تاریخ روابط بین الملل نشان میدهد که عنصر اعتماد در روابط میان کشورها به سختی بدست میآید. اگر اعتماد به منافع قفل نشود شاید اصلاً بدست نیاید. کشورهای اروپایی چون اقتصادشان را به هم وصل کردند توانستند تا حد مناسبی، قواعد اعتماد را میان خود برقرار کنند. چین و آمریکا چون تبادل میکنند مجبورند قدری به هم اعتماد کنند تا منافع آنها حفظ شود. آمریکا در سال ۲۰۱۵، ۴۸۲ میلیارد دلار از چین وارد و ۱۱۶ میلیارد دلار صادر کرد. اما روسیه و آمریکا چون به لحاظ اجتماعی و اقتصادی کاری با هم ندارند، روابط ملتهب سیاسی و تقابل دائمی امنیتی دارند.
حالا این قواعد را به ایران و خاورمیانه دلالت دهیم. از یک طرف، توان بالفعل فرهنگی، اجتماعی، علمی و فکری ایران و توان بالقوه نظامی و اقتصادی او در شاقولهای ارزیابی، قابل مقایسه با هیچ کشور منطقهای دیگری نیست. از طرف دیگر ایران با توانمندیهای بالقوهای که میتواند پیدا کند میخواهد راه رشد را تنها طی کند و در پی شریک نیست. از طرف سوم، نه ایران به لحاظ اقتصادی به همسایگان خودش قفل است و نه آنها را قبول دارد و با ادبیات مختلف، عموم آنها را نفی میکند.
در علم روابط بینالملل گفته میشود سخت ترین کار تحلیلی، ورود در مغز طرف مقابل است. حال باید ببینیم طرفهای ایران در منطقه، با ذهنیتی که از اهداف و رفتار ایران دارند، در مقابل چه ذهنیتی را درست کردهاند و چگونه نوعی قبضه شناختی (Cognitive Capture) در ذهن جهانیان نسبت به ایران ایجاد نمودهاند.
حدسی پیرامون ذهن طرف مقابل: نه میشود ایران را حذف کرد و نه میتوان به آن حمله کرد مگر اینکه خود ایران، محرکۀ تقابل باشد. اگر ایرانیها رشد کنند و یک قدرت منطقهای اقتصادی نظامی شوند ضمن اینکه ما اعراب را قبول ندارند، بقیه به حاشیه خواهند رفت. افزایش قدرت ایران یعنی اینکه تهران برای منطقه، دستور کار مشخص خواهد کرد.
کشورهای منطقه در مواضع رسمی و رسانههای خود، دهها مدرک و شاهد برای این ذهنیتی که از ایران پیدا کردهاند ارائه میدهند. آیا این ذهنیت دقیق است؟ صحت دارد؟ اگر علمی و منصفانه قضاوت کنیم، مجموعه خروجیهای ایران ضد و نقیض است. هم مثبت فراوان است و هم منفی. ولی چون اعتماد نیست، گیرندههای منطقهای فقط منفیها را میگیرند و برای مخالفت با ایران، آنها را چند برابر نشان میدهند. شبکه مخلوط مثبت و منفی در مجموع، اعتماد را از میان بر میدارد زیرا طبع بشر یک منفی را از صد مثبت بزرگتر میبیند. اعتماد مراقبت ثانیهای میطلبد تا برقرار باشد.
چون طرف مقابل، ذهنیت منفی دارد، تمام سیگنالهای مثبت را رد میکند و به ذهنیت نهادینه شده خود نمیتواند تردید کند (Cognitive Dissonance). در شرایط سخت فعلی نه تنها ذهنیت بسته شده بلکه برای تعمیم و جهانی کردن این ذهنیت، مداری بزرگتر از این ذهنیت برای عموم ترسیم شده است. در خاورمیانه فعلی، نوعی جنگ اطلاعات نادرست وجود دارد که البته شرکتهای تولید کننده تسلیحات در شرق و غرب از این فضای ناامنی و بیثباتی، بسیار بهرهبردای میکنند. کانون تحریمها از داماتو در سال ۱۹۹۶ تا کنون، جلوگیری از قدرتمند شدن ایران بوده است. تحولات پس از برجام نیز بخوبی نشان میدهد این تئوری همچنان پابرجاست. تداوم یک ذهنیت نظامی-امنیتی- توسعه طلبانه از ایران در کنار تحریمهای اقتصادی حرکت میکند. بی دلیل نیست که عمدۀ کار سخنگوی وزارت خارجه، "تکذیب" است.
چینیها به عنوان یک قدرت بزرگ اقتصاد و نظامی در تبلیغات گستردۀ جهانی مرتب به همه میگویند: افزایش قدرت چین به نفع صلح جهانی است. قدرت نرم چین (Ruan Shili): شامل ۵۰۰ مؤسسه کنفوسیوس شناسی در ۱۴۰ کشور و تدریس مکتب کنفوسیوس در هزار مؤسسه یا دانشگاه در دنیا، برگزاری سال نو چینی در ۲۰۰۰ شهر در ۱۴۰ کشور، تأسیس خبرگزاری در ۱۶۲ شهر جهان، خرید ۳۲ رادیو در ۱۴ کشور و بهرهبرداری گسترده از تبلیغات بیلبورد در اقصی نقاط جهان میشود. چین حدود ۱۰ میلیارد دلار در سال برای چهرهسازی خود در جهان هزینه میکند. این در شرایطی است که دیپلماسی عمومی آمریکا حدود ۶۷۰ میلیون دلار هزینه دربر دارد.
اگر از علم معنا و واژهها (Semantics) بهره گیریم، خواهیم دید واژۀ ایران عموماً با واژگان منفی مانند توسعه طلب، جنگطلب، جنگجو، معترض و امثالهم مترادف قرار داده میشود. با توجه به محدودیتهای رسانهای ایران، طرفهای مقابل در مقیاس بینالمللی فعالیت میکنند و ذهنیت میسازند. این ذهنیت نه تنها، سیاست خارجی را دچار اختلال و بحرانهای روزمره میکند بلکه در حوزۀ اقتصادی نیز مانع از ورود جدی و پایدار سرمایهگذارن و شرکتها میشود. این دقیقاً هدفی است که مخالفین دنبال میکنند که ایران را کشوری ناامن، غیر قابل اتکا و نظامی جلوه دهند. بی دلیل نیست که قدرتهای منطقهای در خاورمیانه برای مخالفت با ایران خیلی سراغ وزارت خارجه یا دفاع آمریکا نمیروند بلکه کانون فعالیتهای آنها در وزارت خزانهداری است تا مانع از معاملات دلاری ایران شوند. شاید نزدیک به ۹۰ درصد از مخالفت با ایران در خود منطقه باشد. آمریکا محل عملیاتی کردن این مخالفت است. کانون تئوریک ذهن مخالفین ایران، جلوگیری از توان مالی و سرمایهگذاری است. این باعث میشود تا ساختار عمرانی، بهداشت، آموزش، حمل و نقل، اشتغال و کارآفرینی در حدّ ۱۰ درصدی و بلکه بقا ادامه پیدا کند. هدف اصلی ذهنیت علیه ایران، اقتصاد ایران است تا رشد نکند، ضعیف بماند و فقیر شود. وقایع منفی به مراتب بیشتر از کلمات منفی در حافظه انسانها دوام دارد. تغییر این ذهنیت منفی منطقهای تابع ارزیابیهایی خواهد بود که ما از آینده اقتصاد ایران خواهیم داشت.