اشتغال و تولید در سال اقتصادمقاومتی، بهانه گفت و گو با سیدصدرالدین نجاتی گیلانی بود. گفت و گویی که برخلاف پیش بینی من سر از مسیر دیگری درآورد و ریشه مشکلات را در عملکرد صنعت دانست. این پروفسوردر رشته مدیریت استراتژیک و رئیس پیشین مرکز مدیریت دانشگاه تیساید و برنده جایزه سلطنتی انگلستان در مدیریت راهبردی و استراتژیک اعتقاد دارد که دولت باید از نقش پدر مهربان برای تولید خارج شده و حمایت همیشگی را از صنعت دریغ کند؟ او تأکید دارد که صنعتگران ما تنبل و بی انگیزه شده اند و کسی که در تمام این سال ها پول کشور را تلف کرده است، چرا باید تهدید به بیکار کردن کارگران کند تا از دولت باج بگیرد؟ این گفت وگو در نهایت به این نتیجه رسید که باید صنعت را بازجویی کرد؛ نه کمک!. گفت و گوی ما را با مدیرعامل و رئیس دانشگاه انگلیسی صحار عمان می خوانید؛
نوسان: سال جاری به نام تولید و اشتغال نامگذاری شده است. مهم ترین چالش پیش روی شرکت های کوچک و متوسط برای توسعه تولید و رونق اشتغال در چه مواردی می دانید؟
در شرایط فعلی، اولین رقیب شرکت های کوچک، شرکت های بزرگتر هستند. اگر تعریف کمتر از پنجاه نفر را برای بنگاه های کوچک بپذیریم، این امر نشان می دهد که بزرگترین چالش آن ها این است که شرکت های بزرگتر به دنبال تصاحب فرصت های شرکت های کوچکتر هستند. یعنی آن فرصت های بازار که قبلاً شرکت های متوسط برای شرکت های کوچکتر باقی می گذاشتند و به دلیل بحران اقتصادی فعلی از شرکت های کوچک گرفته می شود. اما نکته ای که من سعی دارم به آن برسم این است که در شرایط فعلی، این تولیدکننده نیست که ارزش کالای خود را اعلام می کند؛ بلکه مشتری است که با رفتار خود این ارزش را نشان می دهد. اشکال بسیاری از شرکت های کوچک و حتی بزرگ ما این است که اصلاً به مشتری نگاه نمی کنند. پاسخ این سوال که چرا تولیدات ملی ما نمی تواند نظر مشتریان داخلی را جلب کند؟ همین است. ممکن است که تولید ما ملی باشد، اما رفتار تولیدکننده متناسب با نیاز و پسند مشتریان ایرانی نیست. یعنی مشتریان ایرانی رفتار و عملکرد و برندی را از کالای تولید داخل انتظار دارند که آن رفتار را ازتولیدکننده و برند خارجی مشاهده می کنند. ممکن است کالای ایرانی به همان خوبی کالای مشابه خارجی باشد، اما تولیدکننده ما بلد نیست با مشتریان خود ارتباط برقرار کند. با بازار ارتباط خوبی برقرار نمی کند و دوست دارد بر سر بازار و مشتری منت بگذارد؛ برخلاف تولیدکننده خارجی که کالای خود را عرضه می کند در حالی که انتظارات خریدار را در نظر دارد. پس اولین اتفاق آن است که اخلاق تولیدکننده ما، باید جهانی باشد. اما آیا با به روز شدن و جهانی شدن ماشین آلات، کالاهای ما نیز بیشتر به فروش می رسند؟ در واقع آنچه باید تغییر کند اخلاق و رفتار و نگاه تولیدکننده به برند خود است؛ چیزی که در ایران هنوز اتفاق نیفتاده و تولید کننده بیشتر از آن که دوست مصرف کننده باشد در جایگاه فروشنده است. ناتوانی دیگر شرکت های کوچک و متوسط ما این است که این گونه شرکت ها از سود خود برای توسعه و پیشبرد محصول خود استفاده نمی کنند؛ این سود را درآمد خود تلقی کرده و برای موفقیت بیشتر برند خود هزینه نمی کنند. مورد دیگر عدم استفاده درست از نیروها و منابع انسانی است. خیلی شرکت های ما رأس ساعت چهار تعطیل می شوند؛ درحالی که بسیاری از شرکت های خارجی این گونه نیستند. در واقع هزینه کاری منابع انسانی، بسیار بیشتر از ارزش کاری است که برای شرکت به وجود می آورند.
نوسان: آیا این امر ریشه در مسائل فرهنگی و ساختار اجتماعی جامعه ما دارد؟
ببینید؛ قرار نیست ریشه هر مشکلی را در مسائل فرهنگی و اجتماعی جستجو کنیم. سرمایه گذاران و صنعتگران ما با علم روز آشنا نیستند. توانایی رفتار درست با کارکنان را ندارند. دوست دارند با همان دید و رفتار سنتی خود، ماشین آلات جدید و خدمات تازه بیاورند و ارزش زیادتری از بازار بگیرند!!!. اما این شدنی نیست! ما نمی توانیم به نیروی انسانی خود انگیزه بدهیم. فکر می کنیم تنها با حقوق باید به آن ها انگیزه داد. سعی داریم با دستور از افراد کار بکشیم و نمی توانیم با برنامه و انگیزه از توانایی کارکنان خود استفاده کنیم. این فرضیه های یک تولیدکننده داخلی است که در بسیاری از مواقع باعث عدم نتیجه گیری او می شود. شما نمی توانید مردم را مجبور کنید که تولید ملی بخرند!. با زور مالیات، جلوگیری از واردات و تعرفه گمرکی نمی توانیم کالای ملی را بفروشیم. هرچه این کار را ادامه دهیم مردم سعی می کنند با قیمت بالاتر آن کالای خارجی مورد نظر خود را خریداری کنند.
نوسان: چه کاری باید انجام داد که اعتماد و اعتبار مصرف کنندگان داخلی نسبت به کالای تولید داخل جلب شود؟
تولیدکننده ما چه زمانی با مدارس ارتباط برقرار کرده است؟. تولید کننده ایرنی هرگز با اجتماع ایرانی ارتباط کاملی برقرار نکرده است. آیا تولیدکننده ما از بچه های مدرسه برای دیدن کارخانه خود دعوت کرده است؟ صرف پرداختن به تولید تنها در محیط کارخانه و ارتباط با کارمندان و کارگران باعث جلب اعتماد مشتری و اعتبار کالا نخواهد شد. یک کارخانه دار باید از سود خود برای اجتماع و شهرندان سرمایه گذاری کند. بسیاری به خیریه ها ورود می کنند. اما این ورود در راستای اهداف شما نیست. این هزینه باید برای جامعه و تعالی اجتماع صورت گیرد. فرهنگ کاری را در جوانان افزایش دهد و باعث توسعه اشتغال در آحاد جامعه گردد. تولید کننده به طور دائم به دولت فشار می آورد که با ممانعت از واردات، تولید خود را عرضه کند؛ در واقع او سعی دارد به زور کالای خود را به فروش برساند.
نوسان: فکر نمی کنید که نوعی انتظار بیش از حد از دولت در ذهن تولیدکننده شکل گرفته و از دولت توقع دارد تا مسیر تولید و عرضه را برای او هموار کند؟
کاملاً درست است! فکر نکنید که این تنها شامل تولیدکننده دولتی است؛ امروز تولید کننده خصوصی هم همین انتظار و درخواست را از دولت دارد. از دولت پشتیبانی می خواهد؛ پول ارزان می خواهد؛ از دولت بزن بهادر می خواهد که جلو واردکننده را بگیرد!!! مگر کشورهای دیگر این مشکلات را ندارند؟ چرا موفق عمل کرده اند؟ آیا ما چیزی کمتر داریم؟ تنها چیزی که ما زیادتر داریم تنبلی است!!! ما چالش خاصی نداریم. مردم ما دوست دارند حتی در شرایطی که قدرت خریدشان پایین آمده، کالای خوب بخرند؛ پس چرا این اتفاق برای کالاهای خارجی نمی افتد؟!.
نوسان: یعنی معتقدید که تولیدکننده ما لوس و تن پرور شده است؟
تولیدکننده اصلاً علاقه ندارد تا مصرف کننده را درک کند! یعنی درک نمی کند که ارزش کالای او برای مصرف کننده به اندازه بهای تمام شده برای آن کالا نیست؛ از سوی دیگر تولیدکننده اطلاع درست و جامعی از کالای خود به مصرف کننده نمی دهد تا اعتماد او را جلب کند! روی پاکت آبمیوه می نویسد که آبمیوه طبیعی اما پشت آن نوشته شده که حاوی پنجاه درصد کنستانتره، آب، شکرو سایرافزودنی ها! آبمیوه طبیعی هیچ کدام از این ویژگی ها را ندارد. چطور این اجازه به او داده می شود؟!. توجه کنیم که خریدار باهوش تر از فروشنده شده است! نمی توانی سر مصرف کننده را کلاه بگذاری! وقتی شرکت هواپیمایی می نویسد که تأخیر ندارد اما با تأخیر به مقصد می رسد، این دروغ است!!! و مردم متناسب با این رفتارها تصمیم می گیرند. وقتی خودروی داخلی با قیمتی بسیار بالاتر به مردم عرضه می شود، مردم با وجودی که پول ندارند، وام می گیرند و پس انداز می کنند تا خودروی صد میلیون تومانی خارجی بخرند! یعنی آن هایی که دیگر راهی ندارند، تولید داخلی می خرند!! حالا ما کمیته تولید ملی و سازمان حمایت از تولید ملی راه می اندازیم! تمام این ها درست است اما اصل چیز دیگری است!! تولیدکننده باید قلب مصرف کننده را به دست بیاورد. دولت وظیفه ای برای به دست آوردن قلب مصرف کننده و فروش محصولات شما ندارد!
نوسان: یعنی معتقدید که دولت بیش از اندازه به سمت تولیدکننده متمایل شده است؟
تولید برای کشور بسیار مهم است. ایجاد ثروت ملی می کند. اشتغال سالم را به دنبال دارد. دلالی و کسبه و اشتغال کاذب ندارد! تولید بسیار مهم و محترم است. ولی تولید سالم ملی اهمیت دارد. یعنی تولیدکننده جنس خوب به مشتری خود بدهد. چرا وقتی خودروساز داخلی، خودروی خارجی را مارکت می کند خودش آن را اولویت می دهد؟! یعنی خودش به چیزی که تولید کرده اعتقاد ندارد. "ساندرو" پنجاه میلیونی فروش می رود؛ اما سمند سی و پنج میلیونی فروش نمی رود!!! تولیدکننده ما، مدعی است که نقدینگی ندارد؛ اما دو دفتره و سه دفتره است و حاضر نیست مالیات بدهد! زمانی که مورد بازخواست قرار می گیرد تهدید به تعطیلی شرکت می کند تا 50 یا 100 نفر بیکار شوند!!! کدام تولیدکننده بزرگ شهر شما پولدار نیست؟ از یک طرف خودش ثروتمند است و زندگی اشرافی دارد اما از سمت دیگر شرکتش پول ندارد و نمی تواند حقوق پرسنل را پرداخت کند!!!
این پول از کجا آمده و به کجا رفته است! خوشبختانه سیستم مالیاتی بسیار دقیق شده و درست حرکت می کند! به نظر من بانک ها ابداً نباید بدون بررسی جامع و دقیق به تولیدکننده ای وام بدهند؛ چرا که باید مشخص شود که سرنوشت این پول چه خواهد شد! آیا برای تولید و توسعه برند هزینه می شود و یا جای دیگری مورد بهره برداری قرار می گیرد!!!
نوسان: یعنی شما اعتقاد دارید که صنعت و تولید باید مورد بازنگری و واکاوی جدی قرار بگیرند؟
دقیقاً همین است! باید صنعت را بازجویی کرد؛ نه کمک! باید از صنعت پرسید که ما در تمام این سال ها، تا این اندازه شما را کمک و حمایت کردیم؛ پس چرا به جایی نرسیده ایم؟ کسی که در تمام این سال ها پول کشور را تلف کرده است، چرا باید باز هم پول و حمایت بگیرد؟ چطور خرج کرده است؟ آیا مدارکش واقعی است؟ تولید ملی برای ادامه حیات ملی و توسعه اشتغال بسیار مهم است و افتخار دارد. تولیدکننده ای که با وجود تمام مشکلات تولید می کند و با مشابه خارجی رقابت دارد بسیار ارزشمند است؛ اما تولیدکننده ای که نمی خواهد بگوید پول و حمایت های خود را چه کرده است باید مورد بازخواست قرار بگیرد. هیچ جای دنیا به اندازه ایران، دولت به تولید و اشتغال کمک نکرده است. معتقدم که این اندازه کمک باعث شده تا ما ضعیف تر شویم؛ یعنی صنعتگر می داند که اگر کارش را خراب کرد و درست تحویل نداد، وقتی دولت را تهدید کند که کارخانه را تعطیل و کارکنانش را بیکار خواهد کرد، دولت به او باج خواهد داد و باز هم از او حمایت خواهد کرد.
نوسان : یعنی شما قائل به این موضوع هستید که دولت باید از نقش پدر مهربان خارج شود؟
دولت مهربان به درد نمی خورد. دولت عادل و شایسته بهتر است. مهربانی پاسخگو نیست. باید در فرایند توسعه بسیار محکم و قاطع بود. اگر قرار است دولت به خاطر رحم، بترسد به مشکل برخواهیم خورد. دولت خیلی زحمت می کشد اما امیدوارم روش های نظارتی و آموزشی خود را بهبود دهد تا صنعتگر کاسب نشود.
نوسان: جایی از شما خواندم که منابع انسانی بزرگترین چالش پیش روی بنگاه هاست. چرا به چنین نتیجه ای رسیده اید؟
چون دانشگاه های ما آدم ها را برای صنعت تربیت نمی کنند. دانشگاه های ما برای خود یک مرکز کسب و کار شده اند. یعنی کسب و کارشان صدور مدرک شده است. آدم های زیادی با انگیزه وارد دانشگاه می شوند و بی انگیزه از آن خارج می شوند؛ درست برعکس جهان اول!. جوانان با هزار امید و انگیزه وارد می شوند و تمام انگیزه و اعتماد به نفس خود را از دست می دهند. وقتی خارج می شوند، متوجه می شوند که این علم آموزش داده شده قدیمی است و در صنعت کاربرد ندارد. یعنی چهارسال از بهترین سال ها را از دست داده اند. اخلاق تنبلی و شانه خالی کردن از زیر کار را در دانشگاه یاد گرفته اند و به جای حس کار به دنبال یافتن شغل هستند! این دو با هم متفاوت است. ما در کشورمان جوان پروری را بلد نیستیم. بسیاری از استعدادها را در محیط کار از بین می بریم.