زمانی که بولتون در قامت معاون وزیر امور خارجه در امور کنترل تسلیحات و امور امنیت بینالمللی فعالیت میکرد، استراتژی پیچیدهای را برای حمله غافلگیرانه به ایران طراحی و حتی برای توجیه این موضع تهاجمی استدلالهایی را تدوین کرد. در آن برهه زمانی بولتون این طرح را با حمایت دیک چینی، معاون رئیسجمهوری وقت تدوین کرد.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان که هفته گذشته با هدف شرکت در نشست «روز بینالمللی چندجانبهگرایی و دیپلماسی برای صلح» به نیویورک سفر کرده بود، در حاشیه این گردهمایی با رسانههای مختلفی چون انبیسی، رویترز و فاکسنیوز مصاحبه کرد و همچنین در قامت میهمان در انجمن جامعه آسیا سخنرانی داشت. او در جریان این گفت و شنودها بر مولفههای متعددی تکیه کرد که همه آنها نشاندهنده رویکرد واقعگرایانه تهران برای تحقق صلح و ثباتی پایدار است.
در راستای این مهم ظریف نخستینبار در مصاحبه با شبکه خبری انبیسی از گروهی موسوم به «تیم B» پرده برداشت، جریانی متشکل از چهرههای سیاسی رادیکال چون جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم اسرائیل، بن سلمان ولیعهد عربستان و بن زاید رئیس دولت امارات؛ چهرههایی که به گفته وزیر امور خارجه کشورمان درصددند تا با توسل به اعمال سیاست حداکثری علیه ایران، زمینه تقابل تهران و واشنگتن را فراهم کنند، مسالهای که به باور ظریف خواست دونالد ترامپ نیست اما میتواند رئیسجمهوری آمریکا را در مسیری نادرست قرار دهد.
این موضوعی بود که ظریف در جریان تمامی مصاحبههایش بدان اشاره کرد و از هدف جنگطلبانی گفت که بر مبنای سیاست انحصارگرایی افراطی تلاش دارند تا معادلات را در هم تنیده و دامنه بحران پیشرو را گستردهتر کنند. طبیعتا اظهارات وزیر خارجه کشورمان در رسانههای جهانی بازتاب یافت و زمینه را برای ارائه گمانهزنیهای فراوانی فراهم کرد. به باور گروهی از ناظران ظریف با رونمایی از گروهی موسوم به «تیم B» و سیاستهای این جریان تلاش کرد تا تصویر درست و واقعگرایانهای از اعضای این جریان در افکار عمومی ترسیم کند. ظریف از طریق تریبونهای جهانی (رسانهها) رسما اعلام کرد که برخلاف پیامهای ماشین تبلیغاتی رادیکالها، چهرههای عضو این گروه (تیم B) در جستجوی تنشاند نه ایران.
به باور برخی دیگر، ظریف بدینطریق دست به اقدامی تبلیغاتی زد تا افکار عمومی جامعه جهانی را نسبت به سیاستهای این کانون تنش (گروه B) آگاه کند. هرچند در کنار این مهم، ظریف به شکلی ضمنی به تضادهای درونکابینهای ترامپ نیز اشاره کرد، تضادهایی پنهان که در طول زمان هم دامنهاش وسیعتر میشود و هم آشکارتر. سیانان طی گزارشی با تایید این موضوع در این باره نوشت: «به دفعات شاهد تضاد میان اعضای کابینه ترامپ بودیم، تضادهایی که گهگاه موجب برکناری یا کنارهگیری اعضای کابینهاش شد. بهعنوان نمونه میتوان به استعفای جیمز متیس اشاره کرد، همان چهرهای که از سیاست مهار ایران حمایت میکرد اما با خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری علیه تهران مخالف بود». آتلانتیک نیز با تایید این مسئله نوشت: «نیویورکتایمز به نقل از برخی از مقامهای وزارت خارجه آمریکا گفته بود که در کابینه ترامپ تنها جان بولتون و مایک پمپئو از این تصمیم حمایت کردند و حتی پنتاگون نسبت به پیامدهای این مهم به رئیسجمهوری هشدار داده بود».
بولتون تهدید ملی است
اظهارات ظریف در مصاحبه اخیرش با شبکه خبری فاکسنیوز بلافاصله با واکنش جان بولتون روبهرو شد. بولتون اظهارات وزیر خارجه کشورمان را به چالش کشید و آن را تبلیغاتی برای تحتتاثیر قرار دادن افکار عمومی قلمداد کرد. او در مصاحبه با همین شبکه خبری در پاسخ به سوال خبرنگار مبنی بر چرایی حضورش در نشست گروه تروریستیای چون مجاهدین خلق از سیاست فرار به جلو استفاده کرد و گفت که هیلاری کلینتون زمانی که در قامت وزیر امور خارجه فعالیت میکرد نام این گروه را از فهرست جریانهای تروریستی خارج کرد.
حضور بولتون در نشست مجاهدین خلق و سخنرانی در این همایش یکی از مواردی بود که وزیر خارجه کشورمان در مصاحبه اخیرش بر آن تاکید داشت و گفته بود که بولتون برای این مهم ۵۰ هزار دلار از این گروه تروریستی پول دریافت کرده است. بولتون یکی از حامیان حمله نظامی و اعمال سیاست حداکثری علیه تهران است، مسئلهای که به یکی از دغدغههای چهرههای میانهرو کابینه ترامپ تبدیل شده است. به نوشته اریک اشمیت مواضع تهاجمی مشاور امنیت ملی حتی مقامهای پنتاگون را ترسانده. جیمز متیس پیش از کناره گیریاش بارها نسبت به عواقب تصمیمهای رادیکال او هشدار داده بود. اشمیت افزود مواضع بولتون موجب شده تا حتی چهرههایی چون پمپئو که گفته میشود با بنیادگرایان مسیحی-صهیون رابطهای نزدیک دارد، نیز با او در مورد اجرای گزینه نظامی علیه تهران همصدا نباشند. این همان تضاد درونساختاری کاخ سفید است.
ری تکیه، تحلیلگر روابط بینالملل همان زمانی که ترامپ بولتون را بهعنوان مشاور امنیتش برگزید، این چهره را نهتنها تهدیدی علیه ایران بلکه خطری برای منافع ملی ایالات متحده قلمداد کرد. جنگ با ایران موضوعی است که جان بولتون در مقالههایش صراحتا بدان پرداخته است. سال ۲۰۰۳ زمانی که ایالات متحده و جامعه جهانی درگیر حمله واشنگتن به بغداد بودند او طی مقالهای از سیاستمداران آمریکایی خواست تا گزینه بمباران ایران را در اولویت برنامههایشان تعریف کنند. جان بولتون یکی از حامیان اصلی خروج ترامپ از برجام بود. از همینرو در آگوست ۲۰۱۷ طی مقالهای که در نشریه نیشنالریویو منتشر شد، با اشاره به چرایی خروج ایالات متحده از برجام، این توافق را توافقی بد توصیف کرد که با منافع کوتاهمدت و بلندمدت آمریکا و متحدانش همخوانی ندارد.
عنکبوت محافظهکار
گرت پتر، تحلیلگر مسائل آمریکا از بولتون تحتعنوان «عنکبوت محافظهکار» یاد میکند. پتر در مقالهاش تحت عنوان ناگفتههایی از بولتون درباره او نوشت: «مواضع تهاجمی بولتون، کلامی نیست بلکه مشاور امنیت ملی کنونی آمریکا در طول فعالیتهای سیاسیاش در جستجوی راهی برای اجرای این طرح بود. بولتون بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ زمانی که در کابینه بوش نقش سیاستگذاری را ایفا میکرد، برای ارائه برنامهای جهت نحوه اجرای حمله بسیار تلاش کرد.» به نوشته این استاد روابط بینالملل، بولتون یک ماه پیش از خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران به سرزمینهای اشغالی سفر کرد. همانجا بود که با شلدون ادیسون، یکی از رادیکالهای صهیون بهشکلی محرمانه مذاکره کرد، رایزنیای که نتیجهاش تماس تلفنی ادیسون با ترامپ بود. زمانی که بولتون در قامت معاون وزیر امور خارجه در امور کنترل تسلیحات و امور امنیت بینالمللی فعالیت میکرد، استراتژی پیچیدهای را برای حمله غافلگیرانه به ایران طراحی و حتی برای توجیه این موضع تهاجمی استدلالهایی را تدوین کرد.
در آن برهه زمانی درست است که بولتون به لحاظ سلسلهمراتبی تحت نظارت کالین پاول، وزیر خارجه وقت فعالیت میکرد، اما این طرح را با حمایت دیک چینی، معاون رئیسجمهوری وقت تدوین کرد. او حتی با حمایت چینی و روابط محرمانه این چهره سیاسی با صهیونهای رادیکال بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ چندین بار به اسرائیل سفر کرد تا مقدمات اجرای این طرح را فراهم کند. در جلسات محرمانهاش با اسرائیلیها به آنها اطمینان داده بود که بعد از عراق، آمریکا به تهران حمله خواهد کرد. در این میان همانگونه که پتر نوشته، رابطه محرمانه موساد و بولتون را نباید نادیده گرفت؛ ساختاری که در نشست اخیرش با بولتون گفته که تنها گزینه باقیمانده حمله به ایران است، مهمی که باید سال ۲۰۰۳ اجرایی میشد، اما پنتاگون کماکان بیتوجه به چنین اخباری تلاش دارد تا بر مدار محافظهکاری و همچنین هماهنگی با واقعیتهای حاکم گام بردارد چرا که از پیامدهای چنین ماجراجویی باخبر است.
بنیامین نتانیاهو
نخستوزیر رژیم اسرائیل در ۲۰ فوریه ۲۰۰۹ ایران را بزرگترین تهدید علیه سرزمینهای اشغالی قلمداد کرد. براساس دادههای بهدستآمده، نتانیاهو با همکاری ایهود باراک در سال ۲۰۱۲ استراتژیای برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران تدوین کرده بود، با این حال بهواسطه آنکه بسیاری از سیاستمداران اسرائیلی از این دو تحت عنوان احمقان صهیون یاد کردند، این طرح اجرایی نشد. یکی از سیاستمداران اسرائیلی گفته بود فقط دو احمق می توانند چنین برنامه خطرناکی را طراحی کنند. نتانیاهو سال ۲۰۱۲ در مجمع عمومی خط قرمزش را غنی سازی ۹۰ درصدی ایران اعلام و بار دیگر مسئله حمله را مطرح کرد. او در ۲۹ ژوئیه صراحتا اعلام کرد که نه تحریم و نه دیپلماسی در مورد ایران کارساز نیست و تنها گزینه برای محدود کردن تهران گزینه نظامی است.
بن سلمان
از سال ۲۰۱۷، یعنی همان زمانی که محمد وارد میدان سیاست شد، پروژه ایرانهراسی در رأس برنامههایش تعریف شد. او در یکی از اظهاراتش مدعی شد که تهران خواستار تسلط بر تمامی جهان اسلام است، تهران میخواهد به قبله مسلمانان دست یابد اما ما نخواهیم گذاشت این مهم محقق شود، منتظر نمیمانیم و قبل از آنکه عربستان به میدان جنگ تبدیل شود، جنگ را در خاک ایران هدایت خواهیم کرد. محمد بنسلمان یکی از حامیان اصلی دونالد ترامپ برای خروج از برجام بود. او برای به چالش کشیدن توازن قوا در منطقه که به نفع ایران تعریف شده است، در برهه ای تلاش داشت تا با رقابت نیابتی در یمن این توازن را بر هم زند. ولیعهد عربستان همچنین یکی از حامیان جدی کمپین فشار حداکثری علیه تهران است.
در همین راستا اعمال تحریم های جدید علیه تهران و درج نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در فهرست گروه های تروریستی که تصمیمی خلاف عرف بینالمللی بود، مورد استقبال این شاهزاده ماجراجو قرار گرفت. محمد بنسلمان اخیرا در جریان گفتوگویی با ترامپ خواهان حفظ فشار حداکثری علیه تهران شد.
جان بولتون
مشاور امنیت کنونی کاخ سفید از سال های ۲۰۰۳ تاکنون یکی از مدافعان اصلی حمله نظامی به ایران بوده است. به ادعای این چهره سیاسی که در میدان سیاست آمریکا از او نئوکانی دیوانه یاد می شود، ایران محور شرارت است و تنها راه مقابله با آن توسل به گزینه نظامی است. او این مهم را هم در یادداشتهایش مکتوب و هم در مواضعش اعلام می کند. او بین سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۴ طرحی را برای حمله نظامی به ایران تدوین کرد، هرچند گفته می شود که در تدوین این طرح بولتون از حمایت های موساد برخوردار بوده است. با این حال این طرح هیچگاه اجرایی نشد.
پس از پیروزی ترامپ، بولتون تنها راه برای هموار کردن اجرای طرح حمله به ایران را خروج از برجام قلمداد میکرد و از آنجایی که در آن برهه زمانی مقامی رسمی در کابینه نداشت، تلاش میکرد تا در نوشتههایش به این مهم پرداخته و همچنین با چهره های رادیکال نزدیک به کمپین مسیحی-صهیون رایزنی هایی را انجام دهد. بایدن بعد از آنکه بهعنوان مشاور ملی انتخاب شد، گزینه نظامی علیه ایران را در رأس برنامههایش تعریف کرد.
بن زاید
محمد بن زائد، رئیس دولت امارات از سال ۲۰۱۱ مواضعش علیه ایران و محور مقاومت را اعلام کرد. او از جمله چهره های سیاسی منطقه بود که بهواسطه ترس از افزایش قدرت ایران گفته بود «تنها راه، ایجاد مشکلات داخلی در حوزه های مختلف امنیتی، اقتصادی و اجتماعی در ایران است. با بردن مشکلات در داخل خاک ایران، هم هزینه کمتری برای مهار تهران پرداخت خواهیم کرد و هم زمینه را برای انزوای جمهوری اسلامی فراهم خواهیم ساخت.
ابوظبی بعد از حملات تروریستی در زاهدان رادیکالیسم و تروریسم را مشروع قلمداد کرد و طراحی چنین برنامه های رادیکالی را حق مخالفان دانست. بهطور کلی با روی کار آمدن شیخ خلیفه شرایط میان ایران و امارات تحتتاثیر قرار گرفت. البته مقصر این ماجرا شیخ خلیفه نبود. زیرا او از همان ابتدا بیمار بود و امور ابوظبی برعهده برادر او یعنی شیخ محمد بنزاید که ولیعهد محسوب می شود، قرار گرفت.
ساناز نفیسی، خبرنگار جهان سازندگی