امانوئل مکرون برای دومینبار بهعنوان رئیسجمهور فرانسه پیروز دور دوم رقابتهای ریاستجمهوری شد و با کسب بیش از ۵۸درصد آرا توانست بر لوپن با ۴۲درصد پیروز شود. به این ترتیب، او سومین رئیسجمهوری فرانسه در جمهوری پنجم است که برای دو دوره پیاپی به این مقام دست مییابد و تا بهار سال۲٠۲۷ در این مقام باقی خواهد ماند. این سومین شکست مارین لوپن در انتخابات ریاستجمهوری است. قبل از مکرون، فرانسوا اولاند و نیکلا سارکوزی فقط برای یک دوره پنجساله رئیسجمهوری بودند.
آخرین رئیسجمهوری فرانسه که دو دوره پیدرپی در این مقام باقی ماند، ژاک شیراک بود. پیش از او فرانسوا میتران نیز دو دوره را بهطور کامل سپری کرده بود. «راجر کوهن» در گزارش ۲۴آوریل در نیویورکتایمز نوشت، پیشبینیها در پایان رایگیری که عموما قابل اعتماد هستند، نشان میدهند که مکرون، ۵/ ۵۸درصد و لوپن ۵/ ۴۱درصد از آرا را بهدست آوردند.پیروزی مکرون البته بسیار کمتر از سال۲۰۱۷ بود. او در آن زمان توانسته بود با ۱/ ۶۶درصد لوپن را با رای ۹/ ۳۳درصدی شکست دهد. اما این رای مکرون بیشتر از آرای دو هفته پیش اوست.
مکرون در سخنرانی در برابر انبوه جمعیت در «شام دو مارس» و در برابر برج چشک زن ایفل گفت که پیروزی او پیروزی «فرانسه مستقلتر و اروپای قوی تر» است. وی افزود: «کشور ما مملو از شبهات زیاد و شکافهای فراوان است. ما باید قوی باشیم؛ اما هیچکس در کنار جاده باقی نخواهد ماند.» مکرون ۴۴ ساله، از رایدهندگان فرانسوی بهخاطر اعتماد به او و انتخاب مجددش تشکر کرد. همزمان با پایان مهلت رایگیری در فرانسه و اعلام نتایج اولیه مبنی بر پیروزی مکرون، صدای هلهله و شادی حامیان مکرون بر سرتاسر محوطه برج ایفل غالب شد.
اما در سوی دیگر، لوپن قرار دارد. او در سومین تلاش خود برای ریاستجمهوری شکست را پذیرفت؛ اما بهشدت از «روشهای ناجوانمردانه و خشونتآمیز» مکرون انتقاد کرد، بدون اینکه توضیح دهد منظورش چیست. او متعهد شد که برای تضمین پیروزی تعداد زیادی از نمایندگان در انتخابات پارلمانی ژوئن مبارزه خواهد کرد و اعلام کرد که «فرانسویها امروز تمایل خود را برای یک نیروی قدرتمند توازنساز در برابر مکرون نشان دادند.» با اینکه لوپن نتیجه انتخابات را به سرعت پذیرفت، اما بعضی گزارشها از شنیده شدن صدای هو کردن ممتد در این ستاد حکایت دارد. دقایقی پس از اعلام نتایج اولیه، مارین لوپن در نخستین سخنرانی خود گفت: «البته ما تمایل داشتیم نتیجه دیگری میگرفتیم. با این حال بهدست آوردن بیش از ۴۲درصد آرا، خود یک پیروزی قابل توجه است.» نامزد حزب راست افراطی فرانسه میگوید که همچنان امیدوار است و خود را متعهد به ادامه مبارزه میداند. رهبر حزب اجتماع ملی در میان هوادارانش، با اشاره به انتخابات پارلمانی پیشرو گفت که رقابت هنوز تمام نشده و «نبرد مجلس» در راه است. انتخابات پارلمانی فرانسه در نیمه ماه ژوئن (خرداد) برگزار میشود.
گزارشگر نیویورکتایمز که گویی از پیروزی مکرون به وجد آمده است، نوشت: «در یک لحظه حساس در اروپا، درحالیکه جنگ در اوکراین پس از تهاجم روسیه در حال شدت گرفتن است، فرانسه دست رد بر سینه نامزدی زد که با ناتو، اتحادیه اروپا، ایالات متحده و ارزشهای اساسیای که معتقد است هیچ شهروند فرانسوی نباید به صرف مسلمان بودن مورد تبعیض قرار گیرد، سر مخالفت داشت.» «ژان ایو لودریان» وزیر امور خارجه گفت که این نتیجه منعکسکننده «بسیج مردم فرانسه برای حفظ ارزشهای خود در برابر دیدگاه محدودساز در فرانسه است.» فرانسویها عموما روسای جمهور خود را دوست ندارند و هیچکدام از آنها از سال۲۰۰۲ موفق به انتخاب مجدد در دور دوم نشده است، چه رسد به اختلاف ۱۷ امتیازی. دستاورد غیرمعمول مکرون در تضمین پنج سال دیگر در قدرت نشاندهنده نظارت موثر او بر بحران کووید، احیای مجدد اقتصاد و چابکی سیاسی او است. لوپن با ملایمتر کردن ادبیات و البته وجهه خود -اگرنگوییم برنامههای ملیگرایانه ضدمهاجریاش- سوار بر موجی از بیگانگی و سرخوردگی شد تا راست افراطی را بیش از هر زمان دیگری از سال۱۹۴۴ به قدرت نزدیک سازد. حزب «اجتماع ملی» او به جریان اصلی پیوسته است؛ هرچند در دقیقه نود بسیاری از فرانسویها آشکارا به مکرون رای دادند تا اطمینان یابند که فرانسه تسلیم شروری بیگانههراس در بخشهای تاریک از تاریخ خود نمیشود.
لوپن طرفدار دیرینه ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه است که در آخرین مبارزه انتخاباتی خود در سال ۲۰۱۷ در کرملین به دیدار او رفت. لوپن بیتردید سیاستهایی را دنبال کرده که جبهه ائتلاف متحد برای نجات اوکراین از تهاجم روسیه را تضعیف کرده است، به پوتین پیشنهاد بهرهبرداری از شرایط فعلی اروپا را داده و یگانگی و وحدت اروپا را تضعیف کرده است؛ یگانگیای که موتور وحدت و پیوستگی و تعهد آلمان- فرانسه به آن بود. اگر برگزیت ضربهای به وحدت اروپا بود، اما خروج یکباره فرانسه (فرگزیت) از اروپا چنانکه در برنامههای لوپن آمده بود، اروپا را دچار خسران حیاتی میکرد. این امر می توانست یک «ضامن» اساسی برای صلح در قاره سبز را در لحظهای که بیثباتی به این قاره روی آورده است، فلج سازد. اولاف شولتز، صدراعظم آلمان اعلام کرد که پیروزی مکرون «رای اعتماد به اروپا» بود. بوریس جانسون، نخستوزیر بریتانیا به رهبر فرانسه تبریک گفت و فرانسه را «یکی از نزدیکترین و مهمترین متحدان ما» خواند. شولتز و دو رهبر اروپایی دیگر هفته گذشته گامی غیرعادی برداشتند و اهمیت رای دادن به مکرون در برابر لوپن را در مقالهای در روزنامه لوموند روشن کردند. این مقاله بازتابی از نگرانی در پایتختهای اروپایی و واشنگتن بود که قبل از رایگیری منتشر شد.
آنها در بخشی از مقاله خود نوشته بودند: «این انتخابات، انتخاب بین دو نامزد است: یک نامزد دموکراتیک که معتقد است فرانسه در یک اتحادیه اروپایی قدرتمند و خودمختار قویتر است و یک نامزد افراطی که آشکارا در کنار کسانی است که به آزادی و دموکراسی ما حمله میکنند».پیروزی دوم مکرون با اولین پیروزی او متفاوت بود. پنج سال پیش، او یک جوان ۳۹ساله بود که در صحنه سیاسی فرانسه با وعده مدفون کردن شکافهای چپ - راست و ساختن جامعهای عادلانهتر، برابرتر، بازتر و پویاتر در صحنه سیاسی فرانسه نام و عنوانی بهدست آورد. او جشن بزرگی را در حیاط اصلی موزه لوور به مناسبت آغاز عصر سیاسی جدید در فرانسه ترتیب داد. یکشنبه شب، با توجه به جنگ در اروپا، او از هوادارانش خواستار متانت شد. درحالیکه سرود اروپایی بتهوون پخش میشد، مکرون دست همسرش «بریژیت» را گرفت و به سوی«شام دو مارس» رفت. کودکان هم این زوج را احاطه کرده و به شادمانی پرداختند.
مکرون در دوره اول ریاستجمهوری خود بهدلیل سرد بودنی که با تکبر همراه بود، مورد انتقاد بود. اریک ماوس، ۶۴ساله، یکی از حامیان مکرون میگوید: « ما از نوعی خشونت اجتناب کردیم... من راحت شدم. اما من احساس میکنم که دارم به دخترم دنیایی مبهم میدهم که در آن راست افراطی امتیازات بالایی کسب کرده است.» مکرون در تحریک رشد، کاهش بیکاری و القای فرهنگ فناوری نوپا موفق بود؛ اما نتوانست به نابرابری فزاینده یا خشم شعلهور در میان سرخوردگان و افرادی که در مناطق آسیبدیده شهری و دورافتاده روستایی دست و پنجه نرم میکردند، رسیدگی کند. با رکود درآمدها، افزایش قیمتها و نقل مکان کارخانهها به خارج از کشور، شکافهای اجتماعی تشدید شد. در نتیجه، سرمایه سیاسی مکرون محدودتر است، حتی اگر پیروزی آشکار او فرانسه را از گرایش خطرناک به سمت ملیگرایی بیگانههراس نجات دهد و به او در آستانه انتخابات پارلمانی ژوئن دست برتر بدهد.
با این حال، بسیاری از ۷/ ۷ میلیون رایدهنده که از ژان لوک ملانشن، نامزد چپگرا، در دور اول انتخابات ریاستجمهوری در ۱۰ آوریل حمایت کرده بودند، تنها با اکراه به مکرون رای دادند تا مانع از دستیابی لوپن به الیزه شوند. «آسینا چانا» یک مسلمان الجزایریتبار که در حومه سن دنیس در شمال پاریس رای داد، گفت: «هیچ چیز تغییر نخواهد کرد؛ اما من چارهای نداشتم.» لوپن پیشنهاد ممنوعیت روسری مسلمانان را داده بود و مرتبا اسلام را با خشونت در کشوری که بزرگترین جامعه مسلمان در اروپای غربی دارد، یکی میدانست. چانا گفت: «حداقل مکرون ما را مثل لوپن تهدید نمیکند.» مکرون اذعان کرد که «بسیاری از هموطنان ما امروز نه برای حمایت از ایدههایم، بلکه برای ایجاد سدی علیه راست افراطی به من رای دادند.» وی ضمن تشکر از آنها گفت: «اکنون احساس وظیفه آنها، دلبستگیشان به جمهوری و احترام آنها به اختلافات ابراز شده در هفتههای گذشته به من سپرده شده است.»
حدود ۲۸درصد از رایدهندگان رای ممتنع دادند که ۳درصد بیشتر از سال۲۰۱۷ بود و به نظر میرسید که بیش از ۱۳میلیون نفر به لوپن و راست افراطی رای دادهاند. مکرون گفت: «خشم و اختلافاتی که هموطنان مرا به رای دادن به این پروژه سوق داد نیز باید پاسخی پیدا کند.» این یک سخنرانی نه با لفاظیهای بلندبالا که با واقعگرایی هوشیارانه، تقریبا گاهی پشیمانکننده بود و منعکسکننده شناخت او از فرانسه کاملا قطبیشده و شاید بیتوجهی او به کسانی بود که زندگی برایشان سختتر شده است. رویاهای تغییر رادیکال در سال۲۰۱۷ با ترس از رویارویی سیاسی در تابستان جایگزین شده است، تا حدی به این دلیل که نفرت از مکرون در میان مخالفان او قوی است و تا حدی به این دلیل که انتخابات پارلمانی در ژوئن میتواند منجر به تشکیل مجلس ملیای شود که چندان منطبق با خواست و اراده مکرون نیست.
مکرون که دائما مواضع خود را با شرایط سازگار میکند، دایره متحدانش را گسترش میدهد و ایدههای خود را اصلاح میکند، ثابت کرده است که یک سیاستمدار تمامعیار است و هر رقیب احتمالی میانهرو را از میدان به در میکند. او نابودی تقریبا کامل حزب سوسیالیست چپ میانه و جمهوریخواهان راست میانه (دو نیروی سیاسی در قلب سیاست فرانسه پس از جنگ) را طراحی کرد. این یک شاهکار قابل توجه بود؛ اما برای همه اینها باید بهایی پرداخت میشد. ساختار قدیمی سیاست فرانسه فروپاشیده است و روشن نیست که چگونه میتوان درگیریهای خشونتآمیز جامعه را میانجیگری کرد. این درگیریها با افزایش خشم در بخشهایی از فرانسه که توسط نخبگان شهرهای بزرگ نادیده گرفته شده و حتی فراموش شدهاند، شدیدتر شده است. لوپن با پرداختن به این نگرانیها و وعده کاهشهای مالیاتی برای کمک به مردم برای مقابله با افزایش قیمتهای گاز و برق، کمپین موثری ایجاد کرد. پیام لوپن برای برخی از رایدهندگان این بود که از آنها مراقبت و محافظت خواهد کرد؛ درحالیکه به نظر میرسید رئیسجمهور آنها [مکرون] نگرانیهای دیگری دارد. اما پیام ملیگرایانه لوپن در میان مردم خشمگین از ورود مهاجران غیرقانونی به کشور و جستوجوی سپر بلا برای مشکلات کشور طنینانداز شد.
مشکلات رئیسجمهور منعکسکننده شخصیت و انتخابهای سیاسی او بوده است. سبک بسیار شخصی شده او و رویکرد بالا به پایین در حکومت بیشتر مدیون بناپارت بود تا گشایش دموکراتیکی که به گفته مکرون قرار بود او برای سیستم ریاستجمهوری فرانسه به ارمغان بیاورد. تلاشهای مکرون برای وادار کردن اروپا به سوی یک چشمانداز «خود مختاری استراتژیک» با حمایت از یک ارتش یکپارچه، در کشورهایی مانند لهستان که بیشتر به آمریکا وابستهاند، با مقاومت مواجه شده است. مکرون که از سوی چپ میانه از دل نظام سیاسی بیرون آمد و پنج سال پیش توسط بسیاری از سوسیالیستها حمایت شد هم در سیاست اولیه اقتصادی خود و هم در تصمیم برای مقابله با آنچه «تجزیهطلبی اسلامی» (بهدلیل تعطیلی مساجد به دلایل قانونی ضعیف) نامیده میشود به راست گرایید، بسیار مورد انتقاد قرار گرفت.
امانوئل مکرون فرزند «ژان-میشل مکرون» پزشک متخصص و استاد مغز و اعصاب، رئیس دانشکده پزشکی شهر آمین و «فرانسواز نوگِس» پزشک و مشاور سازمان تامین اجتماعی، تحصیلات دانشگاهی خود را در «موسسه مطالعات سیاسی» در پاریس، یکی از معتبرترین مراکز تحقیقات دولتی و آموزش عالی در فرانسه گذراند و در سال۲۰۰۱ میلادی از موسسه مطالعات سیاسی پاریس فارغالتحصیل شد. امانوئل مکرون، همزمان به تحصیل در رشته فلسفه نیز پرداخت. او همچنین در سال۲۰۰۴ از دانشسرای ملی علوم اداری فارغالتحصیل شد. مکرون سابقه فعالیت بهعنوان بازرس مالیه و سپس در بانک روتشیلد و شرکا، همچنین رئیس شعبه پاریس این بانک را در کارنامه حرفهای خود دارد. در عین حال، مفادی از زندگینامه امانوئل مکرون که در رسانهها منتشر شده است، محل ابهامات و تناقضات است. بهعنوان نمونه، تمایل حزبی امانوئل مکرون در برخی موارد روشن نبوده است.
اما نشریه لیبراسیون، در گزارشی که در آوریل۲۰۱۸ منتشر کرد، نوشت: تحقیقات این نشریه حاکی از آن است که «امانوئل مکرون دارای گرایش سوسیالیستی بوده است». بر اساس گزارش لیبراسیون، این ساکن الیزه در سال۲۰۱۴، چهار ماه پس از انتصاب در مقام وزیر اقتصاد و صنعت فرانسه، در جمع مدیران صنایع این کشور، ۴مرتبه تکرار کرد که گرایش سوسیالیستی دارد. اما بر اساس همین تحقیقات، در کمتر از یک سال بعد، در سال۲۰۱۵، وی حاضر به پاسخگویی درخصوص گرایش حزبی خود به سوسیالیستها نشد و مدعی شد که هوادار و همراه سوسیالیستها است. با وجود اینکه، در فاصله کوتاهی پس از این اظهارنظر، او تمایل حزبی خود را به سوی «چپگرایان» عنوان کرد، در عین حال تاکید کرد که «فرانسویها اهمیتی نمیدهند که من سوسیالیست، چپ، راست یا سوسیالدموکرات باشم.» سرانجام، در ماه آگوست۲۰۱۶، چند روز پیش از خروج از دولت در دوره ریاستجمهوری فرانسوا اولاند و نخستوزیری مانوئل والس گفت: «صادقانه اعتراف میکنم که سوسیالیست نیستم.»
در نهایت، مکرون در سال۲۰۱۶، پیش از انتخابات ریاستجمهوری در راستای «ائتلاف برای نوسازی سیاست» و ایجاد یک سازمان فراگیر میان حزبی، یک جنبش مترقی، با عنوان «جمهوری رو به پیش» را بنیانگذاری کرد. در انتخابات ریاستجمهوری۲۰۱۷ بهعنوان نامزد «جمهوری رو به پیش» حضور خود در مبازرات انتخاباتی را اعلام کرد. پس از پیروزی در دور نخست انتخابات، در دور دوم، با کسب بیش از ۶۶درصد آرا، بر رقیب انتخاباتی خود، مارین لوپن، نامزد حزب راست افراطی «جبهه ملی» پیروز شد و بهعنوان رئیسجمهوری فرانسه برگزیده شد. امانوئل مکرون در آن هنگام، ۳۹ساله و جوانترین رئیسجمهوری تاریخ فرانسه و جوانترین رئیس کشور از زمان ناپلئون بناپارت لقب گرفت.
به هر روی، اکنون مکرون رئیسجمهور فرانسه شده است. اما آیا این به معنای پایان راه و پایان رقابتهاست؟ به نظر میرسد چنین نباشد. نخستین چالش پیش روی امانوئل مکرون اثبات «مشروعیت سیاسی» گزینش خود به ریاستجمهوری، از طریقِ کسب اکثریت پارلمانی باشد. مکرون تنها رئیس دولت در جمهوری پنجم فرانسه است که پس از یک دوره کامل ریاستجمهوری بدون از دست دادن اکثریت پارلمانی برای دوره دوم به جانشینی خود برگزیده شد. فرانسوا میتران و ژاک شیراک تنها روسای جمهوری فرانسه که در جمهوری پنجم دو دوره به ریاستجمهوری دست یافتند، در سالهای پایانی دور اول، اکثریت پارلمانی خود را از دست دادند و ناگزیر به «همزیستی سیاسی» با رقبای خود شدند. هرچند منطق سیاسی حکم میکند که رئیسجمهوری تازه برگزیده از اکثریت پارلمانی برخوردار شود تا بتواند برنامهای را که مبنای گزینش او بوده است به اجرا گذارد و هرچند تاکنون همواره کلیه روسایجمهوری در ابتدا از چنین اکثریتی برخوردار شدهاند، اما اینبار به سبب پراکندگی احزاب سیاسی حاضر در صحنه و ناسازگاری آنها با یکدیگر خطر عدم برآمدن یک اکثریت روشن در مجلس ملی وجود دارد. بنابراین مهمترین چالش پیش روی مکرون در هفتههای آینده تلاش در جهت کسب اکثریت کرسیهای مجلس ملی است؛ همان مجلسی که لوپن برای آن دندان تیز کرد و گفت که «باید از هماکنون خود را آماده ساخت و یک جناح متحد و گسترده در مخالفت با جریان حاکم تشکیل داد.»
«لوک مکگی» هم در گزارش ۲۴ آوریل در سیانان نوشت، پیروزی مکرون بر رقیب راستگرایش لوپن با نفس راحتی در پایتختهای اروپایی به ویژه در بروکسل، اتحادیه اروپا و ناتو همراه بود. درحالیکه مکرون همواره گزینه مطلوب در این رقابتها بود، اما وقوع جنگ اوکراین بسیاری از محاسبات را بر هم زد و باعث شد انتخابات فرانسه زیر سایه جنگ اوکراین قرار بگیرد. بسیاری از مقامها – در داخل فرانسه و حتی در اروپا- نگران بودند که پیروزی لوپن بتواند روابط فرا آتلانتیک را متزلزل کند. لوپن کسی است که ائتلاف غربی دوست ندارد فرانسه به دست او اداره شود. فرانسه یکی از اعضای ناتو، اتحادیه اروپا و گروه هفت است. این کشور دارای کرسی دائمی در شورای امنیت و یک قدرت هستهای است. با این حال، فرانسه بهرغم ریشه دواندن عمیق در ارکان نظم غربی، اما از نظر تاریخی طرفدار یک سیاست خارجی خودمختار است؛ به این معنی که بتواند بهعنوان میانجی میان نظم غربی به رهبری ایالات متحده و کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه عمل کند. پیروزی مکرون در هیچجا به اندازه ناتو و اتحادیه اروپا احساس نمیشود. برای ناتو، تهاجم روسیه به اوکراین اولین آزمون واقعی وحدت این ائتلاف در سالهای اخیر بوده است. در مقابل، لوپن کسی بود که کمر به تحقیر نهادهای فرانسوی- اروپایی بسته بود. بسیاری بر این باور بودند که اگر لوپن پیروز شود، پسلرزههای پیروزی او علاوه بر ناتو و اروپا، شامل سازمان ملل هم بشود. به نوشته گزارشگر سیانان، اگرچه پوتین نتوانسته نامزد مطلوب خود را وارد الیزه کند، اما لوپن یک چهره بانفوذ در فرانسه باقی خواهد ماند؛ چهرهای که لااقل حمایت ۴۲درصدی را با خود دارد. شکست لوپن به معنای تداوم سیاست خصمانه فرانسه در برابر روسیهای است که اوکراین را مورد تهاجم قرار داده است. با این حال، پوتین هنوز یک اخلالگر در یک کشور کلیدی اروپایی دارد که با او میتواند – احتمالا- به ایجاد شکاف در فرانسه و فراتر از آن ادامه دهد. وقتی صحبت از اتحادیه اروپا به میان میآید، مکرون از تمایل خود برای قویتر شدن و متحدتر شدن اروپا از نظر امنیت و سیاست خارجی هیچ خجالتی به خود راه نمیدهد. دیدگاه او درباره وحدت اروپا گاهی بسیاری از همتایانش را عصبانی میکند؛ زیرا این تصور را در آنها دامن میزند که او در تلاش است تا دیدگاه فرانسوی برای اروپا را به زور به پیش ببرد. با این حال، به تعهد او به این پروژه نمیتوان تردیدی وارد ساخت. از سوی دیگر، لوپن خطرناکتر از کسی است که میخواهد فرانسه را از اتحادیه اروپا خارج سازد. او میتواند رهبری گروهی از اروپاییانی را بهدست گیرد که به وحدت اروپا بدبین هستند و میتوانند بلوکی مخالف را در قلب اروپا بهوجود آورند. تعداد قابل توجهی از این افراد در حال حاضر در نهادهای اتحادیه اروپا نمایندگی دارند. احزاب راست افراطی در پارلمان تعدادی از کشورها نمایندگی دارند. وقتی صحبت از رهبری ملی اروپا به میان میآید، اوضاع آشفتهتر میشود. در میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا اعضایی هستند (بهویژه مجارستان و لهستان) که توسط افرادی رهبری میشوند که دیدگاه آنها درباره اتحادیه اروپا بسیار نزدیک به دیدگاه لوپن است؛ درحالیکه بسیاری از رهبران اروپا به سرعت به مکرون تبریک گفتند، اما آنها کاملا آگاهند که این احساسات ضد اتحادیه اروپا و ضد غرب هنوز در فرانسه - قدرتمندترین کشور عضو اتحادیه اروپا - بسیار زنده است.