، بعداً شهروند نمی شود. این بسیار ساده است. شهروندی از درون کلاس درس، دانشگاه، سینما و تلویزیون شروع می شود. پدیده شهروندی با انقلاب زیبایی شناسی اتفاق می افتد. یعنی فیلمها، موسیقی، هنر و تلویزیون باید شهروندی باشند. امروز ما چیزهایی در مدرسه می خوانیم که هیچ چیزش در آینده به کار نمی آید و به جز 12 سال اتلاف وقت، چیز دیگری به یاد ما نمی آورد. مدرسه قرار بود ما را شهروند کند ولی اینکار را نکرد. زیرا فرایندهای یاددهی و یادگیری اصیل، درست اجرا نشد.

اقتصاد بازار: فرآیند آموزش چطور می تواند به نقطه درست و اصیل خود برسد؟
وقتی فرم زندگی در جامعه ما به مرحله ای از بلوغ برسد که به برخی ارزشها دست یابیم یعنی به آن نقطه رسیده ایم. ارزشهایی مانند مدارا و تساهل؛ یعنی تحمل یکدیگر. پذیرش تفاوتها. در شهری با نژادها و فرهنگها و زبانهای گوناگون، شهروندی یعنی پذیرش تفاوت. وقتی در زندگی ما این پذیرش و مدارا وجود ندارد، مدرسه ما هم نمی تواند مدرسه شهروندی باشد. پس مدارا و پذیرش تفاوت باید در درون ارزشهای جامعه رسوخ کند. زن در برابر مرد؛ عرب در برابر فارس؛ سنی در برابر شیعه؛ گردشگر غیر ایرانی در برابر شهروند ایرانی. هر زمان این دیگری ها پذیرفته و کرامت انسانی آن به جا آمد، شهروندی امکان بروز و ظهور خواهد یافت. با وجود هزاران قانون، وقتی عده ای براساس تعصب، تسامح و مدارای اجتماعی را تقبیح می کنند، زندگی شهروندی غیرممکن است.

اقتصاد بازار: آقای دکتر! اجازه بدهید با توجه به نزدیکی انتخابات شورای شهر گریزی به این فرآیند مهم اجتماعی بزنیم. چگونه می توانیم در روند انتخابات به یک شورای شهر و شهرداری شهروند مدار دست یابیم؟
آموزش شورای شهر بسیار اهمیت دارد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم افراد معروف، ورزشکاران و هنرمندان به شورای شهر راه خواهند یافت. اما آنچه اهمیت دارد اینکه معتقدم به کسانی می توان اعتماد کرد که به آموزش خود اعتتقاد دارند. یعنی به کسانی رأی دهید که فارغ از رشته و مدرک دانشگاهی، به آموزش خود ایمان داشته باشد. اگر می خواهید شهروندی پیشرفت کند باید اعضای شورا و مدیران شهری، آگاه باشند که نیاز به آموزش و بینش درست دارند. کسی که جرأت و عزم می کند که رهبری اصفهان با یک تاریخ چندهزارساله و جامعه بزرگ چند میلیونی و بی نهایت ثروت را در دست بگیرد، باید آنقدر احساس مسئولیت کند که بنشیند و چندین کتاب بخواند که مبنا ومفهوم شهر یعنی چه ؟
به نظرم از یک کاندیدای شورای شهر بپرسید که آیا می داند معنای میدان چیست؟ من با اطمینان می گویم که به ندرت در بین اعضای شورای شهر تهران یا اصفهان کسانی وجود دارند که بداند تعریف میدان در مطالعات شهری چیست؟ و این یک فاجعه است که کسانی که نمی دانند مفهوم میدان چیست، تصمیماتی برای میادین شهر می گیرند که شهر را ویران می کند. تاریخ شهر را از بین می برد. از او بپرسید که شهر یعنی چه؟ چند درصد آنها یک تلقی روشنی از مفهوم شهر و سیتی دارند؟ اغلب آنها نمی دانند و مثل باقی مردم در این شهر زندگی می کنند. باید به این سطح آگاهی رسیده باشد که در مفهوم خیابان، پیاده رو، میدان، محیط شهر، دیواره های شهر را درک کند و بخواهد آنها را به درستی سازماندهی کند.