اقتصاد بازار: در جوامع سنتی بسیاری از قراردادهای اجتماعی از طرف قوی تر به طرف ضعیف تر تحمیل می شوند. مثلاً در ازدواج های سنتی هیچ گاه از دختران نمی پرسیدند که آیا مایل به ازدواج با خواستگاران خود هستند یا خیر. حتی بسیاری از دختران شوهر خود را پس از جاری شدن صیغه عقد می دیدند. من شخصاً از چندین زن سالخورده شنیده ام که پس از عقد یا حتی در حجله گاه برای نخستین بار چشمشان به شوهرانشان افتاده بود. حتی بانوی سالخورده ای که در یازده سالگی به خانه ی بخت رفته بود، بارها برای فرزندان و نوادگانش می گفت: وقتی در حجله سراندازم را برداشتند، مردی را دیدم با ریش های حنا بسته، سر تراشیده و قامتی خمیده و تا شده. چنین وضعیتی در جوامع سنتی، حتی در دوران ما نیز یک امر عادی است. من این ازدواج ها را ازدواج های خاکستری می نامم.
نمی دانم چند نفر از میان خوانندگان این نوشتار از این سنت آگاه بودند و چند نفر از خواندن آن شگفت زده شدند. برای شگقت زدگان حرف تازه ای دارم. حرفم این است که حتی در جوامع مدرن کنونی هم ما با اقتصاد شهرها، استان ها و کشورهای خود به همین گونه رفتار می کنیم. ما بدون آن که آگاه شویم که شهرها یا استان های ما به چه صنعتی تمایل دارند، آن ها را دربست در اختیار صنعت یا صنایعی می گذاریم که خودمان می پسندیم؛ و نه صنایعی که آن ها می پسندند. من این گونه تصمیم گیری ها در مورد استقرار صنعت را نیز (اشتغال خاکستری ) می نامم.
در ازدواج خاکستری نه زن خوشبخت می شد و نه مرد . زن خوشبخت نمی شد چون مطلقاً همسر و هم بالین و هم خانه خود را انتخاب نکرده بود و مرد نیز خوشبخت نمی شد، چون با یک زن ناراضی ، دلمرده ، افسرده و درمانده نمی توان خوشبخت بود. حتی اگر او دختر بسیار جوان ، زیبا و خوش اندامی می بود و طبیعی است که فرزندان آن ها نیز نمی توانستند شاد و خوشبخت باشند.
در اشتغال خاکستری نیز نه ( مادر طبیعت ) خوشبخت می شود و نه ( پدر صنعتگر )؛ که کارآفرین، مدیرصنعتی یا سرمایه گذار باشد و نه فرزندان این قرارداد یک طرفه؛ یعنی کارگران و مصرف کنندگان. اشتغال خاکستری، روزگار همه را سیاه می کند. منابع آب شیرین را به نابودی می کشد، مراتع را می خشکاند. باغ ها و بیشه ها را به برهوت تبدیل می کند . کشاورزان شریف و خوشبخت را به کارگران روز مزد و ناآرام بدل می کند؛ سرمایه بانک ها را به باد می دهد و دولت را هم گرفتار و درمانده می سازد.
اشتغال خاکستری چیست؟
اشتغال خاکستری یعنی سرمایه گذاری و راه اندازی کسب و کار در زمینه هایی که مزیت نسبی وجود ندارد. مزیت نسبی می تواند از فراوانی معادن، منابع طبیعی، نیروی کار متخصص یا توانمند ، و هر گونه عاملی سرچشمه بگیرد که در مناطق دیگر وجود نداشته باشد، یا به فراوانی و ارزانی یافت نشود.
مزیت نسبی، که در دانش اقتصاد با مدل های پیچیده ای محاسبه می شود، به زبانی غیر تخصصی مطلب ساده ای است. مزیت نسبی یعنی هر صنعت یا فعالیتی را که می خواهید، نمی توان به هر شهر و دیاری تحمیل کرد. بلکه باید به آن شهر و دیار هم حق داد که با زبان بی زبانی اش در مورد این قرارداد اقتصادی – اجتماعی سخن بگوید. مزیت نسبی یعنی طبیعت هر شهری حق دارد یار مهربانی تلقی شود که در ازدواج خود با فعالیت های اقتصادی میلش را اظهار کند.
چگونه می توان زبان طبیعت را درک کرد؟
زبان طبیعت هر شهر یا هر استانی را می توان از طریق شواهد و قراین موجود درک کرد. برای مثال طبیعت استان اصفهان با چه زبان نشان می دهد که : "که را میخواهد و میلش به که باشد".
کسانی که کشورهای گوناگون را دیده اند ممکن است استنباط من از زبان طبیعت اصفهان را تأیید کنند. استنباط من این است که در هیچ کشوری فضایی مانند بلوار اصفهان به نجف آباد وجود ندارد که حتی در دوران خشکسالی گرفتار وفور میوه، و فزونی عرضه نسبت به تقاضا باشد.
کشاورزان استان اصفهان، با وجودی که از حمایت های رایج دولت ها در کشورهای پیشرفته نسبت به بخش کشاورزی بی بهره اند، ولی بهره وری بسیار بالایی پیرامون این بزرگراه با هزار زبان می گویند که جای کارآفرینان برجسته در صنایع تبدیلی خالی است. کارآفرینانی که صدها فرآورده جدید و ناشناخته از انواع گوناگون میوه ها و سبزی های این منطقه بیافرینند و در ثروتمندترین کشورهای جهان بازارسازی کنند. اگر به فهرست های متعددی توجه کنیم که هر از گاهی منتشر می شوند تا آخرین دستاوردهای تحقیقات علمی در مورد، ده میوه ی برتر یا بیست میوه ی برتر را به آگاهی مردم برسانند، خواهیم دیدکه نام توت سیاه ایرانی در همه آن هاوجود دارد . گرچه گاهی از صدر فهرست به میانه های فهرست منتقل می شود.
کارآفرینانی که بتوانند میوه های ناب و منحصر به فرد غرب اصفهان را به فرآورده های جدیدی مانند صبحانه، عصرانه، میان وعده، پیش غذا و دسرهای گوناگون تبدیل کنند از حمایت و رضایت مادر طبیعت برخوردار خواهند شد و مصرف کنندگان ثروتمند کشورهای صنعتی وفادارترین مشتری برای ابتکارات و نوآوری های غذایی کشورهای گوناگون هستند. مانند نوآوری آلمانی ها در تولیدنوتلا ، نوآوری کانادائی ها در تولید شیره ی درخت افرا ( عسل افرا )، نوآوری مکزیکی ها در تولید عصرانه با میوه های استوائی مانند آواکادو، نوآوری برزیلی ها در عرضه ی فرآورده های نوعی توت به نام آسایی و انواع معجون ها و محصولاتی که از ترکیبات دانه های روغنی ساخته شده اند.
باغ های غرب اصفهان نیز همچون کشتزارهای شرق اصفهان نابود می شوند اگر کارآفرینان برجسته ای پیدا نشوند که میوه های ارزان آن ها را به تولیدات لوکس و گران بها تبدیل کنند. ولی اگر چنین کار آفرینانی در آسمان اقتصاد اصفهان ظاهر شوند باغ های غرب اصفهان پاداش عظیمی به یکایک آنها خواهند پرداخت.
افزون بر کارآفرینانی که در صنایع تبدیلی کشاورزی فعال هستند، اصفهان از مزیتی نسبی در نیروی کار جوان، دانشمند و متخصص برخوردار است. کارآفرینانی که در زمینه ی تولیدات نرم افزار، برنامه، تحقیق و توسعه، دارو سازی، صنایع دانش بنیان اقدام کنند از حمایت های طبیعت اصفهان برخوردار خواهند شد.
نمی توان از سومین مزیت نسبی اصفهان یعنی صنعت گردشگری نیز غفلت کرد. آثار تاریخی اصفهان گنج های سرشاری هستند که در انتظار کاشفان بزرگ خود لحظه شماری می کنند. کاشفانی که بتوانند زیربناهای مورد نیاز این صنعت را بسازند و از شبکه جهانی توریسم یک اشعاب فعال به سوی شهر بگشایند. مزیت نسبی اصفهان همین سه چیز است : میوه های بهشتی ، جوانان سخت کوش و با هوش و آثار تاریخی منحصر به فرد؛ و در این سه منبع گنج های بسیاری نهفته است.
به نقل از نوسان