خطمشی گذاری در محیط کلان پیرامونی بیتردید جز اساسی مغفول مانده حکمروایی ما بهویژه پس از تحولات انقلاب 57 است. این شاید چکیده آخرین کنفرانس سیاستگذاری عمومی است که ماه گذشته در دانشگاه تهران ارائه شد. این جمله اما، دنیای تحلیل و سخن در خود نهفته دارد. اینکه سرنا را از سر گشاد آن نواختیم یا به عدمتعادلهای پیچیده در نظم عمومی رسیدیم اگرچه پیامد نداشتن یک خطمشی و الگوی مورد اجماع را نشان میدهد؛ اما، بیش از آن، چرایی دست نیافتن به چنین الگو و فقدان خط مشی واحد را در ذهنها متبادر میسازد. همین بهانه مبدا نوشتن یاداشت حاضر است:
فقدان الگوی توسعه مورد اجماع
چرا ما ایرانیان در محیط کلان حکمروایی، هرگز موفق به ایجاد یک الگوی توسعه مورد اجماع نشدهایم؟
نگاهی به تجربه حکمرانی در 4دهه اخیر پس از انقلاب نشان میدهد، دورههای رونق-رکود دقیقا منطبق با دورههای همگرایی-واگرایی میان سیاستگذارن بوده است. (نگاه کنید به موانع رشد اقتصاد ایران-مسعود نیلی و همکاران- نشر نی). اگرچه این حکم صرفا مختص به 4دهه اخیر هم نیست و بررسیها نشان میدهد در طول شکلگیری دولت در ایران چنین دورههایی منطبق بر یکدیگر هستند. رشدهای اقتصادی پایین و افزایش بیکاری در دورههایی که منابع زیادی هم وجود داشته اما همگرایی نبوده، نمود اثبات چنین حکمی است. سوال اساسیتر اما، چرا سیاستپیشگان با درک وجود چنین دورههایی باز بر واگرایی اصرار داشتند و یا دارند؟ واگرایی چیست وچرا تحلیلهای اخیر اقتصاددانان توسعه از "نورث" گرفته تا "عجماغلو" همگی براین باور استوار هستند که نظام دسترسی باز محصول تمرین نهادسازی و بلوغ یک سیستم است؟ به باور "نورث": «مسئله اصلی تبدیل نظام دسترسی محدود به دسترسی بازنیست، بلکه توسعه یافتن در چارچوب همین دسترسی محدود است. اگر این مساله را محقق کنید، دسترسی باز به دست خواهد آمد. ولی برای انجام این کار باید خشونت را کنترل کنید. علاوه بر آن هرچه تعداد شرکا بیشتر شود و قواعد بازی بهتر تعریف شود کشور بیشتر تثبیت خواهد شد».
راهبردهای افزایش مشارکت
اولین راهبرد افزایش مشارکت، مطابق مدل فرانسوی است که یکدفعه همه جامعه را وارد عرصه تصمیمگیری سیاسی میکند. دوم، قانونمند کردن و گسترش رقابت، که در اصطلاح، مدل توسعه انگلیسی است و در ابتدا بین نخبگان و سرآمدان، قواعد بازی تعریف میشود؛ تقسیمکار صورت میگیرد و سپس بهتدریج بدنه جامعه را به مشارکت فرا می خواند. حرف "نورث" این است که توسعه اقتصادی را باید از طریق مدل انگلیسی توسعه سیاسی به دست آورد. یعنی اول تثبیت کنید، رقابت قانونمند بین سرآمدان به وجود بیاورید؛ یا به عبارتی حاکمیت دوگانه را کارکردی کنید.
بر این اساس و استدلالهایی که از "نورث" نقل شد، بهنظر میرسد نبود اجماع میان سیاستگذاران و نبود یک گفتوگوی کاربردی در اجزای حاکمیت دوگانه، میتواند بخشی از پاسخ به طرح مساله اولیه باشد. بازیگران در محیط حکمرانی هیچگاه یکدیگر را ذینفع تلقی نکردند تا بازیگران و تنوع آنها به رسمیت شناخته شود.
چه باید کرد؟
باور دارم طرح مساله به صورت حرفهای و درک آن، 90درصد پاسخ را در خورد جای داده است. بازیگران عرصه سیاستگذاری در ایران اگر هنوز بلد نیستند بایکدیگر گفتوگو کنند، و دلیل خاصی نیز برای آن اقامه نکردند، تنها اختلافات شخصی یا عدم باور به رویکرد «حاکمیت دوگانه کارکردی» " نورث" است که از زبان چندتن از نسل پیشین برای پاسخ به این سوال طرح شده است. جوانان به باور من، میتوانند از سد اختلافات شخصی نسل پیشین به راحتی گذر کرده و با تعریف خطمشی کلان محیط بازی خود بر دورهای پیش گفته فائق آیند. تعبیر من از استراتژی "نورث" در برساختن یک حاکمیت دوگانه کارکردی چنین است: باور دارم هنوز در چارچوب یک نظام با دسترسی محدود بالغ هستیم و کاملاً مستعد برگشت به مراحل پایینتر؛ چرا که به تفکیک جزیی، بین حوزه اقتصاد و سیاست باور داریم؛ اما در عمل به آن پایبند نیستیم. اگرچه دولتی با منطق اقتصادی، تصمیمگیری اقتصادی میکند اما دولتی دیگر ممکن است دقیقاً با منطق سیاسی، تصمیمگیری اقتصادی کند. درهر صورت این حوزهها باید از یکدیگر تفکیک شوند. شاید در حوزه اقتصادی این مسایل را تفکیک نکردیم و همچنان بخشی از منابع ما از قبل توزیعشده و برسر بخشی دیگر رقابت وجود دارد. راهحل فوق نیز در ید نسل پیشین نیست و تنها جوانان از پس این کار بر خواهند آمد.
هفته نامه نوسان