رویکرد دیگر بر این باور است که برای به فعلیت رسیدن ظرفیتهای انسانی و ظبیعی و ژئوپلیتیکی ایران، باید از کوچکترین فرصتهای بینالمللی نیز بهره جست. رویکرد مقابل در پی آن است که تعامل با جهان را از دریچه ایدئولوژیک معنا کند و با کشورهایی دوستی کند که با آمریکا در مسائل مختلف زاویه دارند. کارنامه واضح گروه دوم، چند قطعنامه فصل هفتمی منشور شورای امنیت ملل متحد بوده و سبب ایجاد یک چالش بزرگ در کشور شده است.
در انتخابات آتی از یک سو، عقلانیت ابزاری در مفهوم ماکس وبری کلمه به رسمیت شناخته میشود و در سوی مقابل بر عقلانیت معنوی تاکید میشود که در دنیای سیاسی امروز، معنای مهجور و جدیناگرفتنی از خود بازنمایی میکند. در یک سو انباشت تجربههای اجرایی و عبور از پروسههای آزمون و خطا به چشم میآید و از طرف مقابل اما، فقدان تجربه اجرایی بیداد میکند.
این فقدان تجربه باعث میشود که وعدههای پوپولیستی، محور برنامههای تبلیغاتی جریان ایدئولوژیکی شود که توانسته توجه بیش از 9میلیون نفر از رایدهندگان را به خود جلب کند. اقتصاد ایران در این میان، آن اندازه آسیب دیده و به اغما رفته محسوب میشود که دیگر جایی برای آزمون و خطای جدید نداشته باشد. نه منابع طبیعی ایران ظرفیت بهرهبرداری رانتی جدید را دارد و نه منابع انسانی کشور ظرفیت اعمال سیاستهای تورمزای پوپولیستی را دارند. حتی در شرایط فعلی، بسیاری از نیروهای کار ماهر علاوه بر نخبگان، به دلیل سقوط شدید ارزش پول ملی طی این چند سال و افت شدید فشار نسبت کفایت درآمد به سطح پوشش هزینههای جاری خانوار، جلای وطن میکنند. اطرافیان یکی از کاندیداهای راهیافته به مرحله دوم انتخابات که در اتخاذ رویکردهای افراطی، ماجراجویانه و هیجانی در حوزه سیاست خارجی و اقتصاد، شهرت عام و خاص دارند، این خطر را بیش از پیش به تصویر میکشانند که منظومه پیرامونی کاندیدای یادشده و گفتمان مطلوبش، ایران را بر مدار تهدید هدایت کنند.
خطر در حرکت به سوی ماجراجویی
بسیاری از افراد قرار گرفته در منظومه فکری یاد شده، در برابر مفاسدی چون ماجرای چای دبش سکوت کردهاند و بر سرکوب نرخ ارز و نرخ بهره و سرکوب قیمتها و دلارزدایی از اقتصاد تاکیدی ویژه دارند. هیچیک از این افراد در رشته اقتصاد تحصیل نکردهاند، با این حال معضل یاد شده جایی بزرگتر میشود که بدانیم عمده افراد یاد شده، مبانی علوم انسانی نرمال جهان را الحادی و نامقبول میشمارند و در نتیجه کشور را وارد سنخ جدیدتری از بحران منابع انسانی میکنند. آنها پیشتر نیز با بودجههای هنگفت، علوم انسانی کشور را به سمت ایدئولوژیک شدن هدایت میکردند و نیروهای بسیاری را با توسل به همین باورها از طریق بورسیههای غیرقانونی به عضویت هیات علمی دانشگاههای سراسری درآوردند.
از این بدتر آنجاست که ارائهدهندگان وعده توزیع گوشت درب منازل و توزیع 22گرم طلا برای هر نفر در سال و تخصیص کارت اعتباری یک میلیارد تومانی به هر زوج، به ستاد یاد شده پیوستهاند یا میپیوندند و بر ظرفیتهای عوامفریبانه طرح امکانهای ناشدنی و عدمی بیش از پیش دامن خواهند زد.
طرف عاقل اما هیچ وعده معجزهآسایی مطرح نکرد و به شدت بر استفاده از ظرفیتهای کارشناسی به منظور حل مسائل تاکید کرده است. این رویکرد به دلیل تجربیات انباشته شده نامزد یاد شده در حوزه مسوولیتهای تقنینی و اجرایی حاصل شده است.
آنجا که تکنوکراتها به شدت از طرح وعدههای خام و عوامفریبانه پرهیز میکنند. جریان مقابل اما از به ثمر رساندن وعدههایی چون ایجاد یک میلیون شغل جدید در سال، یک میلیون واحد مسکونی در سال، بازگرداندن دلار به کانال 15هزار تومان، جذب 200میلیارد دلار سرمایه خارجی و… وامانده است و اکنون به جای عذرخواهی از پیشگاه ملت ایران، وعدههای بزرگتری را به منظور دستیابی به اهداف سیاسی خود لقمه گرفتهاند.
یک دنیا فرصت از دست رفته
بیگمان اقتصاد ایران، یک جهان فرصت پیش روی خود داشته و پرشمار فرصت را نیز از دست داده است و علاوه بر سوءمدیریت که در نابودی منابع کشور نقش انکارناشدنی داشته و دارد، «تحریم»های خارجی ظالمانه، عامل اصلی از میان رفتن فرصتهای پیشین و عدم به فعلیت رسیدن فرصتها و ظرفیتهای فعلی شده است. حالا کسی که عامل فنی ایجاد این تحریمها بوده، بیگمان نمیتواند گزینه مناسبی برای رفع همان تحریمها نیز باشد و فرصتهای پیش روی اقتصاد ایران را به فعلیت تبدیل کند؛ خاصه آنکه در دوران تصدی مسوولیت پرونده هستهای ایران و مذاکره با قدرتهای غربی، ایران ذخایر ارزی قابل توجهی داشت و هنوز موجودی حساب سرمایه بخشهای نفت و گاز و صنعت و کشاورزی کشور نیز منفی نشده بود. 15سال از آغاز تحریمهای یاد شده، به روایت رییس هیات عامل صندوق توسعه ملی، مجموع ذخایر ارزی در دسترس این صندوق از 10میلیارد دلار فراتر نمیرود و موجودی حساب سرمایه کشور در بخشهای یاد شده، سالهاست که به حالت منفی درآمده و ایران پس از حذف از بازارهای نفتی جهان، یک گزینه قابل اتکا در حوزه گاز نیز نیست و حتی از تامین مصارف داخلی گاز خود در فصول پیک، ناتوان شده است. برای عبور از این چالشها، راه درمان هر چه باشد، خودبسندگی و «نعمت» دانستن «تحریم»ها نیست. یک بار برای همیشه، کشور باید از رویکرد تقابلی نگاه به داخل یا خارج، چرخش به شرق یا غرب، ایدئولوژیک و سیاسی دیدن مسائل دیپلماتیک و مواردی از این دست، رهایی یابد و در مسیر عقلانیت محض پراگماتیستی عمل کند.
برای عقلانیت یاد شده نیز کسی که بر دعواهای گفتمانی داخلی و خارجی تاکید دارد، گزینه مناسبی نخواهد بود. از قضای نیک روزگار، فرد دیگری در صحنه وجود دارد که بر این باور است برای نجات ایران و اقتصاد ایران، باید در وهله نخست دعواهای داخلی را به زبالهدان پرتاب کرد و به ایجاد اجماع بر مفاهیم کلیدی مبادرت ورزید. این فرصت تاریخی برای توسعه ایران نباید از دست برود.
منبع: جهان صنعت