«دو تا جوون، تازه عروس و داماد میآیند مغازه و سرخورده از قیمتها میروند. یکی هم هست که فقط برای مراسم ختم مادرش نزدیک به ۱۰۰ میلیون تومان سرویس چایخوری گرفت. من کاسبم و نمیتوانم بپرسم چرا برای یک مراسم مرگ ۱۰۰ میلیون تومان هزینه میکنید؟ نه به آن عروس و دامادی که قدرت خرید آینه و شمعدان معمولی نقره را ندارند و نه به این بنده خدا که به نظر خود من اسراف کرده است.» گزارش میدانی «دنیای اقتصاد» از راسته نقرهفروشهای بازار تهران را میخوانید.
ورودی بازار تهران، راسته نقرهفروشها یا سرای ملی. ویترینهایی که انواع نقرهجات از شمعدانی و لیوان و سینی تا مجسمههای نقره از پشت شیشه آن خودنمایی میکنند و هر رهگذری، حتی اگر برای خرید نقره هم نیامده باشد، جلوی این ویترین کمی صبر میکند، نگاهی میاندازد و رد میشود. بازار شلوغ است اما درون مغازههای نقرهفروشی خبری از مشتری نیست. فروتن که یکی از نقرهفروشیهای ابتدای بازار است به «دنیای اقتصاد» میگوید که «درآمد ما که به صفر نزدیک شده و الان هم که ماه صفر است. فارغ از کرونا در محرم و صفر درآمد ما پایین میآید چراکه شغل ما با مجالس و مهمانیها ارتباط مستقیم دارد.» او که مردی میانسال با موهای جوگندمی پرپشت است میگوید نسبت به پارسال «بالای ۹۰ درصد» کاهش فروش داشته است: «همین ۱۰ درصد هم بخش عمدهای به ردوبدل کردن جنس با همچراغها برمیگردد وگرنه فروش آنچنانی نداریم.» فروتن لبخندی میزند و میگوید: تنها چیزی که در بازار رونق دارد ساندویچفروشیهایی هستند که کسبه از آنها ناهار میگیرند. فروش ما که پایین است، تنها چیزی که بالا میرود هزینهها و قیمتها است.
او به یکی از سینیهای نقره اشاره میکند: «این سینی فروردینماه ۴ میلیون قیمت داشت و مردم نمیتوانستند بخرند، الان به ۱۰ میلیون تومان رسیده. من که در این صنف کاسبم برای هدیه و مهمانی ۱۰ میلیون سینی نقره هزینه نمیکنم چه برسد به کارمندها و کارگرها.» تمامی نقرهجاتی که به بازار عرضه میشود تولید داخلی است و شاخصهایی مثل قیمت نقره جهانی و نرخ ارز روی آن تاثیر میگذارند: «تا به حال بازار را به این خرابی ندیده بودم. من که یک کاسب و بازاری سادهام میدانم اقتصاد باید به گونهای باشد که مردم توان خرید جنس داخلی را داشته باشند. هم مواد اولیه و هم کارگاههای تولیدی نقرهجات در ایران هستند، چرا باید قیمت نقره به گونهای بالا برود که مردم حتی نتوانند یک شمعدانی ساده یا سینی بخرند.» ناگفته نماند قیمت نقره در بازار جهانی نیز به سبب شیوع ویروس کرونا و بسته شدن بازارها گران شد البته بسیار کمتر از بازار ایران. با افزایش قیمت فلزات ارزشمند، تقاضا برای خرید جهت حفظ سرمایه توسط مردم افزایش یافت که در گران شدن نقره بیتاثیر نبود.
به ابتدای سرای ملی در بازار تهران برمیگردیم. یکی دیگر از نقرهفروشیها نیز میگوید نسبت به پارسال «۹۰ درصد کاهش فروش داشتهام و غلو هم نمیکنم. از آخرین جنسی که فروختم یک ماه میگذرد و آن هم یک شمعدانی ساده بود.» حسینی پیرمردی قد کوتاه و درشت است که موهای جلوی سرش ریخته، به یکی از شمعدانیها اشاره میکند: «قیمت این شمعدانی در فروردینماه از ۳ میلیون تومان به ۱۲ میلیون تومان رسید. یعنی اگر یک عروس و داماد بخواهند سفره عقدشان را در خانه بیندازند و مراسم هم نگیرند باید حداقل ۱۲ میلیون تومان بابت یک شمعدانی پول بدهند. خود من نمیتوانم چه برسد به مردم.» به گفته حسینی در بهمنماه پارسال مردم میتوانستند با ۱۰ میلیون یک دست آینه و شمعدان متوسط بگیرند «اما الان همان آینه و شمعدان به ۳۰ میلیون تومان رسیده است.» او درباره هزینههای اضافه شده میگوید: دو سال پیش دوتا شاگرد داشتم، پارسال یکی و امسال هم آن یکی را نتوانستم نگه دارم. وقتی فروش ندارم عملا کاری برای انجام دادن هم نیست. وقتی درآمدم ۹۰ درصد کمتر شده چهجوری پول دستمزد شاگرد را بدهم، آن هم در حالی که هزینههایی مثل کرایه و پول برق و اجارهبها مغازه بیشتر از دوبرابر شده است.»
آفتاب تند است اما طاقهای راسته بازار تهران سایه انداختهاند و نسیم ملایمی از بازار عبور میکند. یکی دیگر از نقرهفروشیهای این راسته که محیطیان نام دارد، به مغازه روبهرو که کرکره سفیدش پایین است اشاره میکند: «میخواهی وضع بازار را بدانی؟ من با این آقا ۱۰ سال همکار و رفیق بودم. وضعیت بازار جوری شد که پارسال کلی ضرر کرد و همان سرمایهای که مانده بود را برداشت و مهاجرت کرد.» محیطیان که سبیل درشتی دارد و رنگ سفید موهاش میگویند پا به سن گذاشته است ادامه میدهد: سفارشهای شهرستان متوقف شده است، تا دو سال پیش ماهانه فقط از سفارش شهرستانها حداقل ۵۰۰ میلیون کاسب بودم. از اول سال تا الان فقط ۲۰ میلیون جنس به شهرستان فرستادم که آن هم سفارش شخصی بوده نه مغازهدار؛ وگرنه سفارش کاسبهای شهرستان قطع شده.»
البته او از ابتدای سال چند مشتری داشته که بخشی از ضرر کسادی بازار را جبران کرده و به همین دلیل کاهش فروش خود را ۷۰ درصد اعلام کرد: «من مشتریهای خصوصی دارم که گرانیها روی آنها تاثیر چندانی نمیگذارد. همین ماه پیش یکی از این مشتریها دنبال یک ست چایخوری و ظرف و شمعدانی نقره با طراحی درجه یک بود. سر جمع این ست برای او ۲۰۰ میلیون تومان قیمت خورد. ولی بدنه بازار به شدت ضعیف شده. قبلا مردم میتوانستند با حتی یک میلیون تومان یک هدیه نقره بگیرند اما الان زیر ۳ میلیون تومان نقرهجات درست و حسابی پیدا نمیشود.» به گفته این کاسب راسته نقرهجات بازار تهران بزرگ حتی در شرایط اقتصادی کنونی هم برخی از مشتریها سفارشهایی با قیمت بالای صد میلیون تومان میدهند: «مشتری دیگری دارم که طرح دلخواه خود را میدهد به ما و خودش هم روی روند کار نظارت دارد صرفا به سبب علاقه. مشتری دارم که کمد لباس اتاقش را با نقره تزیین کرده است یا مشتری دیگری تمام ظرفهایی که در خانهش استفاده میکند، از زیرسیگاری بگیر تا بشقاب و لیوان و استکان، را از من خریده است که بالای ۲۰۰ میلیون تومان درآمد.»
محیطیان هم میگوید که سفارشهای شهرستان قطع شده است: «وقتی وضع بازار تهران اینگونه کساد است از بازار شهرستان چه توقعی دارید؟ هرکس جنسی در ویترین چیده از خریدهای قبلی است وگرنه خرید و فروشی انجام نمیشود. بازار در کسادی کامل به سر میبرد.» یکی دیگر از نقره فروشیها که ۸۰ درصد کاهش فروش داشته با لحن شوخی میگوید: «خرید و فروشی انجام نمیشود و صرفا در مغازه را باز نگه داشتم که طلبکارها فکر نکند فرار کردم.» رستگاری که مردی میانسال و ورزیده است درباره وضعیت بازار میگوید: «ما باید کاسبی کنیم اما فقط هزینه میکنیم. دو سال پیش بهطور متوسط ماهانه ۴۰۰ میلیون تومان دخل میزدم که پارسال رسید به کمتر از ۲۰۰ میلیون و امسال هم هیچ.» او همه تقصیر کسادی بازار را گردن کرونا نمیاندازد و میگوید: «دولت هم مقصر است. کرونا تمام دنیا را برداشته اما وضع مالی مردم بقیه کشورها هم به اندازه ما خراب است؟ هممون روزبهروز فقیرتر میشویم فقط من نوعی کمتر، شمای نوعی بیشتر.»
او سهم کرونا در کسادی بازار را ۵۰ درصد میداند و معتقد است که ۵۰ درصد دولت مقصر است: «البته در صنف ما موضوع متفاوت است. کار ما به مراسمها و مهمانیها گره خورده که کرونا تاثیر زیادی روی بازار ما گذاشته است.» رستگاری هم مشتریهای خاصی دارد که فارغ از وضع و شرایط اقتصادی مملکت «وضعشان در هر صورت خوب است». او به خبرنگار میگوید: «دو تا جوون، تازه عروس و داماد میآیند مغازه و سرخورده از قیمتها میروند. یکی هم هست که فقط برای مراسم ختم مادرش نزدیک به ۱۰۰ میلیون تومان سرویس چایخوری گرفت. من کاسبم و نمیتوانم بپرسم چرا برای یک مراسم مرگ ۱۰۰ میلیون تومان هزینه میکنید؟ نه به آن عروس و دامادی که قدرت خرید آینه و شمعدان معمولی نقره را ندارند و نه به این بنده خدا که به نظر خود من اسراف کرده است.»