«جیانگ لین» به مدت سه دهه در مورد قتلعام و خشونتی که در آن شب دیده بود، سکوت کرده بود. همان شبی که ارتش چین به پکن یورش برد تا تظاهرات دانشجویان در میدان «تیانآنمن» را تارومار سازد. یادآوری این خاطرات تن او را میلرزاند: سربازانی که در تاریکی به روی مردم آتش گشودند، بدنهایی که در تلی از خون روی هم «کُپهوار» جمع شده بودند و صدای چماقهایی که سربازان بر بدن او و دیگران فرود میآوردند و او را نزدیک میدان بر زمین کوفتند.
«کریس باکلی» در گزارش ۲۸ مه برای نیویورکتایمز مینویسد، اکنون در سیامین سالگرد کشتار ۴ ژوئن ۱۹۸۹، خانم جیانگ که ۶۶ ساله شده برای اولین بار تصمیم گرفت تا داستان آن روزها را بازگو کند. او میگوید احساس اجبار میکرد که این مساله باید به ساحت عمومی منتقل شود زیرا نسلهای رهبران حزب کمونیست چین از جمله «شیجینپینگ» هیچ ندامتی از آن خشونت ابراز نکردهاند. او در مصاحبهای در پکن میگوید: «این درد ۳۰ سال است مرا میخورد. هر کسی که در آن روز مشارکت یا حضور داشت باید صریح سخن بگوید و از آنچه که رخ داده پرده بردارد.» روایت خانم جیانگ اهمیت بیشتری دارد. او نوری تاباند بر اینکه چگونه فرماندهان ارتش در برابر دستورات برای استفاده از نیروی مسلح و زور برای پاکسازی تظاهرات در این میدان مقاومت میکردند؛ معترضان حدود ۷ هفته میدان مذکور را تصرف کرده و توجه جهان را به خود جلب کرده بودند. ایدهآلیسم مشتاقانه دانشجویان، اعتصاب غذا و نفی و رد مقامها و ژستهای پرزرق و برق مانند ساختن «الهه دموکراسی» در میدان، همدردی عمومی را برانگیخت و باعث جدایی و شکاف میان رهبران در مورد نحوه پاسخ شد.
کشتار میدان تیانآنمن از ۱۵ آوریل ۱۹۸۹ تا ۴ ژوئن همان سال ادامه داشت. این اعتراضات با حضور بیش از صدهزار نفر برگزار شد. گفته میشود بین چندصد نفر تا هزار نفر در این اعتراضها کشته شدند ولی اسناد بریتانیا که در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۱۷ از طبقهبندی خارج شد نشان میدهد حداقل ۱۰ هزار معترض چینی در تابستان سال ۱۹۸۹ در میدان تیانآنمن پکن کشته شدند. در هر حال، خانم جیانگ از نقش خود در پخش نامهای از ژنرالهای ارشد سخن گفت که مخالف حکومت نظامی بودند و نیز جزئیاتی از نامههای دیگر فرماندهانی ارائه میدهد که به دستگاه رهبری هشدار میدادند که از سربازان در پکن استفاده نکند. او در خیابانها میدید که چگونه سربازانی که دستورات حزب را اطاعت میکردند برای تسخیر دوباره میدان، مردم را یکسره تار و مار کرده و مبادرت به تیراندازی میکردند.
برخی اسناد نشان میدهند که در روز حادثه، اجساد زیر چرخ خودروهای زرهپوش له میشدند و بقایای اجسادی که روی زمینمانده بودند با فشار آب به داخل دریچههای فاضلاب ریخته میشدند. با این حال، حتی پس از ۳۰ سال، این قتلعام همچنان یکی از حساسترین موضوعات در سیاست داخلی چین است. مقامهای این کشور سخت درتلاشند تا این برهه را از تاریخ چین حذف کنند. پس از گذشت سه دهه از کشتار میدان تیانآنمن و سرکوب شدید دانشجویان و معترضان در چین، این موضوع هنوز محل منازعهکشورهای غربی با پکن است. مایک پمپئو، وزیرخارجه ایالاتمتحده، سرکوب معترضان در میدان تیانآنمن را «تراژدی کشتار بیگناهان» خواند و اعلام کرد: «ما در این موضوع به دیگر اعضای جامعه جهانی میپیوندیم و از دولت چین میخواهیم که بهطور کامل شمار کشتهشدگان، بازداشتشدگان و مفقودیها را علنی کند.» پکن در پاسخ به وزیرخارجه ایالاتمتحده درباره واقعه میدان تیانآنمن اعلام کرد که چین مدتهاست واقعیت را درباره این رویداد آشکار کرده و اظهارات مایک پمپئو را «انتقادات نابجا» خواند. رسانههای چینی نیز با بیمعنی خواندن اظهارات پمپئو، آن را «نشاندهنده آرزوی غرب برای دخالت در روند سیاسی چین» خواندند. گزارشگر نیویورکتایمز میافزاید که حزب درخواستهای مکرر برای پذیرش اشتباه خود و آتش گشودن به روی شهروندان و دانشجویان را رد کرده و در برابر درخواستها برای اعلام تعداد کشته شدگان مقاومت میورزد. مقامهای چینی، رهبران سابق معترض و والدین دانشجویان و شهروندان کشته شده در این سرکوب را بارها دستگیر و بازداشت کردهاند. دادگاهی در چین در سالجاری حتی حکم اتهام برای ۴ مرد در جنوب غرب چین صادر کرد که بطریهای لیکور را با تصاویر تیانآنمن راهی بازار کرده بودند.
اگرچه حزب خواهان پاک کردن و زدودن این دوره از تاریخ چین است اما طی سالهای گذشته برخی از مورخان، نویسندگان، عکاسان و هنرمندان چینی کوشیدهاند تا این فصل از تاریخ چین را ثبت کنند. اما تصمیم خانم جیانگ برای به چالش کشیدن سکوت همگانی یک اتهام سیاسی مضاعف است زیرا او نه تنها خود یک نظامی است بلکه فرزند یکی از نخبگان نظامی هم است. پدرش یک ژنرال بود و او نیز در مجتمعها و مراکز نظامی زاده شد و پرورش یافت. او ۵۰ سال پیش به خدمت ارتش در آمد و در عکسهایش در آن زمان بهعنوان یک روزنامهنگار نظامی، یونیفرم سبز ارتشی به تن و یک کتابچه هم در دست دارد و یک دوربین که از گردنش آویزان است. او هرگز در مخیلهاش نمیگنجید که روزی ارتش تفنگهای خود را به روی مردم غیرمسلح در پکن نشانه رود. جیانگ میگوید: «سرنوشت چگونه میتواند تغییر کند که شما از تانک و ابزارآلات جنگی علیه مردم معمولی استفاده کنید؟ برای من، این دیوانگی است.» خانم جیانگ صدها صفحه خاطره از آن روزها نوشته است. او در سال ۱۹۹۹ در یکی از این خاطرات نوشته بود: «بارها کابوس تیانآنمن جلوی چشمانم رژه رفته است. بارها لباسهای تکهپاره شده مردم معترض از پیش چشمانم حرکت میکند.»گزارشگر نیویورکتایمز میافزاید، خانم جیانگ در مه ۱۹۸۹ دچار شوک شد وقتی در اخبار رادیو و تلویزیون شنید که دولت چین مبادرت به وضع حکومت نظامی در بسیاری از نقاط پکن کرده تا معترضان را از این میدان پاکسازی کند. تظاهرات در آوریل کلید خورد زمانی که دانشجویان دست به راهپیمایی زدند تا در مرگ «هو یائو بانگ» به سوگ بنشینند. او یک رهبر اصلاحطلب مردمی بود که خواستار دولتی شفافتر و بازتر بود. با اعلام حکومت نظامی، دنگ شیائوپینگ رهبر حزب، اعلام کرد که نیروی نظامی یک گزینه است. محققان نشان دادهاند که تعدادی از فرماندهان نظامی از دستورات برای کشتن مردم سرپیچی میکردند اما خانم جیانگ روایت دیگری هم به دست میدهد. ژنرال «شو کین شیان» رهبر یگان ۳۸ ارتش، از اعزام سربازان به پکن بدون دستور رسمی و مکتوب سر باز زد و خود را در بیمارستان بستری کرد. هفت فرمانده دیگر هم با نگارش و امضای نامهای مخالفت خود را با حکومت نظامی اعلام کردند. خانم جیانگ میگوید: «این یک پیام بسیار ساده بود. ارتش آزادیبخش خلق، ارتش مردم است و نباید برای شلیک به مردم وارد شهر شود.»
خانم جیانگ که مشتاق بود متن این نامه عمومی شود آن را از پشت تلفن برای سردبیر People’s Daily- روزنامه اصلی حزب کمونیست چین- خواند. دستاندرکاران این روزنامه هم از سانسور خبر در مورد معترضان خودداری میکردند اما این نامه در نهایت منتشر نشد زیرا یکی از ژنرالهایی که نامه را امضا کرده بود مخالف علنی کردن آن بود. خانم جیانگ امیدوار بود که اعتراضات درون ارتش مانع اعزام سربازان از سوی دنگ برای پاکسازی معترضان شود اما در سوم ژوئن او شنید که نیروها از غرب وارد شهر شده و به کشتن مردم مشغول شدهاند. ارتش دستور داشت که تا ۴ ژوئن همه چیز را «جمع کند» و استفاده از هر وسیلهای هم برای این کار مجاز بود. به مردم دستور داده شد در خانهها بمانند و بیرون نیایند. در نهایت شد آنچه باید میشد.