دولت میگوید اگر کارشکنی مخالفان نبود، ثمره برجام اقتصاد ایران را شکوفا میکرد و مخالفان میگویند برجام میوهای نداشت که بخواهد به بار بنشیند. حسن روحانی تهدید کرده که فردا روزی به مردم خواهد گفت «چه کسی به آنها ظلم میکند و چه کسانی باعث شدند برجام صدمه ببیند و میدانند که برجام چه آثار و برکاتی میتوانست برجای گذارد». برجامی که به گفته او سبب شد «در سال ۹۵، بزرگترین رشد اقتصادی جهان را داشته باشیم». اما آیا برجام سرمایهگذاران را متوجه ایران کرد؟ محمدجواد ظریف گفته «بعد از برجام 80 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی وارد ایران شد. اما تنها کمتر از پنج میلیاردش جذب کشور شد».
اما به راستی اقتصاد ایران چرا نتوانست میزبان سرمایههای خارجی باشد؟ آن هم درست در شرایطی که هم برای حفظ برجام به سرمایهگذاران خارجی نیاز داشت و هم برای رشد اقتصادی و اشتغالزایی. ظریف گفته: «اگر این 80 میلیارد محقق شده بود ترامپ نمیتوانست ما را تحریم کند. وزارت نفت خواست در پروژهها جلو برود شروع کردند به بد و بیراه گفتن. البته خود دولت هم نسبت به این سرمایهگذاریها سخت گرفت.»
محسن جلالپور بعد از برجام، رئیس اتاق ایران بود و در یادداشتی که در دنیای اقتصاد نوشته شرح داده که: «روزهای پس از امضای برجام یکی از خاصترین دورههای دیپلماسی اقتصادی در ایران بود. گاه در یک روز دو تا سه هیات بلندپایه به اتاق ایران میآمد و گاهی شمار اعضای هیاتهای خارجی و تجار ایرانی به قدری زیاد بود که سالن 400نفره اتاق ایران هم گنجایش کافی برای پذیرش مهمانها را نداشت.» سخنانی که نشان میدهد اظهارات ظریف درباره سرمایههای 80میلیاردی که مشتاق ورود به ایران بودند، گزاف نیست.
اما آنها نه توانستند و نه خواستند که وارد ایران شوند. نتوانستند چون فضای سیاسی علیه دولت بود و گاه با ورود برخی هیاتهای اقتصادی و سیاسی، صفی از مخالفان پلاکارد به دست نشان دادند سیاستگذاری اقتصادی در ایران چندان هم یکدست نیست. عده دیگری هم نخواستند وارد ایران شوند. چون به قول محسن جلالپور «بعد از برجام سرمایهگذاران خارجی آمدند و همه چیز را به چشم خود دیدند و متوجه شدند فضای کسبوکار و کارآفرینی در ایران مساعد نیست و بخش خصوصی واقعی هنوز شکل نگرفته است؛ متوجه شدند سرمایهگذاری و رشد اقتصادی در ایران عمدتاً وابسته به درآمدهای نفتی است. متوجه شدند اگرچه در بخشهایی از ساختار سیاسی ایران میل به ترمیم رابطه با جهان وجود دارد، اما همچنان برخی معتقدند که نفع آن در بهبود رابطه با جهان نیست. متوجه شدند تخصیص بهینه منابع در ایران مخدوش است و سرمایه که باید در همه بخشها جریان داشته باشد، گرفتار انحصار گردش در بخشها و طبقاتی خاص است. به این ترتیب ما که دوران طلایی پیوستن به روند جهانی شدن یعنی فاصله سالهای اواخر دهه 90 میلادی تا سال 2008 میلادی را از دست داده بودیم، باز هم یک فرصت طلاییتر را از دست دادیم».