خریدهای گروهی سهام را میتوان با کارکرد شرکتهای هرمی مشابه دانست. گرچه لازمه کسب سود در راس شرکت هرمی جذب عضوهای جدید است، اما زیان سنگین آخرین نفرات جذبشده کمتر مورد توجه قرار میگیرد. به عبارت دیگر، افراد بالادستی هرم دستشان در جیب عضوهای جدید است. خریدهای گروهی سهام نیز با چنین مکانیزمی هر روز بیشتر میشود و در نبود برخورد قانونی، افراد تازهوارد و نابلد معاملات را بیش از پیش در تله میاندازد. این موضوع در نهایت ضربه سنگینی به اعتماد عمومی نسبت به بازار سهام وارد خواهد کرد.
سلیمان کرمی : سهام نوسان میکند و گاهی کمتر از قیمت ذاتی و گاهی نیز بیش از قیمت ذاتی معامله میشود. اینکه قیمت ذاتی و ارزش واقعی چند است به مفروضات ذهنی تحلیلگر و برآورد وی از آینده متغیرهای کلان و خرد و سایر موارد دیگر اثرگذار بازمیگردد. بهصورت کلی نیز اگر اختلافنظر روی ارزشگذاری سهام وجود نداشت بازار سهام به چنین محلی جذاب برای کسب سود و بهدنبال آن مشارکت سرمایهگذاران تبدیل نمیشد. در این بین حرکت سفتهبازی نیز جزئی جداییناپذیر از معاملات سهام است. شاید بتوان گفت حتی همین حرکتهای سفتهبازی خود دلیلی میشود که عده زیادی با تصور اینکه میتوانند یکشبه راه صد ساله را بپیمایند به جای اعتماد به بازار بدون ریسک و سایر بازارهای رقیب ترجیح میدهند به سرمایهگذاری در سهام بپردازند. اما در همین شرایط نیز رفتار برخی از معاملهگران در بازار سهام کشورمان به حدی نگرانکننده است که نتیجه آن ضربه به بدنه بازار سهام است. عدهای قالبی را در پیش گرفتهاند که با توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی رواج بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرده است. نخست باید گفت هر گونه حرکت هماهنگشدهای میان معاملهگران برای خرید سهام مصداق دستکاری قیمت بوده و جرم محسوب میشود. اما در اینجا نگرانی از نبود آگاهی کافی میان معاملهگرانی است که به راحتی اسیر چنین معاملاتی میشوند و در ادامه نیز چشم خود را بر حقایق میبندند. این معاملهگران در نهایت سود و زیان بورس را وابسته به شانس و اطلاعات رانتی میدانند. خریدهای گروهی در سهام را میتوان با شرکتهای هرمی مقایسه کرد. در این شرکتها راس هرم بیشترین سود را کسب میکند اما آخرین نفرات تنها زیان میکنند و بهصورت مشخص اینکه آخرین نفر چه کسی است مشخص نیست ولی میتوان مطمئن بود که تعداد انسانها محدود هستند و در نهایت این دور باطل با زیان سنگین عدهای همراه میشود. خریدهای گروهی و حبابی کردن سهام نیز مصداق همین موضوع است که میتواند به زیان سنگین آخرین نفرات بینجامد.
طی روزهای اخیر موضوع گروهها و افرادی که بدون مجوز سیگنال خرید و فروش ارسال میکنند و دانسته یا ندانسته درحال دستکاری قیمت هستند داغ شده است. از طرفی نیز میزان حباب در برخی از نمادها به حدی شدید شده است که نگرانی بالایی شکل گرفته است. در میان این نمادها شرکتهای سرمایهگذاری با کمترین دانش لازم برای ارزشگذاری مشاهده میشوند و زمانیکه حباب در برخی از این نمادها و نظر فعالان بازار در این خصوص مشاهده میشود هراس برای کل معاملات سهام وجود دارد. شخصی که هیچ آگاهیای از حباب ۱۰ برابری قیمت یک سهم ندارد و همچنان میخرد با چه استدلالی ممکن است که از فروش سهم خود در هر قیمتی عقب بنشیند. بیش از هر چیز دیگری اعتماد عمومی به بازار سهام به سبب چنین رفتارهایی و دستکاری قیمت ضربه خواهد دید که به نفع هیچ یک از فعالان همیشگی بازار نیست.
در بورس تهران نیز مشابه هر بازار مالی سفتهبازی بخشی از معادله نوسان قیمتی سهم محسوب میشود. حال ممکن است که عدهای با آگاهی از ریسک و بهواسطه اینکه از قطار بازار جا نمانند در معاملات سوداگرانه شرکت کنند و ممکن است عدهای نیز توهم آگاهی از وضعیت سهام را داشته باشند؛ درحقیقت ناآشنا با بازی درحال ایجاد ریسک سنگین روی سرمایه خود هستند. گرچه میتوان سهام ارزنده در بازار سهام با معیارها و سناریوهای مختلف پیدا کرد، اما از طرفی بازی کنونی برخی از سهمها به جایی رسیده که برای توجیه قیمت باید حالت اغراقشدهای از سناریوهای آتی را متصور بود؛ آن هم تنها برای توجیه قیمتهای کنونی و نه اینکه بتوان عاملی را معرفی کرد که قیمتهای بالاتر را توجیه کند.
بر این اساس برای توجیه قیمتهای کنونی سهام یا باید تورمی افسارگسیخته را انتظار داشت که با کاهش ارزش پول ملی و افزایش ارزش اسمی داراییها و رشد سود خالص اسمی شرکتها سطوح کنونی قیمت سهم را توجیه کند یا اینکه باید در انتظار تحولی عظیم در اقتصاد کشور بود که بتواند سطوح کنونی قیمت سهام را منطقی جلوه دهد. در تحول عظیم اقتصادی میتوان برای مثال به کاهش محسوس نرخ سود در بازار پول (در خصوص موانع این بخش میتوان مطالب طولانی را مطرح کرد) اشاره کرد. در نتیجه آن با افزایش نسبت قیمت به درآمد بازار رقیب، سهام نیز درصدد جبران مافات باشد. گروه کالای اساسی شامل غذا و دارو و بسیاری از صنایع کوچک بازار از جمله این دسته هستند که برای توجیه سطوح کنونی قیمت نمادهای زیرمجموعه این گروهها یا باید تورمی سنگین یا تحولی عظیم را در اقتصاد کشور انتظار داشت.
اما نگرانی اصلی جایی سراغ کارشناسان بازار سهام میآید که برخی نمادها تنها بهواسطه موجسواری عدهای روی عدم آگاهی سایر فعالان رشد کردهاند. ریشه اصلی چنین رخدادی را میتوان در عدم آگاهی یا توهم از شناخت روند دانست. حضور کانالها و گروههای تلگرامی و فعالیت برخی از افراد در شبکههای اجتماعی که با خیال راحت درحال تبلیغ خریدهای گروهی هستند، در همین راستاست، پیامهای زیادی در بازار دست بهدست میشود که افراد اعلام میکنند ما خرید گروهی داریم و به گروه ما بپیوندید. در ورودی برخی از این گروهها شرط ورود به گروه قسم و آیه و قرآن است که همه با هم میخریم و همه با هم میفروشیم.
کلاهبرداران بورسی در لباس جدید درحال گسترش هستند و مقابله با این معضل، نیازمند سیستم نظارتی قدرتمندتر است. مشابه این موضوع را در سالهای قبل در اقتصاد کشور شاهد بودیم. پدیده شرکتهای هرمی گسترش روزافزونی را تجربه میکرد و گرچه در ادامه برخورد قانونی با آن صورت گرفت اما همچنان نمونههایی از آنها با تغییر لباس مشاهده میشود. قطعا در شرکتهای هرمی هم طمع کسب سودهای کلان و بدون زحمت افراد را به داخل مجموعه میکشاند. در سیستم هرمی یک شخص برای کسب سود بیشتر باید تعداد اعضای زیرمجموعه خود را افزایش میداد. به این ترتیب کسی که در راس هرم بود سودی کلان داشت و هر چه به سمت پایین هرم میرفتیم سود کم میشد اما این سیستم محکوم به فروپاشی است. هیچ کار مولدی رخ نمیداد و تنها طی یک فرآیند بالادستیها دستشان در جیب افراد پاییندست بود. وضعیت کنونی خریدهای گروهی در بازار سهام کشورمان نیز همین است. افرادی یک گروه را راهاندازی میکنند سهمی را میخرند و نموداری را نقاشی میکنند بعد طی یک حرکت هماهنگ سهم در رالی صعود قرار میگیرد. در ضعف ابزارهای مالی و عدم نظارت کافی هر روز به این گروهها اضافه میشود زیرا به سبب عدم برخورد قانونی بهصورت خودکار این فعالیتها ادامه مییابد. به این ترتیب هر روز بر تعداد افراد هرم افزوده میشود. حضور سرمایهگذار و نقدینگی جدید برای شخصی که در راس هرم قرار دارد الزامی است زیرا سود وی در ورود نقدینگی تازه به سهم نهفته است.
باید پذیرفت که عمده معاملهگران سهام در کشور حتی اصول اولیه را نمیدانند. پیش از این در مطلبی در نقد قطعی اینترنت و اثر مخرب آن بر بورس به این موضوع اشاره شده بود که اینترنت باعث شد مسیری که ۵۰ سال بورس تهران در پیمودن آن موفق نبود تنها در چند سال طی شود. اما اگر ابزارهای نظارتی کافی وجود نداشته باشد و مهمتر از آن خود معاملهگر از میزان ریسکی که در اعتماد به افراد بیاعتبار و بدون نام و نشان میپذیرد آگاه نباشد همین سطح بالای دسترسی به شبکههای اجتماعی میتواند به کل سیستم و بهدنبال آن اقتصاد کشور ضربه وارد کند. وضعیت به حدی نگرانکننده است که معاملهگران بهصورت مستقیم عنوان میکنند فلان کارگزاری خرید گروهی دارد آیا شما هم دارید یا خیر. صندوقها و کدهای حقوقی نیز مشاهده میشوند که علنی خریدهای گروهی خود را تبلیغ میکنند و از بستر فراهم شده در ورود سرمایهگذاران جدید سوءاستفاده میکنند.
بعضا همین افراد بهگونهای رفتار میکنند که گویا اتفاقا آنها منتی بر اعضای گروه خود دارند. این افراد به هیچوجه برای رضای خدا درحال سیگنالدهی به بقیه نیستند و نبودند. همین افراد از همینجا به اسم و رسمی دست یافتهاند و اگر سهمی را معرفی کرده باشند و آن سهام نیز بعد از ارائه سیگنال صعود کرده باشد نه بهواسطه دانش آنها بلکه بهواسطه الگویی است که در ذهن عموم بازار تلقین شده است. اسطورهسازی در سطح کم دانش کار چندان دشواری نیست.
در این خصوص یکی از سوالهایی که معمولا فعالان بازار پس از مشاهده جهش چندین برابری قیمت یک سهم از یکدیگر میپرسند این است که چه میزان سرمایه برای استارت اولیه رشد این سهم لازم بود. بورس تهران کمعمق است و نقدینگی سرگردان و حریص در اقتصاد کشور جولان میدهد پس روندسازی کار دشواری نخواهد بود حتی بدون داشتن سرمایه.
زمانی که یک شرکت با ساختار هرمی را برای شما ارائه میدهند (به قولی شما را پرزنت (present) میکنند) این سوال را بپرسید که بالاخره تعداد آدمها محدود هستند آخرین گروه یا فردی که به این شرکت هرمی وارد میشود چگونه سود میکند. بازی سهام و رالی افسارگسیخته سهام در شرایط کنونی نیز به اینگونه است که باید از گردانندگان برخی از کانالها و گروهها بپرسید که پایان صعود سهام کجاست و تا کجا میتوان صعود سهم را متصور بود. آیا واقعا چند نمودار میتواند نشان دهد که یک سهم ۱۰ برابر ارزش واقعی آن درحال معامله است یا خیر؟ در نهایت اینکه آخرین نفری که در صف خرید سهم میخرد چه کسی است. در ادامه مثالهای عینی از حباب بازار سهام آورده میشود.
همچنان شرکتهایی در بازار پایه مشاهده میشوند که بیبهانه، بیدلیل و بیهیچ سبب دیگری و تنها به پشتوانه تصور اشتباه معاملهگران از سهام رشد میکنند. برخی از طرحهای پتروشیمی در بازار پایه گرچه به گفته مدیران صنعت پتروشیمی حتی پیشبینی راهاندازی آنها تا ۱۴۰۴ (جهش سوم مورد نظر مدیران صنعت پتروشیمی) نیز وجود ندارد همچنان رشد میکنند؛ دلیل آن نیز مشخص نیست. درخصوص دارو، سیمان، خودروییها یا رویاپردازیهای صنعت کاغذ و دیگر گروهها نیز صحبت شده و میشود و بحث مفصلتری را میطلبد. اما در برخی نمادها جایی برای بحث باقی نمانده است و آنجا باید ترسید. حباب عیان برخی از سهام مشخص است اما همچنان عدهای در توهم غوطهور بوده و چشم بر حقیقت بستهاند.
شرکتهای سرمایهگذاری از منظر ارزشگذاری رویه بسیار سادهای دارند. این شرکتها پرتفویی از سهام و سایر داراییها دارند که یک ارزش دفتری دارد (حقوق صاحبان سهام). این ارزش از اختلاف دارایی و بدهی ثبتشده در دفاتر شرکت بهدست آمده است اما با توجه به قیمت روز مازاد یا کسری نسبت به ارزش دفتری نیز میتوان برای این شرکتها در نظر گرفت. حال اگر پرتفوی این شرکت سرمایهگذاری را بهصورت کامل نقدشونده بدانیم در نتیجه کل ارزش این شرکت سرمایهگذاری به راحتی از جمع مازاد (در گزارش ماهانه شرکتها) با ارزش دفتری (حقوق صاحبان سهام) بهدست میآید.
بر این اساس برای مثال اگر گفته میشود ارزش بازار «وصنا» ۱۶۰ درصد ارزش ذاتی است باید به هر نموداری یا هر کسی که سیگنال خرید میدهد شک کرد. یک شرکت سرمایهگذاری همه آنچه را که دارد در صورت مالی عیان است. معمولا مجالی برای رویاپردازی مانند دیگر صنایع نیست و بهصورت مشخص برای اینکه سهام شرکت سرمایهگذاری رشد کند باید سهام زیرمجموعه رشد کند. در نتیجه در یک اصل ساده اگر بنا باشد سهام شرکت سرمایهگذاری رشد کند نخست باید ارزش زیرمجموعهها رشد کند. درخصوص «وصنا» که برخی شائبه کرسی مدیریتی مطرح میکنند که فعلا غیرمعتبر است قیمت کنونی این سهم معادل قیمت ۶۰۰ تومانی «ونوین» است؛ سهام بانک اقتصاد نوین بیشترین سهم را در پرتفو «وصنا» دارد. به این معنی که برای توجیه سطوح قیمت کنونی اول باید «ونوین» به ۶۰۰ تومان برسد تا بتوان فعلا قیمتهای کنونی را پذیرفت تا درباره ادامه نوسان قیمتی تصمیم گرفت.
این موضوع به «وصنا» محدود نمیشود. «وجامی» تا ۸ برابر ارزش ذاتی و«وثوق» تا ۱۰ برابر ارزش ذاتی معامله میشود. ارزش سهم «وآوا» به دو برابر ارزش ذاتی که خود مدیران این شرکت به آن اذعان داشتند رسیده است. «وشمال» و «ومشان» نیز از دیگر نمادهایی هستند که بهصورت علنی فاصله چشمگیری از ارزش واقعی پیدا کردهاند.
در چنین شرایطی آنچه نگرانی ایجاد میکند این است که اگر چنین اصول سادهای از حباب قیمتی در نظر گرفته نمیشود معاملهگر بیمحابا خرید میکند و هیچ درکی از ریسک موجود ندارد درخصوص دیگر شرکتهایی که اتفاقا بستر رویاپردازی و روایتسازی نیز مهیا است و سهم را مدام با آن بهانه داغ میکنند وضعیت تا چه حد هشدار برانگیز است. گفتن مطالب بالا در شرایطی که سهام رشد میکند و پرشتاب بالا میرود به کام بسیاری خوش نمیآید اما لازم است تا عدهای از واقعیتهای بازار سهام آگاه شوند.
«دنیای اقتصاد» در مطلب روز شنبه با عنوان« حبابسنج بورس» به برخی از نمونههای جهانی سقوط بعد از حباب اشاره کرده بود. در این مطلب اشاره شده بود که خوشحالی از رشدهای مداوم قیمتی چشم معاملهگر را بر واقعیت میبندد اما ناگهان همه چیز تغییر میکند. در پایان تاکید میشود نمادهای ارزنده همچنان در بورس تهران وجود دارند و تعداد آنها نیز کم نیست. موقعیت سهم باید از جنبه بنیادی و بازاری و تاریخی یا هر بهانه دیگر سنجیده شود و باید نسبت به آنچه که میتوان حباب واضح در سهام خواند هشدار داد.