این وضعیت، موجودیت سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران را تهدید می‌کند و جمهوری اسلامی در برابر این تهدید وحشیانه، با مجموعه‌ای از انتخاب‌های دشوار اما اجتناب‌ناپذیر روبه‌رو است. در شرایطی که موجودیت جمهوری اسلامی ایران به‌شدت در معرض تهدید قرار گرفته، تصمیم‌گیری‌ها باید استراتژیک، واقع‌گرایانه و مبتنی‌بر منافع ملی باشد. ادامه مذاکره با آمریکا، به‌ویژه در سطحی مستقل از دخالت اسرائیل، بخش مهمی از این استراتژی خواهد بود. بازدارندگی نظامی، تنها در صورتی مفید است که در خدمت دیپلماسی قرار گیرد، نه جایگزین آن شود. اکنون زمان آن است که ایران با بهره‌گیری از تمامی ابزارهای قدرت نرم و سخت، از این مرحله حساس عبور کرده و توازن جدیدی در سیاست منطقه‌ای خود برقرار کند.

اسرائیل چه می‌خواهد؟

براساس شواهد میدانی و مواضع رسمی، روشن است که اسرائیل به‌‌دنبال مهار نهایی جمهوری اسلامی ایران و حتی براندازی آن است. برخلاف اسرائیل، ایالات‌متحده و کشورهای عربی منطقه (به‌ ویژه عربستان و امارات) الزاما چنین هدفی را دنبال نمی‌کنند. آمریکا بیش از هر چیز بر محدودکردن برنامه هسته‌ای ایران و کنترل نفوذ منطقه‌ای آن تمرکز دارد. کشورهای عربی هم در پی ثبات، رشد اقتصادی و برقراری توازن بین قدرت‌های جهانی (آمریکا، چین، روسیه) و منطقه‌ای هستند. اسرائیل دائما تلاش می‌کند ترامپ را با اهداف خود همراه کند. متاسفانه ایران نتوانسته به‌‌خوبی از این تفاوت اهداف بازیگران مختلف بهره ببرد. به‌‌جای بهره‌برداری از شکاف‌ها، سیاست خارجی کشور عمدتا درگیر ایدئولوژی، تقابل‌گرایی و بی‌برنامگی مزمن بوده است.

موقعیت ویژه تنگه هرمز

تنگه هرمز یکی از مهم‌ترین گذرگاه‌های انرژی در جهان است و روزانه حدود ۲۰‌درصد نفت جهانی از آن عبور می‌کند. این موقعیت ژئوپلیتیکی، در شرایط بحرانی می‌تواند به یک ابزار موثر برای بازدارندگی یا تهدید متقابل بدل شود. ایران در این منطقه برتری جغرافیایی و حضور نظامی دارد.در صورت ادامه تجاوز اسرائیل و احتمال مداخله آمریکا یا بریتانیا، ایران ممکن است با اعلام تهدید مشروط، عبور امن نفتکش‌ها را به توقف تجاوزها گره بزند. این اقدام باید با دقت و به‌صورت برگشت‌پذیر انجام شود تا اجماع بین‌المللی علیه ایران شکل نگیرد. استفاده از بازرسی دریایی، مانورهای نظامی محدود و پرواز پهپادهای شناسایی، تاکتیک‌هایی است که در چارچوب حقوق بین‌الملل پیام بازدارنده می‌دهند.

جنگ نابرابر و گزینه‌های ایران

ایران از نظر فنی و تاکتیکی قادر است برخی زیرساخت‌های حیاتی اسرائیل مانند آب‌شیرین‌کن‌ها، نیروگاه‌های برق یا فرودگاه‌ها را هدف قرار دهد اما چنین اقدامی باید در چارچوب «دفاع مشروع» انجام گیرد و با حمایت افکار عمومی منطقه‌ای و جهانی همراه باشد. اگر این حملات بدون توجیه دیپلماتیک کافی انجام شود، به اجماع جهانی علیه ایران منجر می‌شود و جایگاه حقوقی ایران را تضعیف می‌کند.

جایگاه مذاکرات ایران و دولت ترامپ

در این میان، نکته‌ای اساسی نباید نادیده گرفته شود: مذاکرات ایران با دولت ترامپ تا پیش از آغاز حملات اسرائیل، در مرحله حساسی قرار داشت و قرار بود دور جدید آن امروز برگزار شود. این‌بار، برخلاف دوره‌های پیشین، حتی بخشی از نهادهای نظامی در ایران نیز به‌دنبال توافق محدود با دولت آمریکا بودند. روشن است که اسرائیل از ابتدا با این روند مخالف بوده و این مذاکرات را تهدیدی برای سیاست فشار حداکثری خود علیه ایران می‌دانسته است.

حال، جمهوری اسلامی باید تصمیم بگیرد: آیا باید راه مذاکره را ادامه دهد؟ پاسخ باید مثبت باشد. مذاکره مستقیم با آمریکا، خصوصا با شخصی مانند ترامپ که اهل معامله است، نه‌تنها نشانه ضعف نیست بلکه بخشی از راهبرد کلان بقا و کاهش تنش محسوب می‌شود. این مسیر باید به‌‌طور همزمان با اقدامات بازدارنده نظامی پیگیری تا دست بالا در چانه‌زنی حفظ شود.

بازتعریف دیپلماسی منطقه‌ای

ایران باید فعالانه با کشورهای منطقه‌ای مانند عربستان، امارات و حتی ترکیه وارد مذاکره شود و به آنان اطمینان دهد که هدف ایران در این جنگ، دفاع مشروع است. همچنین باید از ظرفیت‌های چین، روسیه، هند و حتی برخی کشورهای اروپایی برای ایجاد تعادل استفاده شود. هدف از این تلاش‌ها نه‌فقط جلوگیری از شکل‌گیری اجماع علیه ایران بلکه معرفی روایت ایران از درگیری به‌‌عنوان دفاع مشروع در برابر تجاوز اسرائیل است.